عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء با بیان اینکه با وقوع اعتراضهای اخیر در کشور، اگر تغییری اساسی در نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور صورت نگیرد پایههای سیاسی نظام از درون با تهدیدهای بسیار جدی مواجه میشود، بیان کرد: امروزه مالیات باید از ثروت و مصرف گرفته شود و در حال حاضر مالیات را تولید میپردازد و بنابراین دلالها و واسطهگرها یک ریال مالیات پرداخت نمیکنند.
به گزارش عطنا، نشست «صداهایی که شنیده نشد» با محوریت «نابرابری؛ حاشیه علیه متن» با حضور حسین راغفر، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء و محمدامین قانعیراد، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، سهشنبه، 10 بهمنماه با همکاری مؤسسه مطبوعاتی جماران در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در این نشست، حسین راغفر، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء با بیان اینکه یکی از اصلیترین معیارهای حضور گسترده مردم در انقلاب 57، بحث برابری و عدالت اجتماعی بود، گفت: در این زمان شواهد بسیار آشکاری از نابرابریها در سطح شهرها جلوه میکند به این معنا که مهاجرانی از مناطق محروم کشور به حاشیه کلانشهرها و بهخصوص تهران مهاجرت کرده و به این ترتیب مناطق «حلبینشین» در حاشیه شهر تهران گسترده شده که این خود مظهر نابرابری در جامعه آن روز بود.
او با اشاره به اینکه در آن زمان، مسئله حاشیهنشینی یا به تعبیر امروزی اسکان غیررسمی به گستردگی امروز نبود و ماهیت آن نیز تا حدودی متفاوت بود، اظهار کرد: این تفاوت در ماهیت به این مسئله برمیگردد که پیش از انقلاب، مهاجرانی که در مجاورت شهرها اسکان مییافتند، عمدتاً به علت سکونت در مجاورت یک فرهنگ قوامیافته شهری به سرعت هنجارهای شهری را آموخته و میپذیرفتند اما بعد از انقلاب عدم تبعیت از قاعده و منطق شهرنشینی توسط مهاجران، نابرابریها را برجستهتر کرد.
راغفر تصریح کرد: بعد از انقلاب، شهرکهای متعددی با فاصله از کلانشهر تهران شکل گرفته و رشد کردند که از هیچ قاعده و منطق شهرنشینی تبعیت نمیکردند. بسیاری از آنها در دوران اولیه شکلگیریشان از زیرساختهای اولیه یک جامعه مدنی محروم هستند به عبارتی فقدان خدمات شهری از قبیل برق، مدرسه و مواردی از این قبیل، منجر به فقدان یک فرهنگ غالب در این مناطق میشود.
او ادامه داد: به علت اینکه این مناطق شامل قومیتهای مختلف هستند لذا یک فرهنگ قوامیافته در میان آنها وجود ندارد. همچنین به دلیل فقدان زیرساخت شهری، بدآموزیهای بسیار گستردهای در این مناطق وجود دارد که زمینههای جرم و جنایت را فراهم میسازد. بیکاری که در مناطق کمتر برخوردار بسیار است، عامل اصلی مهاجرت به کلانشهرها و شکلگیری این مناطق است.
استاد دانشگاه الزهراء با بیان اینکه پدیده حاشیهنشینی بسیار گسترده شده به نحوی که امروزه در شهر مشهد، افراد این مناطق بیش از جمعیت شهر مشهد در ابتدای انقلاب هستند، گفت: این مناطق عمدتاً کانونهای ارسال یا اعزام ناامنی (مبادلات خرید و فروش مواد مخدر و اسلحه) به خود شهر هستند. ساختار نظام اقتصادی، توزیع نابرابر فرصتها را رقم میزند و توزیع نابرابر محصول اجتماعی را که درآمدهای نفتی از اقلام اصلی آن است، سبب رشد بیتناسب نابرابری در کشور شده است.
او افزود: با نابرابریهای لجامگسیخته، اشکال مختلف کانونهای قدرت و ثروت در کشور شکل گرفتند. بعد از انقلاب، مصرفگرایی مبتذل از سوی ثروتمندان نوکیسه، یک نوع اشرافیت در کلانشهر تهران به وجود آورد که این یک نوع به چالش کشیدن هویت جوانان ساکن مناطق محروم است. در هر صورت، انگیزه اصلی مشارکت مردم در جریان انقلاب 57، احساس تبعیض و نابرابری بود.
راغفر ادامه داد: مسئله این است که چرا آن زمان یک کارمند بانک دارای تحصیلات دیپلم که همچنین دارای همه امکانات از جمله منزل و خودروی شخصی است و از تسهیلات بانکی استفاده میکند و یا کارمندهای وزارت نفت که آن زمان از برجستهترین و شاخصترین کارمندهای نظام اداری کشور بودند به جمع معترضان پیوستند؟ از نظر من اصلیترین عامل آن احساس تبعیض القا شده به جامعه بود به گونهای که آنها را به خیابان کشاند تا خواستههایی را که برای بسیاری از آنها نیز مبهم بود، مطالبه کنند.
او با بیان اینکه محرک انقلاب اسلامی، بیش از اینکه طبقات فرودست جامعه باشند، طبقات متوسط جامعه بودند، خاطرنشان کرد: طبقات متوسط، رهبری و مدیریت جریان انقلاب را عهدهدار بودند. نقش شخصیتی مانند مرحوم شریعتی در فهم نسل انقلاب از انقلاب و خواستههایش و از حاکمیت بر جامعه بسیار تعیینکننده بود. بعد از فوت او، بخش قابل توجهی از این مدیریت که منجر به انقلاب شد از سوی شاگردان ایشان بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء تأکید کرد: اتفاقاتی که در دو، سه هفته اخیر رخ داد باعث نگرانی بسیار است. نارضایتیهایی که خود را در قالب تظاهرات جلوهگر میکند عمدتاً متأثر از تقاضاهای بهحق طبقات محروم جامعه است به عبارتی اگر پاسخ مناسبی به این اعتراضات داده نشود، انقلاب بعدی، انقلاب فرودستان است و این خطر بسیار بزرگی را متوجه جامعه میکند.
او با اشاره به اینکه قبل از انقلاب، نهادهایی انسجامبخش در جامعه وجود داشت که امروزه متأسفانه این ظرفیتها از جامعه رخت بربسته و در نتیجه آن انقلاب اسلامی بسیار تضعیف شده است، گفت: امروزه در جامعه نقش اسلام به عنوان نهادی که میتوانست جامعه را منسجم کند و گروههای گستردهای را در یک وحدت فرماندهی قرار دهد وجود ندارد و نقش دین به شدت تضعیف شده است. جامعه به شدت از هم پراکنده و گروههای متعارض به شدت زیاد هستند.
راغفر ادامه داد: عوامل شکلگیری تعارضها در جامعه بسیار گسترده است و همین خود یک تهدید بسیار جدی از درون است، ضمنآنکه آنچه که امروز جامعه ما را بیش از پیش تهدید میکند، یکپارچگی کشور به عنوان اصلیترین نگرانی برای بروز اشکال مختلف نارضایتیها و ناآرامیها است که ممکن است در اثر بیتوجهی سیاستگذاران بر جامعه تحمیل شود.
او با بیان اینکه نابرابریهای ناموجه امروز جامعه، خود منشاء همه شرور اجتماعی است، اظهار کرد: عوامل متعددی در شکلگیری نابرابریها دخالت دارند که اصلیترین آنها نابرابریهای ناشی از نظام تصمیمگیریهای اساسی است، اینکه منابع نفتی چگونه توزیع میشود، قیمت ارز چگونه باشد، یارانهها را چگونه باید توزیع کرد را نظام قدرت تعیین میکند.
این اقتصاددان تصریح کرد: با اتخاذ هر تصمیم در بخش عمومی، تمام سیاستهای آن، پیامدهای توزیعی دارد که خود منجر به برنده شدن یک گروه و بازنده شدن گروه دیگر میشود. متأسفانه در چهل سال گذشته و بهخصوص بعد از جنگ تحمیلی، تغییر نگاه دهه اول انقلاب که با انباشت سرمایه اجتماعی همراه بود به تاراج گذاشته شد و همچنین سیاستهایی که از آن به عنوان سیاست تغییر ساختاری نام برده میشود بر جامعه تحمیل شد.
او اضافه کرد: با تغییر نگاه دهه اول انقلاب، یک نوع فردگرایی مبتذل منحط تبلیغ و ترویج شد که امروزه محصول آن یک جامعه اتمیشده است به نوعی که افراد برای کسب موقعیتهای اقتصادی، حاضر به قربانی یکدیگر هستند. علاوه بر فرسایش سرمایه اجتماعی و اعتماد به عنوان یک ضرورت در جهت شکل بخشیدن به جامعه، اشکال مختلف خصومت و بد دلی بین گروههای مختلف در اقتصاد جامعه ما شکل گرفت به گونهای که گروههای مختلف با شک و تردید و با کینه با یکدیگر مواجه میشوند. به طور مثال در قضیه کشته شدن حجاج در مکه، در شبکههای اجتماعی سخن «مکه همینجاست، کجا میروید» رایج شد.
راغفر ادامه داد: این کینهورزی صرفاً منشاء اقتصادی ندارد بلکه در بسیاری از موارد دیده میشود. مثلاً وقتی میبینیم یک دختر جوان با خودروی پورشه به درخت میزند و کشته میشود یک عدهای در فضای مجازی ابراز خوشحالی میکنند که فردی با ماشین پورشه کشته شده، چون صاحب این ماشین آدمی متجاز به حقوق مردم تلقی میشود.
او تصریح کرد: در کشور ما ثروت از راه تلاش و سختکوشی و خلاقیت به دست نمیآید بلکه از زد و بند به دست میآید. تولید منشا خلق ارزش نیست بلکه توزیع منابع زیرزمینی و منابع طبیعی اصلیترین منشاء خلق ثروت و درآمد در جامعه است و به همین دلیل چون سیستم نظام اقتصادی بسیار معیوب، بسیار مغرضانه و به نفع گروههای درون قدرت عمل میکند، طبیعی است که گروههای بیرون و قربانی این نظام هر آنچه را که به عنوان سیاستهای بخش عمومی، خود را جلوه میدهد با چشم تردید نگاه کنند. جامعه ما جامعهای است که اقشار مختلف آن از هم گسسته شدهاند و نسبت به هم نیز با تردید و بددلی برخورد میکنند و این وضعیت بسیار خطرناکتر از پیش از انقلاب است.
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء با بیان اینکه در آمریکا معمولاً از قدرت به ثروت میرسند، گفت: در کشور ما برعکس است. تغییر سیاستها منجر به آزادی اقتصادی و مقرراتزدایی میشود و فرصتهایی را برای چپاول صاحبان سرمایه فراهم میکند. این صاحبان سرمایه، قوانین را تغییر دادند و در نهایت هزینههای آن را بر عهده دولت که از جیب منافع عمومی میدهند، گذاشتند. در ایران بعد از تأسیس بانکهای خصوصی (متعلق به صاحبان قدرت) از سال 1380 فضاحت غارت پول مردم را به بار آمد و این در حالی است که دستگاه قضایی و مقامات اجرائی در خواب هستند و هیچ دزدی گرفته نمیشود. بنابراین همه اینها خوراک شورش و اعتراض مردم را فراهم میکند.
او ادامه داد: مردمی که یکسال جلوی دستگاه قضایی در سرما و گرما صف کشیدند و میلیونها نفر آنها را دیدهاند و انفعال دستگاه قضایی را شاهد بودند. جلوی مجلس رفتند و هیچ پاسخی دریافت نکردند، جلوی دولت رفتند و عدهای از آنها بازداشت شدند و اینها فقط یک عدهای از قربانیان نظام بانکی هستند که آسیبها صرفاً به این گروه ختم نمیشود. دولت لایحهای برای بودجه سال آینده میآورد که در آن اعلام میکند یارانه 30 میلیون ایرانی را قطع میکنیم در این صورت با نگفتن جزئیات، همه گروهها خود را جزء حذفشدگان یارانه میپندارند و بنابراین خوراک شورش فراهم میشود.
راغفر افزود: همچنین با افزایش قیمت بنزین را از 1000 تومان به 1500 تومان، افزایش جریمههای رانندگی، گرفتن 4000 میلیارد مالیات و مواردی از این قبیل، زمینههای ایجاد نارضایتی را فراهم میکند. اگر یک تغییر اساسی در نظام کشور صورت نگیرد پایههای سیاسی نظام با تهدیدهای بسیار جدی از درون مواجه میشود و این نیازمند تغییر در نظام اقتصاد و سیاستهای اقتصادی است، سیاستهایی که فقط حامی فرادستان نباشد بلکه منظور سیاستهایی در جهت کاهش نابرابریها باشد، نابرابریهای فاحشی که محصول این نظام تصمیمگیری بوده است.
این استاد دانشگاه در پایان تأکید کرد: بنابراین ما باید برای اطمینانبخشی به جامعه نشان دهیم که از چه کسانی باید مالیات بگیریم. امروزه مالیات باید از ثروت و مصرف گرفته شود و در حال حاضر مالیات را تولید میپردازد و بنابراین دلالها و واسطهگرها یک ریال مالیات پرداخت نمیکنند. در ایران، مسکن صددرصد سود دارد در حالی که بساز و بفروشها یک ریال مالیات پرداخت نمیکنند. مادامی که این شرایط تغییر نکند، کل جامعه به سمت شکنندگی پیش میرود و به همین دلیل نیاز به تغییر در سیاستگذاریهای بخش عمومی و به ویژه حوزه اقتصاد هستیم.