صادق هدایت در کارش تنوع دارد و این دینامیسم و پویایی کار اوست که میتواند به فراخور موقعیت، موضوع یا شخصیتهای نثرش را تغییر دهد. او راوی اول شخصی است که بیش از جهان عینی پیرامونش از رویاها، کابوسها، اضطرابهای وجودی و جهان درونی خود صحبت میکند و این ناشی از تاثیرپذیری او از روانکاوی است که یک خلاقیت محسوب میشود.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست تحلیلی «جادو یا تابوی هدایت» با حضور حسین پاینده، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و استاد نظریه و نقد ادبی و محمود حسینیزاد، مترجم و نمایشنامهنویس، یکشنبه، 26 بهمنماه 96 به همت انجمن اندیشه و قلم در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، حسین پاینده، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و منتقد ادبی در پاسخ به سوال «با توجه به سیر داستاننویسی صادق هدایت و گذار او از کتابهایی مانند «پروین دختر ساسان» به «بوف کور» و «حاجی آقا» و مواردی از این قبیل که به تغییر سبک و گرایش او منتهی میشود؛ این تغییر گرایش به سمت اسطوره را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید؟» گفت: صادق هدایت در کتاب بوف کور میگوید «من فقط برای این احتیاج به نوشتن که عجالتاً برایم ضروری شده مینویسم. من بیش از پیش محتاجم که افکارم را به موجود خیالی خودم ارتباط دهم. این سایه شومی که جلوی روشنایی دیر سوسوزی دیوار خم شده است مثل آن است که آنچه را مینویسم به دقت میخواند و میبلعد. این سایه حتماً بهتر از من میفهمد، فقط با سایه خودم میتوانم خوب حرف بزنم. اوست که مرا وادار به حرف زدن میکند».
او ادامه داد: بر مبنای این نقل قول، «سایه»، صادق هدایت را در مراحل مختلف به علت مطالعات زیاد او و آشنایی با اندیشههای جدیدتر، وادار به نوشتن سبکهای مختلف میکند. سه حوزه معین از جمله تاریخ و فرهنگ ایران باستان، هند و بودیسم و همچنین آثار نویسندگان مشهور و پیشگام اروپایی و آمریکایی به ویژه کافکا، ادگار آلن پو و داستایوفسکی باعث تغییرات سبکی در کار هدایت شده است.
پاینده افزود: ما در ایران صادق هدایت را با کتاب «بوف کور» که دارای سبکی سوررئالیسم است، میشناسیم در حالی که او سبکهای دیگر مثل داستان «چنگال» که به سبک ناتورالیسم است و همچنین «علویه خانم» و «سه قطره خون» که به سبک رئالیسم است را در کارنامه خود دارد.
او با اشاره به چندوجهی شدن داستاننویسی هدایت، اظهار کرد: او چندین داستان کوتاه به سبک مدرن دارد. داستان «فردا» بعد از اثر «درد دل ملا قربانعلی» جمالزاده میتواند نمونه تکاملیافته آن و شروع تکگویی درونی در ادبیات داستانی ما باشد بنابراین همه اینها به طور طبیعی باعث تبحر یافتن هدایت در زمینههای مختلف شد.
استاد دانشگاه علامه خاطرنشان کرد: سبک «بوف کور» را باید در همان سالهایی که سوررئالیسم به عنوان یک شکل جدید در هنرهای تجسمی و به طور خاص نقاشی و ادبیات اروپایی مطرح شده بود توضیح داد. در آن برهه زمانی، هدایت دانشجوی اعزامی در اروپا است و به خاطر ارتباط نزدیک با این محافل ادبی، با سبک سوررئالیسم آشنا میشود.
او با بیان اینکه تغییر سبکهای مختلف در کار صادق هدایت به تسلط بر زبانهای خارجی او برمیگردد، گفت: او داستانهای زیادی به زبان فرانسه نوشته که در کتاب قطور «نوشتههای پراکنده» گردآوری شده است. تسلط او در خلاقیت اثرهای فرانسوی به اندازه زبان مادری او است.
در ادامه نشست، محمود حسینیزاد، مترجم و نمایشنامهنویس به سوال «تاثیر آثار هدایت در سیر روشنفکری ایران تا چه میزان و بازخورد امروزی روشنفکران از آثار او تا چه اندازه نزدیک به واقعیت اصل روشنفکری است؟ یا به عبارت دیگر اگر صادق هدایت از جامعه روشنفکری حذف شود آیا تاثیر چشمگیری ایجاد میکند یا خیر؟» پاسخ داد و گفت: ما خواه، ناخواه با کارهای خود، صادق هدایت را از جامعه روشنفکریمان حذف کردهایم.
او با بیان اینکه آثار هدایت هیچگونه تاثیری در من نداشته است، اظهار کرد: هدایت برای من آغازکننده ادبیات دوره مدرن و بخشی از تاریخ معاصر ما است. با اینکه او ادبیات معاصر را وارد ایران کرده است اما از لحاظ ادبیات، زبان و جهانبینیاش کمترین و جزئیترین تاثیری در من نداشته است و من در هیچ مقطعی از زندگی مطالعاتی و ادبی از او متاثر نشدهام.
حسینیزاد با اشاره به اینکه محققان باید تحقیقات کامل و جامعی را در مورد هدایت انجام دهند، گفت: در حق هدایت جفا شده است. از بین کارهای هدایت به داستانهای « علویه خانم»، «مردی که زنش را گم کرده است» و «حاجی آقا» علاقه خاصی وجود دارد اما بهترین نوشته او داستان «نامه به شهید نورایی» است.
او ادامه داد: ذائقه و سلیقه ادبی من در مطالعه نوشتههایم و در برخورد با مسائل اجتماعی و همچنین روبهرویی من با شاهکارهای ادبی در دهه 30 و 40 که آثار هدایت در مقابل آن چنگی به دل نمیزد، علت اصلی عدم ارتباط من با صادق هدایت بوده است. مثلاً داستان «سگ ولگرد» او هرگز قابل مقایسه با داستان «گلستان» نیست.
این منتقد ادبی کارهای هدایت را عجولانه و سربسته دانست و گفت: هدایت انگار فقط میخواهد بنویسد و خود را از چیزی خلاص کند اما او توانایی داشتن نثر درخشان و اظهارنظر صریح و قاطع بدون توصیف، تصویر و ایماژهای غیر ضروری را داشت.
او ادامه داد: هدایت در اثر «نامه به شهید نورایی» بدون اسم بردن و توصیف مکان، توصیف زیبایی از حیات اجتماعی ارائه میدهد اما در اثری دیگر مانند «سه قطره خون» از گربه توصیف میکند؛ چرا او فکر میکند که ما نمیدانیم گربه چیست و چه خصوصیاتی دارد؟ به این ترتیب عجله و شتاب و پرگویی را میتوان در تمام آثار هدایت دید.
حسینیزاد افزود: هیچوقت نتوانستم با نثر ساده و روان اما مبهم و پیچیده صادق هدایت کنار بیایم. کار من تحقیق نیست اما باید تحقیق کرد که چرا هدایت این روش را برای مبارزه با دیکتاتوری زمانهاش انتخاب کرده است. صادق هدایت آغازگر دوره ادبی و روشنفکری ایران است. او آدم روراستی بود که در نامهها و داستانهایش از خود و زندگیاش گفته است بنابراین باید به تاثیر نوشتههای ادبی، اجتماعی و جریانهای حاکم و همچنین تحقیق و تفحص در آثار او بپردازیم.
او تصریح کرد: هدایت با روش خود با دیکتاتوری و اختناق مبارزه میکرد و ما باید روش مبارزه هدایت با دیکتاتوری را بدون خلط این روش با زندگی خصوصاش بررسی کنیم، کاش با کنار زدن زندگی شخصی او به فضای روشنفکری سروسامانی دهیم.
این نمایشنامهنویس ادامه داد: عدم بررسی راه و روش صادق هدایت منجر شده تا نسلهای بعد او را مترادف بدبینی، خودکشی، ضد دین و ضد میهن بدانند. آسانپسندی آثار او از جانب ما سبب شد تا کسی بیاید و بگوید روشنفکری ایرانی به دنبال تحریک اجتماعی و نه تحرک اجتماعی است.
وی گفت: هدایت شیوه نویسندگان اروپایی را دنبال میکرد، نقاشیهای نسبتاً ابتدایی به جا مانده او گویای همین است. ما این نقاشیها را به همدیگر نشان میدهیم بدون اینکه بفهمیم چرا هدایت از این سبکها استفاده کرده است. ما تفاوت نوشتههای او را از لحاظ سبک، موضوع و زبان با نویسندگان بزرگ آن زمان بررسی نکردهایم.
حسینیزاد اضافه کرد: باید با نقد و مشخص کردن نقاط قوت و ضعف آثار هدایت به علت عدم توجه او به ادبیات کلاسیک خود و آثار بزرگانی چون مولانا، طبری و بیهقی پی میبردیم. باید بد و بیراهها و دشنامهای به جا مانده در آثار هدایت را در چارچوب روش مبارزه او و نه به عنوان یک امر جالب توجه، بررسی میکردیم که در این صورت به نتایج دیگری میرسیدیم.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ادبیات معاصر ما بسیار قویتر و نیازمندتر از آن است که بخواهیم به زندگی خصوصی و خلقیات هدایت بپردازیم، گفت: در زندگی صادق، جفای بزرگی صورت گرفته است. بزرگ جلوه دادن او برای ادبیات، روشنفکر و حتی زحمتهای خود هدایت مفید نبود و میبایست با تحقیق یا از او عبور میکردیم و یا ارزشهای او را کشف میکردیم.
او ادامه داد: بهرام بیضایی از شخصیتها و نشانههای داستان هدایت که روز آخر زندگی هدایت را ترسیم میکند میگوید که من این را حسن نمیدانم بلکه به معنای آن است که نشانهها و نمادها آنقدر عیان هستند که ما آنها را به دنبال هم میچینیم و داستانی از آن میسازیم و همچنین انباشت نشانهها در ادبیات معاصر خیلی خوب است که متاسفانه وجود ندارد.
حسینیزاد یادآور شد: آثار هدایت ساده هستند، آثار «بوف کور»، «سگ ولگرد»، «سه قطره خون»، «عروسک پشت پرده»، «پیرمرد خنزر پنزری» و «حاجیآقا» او دارای زبانی سرراست و قابل درک است به نوعی که با خلقوخوی ما و نشانههای بسیار ملموس همراه است. مقایسه آثار او با کافکا نشان میدهد که ظاهراً به او علاقه داشته و در مسیر او گام برمیداشته است.
او افزود: کافکا هم در ایران محبوب است اما برداشتهای ما از هدایت شبیه برداشتهایی که از زندگی کافکا داریم، نیست به این علت که کافکا نشانهها، نمادها و نظرات خود را در قالب ادبیاتی ارائه میدهد که درک آن برای من راحتطلب نیز آسان نیست در صورتی که آثار هدایت بسیار ساده و مشخص و قابل درک است.
این مترجم و نمایشنامهنویس با بیان اینکه صادق را ورای سادگیاش نتوانستهایم ببینیم، گفت: مطالعه آثار او و در نهایت ادامه راه او و یا کنار گذاشتن او سبب میشد که اکنون او را در هالهای از پیچیدگی، ابهام، راز و دروغ توصیف نکنیم.
همچنین حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه در پاسخ به سوال «ساخت داستانهای هدایت را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به ساخت و زبان قوی آثار او آیا توجه کردن به نثر او ضرورتی دارد؟» گفت: در ادامه سخنان آقای حسینیزاد باید گفت که باید بین زندگی شخصی هدایت، آراء و آثار او تمایز قائل شد. مواجه شدن ما با بسیاری از مشکلات و ابهامهای آثار هدایت به علت خلط کردن زندگی خصوصی او در ضمن آثارش است.
او ادامه داد: مثلاً خودکشی و زندگی نابهسامان او با آثار ادبیاش ارتباطی ندارد. بسیاری از نویسندگان بزرگ در جوامع دیگر مثل همینگوی خودکشی کردهاند اما چرا در آن کشورها در زندگی خصوصی افراد آنقدر دخالت نمیکنند.
پاینده با بیان اینکه هدایت یک پژوهشگر زبانشناس زمان خود بوده که زبانشناسی در آثار او به وفور پیدا میشود، اظهار کرد: در داستان «علویه خانم» توجه بسیار خاصی به پایینترین شکل محاورات فارسی در زبان گفتاری مردم شده است. هدایت به عنوان یک داستاننویس با حساسیت فوقالعادهای به عبارتها و تعبیرات زبانی که مردم عامی در خلق شخصیت به کار میبرند، توجه میکند که این نوع زبان را میتوان با زبان شبهفلسفی، راوی داستان بوف کور قرار داد.
او با اشاره به ساختار داستان هدایت، گفت: توجه جدی و حتی آگاهانهای به چیستی و ساختار داستان در آثار هدایت میبینیم. به غیر از آثار بوف کور و زنده به گور که نسبتاً بلند هستند بقیه داستانهای هدایت کوتاه هستند. بوف کور یک رمان نیست بلکه چیزی بین رمان و داستان کوتاه است و نوعی داستان بلند محسوب میشود.
این استاد نظریه و نقد ادبی تصریح کرد: برخی از داستانهای هدایت، ساختاری ساده و غیر تاملانگیز دارد. تمامی آثار او از یک درجه مساوی توانمندی هنری برخوردار نیستند. به فراخور سبکی که استفاده میکند با ساختارهای مختلفی روبهرو هستیم و تنوع ساختاری به حکم مضامین داستان و سبک خاصی که مضمون اصلی میطلبیده است به کار برده است. مثلاً بوف کور و سه قطره خون ساختاری دورانی دارد در حالی که در داستانهای رئالیستی مثل «علویه خانم» از سبک هرمی استفاده کرده است.
محمود حسینزاد در ادامه در پاسخ به سوال «با توجه به آشنایی شما با ادبیات جهان به ویژه آلمان، تاثیر آثار هدایت در مقایسه با بزرگان آلمانی زبان مثل کافکا بر ادبیات جهانی را چگونه ارزیابی میکنید آیا تاثیر هدایت بر جامعه ایرانی هم مثل بزرگان اروپایی بر اروپا بوده است؟» اظهار کرد: این تاثیر قابل مقایسه نیست. عدم تاثیر آثار هدایت بر نویسندگان ایرانی در مقایسه با آثار اروپایی بر اروپاییان ریشه در وام گرفتن ادبیات ما از غرب دارد. عمر آثار اروپاییان به 400 سال پیش برمیگردد و پلهپله به این جایگاه رسیدهاند در حالی که ما در طول 90 سال به طور ناگهانی و به همت کسانی مثل هدایت توانستیم ادبیات غرب را وارد ایران کنیم.
او سپس به سوال «در ابتدای بحث مطرح کردید که در آثار صادق هدایت مثل داستان بوف کور، یک نوع شتابزدگی و عدم دقت وجود دارد اگر امکان دارد درباره این موضوع بیشتر توضیح دهید» پاسخ داد و گفت: در هدایت پشت کار فوقالعادهای برای یاد گرفتن زبان وجود دارد به گونهای که از نظر من ترجمههای او تمرینی برای یادگیری زبان بوده است.
در ادامه حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه در پاسخ به سوال «تاثیر سیاسی و ساخت و تفکر صادق هدایت در نوشتههایش را چگونه ارزیابی میکنید؟» گفت: هدایت در دوره انتقال به دنیا آمد. او سه سال قبل از مشروطه متولد شد بنابراین در دورهای از تغییر پرشتاب، پرتنش و بیثباتی است. دهه سوم زندگی او در زمان پرتلاطم به قدرت رسیدن رضاشاه و پروژه مدرنیزاسیون سپری شد.
او ادامه داد: هدایت دوران جوانی خود را در تلاطمهای سیاسی آن زمان و به خصوص از زمان دخالتهای انگلستان در جامعه که از یکسو حس ناسیونالیستی در کشور رواج پیدا کرد و پهلوی اول با گذشتهگرایی به این حس دامن میزد و از سوی دیگر جامعه ایرانی یک جامعه به شدت مذهبی است که مردم به رهبران مذهبی اقتدا میکردند، گذراند به این ترتیب ردپای تمام این موارد در آثار او آشکار است.
پاینده افزود: با عوض شدن ساختارهای اجتماعی یک جامعه، روابط بین فردی آن جامعه نیز عوض میشود. هدایت به درستی متوجه میشود که ادبیات هم باید دگرگون شود. او پژوهشگر مطالعات فرهنگی است. هدایت مانند هر نویسنده کتابخوانده و آگاه به زمانه خود، تحت تاثیر تحولات اجتماعی است اما این تاثیر به معنای پیروی کورکورانه و دنبال الگوهای نافهمیدنی رفتن نیست.
همچنین محمود حسینیزاد، مترجم و نمایشنامهنویس در ادامه نشست در پاسخ به پرسش «امروزه روشنفکران زیادی برای مطرح شدن، خود را دنبالهرو هدایت میدانند، شما این را برای تفکر روشنفکری مخرب میدانید یا مفید؟» گفت: هدایت کسی است که راه ادبیات ما رو باز کرده و با ادبیات اروپایی آشنا میکند به عبارتی راهگشا بوده است. متاسفانه ما بیشتر زندگی شخصی او را برجسته کردهایم.
او با اشاره به گرایش هدایت از داستان کوتاه به داستان بلند، خاطرنشان کرد: شروع کوتاهنویسی در آثار هدایت به اثر «یکی بود یکی نبود» جمالزاده برمیگردد، هدایت را باید ادامه راه او دانست. اینکه برخی از منتقدان میگویند داستاننویسی از دوره باستان آغاز شده، حرف درستی نیست و برای کسانی که حتی دو واحد ادبیات در دانشگاه گذراندهاند واضح است که منظور منتقدان روایت و غیره است که با داستان کوتاه تفاوت دارد.
مترجم و نمایشنامهنویس آثار ادبی اضافه کرد: هدایت، راوی اول شخصی است که بیش از جهان عینی پیرامونش از رویاهای، کابوسها، اضطرابهای وجودی و جهان درونی خود صحبت میکند و این ناشی از تاثیرپذیری او از روانکاوی است که یک خلاقیت محسوب میشود.
در ادامه این نشست، حسین پاینده به سوال «با توجه به تاثیرپذیری نویسندگان و مردم از مکتبهای مختلف علمی و فکری مانند مکتب فرانکفورت در آلمان، اکنون تاثیرگذاری هدایت بر مردم چگونه است؟» پاسخ داد و گفت: مکتبهای اروپایی پیشینه قدیمی دارند که براساس این پیشینه، قرن به قرن و مرحله به مرحله به اینجا رسیدهاند اما در مورد ایران چنین نیست و ما همیشه گسستهایی در تاریخ و ادبیاتمان داشتهایم.
او ادامه داد: در مورد هدایت نیز به همان سوءتفاهم دامن زدهایم و باعث شده در مورد او چنین بگویم. ما در حال حاضر در دنیای ذهنی خودمان هستیم و پا فراتر نگذاشتهایم. شعر مقوله متفاوتی با داستان دارد. در داستان باید زمان، مکان، فکر، فلسفه و برداشت را به خواننده واگذار کنیم.
حسینیزاد نیز در پاسخ به سوال «تاثیرپذیری هدایت از آثار فروید و کافکا به چه میزان است؟ تاثیر نویسندگان معاصر ایرانی از هدایت به خصوص بوف کور را چگونه ارزیابی میکنید؟» اظهار کرد: از نظر من هر نویسندهای در دنیای مدرن متاثر از جریانهای فکری زمان خودش است، نویسنده در خلاء زندگی نمیکند. نوشتن رمان به نوعی مواجهه فکری با واقعیتهای پیرامون است به عبارت دیگر نویسنده نباید از جریانهای فکری زمان خود غافل بماند.
او ادامه داد: فروید و در کل اندیشه روانکاوی برای هدایت یک منبع اولیه نبود بلکه او از طریق سوررئالیسم به سمت روانکاوی گرایش پیدا کرد و بازتاب این اندیشه را در داستانهای مدرن او میتوان دید؛ داستانهایی که به جای ابژه بیشتر به سوژه توجه میکنند. تا به امروز هیچ اثر سورئالیستی مانند بوف کور در ادبیات داستانی ما خلق نشده است که این وضعیت خوبی نیست بنابراین بیاعتنایی به بوف کور و کمارزش دانستن آن در سلسله ادبیات داستانی ما در ایران خیلی به صلاح نیست.
حسینیزاد افزود: بسیاری از کلیشههای موجود در مورد صادق هدایت، حقیقت ندارد و باید در مورد این کلیشهها بازنگری اساسی صورت گیرد. همه نویسندگان با کلمه زندگی میکنند اما هدایت در کلمه زندگی و تمام احساسش را با کلمه بیان میکرد از اینرو در بعضی جاها پرگویی میکرد. با اینکه هدایت با کافکا آشنا بوده اما نمیتواند ایجاز را از او وام بگیرد.
پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی در پایان گفت: دیدن تنوع در کار هدایت حسن است و این دینامیسم و پویایی کار اوست که میتواند به فراخور موقعیت، موضوع یا شخصیتهای نثرش را تغییر دهد. خواندن هر نویسندهای تاریخ خاصی دارد اما چون تحقیق کامل و جامعی در مورد کارهای هدایت صورت نگرفته است لذا در هالهای از ابهام قرار گرفته است بنابراین باید تحقیقی اساسی از این نویسنده از لحاظ نقد ادبی صورت گیرد.