نشست «آسیبشناسی تدریس زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی» چهارشنبه، ۱۸ بهمنماه با حضور استادان رشتههای روانشناسی، زبان انگلیسی، ادبیات و برنامهریزی آموزشی در دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
سمانه ستاری-عطنا؛ چندی پیش مهدی نوید ادهم، دبیر شورای عالی آموزش و پرورش دریافت شهریه از والدین دانش آموزان برای تشکیل کلاس زبان انگلیسی را «تخلف» دانست و گفت: «برنامه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است و آموزش زبانهای خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است و آموزش این زبان از دوره اول دبیرستان قابل اجراست».
این مسئله که در رسانهها با عنوان ممنوعیت تدریس این زبان در مقاطع ابتدایی مطرح شد، واکنشهای زیادی را در بین فعالان مدنی، شبکههای اجتماعی و دانشگاهها برانگیخت.
به همین مناسبت، نشست «آسیبشناسی تدریس زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی» چهارشنبه، ۱۸ بهمنماه با حضور استادان رشتههای روانشناسی، زبان انگلیسی، ادبیات و برنامهریزی آموزشی در دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
در این نشست غلامرضا ذکیانی، رئیس دانشکده، رضا نظامیان، معاوت پژوهشی دانشکده، معصومه استاجی، رئیس پژوهشکده مطالعات ترجمه، غلامرضا کیانی دکتری آموزش زبان دانشگاه تربیت مدرس، صغری ابراهیم قوام آبادی، دکتری روانشناسی و مدیر گروه روانشناسی، حسین اسکندری، دکتری روانشناسی و مدیر گروه روانشناسی بالینی، محمدرضا عنانی سراب، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، اسمائیل سعدی پور، دکتری روانشناسی، محمد خطیب، دکتری آموزش زبان انگلیسی، مهناز مصطفایی، مدیر گروه زبان و ادبیات انگلیسی، امیر زند مقدم، سرپرست چاپ و انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، علیرضا صادقی، عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی و پژوهشگر صلح و مطالعات چندفرهنگی و زری سعیدی طلب، استاد زبان و ادبیات انگلیسی حضور داشتند و به بحث و تبادل نظر از منظرهای مختلف پرداختند که در ادامه میخوانید؛
معصومه استاجی، رئیس پژوهشکده مطالعات ترجمه- بیشترین دغدغه ما یادگیری زبان دوم است در حالی که در بسیاری از کشورها به زبان سوم هم فکر میکنند. فراگیری زبان خارجی نقش برجستهای برای برنامه شخصی همه افراد و جایگاه اجتماعی آنها دارد.
از دو منظر به یادگیری زبان نگاه میشود یکی از منظر علاقه و جاذبههای شخصی و دیگری که مهم است از منظر نیازهای ما است. امروزه به قدری مطالب از طریق فناوری اطلاعات، تکنولوژی و پروسه جهانیسازی فراگیر است که ضرورت نوعی کشش و جذبه را برای برقراری ارتباط خوب با دنیای خارج ایجاد میکند.
منظر بعدی نیازهای افراد است. هرکس با توجه به حرفه و پیشهای که دارد باید برای یادگیری زبانهای خارجی خصوصاً زبان انگلیسی برنامهریزی داشته باشد تا بتواند در رشته تحصیلی خود با وجود گستردگی و پیشرفت فناوری اطلاعات، شبکههای ماهوارهای و ارتباطات دهکده جهانی نقش پیشرویی را ایفا کند.
با توجه به تمام این نکات متاسفانه ما در آموزش و پرورش و نظامهای آموزشی با یک متد سنتی یا در خیلی از مواقع با یک سیستم ناکارآمد مواجه میشویم. این امر نشاندهنده این است که ما نیازمند یک تحول در نظام آموزشی هستیم.
این در حالی است که ما اخیرا با خبری مواجه شدیم که به صورت علنی از رسانهها منتشر شد که آموزش زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی چه در مدارس دولتی و چه در مدارس غیردولتی در همه مقاطع و مدارس ممنوع است؛ به نظر میرسد در این موضوع تا دهه ۱۹۹۰ معمولا در اکثر کشورهای دنیا چنین روشی اتخاذ میشده است اما اینگونه نیست؛ اکنون که بیشترین دغدغه ما یادگیری زبان دوم است در بسیاری از کشورها به زبان سوم فکر میکنند.
من گزارشی را درباره سن یادگیری زبان دوم در کشورهای مختلف دارم که به صورت زیر آمده است:
یادگیری زبان دوم در کشور بلژیک ۳ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشور قبرس ۵ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشورهای لهستان و سنگاپور ۷ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشور کره جنوبی ۸ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشورهای مجارستان و آرژانتین ۹ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشور ژاپن ۱۰ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشور بریتانیا ۱۱ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشور عربستان ۱۲ سالگی
یادگیری زبان دوم در کشور امریکا ۱۴ سالگی
بنابراین، یادگیری زبان دوم در کشورهای مختلف متفاوت است و نشاندهنده این است که در کشورهای اروپایی سن یادگیری زبان دوم پایین است اما در کشورهای امریکایی شروع زبان دوم در ۱۴سالگی پیشبینی شده است.
موضوع مدنظر در این نشست این است که ما برای نظام آموزشی کارآمد آموزش زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی را باید به چه صورت داشته باشیم؟ چه سنی را مناسب برای یادگیری داشته باشیم؟ چطور یک سیستم آموزشی کارآمد داشته باشیم که به پیشرفتهای شگرف و هنگفتی در این حوزه برسیم. حتی اگر در مقطع ابتدایی این آموزش صورت گیرد چگونگی آموزش زبان انگلیسی مطرح است.
غلامرضا کیانی، استاد آموزش زبان دانشگاه تربیت مدرس- پرسش این است چرا آموزش زبان انگلیسی در دوره ابتدایی مجاز نیست و اینکه یادگیری زبان دوم در چه سنی مناسب است؟ سابقه بحث برنامه درسی ملیای که مصوب کشور است در تمامی سطوح تحصیلی تا یک درخت مانده به درخت آخر، موضوع آموزش زبان انگلیسی را در دوره ابتدایی قرار داده بود اما در آن مراحل آخر، بنا به دلایلی که حداقل برای من روشن نیست در سطوح راهنمایی آن دوره باقی ماند و در چهار پنج سال اخیر کشور در عالی ترین سطوح خود وارد این بحث شد و بحث هم عمومی شد به گونهای که بتواند فضا را از یک فضای کارشناسی تا حدی خارج کند.
حدود پنج ماه پیش من و تعدادی دیگر از همکاران به شورای آموزش و پرورش دعوت شدیم در آنجا کمیتهای شکل گرفت که نتایج آن کمیته به طرحی که الان محضر دوستان است، تبدیل شد و این طرح براساس پیگیریهای شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار بود که از دو مسیر خود شورای آموزش و پرورش و کمیسیون تعلیم و تربیت شورای انقلاب فرهنگی به بحث کارشناسی گذاشته شود و برای تصمیمگیری به شورای عالی برود؛ مباحثی از این درس که هم متغیرهای روانشناختی و هم نتایج کاملا روشنی دارد، با وجود تناقضهایی که در بعضی جاها وجود داشت عمدتاً سطوح پایین را مطرح میکند.
نکته دیگر اینکه این موضوع، بحثهای زبانشناختی دارد و به طور ویژه دغدغهای که مسئولان کشور و همچنین آقای دکتر حدادعادل دارند، این است که آیا آموزش زبانهای خارجی فارغ از هر زبان دیگری از یک منظر نگاه میشود و استعمار فرهنگی میتواند در آن مطرح شود یا نه؛ بحث این است که آموزش زبان در سنین مختلف و از جمله در کودکی چه آثار و تبعاتی بر زبان مادری دارد؛ از بعد زبانشناختی زبان مادری باید در مدارس ابتدایی تقویت شود به همین جهت ممنوعیت دارد.
صغری ابراهیم قوامآبادی، مدیر گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی- در مسئله آموزش زبان خارجی، بعد سیاسی قضیه مانع از این میشود که خیلی از اندیشمندان بخواهند دیدگاه خود را صراحتاً بیان کنند. ولی اگر با نگاه آکادمیک و علمی بخواهیم به مسئله نگاه کنیم واقعیت امر این است که تغییر سن و مقطع آموزش زبان انگلیسی به جای اینکه در خدمت ارتقا دادن و تعمیق بخشیدن به زبان فارسی باشد، فرصتهای لازم زبانآموزی را از کودکان میگیرد.
مطالعات مختلف بهویژه مطالعات عصبشناختی حاکی از این است که آموزش میتواند در سنین پایین انجام شود. همینطور چگونگی آموزش این زبان حائز اهمیت است؛ در بسیاری از کشورهای جهان مسئله آموزش زبان دوم در قالب اجتماع، خانواده و یا محیطی که فرد از ابتدا در آن قرار دارد، میتواند به عنوان عواملی را که در تعمیق بخشیدن به یادگیری زبان دوم کمک کننده باشد مورد تاکید قرار میدهد؛ به همین خاطر در حوزه روانشناسی تربیتی نیز باتوجه به اینکه ما به یادگیرنده یا عوامل موثر بر یادگیری توجه میکنیم با فرایند دروندادی دانشآموز ظرفیت و آمادگی به عنوان امری تعیین کننده روبهرو خواهیم بود.
مروری که بر ادبیات پژوهشی داشتم نشان میداد در صورتی که فرد دارای تاخیر رشد کلامی در زبان مادری باشد به تبع یادگیری زبان دوم میتواند محدودیتهایی را برایش ایجاد کند، ولی اگر کودک آن آمادگی لازم را داشته باشد و در جو مناسبی که درخور فهمش باشد از طریق بازی، فیلم و کارتون و چیزهایی که زمینه یادگیری در ارتباط با گروه سنی را میتواند تسهیل کند، قرار بگیرد، به عنوان فراگیر قادر است که نه تنها زبان دوم را یاد بگیرد بلکه توانایی زبان سوم و چهارم هم در او گسترش پیدا میکند.
در کشوری که در آن زندگی میکنیم که آموزش دادن سوره قرآن در سنین خیلی پایین صورت میگیرد، پس زبان عربی هم زبان دوم است؛ اگر قرار است که ما نسبت به آموزش زبان دوم صحبت کنیم باید صراحت داشته باشیم که دقیقاً از کدام زبان صحبت میکنیم.
آیا باید بحث جهانی شدن و دهکده جهانی را با توجه به اینکه بسیاری از ابزارهای الکترونیکی ما به زبان انگلیسی است، نادیده بگیریم و به جای آن بیاییم زبان دیگری را که کودکان ما در عرصههای دیگر کمتر با آن مواجه میشوند، یعنی زبان عربی، مورد تاکید قرار دهیم؛ اینکه سهمگذاری برای هر زبان به نحوی تعیین شود که برای یادگیرنده ما در خور فهم، و تسهیلگر رشد شناختی و اجتماعی باشد باید اینجا مورد توجه قرار گیرد و به این بعد بیشتر پرداخته شود.
از طرف دیگر اگر بحث مربوط به دیسیپلینهای مختلف است چون ما ریاضی، جغرافی، انگلیسی و...داریم که هرکدام اینها حوزه آموزشی خاصی است. کودک برای اینکه بخواهد به مفهوم عدد هم برسد به لحاظ سنی دارای محدودیتهایی است که بالطبع باید ابتدا از طریق مجموعهسازی و تشخیص مجموعه شروع شود، ولی شما میبینید که از همان سنین پایین والدین و نظام پیش دبستان بر شمارش تاکید میکند که شمارش باید در مراحل بعدی باشد.
به نظر میرسد که مسئولان آموزش و پرورش بیش از اینکه بگویند یادگیری زبان دوم میتواند یادگیری زبان مادری را به تعویق بیاندازد یا تعمیق نبخشد، بهتر است آن را یک بازنگری بکنند. چرا که ما داریم به طوری از زبان عربی در تمامی ارتباطاتمان استفاده میکنیم و در عین حال نمیتوانیم آنها را در کفههای متفاوتی قرار دهیم و در عین حال در تمامی حوزههای دیگر نیز باید صلاحیتهای یادگیرنده را بیش از پیش مورد توجه قرار دهیم.
حسین اسکندری، مدیر گروه روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبائی – من از زاویه دینی به مسئله نگاه میکنم. پیامبر اکرم (ص) یادگیری فریضه است، یا در جای دیگر، حدیثی دارند که «علم را یاد بگیرید حتی اگر در چین باشد». همچنین حدیث دیگری از ایشان هست که اشاره میکند باید در کودکی زبان ارتباطی و علم را یاد بگیریم و به حدیثی هم از امام صادق(ع) اکتفا میکنم که تاکید میکند که علم را از کودکی یاد بگیرید به هر خیری؛ تمامی اینها به این معناست که علمآموزی باید از کودکی شکل بگیرد.
نکته دوم درباره سن یادگیری و زبان دوم است که در همه جا باید اول زبان مادری را یاد بگیرند. به طور کلی، یک زبان اکتسابی و یک زبان یادگیری داریم. آنچه که در زبان مهم است اکتساب زبان است نه یادگیری.
یکی از مشکلاتی که در آموزشوپرورش در همه جا وجود دارد مشکل بعد از سواد خواندن است که در واقع ناظر به این مسئله است که غیر از خواندن، محیط یادگیری هم اهمیت دارد؛ مشکل یادگیری زبان و آنچه که ما در یادگیری زبان دوم به آن نیاز داریم، همین است.
چالش اصلی ما که مانع یادگیری سایر زبانها میشود این است که ما برای یادگیری زبان مدل مدون و خاصی نداریم.
مشکل دیگر این است که ما یک نوع وادادگی و بیبرنامگی داریم که باید به صورت جداگانه بحث شود. ما نه برای زبان فارسی برنامه داریم و نه برای زبان دوم. و به نظر من زبان اول در ایران زبان مادری نیست هر دانشآموز باید به صورت بهینه ۵۰۰ کلمه را در کتاب درسی آموزش بگیرد در صورتی که این مطلب برای دانشآموزان کردزبان حدود هزار کلمه است. بنابراین در ایران زبان اول زبان مادری نیست؛ زبان اول در تهران زبان مادری است و در جاهایی مانند کردستان، خوزستان و آذربایجان، فارسی زبان دوم است.
واژگان پایه ما در زبان اول واژگان مناسبی نیست و از این نظر ما بیسوادیم چون بچههایمان در فهم مکالمات اولیه خود مشکل دارند.
محور بعدی، بحث عاملیت در زبان است. یعنی در بحث زبان ما میخواهیم یک آدم عامل بهوجود آوریم که زبان یاد بگیرد یا یک شخص نهادی.
محور چهارم بحث مغز و زبان است. ما در مغز دو کانون برای فهم زبان داریم و در سنین پایین در نیمکره راست زبان شکل میگیرد. اینجا مسئله ایماژها و هیجانها مطرح است و در سنین بعد نیمکره چپ مسئول میشود و از این نظر نباید یادگیری به تاخیر بیفتد.
یکی از مشکلات ما برای زبان دوم ترجمه است. کسانی که در سنین بالا زبان یاد میگیرند هرچه را که میشنوند ترجمه میکنند، بعد به زبان میآورند؛ یعنی از نیمکره چپ میخواهند به نیمکره راست منتقل کند؛ پس هرچه زمان به بدو تولد نزدیکتر باشد بازیابی، بازآفرینی و خلاقیت زبانی رشد میکند و ترجمه درونیتر اتفاق میافتد.
نکته بعد هم بحث زبانشناسی است. در اینجا سن «زبان دومِ همریشه» تابع سایر زبانهاست. زبان فارسی همریشهی زبان هند و اروپایی است و در واقع هنگام آموزش انتقال زبانی رخ میدهد؛ غیر از این مسئله سیاستهای اجتماعی نیز وجود دارد مثلا در بعضی از کشورها زبان غالب زبان مادری است.
محمدرضا عنانی سراب، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی- یکی از نکاتی که باید در ابتدا به آن پرداخته شود ارتباط بین این دغدغهها و سیاستگذاریها است. در مورد موضوعی صحبت میکنیم که سیاستگذاری در آن بسیار اهمیت دارد و بحثهای آکادمیک باید تاثیرگذاری داشته باشد که این تاثیرگذاری میتواند قبل یا بعد از سیاستگذاری باشد.
یک سیاستی اعلام شده و میخواهیم درباره آن صحبت کنیم این دو به هم وابسته هستند و نمیتوانیم آنها را به صورت مجرد مطرح کنیم. یعنی اگر بخواهیم مولفههای یادگیری زبان را از نظر آکادمیک بررسی کنیم حتما باید به سیاستگذاریها بپردازیم.
در سیاستگذاری به هرحال ارتباطات زبانی مطرح میشود؛ مسئله و دغدغههای فرهنگی موضوع جدیدی نیست و بایستی این دغدغهها مورد بررسی قرار گیرد.
وضعیت زبان انگلیسی در جهان یکی از مسائل بسیار مهم است که نباید آن را فراموش کنیم. به دلیل اینکه زبان انگلیسی در مقایسه با زبانهای دیگر وضعیت ویژهای پیدا کرده است که باید به آن توجه کنیم.
به هرحال، ما نمیتوانیم از درسهای گذشته صرف نظر کنیم. باید به تاریخچه ۱۵۰ساله آموزش زبان انگلیسی در ایران توجه کنیم تا بتوانیم تصمیمات درستی را در این زمینه در جهت منافع ملی اتخاذ کنیم.
اگر سوال از جایگاه دانشگاه و بحثهای آکادمیک است. به نظر من، در کشور ما از نظر نیروی انسانی متخصص مشکلی نداریم. یعنی دورههای دانشگاهی آموزش زبان هم از نظر کمیت و کیفیت بسیار توسعه پیدا کرده است و در سطح دکترا دورههای بسیار خوبی داریم که پژوهشهای بسیاری نیز انجام شده است.
اما اگر قرار است سیاستگذاری انجام شود، میتواند با تمرکز بر نقطه قوت نتایج این پژوهشها انجام شود. بنابراین این بحث اگر عمق پیدا کند و در سطح جامعه مطرح شود میتواند تاثیرگذاری بالایی به دنبال داشته باشد. سیاستگذاری و بحثهای آکادمیک ارتباط تنگاتنگی دارند و ما به عنوان متخصص باید سعی کنیم بر سیاست دولتها تاثیرگذاری داشته باشیم و به دغدغههای سیاستگذاران هم توجه کنیم. در غیر این صورت، گوش شنوایی برای حرفهایمان نخواهیم داشت.
در مورد همین مسئله، اولاً آموزش زبان به طور رسمی در سطح ابتدایی وجود نداشته است و اخیرا زبان انگلیسی به صورت غیررسمی در مدارس تدریس میشد، حالا شاید واقعاً نظارت آنچنانی بر روی آن وجود نداشته است و ممکن است مشکلات فرهنگی و اختلالات یادگیری ایجاد کند؛ تحقیقات نشان میدهد که یادگیری زبان هرچقدر هم در سنین پایینتر شروع شود میتواند سطح بالاتری داشته باشد و به مدل نهایی نزدیکتر خواهد بود. در این مسئله شرایط لازم وجود دارد ولی شرایط کافی وجود ندارد.
اسماعیل سعدیپور، استاد روانشناسی- حدود دو دهه قبل معیار باسوادی استفاده از اینترنت بود. اما امروزه این معیار به یادگیری زبان دوم خصوصاً انگلیسی تبدیل شده است؛ از لحاظ اندیشمندی که دو یا سه زبان بلد باشد و بتواند با آن زبان فکر کند حداقل ۹۰ درصد در جامعه بیسواد داریم.
با وجود این که ما در ۶ سال متوسطه اول و دوم آموزش زبان داریم، در عمل خروجی نزدیک به 90 درصد این دانشآموزان بیسواد است که نه میتوانند بشنوند، نه بخوانند و نه بنویسند؛ آیا یادگیری زبان انگلیسی آنقدر دشوار است که شما ۱۶سال هزینه کنید اما نتیجه گیری ۱۰درصد بیشتر نباشد! شاید همان ۱۰ درصد هم علاقه داشتند و مسیری جدا از آموزش و پرورش را رفتند که توانستند نتیجه بگیرند؛ چرا ۱۶سال از بهترین سالهای دانشآموزان را تلف میکنیم؛ علت این مشکل را در دو عامل میبینیم یکی سن شروع و دیگری نحوه آموزش.
نمی دانم چرا صحبت از دوره ابتدایی میکنیم؛ بحث سیاسی است و این اصلا با عدالت اجتماعی ناسازگار است چرا که قشر مرفه که میتواند فرزند خود را از ۳یا ۴سالگی بفرستد زبان دوم را یاد بگیرد و اکثریت افراد که قشر متوسط و پایین جامعه هستند از این امکان برخوردار نیستند.
هر استانی نسبت به شرایط زبان قبلی خود متفاوت است این اشتباه است که یک زبان را با یک شرایط یکسان برای تمامی شهرستانها و تهران در نظر بگیریم چرا که تهران با کردستان متفاوت است؛ چرا باید با یک نظام متمرکز و همه را باید با یک چوب برانیم؛ به نظر من شرایط متفاوت است و در بعضی جاها زبان فارسی زبان دوم محسوب میشود.
محمد خطیب، استاد زبان انگلیسی_ به نظرم باید نمایندگانی از آموزش و پرورش در چنین نشستی حضور داشته باشند، اگر بخواهم درباره اهمیت فراگیری زبان دوم صحبت کنم باید ببینیم که دغدغههای مسئولان آموزشوپرورش و علل توقف آموزش زبان انگلیسی در دوران ابتدایی چیست، مسائل مادی است یا فرهنگی و متناسب با اینها پاسخ دهیم.
به نظرم مقداری احساسی برخورد میکنیم چرا که زبان دوم زبان مادری نیست و تفاوت معناداری بین زبان دوم و زبان اول وجود دارد.
به راستی، نتیجه تدریس زبان انگلیسی از کلاس اول یا دوم راهنمایی تا سالهای آخر دبیرستان چیست؟ که حالا میخواهیم 6 سال هم اضافه کنیم، آیا آموزش و پرورش به اهداف خودش رسیده است؟ چه کسی میخواهد زبان انگلیسی را آموزش دهد؟
باید تامل بیشتری صورت گیرد و اینکه میگویید سن فراگیری زبان از 12سالگی به بعد غیرممکن است چندان علمی نیست؛ تنها مزیتی که فراگیری زبان در سنین پایین در مقایسه با سنین بالا دارد مسئله تلفظ است.
اگر از من سوال کنند که زبان فارسی مقدم بر زبان انگلیسی است، من با قطعیت میگویم که ترجیح میدهم آموزشوپرورش به کار خود بپردازد و زبان مادری را تقویت کند و این کار به عهده گروه متخصصی خارج از جریان آموزش و پرورش انجام شود.
مهناز مصطفایی، مدیرگروه زبان و ادبیات انگلیسی- ما سه محور را باید در نظر بگیریم اینکه ما چه مشکلاتی داریم اگر بخواهیم این برنامه را اجرا کنیم چه راهکارهایی برای این مشکلات میتوانیم پیدا کنیم و تغییر سنی آموزش زبان انگلیسی از پایین به بالا درست است یا نه؟
مقالهای درباره آموزش بچهها میخواندم و اینکه این آموزش باید از چه سنی آغاز شود. اکثر مقالات اشاره کردند که کودک باید از سن چهار یا پنج سالگی این آموزشها را شروع کند؛ شاید علتش این باشد که به یادگیری کودکان کمک میشود و تحقیقاتی که در کشورهای مختلف انجام شده است، نشان داده است که بهترین سن برای یادگیری زبان 11تا 13سالگی است چون انعطاف ذهنی فرد بهتر است؛ چند تحقیق نشان داده که در حدود سن چهار سالگی 50 درصد یادگیری انجام میشود در ادامه 30 درصد هم اضافه میشود و در سن هشت سالگی کامل میشود.
تحقیقی در دانشگاه هاروارد نشان میدهد که کودکانی که در سن چهار پنج سالگی به یادگیری زبان دوم میپردازند تفکر انتقادی و قدرت تجزیه و تحلیل آنها بهتر میشود و این کار را بهتر انجام میدهند؛ به همین خاطر چون نتایج متفاوت است ما باید مشکلات کشور خود را شناسایی کنیم؛ مشکلاتی که ما در این مملکت داریم این است که زمانی که به آموزش زبان انگلیسی اختصاص دادیم بسیار کم است و در دبیرستانها یک تا یک و نیم ساعت به این موضوع میپردازند که بسیار کم است؛ حتی بچهها نمیتوانند مانند دروس دیگر یادگیریهای خود را تقویت کند؛ چون زبان مشکلتر است و باید زمان بیشتری اختصاص یابد.
مشکل دیگر این است که ما سدی به نام سد کنکور داریم؛ مشکل سوم هم بافتی است که ما در آن زبان را یاد میگیریم.
و در پایان اینکه مشکلات مالی معلمان را فراموش نکنیم. مشکلاتی که در نتیجه آن، انگیزه لازم را ندارند. این معلمان چطور میتوانند به بهترین نحو زبان انگلیسی را آموزش دهند.
زری سعیدی طلب، استاد زبان و ادبیات انگلیسی-به نظر من ما اینجا جمع نشدهایم که به نکات مثبت آموزش و یادگیری زبان دوم بپردازیم. یعنی نکات عصبشناسی زبان و فوایدی که یادگیری زبان برای مغز دارد.
دغدغه گروه مقابل ما که معتقدند آموزش زبان فارسی نباید در مقطع ابتدایی اتفاق بیافتد دقیقاً چیست؟ دغدغه اولشان این است که در بعضی از کشورها تجربیاتی منفی راجع به این موضوع وجود دارد؛ نگران این هستند که مبادا تدریس زبان دوم در مقطع ابتدایی و مسائل فرهنگی دنباله آن دغدغههایی را برای کسانی که این قضایا برای آنها مهم است، ایجاد کند؛ در اینجا بحث فرهنگ و مدیریت مطرح است و به نظر اگر حتی به تک تک این دغدغهها بپردازیم باید به چگونگی آنچه که باید داشته باشیم هم بپردازیم تا دغدغههای گروه مقابلمان حل شود؛ حتی اگر دغدغههای فرهنگی را در نظر بگیریم، در نوع آموزش به گونهای عمل میکنیم که آموزش زبان دوم تقویتی برای فرهنگ اول و تقویتی برای یادگیری مقایسهای باشد. ما هر دو گروه جواب مثبت دادیم؛ هم توانستیم زبان دوم را در مقاطع ابتدایی مطرح کنیم هم اینکه بتوانیم از زبان دوم که به عنوان یک تهدید مطرح شده به عنوان یک فرصت برای تقویت زبان اول بپردازیم.
امیر زند مقدم، سرپرست چاپ و انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی-ما پژوهش در این حوزه فراوان داریم. منتها مشکل ما این است که در برنامهریزی آموزشوپرورشمان انگار دیده نمیشوند؛ من فکر میکنم نبودن سیاست باعث میشود برنامهریزی نیز دچار اشتباه شود و همچنین در مطالبمان دچار اشتباه میشویم؛ ما باید بدانیم که در آخر چه میخواهیم.
در بحث اینکه آیا زبان دوم، زبان و فرهنگ مادری را دچار مشکل میکند یا نه؟ پژوهشهای بسیاری انجام شده است که میگویند وقتی که فرد زبان دوم را یاد میگیرد زبان اول بیشتر تقویت میشود؛ اصلیترین مشکل سد زبانی که بالاخره باید از جایی پیشگیری شود که سالهای بعد این مشکل را نداشته باشیم.
علیرضا صادقی، استاد برنامهریزی درسی دانشگاه علامه طباطبائی- اینکه زبان را در دوره ابتدایی حذف کردیم به برنامهریزی درسی برمیگردد. عمده فعالیت من در حوزه آموزش چندفرهنگی است همانطور که دوستان گفتند در آموزشهای چندفرهنگی در پژوهشهایی که صورت گرفته، نشان داده شده است که افرادی که دارای زبانهای دوم و سوم هستند به لحاظ تسامح فرهنگی و زیست مسالمتآمیز نکته مثبتی است، آنها فرهنگ مقابل را بهتر میشناسند، لذا زندگی توام با صلح و مسالمت دارند.
درباره دغدغه مخالفان هم فرض بگیریم زبان انگلیسی را حذف کردیم. چه تضمینی وجود دارد که زبان فارسی تقویت خواهد شد. آیا تحقیقی علمی انجام شده است و به این نتیجه رسیده است یا نه.
تجربه زیستهام در کانادا به من نشان داد که اتفاقا باید به زندگی انگلیسی بپردازیم. بسیاری از کشورها از فرهنگ و زبان ما خبر ندارند، بسیاری از اساتید ما در همین دانشگاه ایدههای خیلی بکر و خوبی دارند اما از مطرح کردن آن در سطح جهانی محرومند. چون ما در اینجا انگلیسی نمیدانیم و نمیتوانیم آن را به کشورهای دیگر منتقل کنیم پس مشکل ما در ایران الان زبان انگلیسی است؛ لذا این موضوع شگفت آور است که بگوییم آیا زبان انگلیسی را آموزش دهیم یا نه. اتفاقا الان باید همه توجهها به زبان انگلیسی باشد.
نکته دیگر این است که زبان دوم را با زبان انگلیسی اشتباه نگیریم. زبان دوم یک چیز است و زبان خارجی چیز دیگری است. لذا باید از مفهوم آموزش زبان خارجی استفاده کرد و بر اهمیت آن تاکید داشت.
غلامرضا ذکیانی، رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی-به نظرم بهتر است که برای جلسه آینده دستاوردها و پژوهشهایی که در اختیار دوستان است در اختیار بقیه افراد قرار گیرد.
من در این جلسه به طور کلی به دو رویکرد رسیدم؛ به دلیل ناتوانی آموزشوپرورش در آموزش زبان انگلیسی مخالف با این آموزش هستم و دوستانی هم گفتند که به دلایل دیگر معتقدند که این آموزش زبان باید انجام شود؛ به گمانم اگر ما این دو رویکرد را جدی بگیریم و دوستان در این دو رویکرد قرار بگیرند و دلایل جدی خودشان را مطرح کنند به تصمیمگیری میرسیم.
غلامرضا کیانی، استاد آموزش زبان دانشگاه تربیت مدرس-اینکه آیا واقعا شروع آموزش زبان خارجی باعث تضعیف زبان اول میشود یا نه، و یا باعث تقویت هوش عاطفی میشود یا نه، دغدغه است؛ ما الان در ایران برای این سوال پاسخ دقیق و روشنی نداریم؛ آیا این ایجاد تداخلهای زبانی چه شفاهی و نگارش پاسخ دقیق و متقن نیست و نیازمند پژوهش است و میشود دغدغهها را پاسخ داد. به نظرم جلسه بعدی بدون حضور دکتر حدادعادل قابل حصول نخواهد بود.
حسین اسکندری، مدیر گروه روانشناسی بالینی- تنها به چند نکته اجرایی اشاره میکنم. اول اینکه دادههای ما هم سطح نیست و تحلیل بدون داده میتواند نتایج فاجعه باری به ارمغان بیاورد؛ ما باید داده کافی داشته باشیم؛ زمین بازی یکی نبود، دغدغه یکی نبود، سن یکی نبود، آزمودنیها یکی نبود. از مجموعه این حرفها نمیتوانید یک نقشه راه دربیاورید؛ این نشان میدهد که ما داده لازم را برای تحقیق در اختیار نداریم.
باید یک فکر اساسی کرد. بحث این نیست که آنها جدی هستند یا نیستند. چرا که مسئله ملی است و به نظرم باید دهها و صدها پژوهش انجام شود. باید طرح مسئله شود؛ مسئله زبان یک مسئله جدی با ابعاد بسیاری است و این نشستها باید ادامه پیدا کند.
نکته دیگر اینکه درباره دغدغه رهبری است که به نظر من ایشان انحصار زبان انگلیسی را مطرح کردند، بنابراین فکر میکنم که در نقل قولها نیز دقت کنیم تا ببینیم مسئله چیست.
محمدرضا عنانی سراب، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی- آیا آموزش زبان که همین الان در جریان است تا چه حد موفق بوده است. یعنی ما سیاستهایی که برای آموزش زبان در سطح متوسطه داریم آیا با این نحوه آموزش زبان قابل تحقق است؟ به نظرم یکی از مشکلات ما همین است. یعنی اگر ما به این نتیجه برسیم که در یک بُعد، یک سیاست داریم و برای رسیدن به این سیاست ابزار لازم را نداریم دیگر آن مسئله منتفی است و بگوییم پس ما سن زبانآموزی را پایینتر بیاوریم، در حقیقت دقیق نخواهد بود.
بُعد دوم این است که آموزش زبان فقط در یک حوزه اتفاق نمیافتد. ما باید آموزش زبان را به طور کلی ببینیم. بخشی از آموزش زبان در بخش متوسطه انجام میشود و بخشی در دانشگاه؛ به این معنا که همه اینها بالاخره آموزش زبان است و لازم است که آموزش زبان به صورت همه جانبه انجام شود. اگر در نظر بگیریم که آموزش زبان در برنامه درسی عنوان شود، باید ببینیم که چه اهدافی را دنبال میکند و چه چیزی را میتواند کسب کند.
یک بخش از آموزش باید در بخش خصوصی انجام شود، همچنین بخشی از آن در سطح دانشگاه انجام شود. ما در سطح دانشگاه همین مشکل را داریم. به فرض ما زبان را آموزش میدهیم اما افرادی که میخواهند به مقطع دکترا وارد شوند باز هم در زبان مشکل دارند. پس میبینیم که آموزش زبان در آنجا هم آنطور که باید موفق نبوده است.
بُعد دیگر دغدغه مسئولان و سیاستگذاران است که ما باید به این دغدغهها پاسخ علمی دهیم اگر نتوانیم به آنها پاسخ دهیم به هرحال آنها سرجای خود باقی خواهند ماند و تا این دغدغههای سرجای خود وجود داشته باشد ما نخواهیم توانست تغییری در مسئله ایجاد کنیم.
مسئله سوم اینکه اگر بخواهیم به بحث فرهنگ بپردازیم فرهنگ در ارتباط با زبان انگلیسی با زبانهای دیگر متفاوت است به هرحال میتوانیم از منظر زبان فارسی با این موضوع برخورد کنیم و بگوییم که به هر حال مسئله فرهنگ آن مشکلاتی را که ممکن است با زبانهای دیگر که فرهنگ زبانشان به هم متصل است متفاوت است و به نظرم باید روی این موضوع بیشتر کارشود.
محمد خطیب، دکتری آموزش زبان انگلیسی-شاگردان ما محصول آموزشوپرورش نیستند؛ دهها و صدها آموزشگاه کلاس خصوصی و مدارس غیرانتفاعی و فرهنگسرا به آموزش زبان مشغول هستند؛ ما باید یک تحقیق مفصل در شهرستانهای دورافتاده هم انجام دهیم که امکان دسترسی به این کار را نداشتند و ببینیم بدن اینها موفق بودهاند یا نه.
من تصور میکنم اگر چند سوال مطرح کنیم میتوانیم زودتر به نتیجه برسیم. سوالاتی از قبیل چرا باید زبان خارجی تدریس کنیم؟ بهترین سن یادگیری زبان خارجی چیست؟ مشکلات فرهنگی ناشی از این مسئله چیست و راه حلهای پیشنهادی برای برطرف کردن این دغدغهها چیست؟
اسماعیل سعدی پور، استاد روانشناسی-با اعلام ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی اصلا اتفاقی نیفتاده است؛ این تصویب قانونی است، حتی اگر با انگیزه سیاسی بوده باشد.. مسئله دوم نحوه آموزش زبان است؛ زبان انگلیسی و زبان عربی را باهم مقایسه کنید. زبان عربی حتی در مهدکودک هم انجام میشود اما ماحصل زبان عربی هم چندان موفق نبوده است یعنی دانشآموز فارغالتحصیل از دبیرستان ما به انگلیسی که نگاه بیارزشتری داشته است به مراتب از لحاظ مهارتی بهتر از زبان عربی بوده است حتی در نحوه خواندن؛ به همین خاطر به نظر من اگر دوستان میخواهند یک تحول بنیادین در حوزه آموزشوپرورش رخ دهد باید به نحوه آموزش زبان در سیاستگذاریهای کلان فکر کنند.
علیرضا صادقی، استاد برنامهریزی درسی دانشگاه علامه طباطبائی- ما دانشگاهیان نترسیم. پیامهای ما از منظر علم است که باید ارسال کنیم؛ به نظر من بیاییم تمام اینها را کنار بگذاریم و بگوییم که این موضوع از لحاظ علمی و پژوهشی درست است یا نادرست؛ کار دانشگاه واقعا چیست؟ ما دانشگاهیان چه کاره هستیم؟ مگر دانشگاه جای تعقل نیست؟
معصومه استاجی، رئیس پژوهشکده مطالعات ترجمه- زبان انگلیسی زبان ابزار علم است نه زبان تولید علم و اگر همه اعضا در نشستها حضور داشته باشند میتوانیم این موضوعات را به خوبی منتقل کنیم درواقع فکر میکنم هدفگذاری و نیاز به یادگیری زبان دوم بسیار مهم است و این موضوع باید پیگیری شود.
فکر میکنم زبان باید همیشه قابل دسترسی باشد و نیازی به هیچ تلاش آگاهانهای نداشته باشد تا خیلی راحتتر بتوان این مهم را محقق کرد.
گفتنی است تعدادی از کارشناسان آموزش و پرورش هم به این نشست دعوت شده بودند که در نشست حضور نیافتند. همچنین این نشست در هفتههای آینده هم برگزار میشود.