بسیاری از نظریههای تلویزیون برای فهم مسئله کافی نیست و با توجه به اینکه نظریهها مبتنی بر فرهنگ جامعه هستند میتوانیم نظریهها را از دل جامعه بیرون بکشیم تا ساخت رسانهای واقعیتری داشته باشیم. تلویزیون در گذشته رسانه عام بوده در حالی که امروزه به شبکههای موضوعی و پاره پاره تبدیل شده است، به همین دلیل است که این رسانه به طور مرتب از نظر تولید و توزیع در حال تغییر است و روز به روز فردگراتر میشویم.
سارا رحیمی- عطنا؛ نشست نقد کتاب «پساتلویزیون در ایران؛ پیامدهای همگرایی بر سیاستگذاری رسانهای» با حضور سیدجمالالدین اکبرزاده جهرمی، نویسنده کتاب و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، عبدالله گیویان، رئیس مرکز پژوهش و اسناد ریاستجمهوری، احمد میرعابدینی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، شنبه، 25 آذرماه در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، سیدجمالالدین اکبرزادهجهرمی، نویسنده کتاب و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در خصوص چارچوب اصلی کتاب، گفت: کلمه «پساتلویزیون» در این کتاب کم تکرار شده تا جلب توجه کمتری کند. این کتاب از دل یک پژوهش درآمده، بنابراین شاید ساختار آن به یک کار پژوهشی نزدیکتر باشد و این یک نقص است که در کنار اشکالهای ویراستاری قرار میگیرد.
چگونگی تاثیر همگرایی بر فضای تلویزیون
او با بیان اینکه دغدغه ذهنی من به عنوان کسی که مدت زیادی در تلویزیون کار کرده است، پرداختن به فضای ارتباطی جدید است، اظهار کرد: به نظر میرسد که این اتفاقها، کمتر محیط ایران را متاثر کرده است، یک علت آن هم توجه کم صدا و سیما به این مسائل است. به همین خاطر من روی پدیده همگرایی و چگونگی تاثیر آن بر تلویزیون کار کردم.
اکبرزاده جهرمی ادامه داد: با توجه به تقسیمبندی «دالگرن» مبنی بر اینکه تلویزیون منشوری دارای وجوه صنعت، متون دیداری و شنیداری و نوعی تجربه اجتماعی-فرهنگی است. نگاه من به تلویزیون در این پژوهش از منظر صنعت است. صنعت از ابتدا تا دهه هشتاد وضعیت با ثباتی داشته و سیاستگذاری در این حیطه را بسیار راحت کرده است.
او افزود: مدل پخش در آمریکا، «تجاری»، در اروپا «عمومی» و در کشورهای جهان سوم «دولتی» است، بنابراین در هر سه حالت، سیاستگذاری به خاطر وجود ثبات در عرصه صنعت، کار خیلی پیچیدهای نیست. وضعیت باثبات برای ایران دیرتر از غرب ایجاد شد چرا که در زمان رشد غرب ایران درگیر انقلاب و جنگ بود.
نویسنده کتاب «پساتلویزیون در ایران» با بیان اینکه بخشی از این تغییرهای رخ داده در صنعت تلویزیون که کشور ما را هم متاثر کرده است به تحولهای تکنولوژیک یا همان بحث همگرایی رسانه برمیگردد، گفت: واقعیت این است که این فقط یک بخش کوچک است که بر صنعت تلویزیون تاثیر میگذارد شاید نیروی بنیادیتری که حتی تحولهای تکنولوژیک را هم به نوعی پیش میبرد، به تعبیر «کاستلز» نیروهای سرمایهداری جهانی است یعنی پوست انداختن سرمایهداری و منطق سرمایهداری که به ویژه در شکل نئولیبرالیسم خود را نشان میدهد.
او با اشاره به اینکه سیاستهای نئولیبرالیستی نیز اثر قابل توجهی بر صنعت تلویزیون گذاشتند، خاطرنشان کرد: بنابراین دو اتفاق «همگرایی رسانهای» و «نئولیرالیسم» دست به دست هم میدهند. همگرایی رسانهای یعنی ادغام رسانههای جدید در رسانههای قدیمی مثل رادیو، تلویزیون و روزنامهها اما تعریف دقیقتر آن تعریف «وندایک» مبنی بر ادغام سه جور شبکه ارتباطات راه دور، ارتباطات داده و ارتباطات جمعی است.
اکبرزادهجهرمی کاهش مداخله دولت در بازار، گشودن بازارهای داخلی بر روی سرمایهگذاران خارجی و خصوصی کردن را اصول «نئولیبرالیسم» دانست و اظهار کرد: صنعت با ثبات تلویزیون در آمریکا شروع به تحول میکند سپس به انگلستان میرود؛ در نهایت به صورت یک رویکرد فراگیر و جهانی درمیآید و ارتباطات راه دور که تلویزیون تا حد زیادی به آن وابسته است شروع به تحول میکند به این ترتیب تحول منجر به تغییر شکل تلویزیون میشود.
جهرمی مصادیق پساتلویزیون را ازدیاد سرسامآور شبکههای تلویزیونی(دسترسی به چندین هزار کانالهای تلویزیونی از طریق ماهواره و اینترنت)، ادغام تلویزیون و اینترنت و گسترش تلویزیون اینترنتی(فرامکانی شدن تماشای تلویزیون از طریق ابزارهای هوشمند)، ظهور شرکتهای بزرگ ارتباطی فراجهانی(در نتیجه ادغامهایی مبتنی بر WTO امکان ظهور پیدا کردند)، خصوصی شدن شبکههای تلویزیونی(شبکههایی که قبلاً عمومی یا دولتی بودند) و برطرف شدن موانع مالکیت در کشورها (چین که قواعد سختی برای حضور خارجیها در عرصه رسانه دارد بخشی از زیرساختهای خود را به روی سرمایهگذاران خارجی باز کرده است) عنوان کرد.
این استاد دانشگاه با طرح این سوال که آیا با این تغییرات به پایان تلویزیون نزدیک شدهایم؟ گفت: مرگ تدریجی تلویزیون در جهان، گفتهای است که در شبکههای اجتماعی تکرار میشود این در حالی است که از سال 2009 تا 2018 نیز به طور مرتب مصرف تلویزیون نسبت به مصرف اینترنت کاهش پیدا میکند. واقعیت این است که شکل متعارف تلویزیون به پایان خود میرسد در صورتی که اگر آن از شکل تکنولوژیک جدا شود همچنان به صورت قدرتمند وجود دارد.
عضو هیئت علمی مطالعات ارتباطی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: چالش در ایران بیشتر از کشورهای دیگر است، سیاستهای ایران در حوزه فرهنگ حداکثری است؛ برخی کشورهای آمریکایی و اروپایی در سیاستگذاریهای فرهنگی رسانه مداخله نمیکنند و سعی دارند حداقلیترین مداخلههای سیستماتیک را داشته باشند.
این کتاب از دل یک پژوهش درآمده، بنابراین شاید ساختار آن به یک کار پژوهشی نزدیکتر باشد و این یک نقص است که در کنار اشکالهای ویراستاری قرار میگیرد.
اکبرزادهجهرمی به فصل دوم این کتاب اشاره کرد و گفت: دیدگاههای نظری و تجارب دیگر کشورها در این فصل آمده است، و من از نظریه «جامعه شبکهای» وندایک، مباحث همگرایی، سیاستگذاری رسانهای، نظریههای هنجاری و نظریههای هنجاری در نظام جمهوری اسلامی استفاده کردم.
وی تحولهای تلویزیون را به سه دوره پیشاهمگرایی، گذار به همگرایی و پساهمگرایی تقسیم کرد و گفت: دوره نخست از سال 37 تا اواسط دهه 70 از شبکههای ماهوارهای داخلی در ایران استفاده شد، در این دوره وضعیت باثبات و شبکههای تلویزیونی اندک بود بنابراین یک نوع انحصار رسانهای وجود داشت، تمرکز بیشتر روی صدا و سیما اصلیترین رویه این دوره بود.
اکبرزاده جهرمی در مورد دوره دوم گفت: اواسط دهه 70 تا اوایل دهه 90 قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره اجرا شد و تا شروع دولت یازدهم ادامه داشت، سپس با ورود اینترنت به کشور چالشهایی از جمله درگیری نهادها برای قانونگذاری و سیاستگذاری ایجاد شد. یکی از این سیاستگذاریها فیلترینگ بود.
مرحله بعد دوره پساهمگرایی است که از سال 93 آغاز شد و در حال حاضر در این دوره به سر میبریم، برداشتن محدودیت سرعت، افزایش دسترسی به اینترنت و دریافت تصاویر باکیفیت از جمله ویژگیهای این دوره است.
او در این پژوهش به روندهای کلان دست یافته است، این روندهای کلان عبارتند از مهندسی فرهنگی به مثابه مفهومی غالب در سیاستگذاری فرهنگی، غلبه رویکرد فناورانه یا مهندسی به پدیده همگرایی رسانهای، دال مرکزی سیاستگذاری تلویزیونی در ایران، مکانیسم بازار در مقابل برنامهریزی از بالا، نهادها و شوراهای سیاستگذاری به مثابه برآیند نیروهای اجتماعی موثر و چالش در تحقیق سیاستگذاری منسجم در سطح ملی.
مطالعه تلویزیون در بستر جامعه
عبدالله گیویان، رئیس مرکز پژوهش و اسناد ریاستجمهوری در نقد این گفت: این کتاب دارای دو مشکل «رویکردی» و «فنی» به معنای روششناسی است، رویکرد تلویزیون گرایش انتقادی به اتفاقاتی که افتاده است ندارد و معلوم نیست در کدام جغرافیای معرفتی قرار میگیرد.
او به صفحه 239 کتاب اشاره کرد و گفت: در پاراگراف «گویی صدا و سیما میخواهد تمامی تحولاتی که در این صنعت جهانی به واسطه بازیگران و بازارهای متعدد آن رخ میدهد یک تنه و به صورت برنامهریزی شده پیش برد که این امر در فضای پساهمگرایی ناممکن است» مفهوم نئولیبرالیسم دقیقاً مشخص نیست.
گیویان افزود: در این کتاب نگاه جامعی نسبت به تلویزیون دیده نمیشود و نوعی تعلیق آزارنده در کار وجود دارد، تکلیف مشخص نیست که تلویزیون در کجای اتفاقهای رخ داده قرار دارد و موضوعاتی مانند نقش گرایشها و جریانهای سیاسی در تحولهای رسانه دیده نمیشود.
او افزود: نداشتن نگاه تاریخی به موضوع، از بیرون نگاه کردن، نگاه به تلویزیون به منزله صنعت در ابتدا و پیشنهادها در حوزه سیاستگذاری فرهنگی در انتها به نوعی نشاندهنده این است که گویا بخش اصلی تحلیل در بخش سیاستگذاریهای فرهنگی است. به نظر من مشکلات روششناسی، نویسنده را به عنوان یک خودی از داخل رادیو و تلویزیون به بیرون پرتاب کرده است.
رئیس مرکز پژوهش و اسناد ریاستجمهوری تصریح کرد: مثلاً یکی از نشانههای این ماجرا این است که نویسنده از دشواریهایی که تلویزیون در سالهای بعد از انقلاب داشته است به راحتی عبور میکند در حالی که در همان سالها درباره کوچکترین جزئیات مشکل داشتیم. بنابراین فهم اتفاقات داخل سازمان نسبت به اتفاقات بیرونی میتوانست بسیار روشنتر وضعیت ما را بیان کند.
او بعد از اشکالات رویکردی پژوهش به اشکالات روششناسی اشاره کرد و گفت: به نظر میرسد که روش تحقیق به کار رفته، کیفی است در حالی که ما با مصاحبه عمیق که یک روش گردآوری اطلاعات است مواجه میشویم. وقتی گفته میشود که روش، کیفی است تلقی و انتظار خواننده در انتهای کار جستوجوی معنا است.
گیویان در ادامه گفت: معنی تلویزیون در ایران در روزگاری که اینترنت گسترش پیدا کرده است را در این کتاب نمیبینم، همچنین به صورت خیلی مشخص در مورد نحوه کدگذاری و مقولهبندی اطلاعات و یافتههای دقیقی ارائه نشده است.
او به سیاستگذاریهای فرهنگی ایران در این کتاب، اشاره کرد و گفت: بعد از دوره صفویه چهار جریان اصلی فهم شیعی، فهم متصوفانه، نگاه به گذشته ایران و نگاه به غرب وجود دارد. دو مورد اخیر در سالهای بعدی حضور پیدا کردند. به مجرد مستقر شدن نگاه شریعتمدارانه ایران، اولین قربانی، نگاه متصوفانه و عرفانی است. در دوره پهلوی گفتمان نگاه به غرب و غربی شدن یا پذیرش ارزشهایی از فرهنگ غربی و همچنین باستانگرایی درصدد نابود کردن گرایش شیعی برمیآید.
تلویزیون در گذشته رسانه عام بود، در حالی که امروزه به شبکههای موضوعی و پاره پاره تبدیل شده است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه فرآیندی از آیینیسازی در همه سطوح در ایران اتفاق میافتد، گفت: یکی از بارزترین آنها استفاده از رسانههای جدید برای ترویج و بسط عقاید ایدئولوژیک نظام شاهنشاهی بوده است، یکی از اصلیترین ابزارهای نهادهای اساسی و اسلامی در عرصه قدرت و فرهنگ بعد از انقلاب تلویزیون بود.
او ادامه داد: بهتر است تلویزیون در جامعه ایران را مطالعه کنیم و اجازه ندهیم مشابهتهای تلویزیون با جوامع دیگر ما را گمراه کند. بسیاری از نظریهها در حوزه تلویزیون برای فهم مسئله کافی نیست نظریهها هم اقتضائات همان اقلیم فرهنگی را دارند. ما نیاز نداریم که از آن نظریهها شروع کنیم و نقطه عظیم نظریه ما میتواند واقعیت موجود کف خیابان باشد در این صورت است که تلویزیون ما تلویزیون واقعیتری میشود.
گیویان در پایان اضافه کرد: یکی از بزرگترین مشکلات ما در حوزه فرهنگ و مسائل اجتماعی این است که سیاستگذاریهای فرهنگی ما تلقی مهندسانه دارند و این یکی از آفات جامعهشناسیزدگی در حوزه فرهنگی- اجتماعی است و پیشنهاد من برای نویسنده این کتاب توسعه نگاه مهندسی داشتن به فرهنگ است.
زبان ترس بر جامعه غالب شده است
احمد میرعابدینی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه با بیان اینکه دوره حرفهای خود را در صدا و سیما و مرکز تحقیقات گذراندهام و بر همین اساس بیشتر از یک تجربه حسی صحبت میکنم، گفت: انتشار این کتاب برای من بسیار جای خوشحالی دارد. ابعاد مطالعات تلویزیون در دنیا بسیار گسترده است.
او با اشاره به اینکه متاسفانه در جامعه ما زبان ترس وجود دارد، اظهار کرد: زبان ترس در فضاهای رسمی حضور دارد بنابراین درک آن به راحتی امکانپذیر نیست و نیاز به رمزگشایی دارد. این زبان در مطالعات و پژوهشهای رسمی خود را نشان میدهد. بیان غیررسمی جزء اینها است وقتی نویسنده از مهندسی فرهنگی صحبت میکند منظورش را میفهمم.
میرعابدینی رسانهها را عامل قدرت دانست و گفت: صدا و سیما تکنولوژیها و ابزارهای جدید را در اختیار میگیرد تا بتواند به مخاطب پاسخ دهد. این مسئله را در همگرایی میبینم.
او در پایان گفت: از سال 56 تا به حال نگاه به تلویزیون در ایران ابزاری بوده و بر همین اساس در اختیار همه گروههای اجتماعی نبوده است. همگرایی رسانهای صورت گرفته و از نظر فنی به شدت دنبال میشود. تلویزیون به عنوان یک عامل قدرت از این همگرایی استفاده میکند.
از ویژگیهای عصر پساتلویزیون «فردگرایی» است
هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه یکی از رایجترین زاویههای ورود به اثر، نگاه به مولف است، گفت: باید محقق را شناخت و از منظر او به اثر نگاه کرد. چند ویژگی نویسنده در این کتاب از جمله مهندس بودن او و ورود به حوزه ارتباطات، محقق بودن و اولویت داشتن تحقیق برای او و همچنین معلم بودن او منجر به اعتبار کتاب شده است.
او ادامه داد: این ویژگیها مولف را از منظر ارتباطی توصیف میکند. کتاب به رغم کاستیها پرسشهای خوبی را مطرح کرده و برای فردی که در فعالیت نهادی درونانجمنی است، این پرسشها میتواند ادامه داشته باشد. هر چند که این کتاب خواسته است به چند مسئله بپردازد اما با یک زبان محتاطانه آن را مطرح میکند.
خانیکی با بیان اینکه هدف نویسنده بیان این نکته است که بگوید در عصر پساتلویزیون که بر همگرایی تمرکز دارد، به سر میبریم، خاطرنشان کرد: نویسنده تاکید میکند که در این عصر، پاسخهای ما ساده و سنتی است و به همین دلیل ما را با تناقضهای جدی روبهرو کرده است. این پارادوکس در فصل چهارم کتاب نمایانتر است بهگونهای که مطرح میکند بین دل و عقل سیاستگذاری در تلویزیون یک نوع تناقض وجود دارد.
او با اشاره به اینکه نگاه به تحولات فرهنگی در کنار تحولات فناورانه از ویژگیهای خوب این کتاب است، ادامه داد: دل در گرو نوعی دریافت عصر پیشاهمگرایی است و به شدت به یک نظام هنجاری میاندیشد و میخواهد از منظر هنجار به چالشهای روبهرو پاسخ دهد اما مصاحبه و عقل او را با تحولات فناورانه و در کنار آن تحولات فرهنگی روبهرو میکند.
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه اضافه کرد: تناقضهایی در محتوا و مسئله کتاب وجود دارد، نویسنده بسیار بااحتیاط از مهندسی فرهنگی نام میبرد و به منطق فضای پساهمگرایی که با پاسخهای مرحله پیشاهمگرایی خیلی انطباق ندارد اشاره میکند. جهرمی محقق، منتقد و معترض به سیاست تمرکزگرایی گذشته است اما از اینکه با تمرکز سیاستگرایی، ممکن است در سیاست نئولیبرالیستی بیفتد، نگران است البته چون نویسنده به ساحت و منظر سیاست انتقادی معتقد است، طبیعی است که به سیاست نئولیبرالیست هم اعتقاد داشته باشد.
او با بیان اینکه در سیاستگذاری فرهنگی، خلأ سیاستهای دموکراتیک را میبینم، گفت: این نوع سیاستگذاری در ارتباطات مشارکتی و شبکهای وجود دارد به این ترتیب با مطرح کردن این واژه، سیاستگذاری خیلی به ورطه مهندسی فرهنگی نمیافتد چون به نقشآفرینان متعدد و جامعه فعال در کنار نظام و دولت نگاه میشود، بنابراین میتوان این رویکرد را در کتاب وارد کرد.
خانیکی با اشاره به اینکه دکتر تهرانیان در تحقیقی پیوستار هفتگانه را ارائه میدهد که چه از نظر مداخله دولت و چه از نظر آموزش دارای حداکثری و حداقلی است و میتوان از آنها در جمعبندی به عنوان سیاست تازه استفاده کرد، افزود: مولف با مسئله، زندگی میکند برای همین میتوان صحبتهای او را با دانشجوها، محققان و پژوهشگران حوزه ارتباطات بیرون آورد. اولین مسئله عصر تحول این است که خود تحول در فناوری ارتباطاتی در عرصه فرهنگ یک نمود و بروز جدی دارد و آن رشد و استقلال فردی است.
زبان ترس در فضاهای رسمی حضور دارد بنابراین درک آن به راحتی امکانپذیر نیست و نیاز به رمزگشایی دارد.
او ادامه داد: جامعه ما روزبهروز فردگراتر می شود، به همین خاطر یکی از ویژگیهای فرهنگی عصر پساتلویزیون نیز همین فردگرایی است. حوزه فناوری که تخصص نویسنده است به عنوان مسئله دوم مطرح میشود و اینکه تلویزیون در شبکهها، تلفن و تبلتها محاط میکند، در اینجا باید گفته شود که در عصر پساتلویزیونی مسئله ارتباطی چیست؟
مدیرگروه ارتباطات با بیان اینکه مسئله ارتباطی این است که تلویزیون در گذشته رسانه عام بوده در حالی که امروزه به شبکههای موضوعی و پاره پاره تبدیل شده است، گفت: به تعبیر کستلز از ارتباطات جمعی به سمت ارتباطات خودگزین میرویم و به همین دلیل است که تلویزیون به طور مرتب از نظر تولید و توزیع در حال تغییر است، به طور مثال از طریق اینترنت و تبلت قابل دسترس است بنابراین روزبهروز فردگراتر میشویم.
او اضافه کرد: امروزه ارتباطات ما را وارد دنیای جدیدی کرده ولی تلویزیون را به مرگ نکشانده است. تلویزیون نقش خود را از تمرکزگرایی و هدایت متمرکز در جامعه کمرنگ میکند و به رقبایی مثل ماهوارههای پخش مستقیم میسپارد. بنابراین بعید است اتفاقهای بزرگ فرهنگی که ما باید در عرصه سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی داشته باشیم، اتفاق بیفتد.
او در پایان خاطرنشان کرد: تکیه اصلی نویسنده بر عصر پساتلویزیون بوده و به نظرم تکیه مهمی برای دانشجویان و محققان ارتباطی است. در حال حاضر با رسانههایی که ما را از مخاطب عام به سمت جریانهای خرد میبرد، مواجه هستیم در نتیجه رشد فردگرایی، گفتوگو در فضای عمومی را به مخاطره میاندازد اما میتوان نوعی گفتوگو و کنشگری را در سیاستگذاری جدید ایجاد کرد.