استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: اقامت کوتاه مدت مهدی اخوان ثالث در خوزستان و دیدن کشتیهای نفتکش که شیره جان ما ایرانیان را برای ازمابهتران میبردند باعث به وجود آمدن شعر «ناگه غروب کدامین ستاره» شد. بعد از کودتای سال ۱۳۳۲ به وقیحترین شکل ما را استعمار کردند و ثروتمان را بالا کشیدند.
به گزارش عطنا، دومین نشست از سلسله نشستهای شعر معاصر دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی به مهدی اخوان ثالث، شاعر بلندآوازه ایرانی اختصاص داشت؛ در این نشست شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» اخوان ثالث توسط استاد سعید حمیدیان نقد و بررسی شد.
در ابتدای این نشست سعید حمیدیان، استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی در خصوص تفاوت شاملو و اخوان ثالث گفت: شاملو شاعری نیست که دلش در هوای آثار تاریخی کهن ایران باشد و این موضوع برای بسیاری از ایرانیها که عشق به میهن دارند باعث ناراحتی میشود بر عکس شاملو، بسیاری از شعرهای اخوان به پیشینه کهن ایرانی برمیگردد و اغلب اشعار او مایه میهنی و عشق به ایران دارد.
سعید حمیدیان با اشاره به مصرع «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» اخوان افزود: برعکس شعرهای اخوان که مایه میهنی دارد در شعرهای شاملو تنها توانستم چهار نمونه پیدا کنم که به فرهنگ ایران باستان ارتباط داشته باشد و این نمونهها خیلی به شرح و بسط موضوع نپرداخته است، تفاوت بارز بین این دو شاعر است که گرایش به ایران در اخوان بیشتر دیده میشود.
«ناگه غروب کدامین ستاره» شعری در انتقاد به تاراج ثروت کشور است
وی قبل از خواندن شعر «ناگه غروب کدامین ستاره»، اظهار کرد: اخوان قبل از انقلاب اسلامی مدتی را در خوزستان زندگی کرد و درآنجا پیشنهادی برای کار در تلویزیون به او دادند که البته این کار و سالهای اقامتش در آبادان چندان دوام نیافت اما اقامت او در خوزستان و دیدن کشتیهای نفتی که شکم کشتیها را پر از نفت میکردند و شیره جان ما ایرانیان را برای ازمابهتران میبردند باعث به وجود آمدن شعر «ناگه غروب کدامین ستاره» شد.
استاد گروه زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: اخوان در این شعر با سایه خود حرکت میکند و میگوید با ابرها و نفس دودهایش، تاریک و سرد و مه آلود سر کرده است که استفاده از کلمه نفس دودها به این معنا بوده که با سایه خود در اطراف شهر مه آلود گشتم و مشاهداتش را پیرامون یک شهر نفتی بیان میکند و در آخر هم هشدار میدهد که این زندگی نیست این فاجعهای که بر روح ما سایه انداخته، زندگی راستین نیست زمانش فرا رسیده که برخیزیم.
حمیدیان در ادامه صحبتهایش درباره شعر اخوان ثالث بیان کرد: منظور اخوان این است که شب تمامیسایهها را نابود کرده اما من توانستم سایه خودم را پنهان کنم، من با فسونی که جادوگر ذاتم آموخت این سایه را حفظ کردم و با همین سایه اطراف این شهر مه آلود را گشتم.
وی در ادامه تاکید کرد: در اواسط و اواخر این شعر سایه تبدیل به «شما» یا «من نوعی» میشود و در آخر شعر میگوید «هشدار ای سایه ره تیرهتر شد» به این معناست که وضعیت لحظه به لحظه بدتر و تیرهتر میشود.
حمیدیان به قسمت اول شعر «ناگه غروب کدامین ستاره» که میگوید «با آنکه شب/ شهر را دیرگاهی ست/ با ابرها و نفس دودهایش/ تاریک و سرد و مه آلود کرده است» اشاره کرد و اظهار کرد: شاعر در این قسمت فضای شهر آبادان را تداعی کرده است و راجع به دودهایی که از پالایشگاههای آبادان به آسمان میرود و هوا را تیره و تاریک کرده صحبت میکند؛ اخوان از واژه نفس دود استفاده میکند، چیزی که نفسش فقط با دود است.
استاد گروه زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی درباره این قسمت شعر که مهدی اخوان ثالث میگوید «با سایه خود دراطراف شهر مه آلود گشتم/ اینجا و آنجا گذشتم/ هرجا که من گفتم، آمد/ در کوچه پس کوچههای قدیمی/ میخانههای شلوغ و پر از انبوه غوغا/ از تُرک، ترسا، کلیمی/ اغلب چو تب مهربان و صمیمی/ میخانههای غمآلود با سقف کوتاه و ضربی» گفت: شاعر شرح میدهد هرجا که من به سایهام گفتم آمد و در آن میخانههایی که مانند تب، گرم دوستی میشوند ترک، ترسا و کلیمی؛ این میخانهها پر از فقیران است؛ منظور از صمیمیت میخانهای نوع صمیمیتها مانند تب بوده و زود میآید و میرود و در ادبیات میگوییم جز حادثه هرگز طلبم کس نکند.
وی به قسمت دیگری از شعر که میگوید «او دید من نیز دیدم/ مرد و زنی را که آرام و آهسته باهم/ چون تذرو جوان میچمیدند/ و پچ پچ و خنده و برق چشمان ایشان/ حتی بگو باد دامان ایشان/ میشد نهیبی که بی شک» اشاره کرد و گفت: این قسمت به این معناست که مردی و زنی که آرام و آهسته مثل دو تذرو جوان کنار هم گوش در گوش هم به یکدیگر دروغ میگویند. باد دامان، یکی از دلالت های باد پوچی بوده که نهیبی است که مرگ و پیری را در کمینگاهشان دارند و گویی اصلا اثری از آن آسمان آدمکش وجود ندارد و این صرفا به خاطر روزگار کوتاه جوانی است.
وی در ارتباط با قسمت بعدی شعر که میگوید «در چارچار زمستان/ من دیدم او نیز میدید/ آن ژندهپوش جوان را که ناگاه/ صرع دروغینش از پا درانداخت/ یک چند نقش زمین بود/ آنگاه غلت دروغینش افکند در جوی/ جویی که لای و لجنهای آن راستین بود/ و آنگاه دیدیم با شرم و وحشت/ خون، راستی خون گلگون/ خونی که از گوشه ابروی مرد/ لای و لجن را به جای خدا و خداوند/ آلوده وحشت و شرم میکرد» افزود: این قسمت بیانگر حکایت ژندهپوش جوان است که صرع و غلت خوردنش دروغ است اما زمانی که سرش به جوی برخورد میکند و خونریزی میکند که شاعر میگوید راستی خون گلگون خونی که از ابروی این مرد بر جوی پر از لجن ریخته میشود و این قسمت را میتوان لف و نشر گرفت.
استاد گروه زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی یادآور شد: منظور از آلوده وحشت این بوده که خداوند هیچوقت این زندگی را برای بنده خود نخواست زندگی چیزی است که خود بندهها برای خودشان درست میکنند اما آلوده شرم به این معناست که به کنایه گفته است این آقا باید شرم کند از این زندگی که برای مردمش ایجاد کرده است.
وی با توجه به این قسمت شعر که میگوید «در جوی چون کفچه مار مهیبی/ نفت غلیظ و سیاهی روان بود/ میبرد و میبرد و میبرد/ آن پارههای جگر، تکههای دلم را/ وز چشم من دور میکرد و میخورد» بیان کرد: شاعر تکههای نفتی که در جوی ریخته شده را به تکههای جگر و پارههای دل تشبیه کرده است و به این معنا که این تکههای نفت پارههای دل ماست و نفت خواران از ما بهتران که کشتیها را بار میکنند و میبرند و شکم کشتی نفت را میخورد، «دریا در فلق و شفق کشتی» را میخورد و نفت را میبرد برای از ما بهتران که از این شیره جان ما استفاده کنند.
حمیدیان در مورد عبارت «کفچه مار مهیب» گفت: مار کفچه یکی از خطرناکترین مارها است و کمترین نیش آن فیل را از پا درمیآورد، این تشبیه به این معناست که این نفت بیچاره و بیآزار تا زمانی که زیر زمین است مشکلی ایجاد نمیکند اما امان از روزی که به روی زمین آید که مسبب همه بدبختیها، دیکتاتوریها، فاجعههایی است که برما روا داشتند.
استاد گروه زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه قسمت دیگر شعر که میگوید «دولابههای سگی را سگی زرد/ که جلد میفت، میایستاد و دوان بود/ و لقمهای پیش آن سگ میافکند» را خواند و درباره این قسمت گفت: سگ زرد برادر شغال است آن شخصی که یک بغل نان تازه و خوشبو خریده و چند وقت یکبار به خاطر صدقه سری یک لقمه نان هم برای سگ پرت میکرد، اینها را اخوان بیان میکند تا این موضوع را تداعی کند که ثروت ما را میبرند و لقمههای حقیری را جلوی ما میاندازند؛ این است چگونگی کار استعمارگران.
وی در ادامه تصریح کرد: وقتی مرد به خانه میرود در خانه مثل این مانند که مرد را میبلعد و زمانی که ما فکر میکنیم حرکتی یا اعتراضی بوجود آمده سگ به دنبال گربه شروع به پارس کردن میکند که این موضوع هم دروغ از آب درمیآید؛ اینها روز به روز ناامیدی را بیشتر برمیانگیزد؛ خصوصا بعد از کودتای سال ۱۳۳۲ که به وقیحترین شکل ما را استعمار کردند و ثروتمان را بالا کشیدند.
حمیدیان افزود: در این شعر بر خوردن تاکید شده و این موضوع در شعر دائم تکرار میشود؛ اصل حرف بر روی خوردن است و این موضوع بی دلیل در شعر تکرار نمیشود مثلا سگ لقمه را میخورد؛ مرد نان را میخورد؛ مار مهیب نفت را میخورد؛ کشتیها نفت را میخورد؛ دریا هم کشتی را و از ما بهتران کل این ثروت را میخورند.
وی در ادامه افزود: بنمایه دروغ در این شعر از اول تکرار شده است مانند قسمتی که زن و مرد جوانی که آهسته پچ پچ میکنند، همچنین بنمایه دیگر تیرگی و ابهام است که نشان دهنده وضعیت جامعه ما در آن زمان است.
این استاد ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی بنمایه دیگر این شعر را میخانه عنوان کرد و گفت: شخصی بعد از مستی آواز میخواند، شخصی دیگر گریه میکند و بین هق هق و واق واق یک ابهام است اما هیچکدام نیست؛ آه در این شعر یعنی همه چیز دروغ و باطل است و لحظه به لحظه وضعیت بدتر میشود.
حمیدیان در پایان اظهار کرد: مهدی اخوان ثالث معتقد است شاعران همیشه بر سلطهها مسلط هستند و همراه با سلطهها نیستند.
گفتنی است این نشست 28 آذرماه در دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.