۲۶ مرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۱۳
کد خبر: ۱۶۰۴۵
facebook

دکتر هادی خانیکی،‌ از جامعه‌شناسان برجسته ایرانی و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است. بیشتر مطالعات و پژوهش‌های او حول محور ارتباطات، توسعه، ‌سیاست و فرهنگ قابل دسته‌بندی هستند.

خانیکی نخستین جامعه‌شناس ایرانی بود که در سال‌های پایانی دهه هشتاد پدیده همه‌گیر شدن وبلاگ‌نویسی در ایران را مطالعه و مفهوم «وبلاگی شدن فرهنگ» را در ایران مطرح کرد. او در طول نزدیک به بیست سال گذشته،‌ همواره با توجه به گسترش رسانه‌های تعاملی و شبکه‌های اجتماعی در ایران، پژوهش‌های متعددی را ادامه داده و به روزرسانی کرده است.خانیکی از مبدعان اصلی نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها است و سال‌ها در این باره مفهوم‌سازی،‌ مطالعه و پژوهش انجام داده و آخرین کتاب وی با عنوان «در جهان گفت‌وگو» حاصل تجربیات این جامعه‌شناس در چند دهه اخیر درباره اهمیت توسعه گفتمان‌های «گفت‌وگو» محور در جهان و به ویژه در ایران است. هیچ بیراه نیست اگر او را جدی‌ترین جامعه‌شناس ایرانی در پرداختن به موضوع گفت‌وگو، تبیین تعامل و مطالعه شبکه‌های اجتماعی بنامیم. خانیکی معتقد است که نقش رسانه‌ها در توسعه فرهنگی، پیوند زدن نوآوری‌ها به درخت کهنسال و بارور سنت‌ها است. این گفته او نشان می‌دهد که خانیکی به رغم برخی هنجارها و قوانین مرسوم در کشور، نگاه پذیرنده‌ای به دگرگونی‌ها و نوگرایی‌ها در حوزه رسانه‌ها و ارتباطات دارد. گزارشی که در پی می آید، به بازخوانی برخی از مهم‌ترین وجوه نظرات هادی خانیکی درباره شبکه‌های اجتماعی در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی زندگی ایرانیان می پردازد بنابراین آنچه در ادامه خواهید خواند، خلاصه شده‌ای از مهم‌ترین بخش‌های نظری این جامعه‌شناس درباره شبکه‌های اجتماعی است:

استقبال از یک تغییر
باید باور کنیم نقش شبکه‌های اجتماعی فراهم آوردن تغییرات است نه ساختن تهدیدات. ویژگی تغییر هم این است که روابط جدیدی در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل می‌دهند و روابط گذشته را به چالش می‌کشند. این شبکه‌های اجتماعی نوظهور در درون سرشار از کثرت و تنوع هستند. تناقض و تکثر بخش دیگری از ویژگی‌های شبکه‌های اجتماعی است. زیستن در دنیای مجازی به معنای پذیرفتن تناقض‌ها و پارادوکس‌هاست. باید بدانیم هر پدیده‌ای در شبکه مجازی کم دوام و کم عمق است. شبکه اجتماعی تحول فناورانه‌ای است که می‌تواند پیام‌های خرد و کم محتوا را تولید کند. این پدیده پیام‌های خود را خود گردان مدیریت می‌کند و پیام‌های جدید را با گزینشی که از درون خودش وجود دارد، دریافت می‌کند. با وجود این ویژگی‌ها نقش افراد در شبکه‌های اجتماعی، بیشتر است. آدم‌ها خودشان شبکه‌های اجتماعی را می‌گردانند. پیام‌های این شبکه‌ها متکی به افراد و گروه‌های کوچک هستند و هر روز نیز تغییر می‌کنند. اگر ما این ویژگی‌های شبکه‌های مجازی را درست درک کنیم، با آنها به‌گونه صحیح و مفید تعامل می‌کنیم. در واقع به باور من ما با شناخت صحیح شبکه‌های اجتماعی از فرصت‌های آن بهره می‌گیریم و می‌توانیم از ضریب تهدیدهای شبکه‌های اجتماعی کم کنیم.

یک نگرانی
اما خانیکی درباره وضعیت شبکه‌های اجتماعی در ایران نگران ایجاد یک شکاف میان زندگی واقعی و زندگی مجازی است،. او در این باره خاطره‌ای را نقل می‌کند: «زوج جوانی را می‌شناختم که به تازگی ازدواج کرده بودند. مرد جوان بر اثر حادثه غیرمترقبه‌ای فوت می‌کند. دوستان این زوج برای من نقل می‌کردند که فضای مجازی و صفحه فیس‌بوک این زوج سرشار از تالم و تاثر بود اما در مجلس ختم واقعی این فرد هیچ یک از دوستان وی شرکت نکرده بودند! این ماجرا مصداق واقعی این دوری فضای واقعی و مجازی از یکدیگر است. فضای مجازی چیز دیگری می‌گوید اما در جامعه واقعی اتفاق دیگری رخ می‌دهد. این دور شدن دو فضا از یکدیگر آدم‌ها را به جای نزدیک شدن از یکدیگر دور می‌کند و در نتیجه هیچ تحول ارتباطی مثبتی از دامن این تحول ارتباطی به وجود نمی‌آید.»

شهروندان خبرنگار
ارتباطات شبکه‌های اجتماعی، ارتباطاتی خودگزین هستند. در این سبک ارتباطی نقش افراد در تولید، توزیع و دریافت پیام‌ها بیشتر است. پیام‌ها به‌صورت دوطرفه و تعاملی بین مجموعه افراد به چرخش درمی‌آید. در ارتباطات خودگزین ما با توده انبوهی از پیام‌ها مواجه نیستیم بلکه با پیام‌های خردی که از گروه‌های گوناگون تولید می‌شوند، مواجه هستیم. این شرایط، آدم‌ها را در تولید و گرداندن پیام‌ها مشارکت می‌دهد و این تفاوت عمده، جذابیت عمده‌ای برای شبکه‌های اجتماعی به وجود می‌آورد؛ جذابیتی که کارکردهای گوناگونی نیز برای شبکه‌های اجتماعی می‌آفریند. شبکه‌های اجتماعی با ویژگی‌هایی که برشمرده شد بر مناسبات دنیای واقعی تاثیر می‌گذارند. پدیده‌های تازه‌ای مانند شهروند خبرنگار یعنی کسی که با گوشی موبایل خود، جریان اطلاع‌رسانی را به دست می‌گیرد، مشتی از این خروار است. رواج پیامک‌ها یا استفاده از فیس‌بوک بخش دیگری از این تحولات مجازی به شمار می‌آیند. تحولاتی که قطعا بر فرهنگ، سیاست، اقتصاد و کلیه شئون مناسبات اجتماعی تاثیر می‌گذارند.

تغییرات سیاسی
اگر تحولات شبکه‌های اجتماعی مابه‌ازای بیرونی نداشته باشد، جامعه را به سمت دوگانگی و دوقطبی شدن می‌کشاند. مصداق این وضعیت آدم‌هایی هستند که در شبکه مجازی زندگی و افرادی که در دنیای واقعی سیر می‌کنند. در کشورهای عربی (در تحولات سیاسی و انقلاب‌های اخیر)، مبادله فضای مجازی و واقعی در برخی کشورها رخ می‌داد و در برخی کشورها این تعامل دوسویه وجود نداشت. در مصر و تونس ارتباط فضای مجازی و فضای واقعی وجود داشت اما در سوریه، یمن و لیبی این ارتباط شکل نگرفت. مردم مصر از فیس‌بوک به میدان التحریر رفته و از میدان التحریر به
فیس بوک بازمی‌گشتند. بنابراین این گونه نبود که همه مبارزات و شعارها در فیس‌بوک جریان داشته باشد و متن اجتماع از تحولات واقعی بی‌بهره باشد. جامعه شبکه‌ای حالا با مساله‌ای به نام واقعیت مجازی با فرهنگ مجازی روبه‌رو است. فرهنگی که برآمده از تحولات تکنولوژی ارتباطات است و به عصر مخاطبان انبوه پایان می‌بخشد. این فرهنگ سبب شکل‌گیری شبکه‌های تعاملی بین افراد می‌شود. اگر این تعاملات فقط درون فضای مجازی بگردد، ارتباطات بین فضاهای متکثر را فقط درون خودش شکل داده است اما اگر در جامعه‌ای نهاد‌های قوی مدنی به موازات شبکه‌های مجازی قوی وجود داشته باشند، این شبکه‌ها می‌توانند با شبکه‌های ارتباطی واقعی جامعه دیالوگ برقرار و هزاران تحول مثبت خلق کنند. در سایه این گفت‌وگوی دو‌سویه است که فرصت‌های تحول‌زا خلق می‌شود.

چند روایت دیگر
این روزها به سبب حضور چشمگیر و موثر سیاست‌مداران و دولتمردان ایرانی در شبکه‌های اجتماعی به‌ویژه فیس‌بوک و بیشتر و بهتر دیده و شنیده شدن حرف و پیام آنان، این سبک از سیاست‌ورزی و ارتباطات برجسته شده است. نابجا نیست اگر امروز از پیدایش حوزه جدیدی در ارتباطات سیاسی در ایران تحت عنوان «فیس‌بوکی شدن سیاست» سخن به میان آوریم. فیس‌بوکی شدن سیاست یا فراتر از آن فیس‌بوکی شدن فرهنگ، زمینه و افق جدیدی است، مثل «رسانه‌ای شدن فرهنگ و سیاست» یا به‌طور خاص «شبکه‌ای شدن فرهنگ و سیاست.» این یعنی ضرورت فهم و بازتعریف دو مقوله فرهنگ و سیاست در چارچوب انگاره جدیدی که متاثر از تحولات ارتباطی در ساحت‌های زندگی فردی و اجتماعی است.

زمانی مک لوهان گفته بود رسانه، امتداد حواس انسان است؛ رادیو امتداد گوش و تلویزیون امتداد چشم، با این تعریف، شبکه‌ها امتداد کدام حس و ظرفیت انسانند؟ شاید پیدا کردن پاسخ یک کلمه‌ای دشوار باشد، شاید پاسخی ترکیبی که مثلا «شبکه‌ها گسترش‌دهنده قدرت زبانی و ذهنی انسان شده‌اند»، تناسب بیشتری با این سوال داشته باشد. به هر حال چشم سوم،‌گوش سوم و زبان سوم از دل تحول فناوری اطلاعات و ارتباطات برآمده است. چشم سوم، گوش سوم و زبان سوم یعنی دیدن و شنیدن و گفتن در دنیایی جدید با زیبایی‌ها و زشتی‌های جدید. دنیایی که میان حریم خصوصی تسخیر شده انسان و حوزه عمومی زندگی او تداخل و هم‌پیوندی آشکاری به وجود می‌آورد. دنیایی که اطلاعات به اشتراک گذاشته شده،‌ مثل ارزش افزوده در سیاست عمل می‌کند، دنیایی که در آن زندگی خصوصی وارد جهان وب می‌شود و سیاست به جای تک‌گویی در تریبون‌های رسمی و یکسویه به گفت‌وگوی دوستانه در فیس‌بوک می‌پردازد. دنیایی که در آن جهانگیری «چهره اول اجرایی دولت» و ظریف «نماینده رسمی دیپلماسی کشور» نه تنها خود به جامعه شبکه‌ای پای می‌نهند، بلکه راه را هم برای دیگران باز می‌کنند تا از رسانه فیلترشده فیس‌بوک به میان جامعه و جهان جدید بیایند.

دنیای شبکه‌ای دنیایی است که در آن شتاب حرف اول را می‌زند و شتاب یعنی جمع کردن و نزدیک به هم ساختن تفاوت‌‌ها و تنوع‌ها. شتاب یعنی نشان دادن تناقض‌ها و پارادوکس‌‌ها.
اگر بخواهیم جهان شبکه‌ای را با یک صفت توصیف کنیم، آن صفت، شتاب یافتن تاریخ در حوزه تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. از این شتاب تحت عنوان فشردگی زمان، مکان و فضا هم یاد می‌کنند. این یعنی «درهم آمیختگی زمان» که کم‌دوامی عمر سیاست‌های رایج و جزمیت‌های سیاسی را در پی دارد و «نزدیک شدن مکان‌ها» که شکل‌گیری کولاژها و چهل‌تکه‌های فرهنگی و محیطی و «همسایگی در جهان چندفرهنگی» را ناگزیر می‌کند. در دنیای شبکه‌ای، جامعه شبکه‌ای شکل می‌گیرد که در آن فضاهای مختلف زندگی به جای دیوار برای همدیگر پل می‌سازند و پنجره باز می‌کنند. درهم‌تنیدگی و وابستگی متقابل روابط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در این شبکه ها اجتناب‌ناپذیر است.

در جامعه شبکه‌ای ارتباطات از بالا به پایین و عمومی جای خود را به ارتباطات شبکه‌ای و افقی می‌دهد و شبکه‌های تعاملی و گفت‌وگویی به جای رسانه‌های جمعی متمرکز و مخاطبان منفعل می‌نشینند. این جایگزینی و جانشینی فقط یک پدیده فناورانه نیست که رسانه‌ای نو به جای رسانه‌ای کلاسیک بیاید. این جانشینی بیشتر از آن تحولی فرهنگی است، به گفته تافلر «جابه‌جایی در قدرت» است و طبیعی است که پس از آن «تحلیل مسیر کاستلز» رخ می‌دهد: قدرت جریان‌ها ـ که متکی بر رخدادهای نزدیک است ـ بر جریان‌های قدرت ـ که متکی بر ساختارهای قدیم است ـ پیشی می‌گیرند.

تدبیر و تمشیت امور در جامعه شبکه‌ای مستلزم توجه به الگوها و مدل‌های تازه‌ای از ارتباطات، مشارکت اجتماعی و دموکراسی است. روابط جدید قدرت که شالوده جوامع کنونی را بنا می‌کنند و روابط قدرت نهادینه شده را به چالش می‌کشند، در زمینه ارتباطات و به خصوص در گستره شبکه‌های اجتماعی شکل می‌گیرند. پس مساله مهم پیش‌ روی ما مطالعه نقش‌ها و کارکردهای اطلاعات و ارتباطات به‌عنوان منبع جدید قدرت است، امروز هم قدرت و هم پاد قدرت در چارچوب ارتباطی جدیدی عمل می‌کنند که در آن فیس‌بوک، توییتر، وبلاگ‌ها و ولگ‌ها، ویکی‌ها، پادکست‌ها و شبکه‌های مجازی و حتی پیامک‌ها قدرت‌هایی می‌آفرینند و قدرت‌هایی را زایل می‌کنند.

برجسته‌ شدن نقش رسانه‌های اجتماعی مشارکتی در صورت‌بندی‌های اینترنتی یعنی تفوق «ارتباطات خودگزین» بر «ارتباطات جمعی.» «ارتباطات خودگزین» یعنی ارتباطاتی که در محتوا «خودتولید»‌ است و در بخش خودگردان و در دریافت پیام «خودگزین»‌ و به همین دلیل مدام در حال تحول و جابه‌جایی و متکی بر افراد و گروه‌ها و رخدادهای کوچک و تحت‌تاثیر جریان‌های روزمره است. طبیعی است که رسانه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک و توییتر از آن‌رو که بازتابنده شتاب‌آمیزترین سخنان و کنش‌ها هستند، تاثیرات چندوجهی و متناقضی داشته باشند. در آن واحد هم محلی‌اند، هم جهانی، هم غیررسمی‌اند و هم رسمی، هم شخصی‌اند و هم غیرشخصی، هم خصوصی‌اند و هم عمومی، هم مقررات گریزند و هم مقررات‌ساز و همین جاست که این فضای جدید ارتباطی هم «گفتمان» می‌سازد و هم «پادگفتمان.»




سیاست‌ورزی در فضای فیس‌بوکی، از همان همسایگی در جهان چندفرهنگی آغاز می‌شود، از ورود به فضایی باز و چندذهنی و متثکر، با سخن گفتن بر سر مسائل ساده و پیش پا افتاده، با دور شدن از زبان خشک و حسابگرانه و آمرانه در سیاست رسمی، با فاصله گرفتن از ادبیات بخشنامه‌ای و کلیشه‌ای و دیپلماتیک و با نزدیک شدن به زبان گفت‌وگوهای دوسویه و بی‌تکلف و صریح. سیاست‌ورزی در فضای فیس‌بوکی، «پوپولیسم رسانه‌ای» نیست،‌ نوعی «دیپلماسی شهروندی» یا «بوروکراسی شهروندی»‌است. مفاهیم متناقض‌نمایی که باید در جای خود به درستی بررسی و واکاوی شوند، همه این سطوح و سازوکارهای ارتباطی جدید که به میان می‌آیند و مورد اقبال قرار می‌گیرند،‌ دلالت بر یک معنا دارند و آن این است که: ‌نه جامعه را می‌توان بست و نه فروبستگی ارتباطی و اجتماعی و سیاسی آن چیز خوبی است، جامعه را باید گشود و باب گفت‌وگو را باید باز کرد، نه‌تنها گفت‌وگوی دولتمردان و مردم، بلکه گفت‌وگوی مردم با مردم بدون فیلتر و پارازیت، شنیدنی‌تر و دلنشین‌تر است.



منبع: وبلاگ تین نیوز

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار