راههای شمال ایران بهویژه جاده ابریشم تا پیش از روزگار صفوی از رونقی بسیار برخوردار بود. ایران تا آن زمان نقشی واسطهای در جابهجایی کالاها در شرق جهان آن زمان برعهده داشت؛ کالاهایی از مسیرهای شرق به غرب و برعکس، از مسیر راههای ایران جابهجا میشد. درگیری با ازبکها در شرق و عثمانیها در غرب در دوره صفوی، کمرنگی و بیرونقی تجارت در جاده ابریشم را به همراه آورد.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه شهروند، دوره حکومت دودمان صفوی، روزگار طلایی ساخت کاروانسراها و رونق تجارت و امنیت راهها در تاریخ سدههای متاخر ایران بوده است. شاه عباس یکم با برنامهها و کارهای هوشمندانه، امنیت و رونق راهها را تامین کرد؛ پدیدهای که توجه بازرگانان و تاجران ایرانی و غیرایرانی را نسبت به ایران در پی آورد. او همچنین با پدیدارسازی امنیت و آرامش درون مرزهای ایران، زمینهای مناسب فراهم آورد تا آن بازرگانان با خاطری آسوده کالاهای بازرگانی را به آسانی در راههای کشور جابهجا کنند. جادهها تنها مسیرهایی برای رفتوآمد مردم عادی، نیروهای نظامی یا انجام کارهای تجاری نبودند که بهعنوان مهمترین وسیله ارتباط همگانی، زمینههای جابهجایی دستاوردهای فکری و فرهنگی انسانها و جامعهها را فراهم میآوردند. فرهنگ ساخت بناهای عامالمنفعه مانند پل، حمام، مدرسه، آبانبار و کاروانسرا در این روزگار گسترشی بسیار یافت و بسترهایی مناسب بهویژه در روزگار حکمرانی شاه عباس در پیدایش و گسترش چنین بناهایی در سراسر ایران فراهم آمد.
راههای شمال ایران بهویژه جاده ابریشم تا پیش از روزگار صفوی از رونقی بسیار برخوردار بود. ایران تا آن زمان نقشی واسطهای در جابهجایی کالاها در شرق جهان آن زمان برعهده داشت؛ کالاهایی از مسیرهای شرق به غرب و برعکس، از مسیر راههای ایران جابهجا میشد. درگیری با ازبکها در شرق و عثمانیها در غرب در دوره صفوی، کمرنگی و بیرونقی تجارت در جاده ابریشم را به همراه آورد. در برابر، راههای جنوبی ایران با تامین امنیت حکومت مرکزی رونق بسیار یافتند. ورود نخستین فرستادگان کمپانیهای بازرگانی اروپایی به ایران، از پیدایش فرصتهای تازه اقتصادی برای ایران عصر صفوی آگاهی میداد. آنان دریافتند ایران میتواند بازاری بزرگ برای فروش پارچههای انگلیسی، ادویه و منبع ابریشم خام برای صنایع و کارخانههای اروپایی باشد. آن کمپانیها بنابراین پس از دریافت دستورهای لازم کوشیدند با بهرهگیری از این موقعیت مناسب، در مکانهایی همچون بندرعباس، شیراز، کرمان و اصفهان که راه اصلی رفتوآمد کاروانها بود و بازار مناسب فروش بهشمار میآمد، دفترهای بازرگانی راه اندازند. ایرانیان عصر صفوی از اینرو بهگونهای پیوسته در تعامل با کمپانیهای اروپایی هند شرقی وارد شدند تا از پیوندهای تجاری بهعنوان عاملی در پیشبرد سیاست خارجی و رشد بازرگانی داخلی بهره جویند. نخست، پرتغالیها در هرمز و سپس کمپانیهای هند شرقی انگلستان و هلند در گمبرون (بندرعباس) بهعنوان واسطههای تجارت میان ایران و کشورهای نقشهایی برعهده گرفتند. نمایندگیهای این کمپانیها که در شبه قاره هند مستقر بودند، از راه بندر عباس کالاهای ایران را به هندوستان و از هندوستان به اروپا و شرق آسیا و در مسیر برعکس جابهجا میکردند.
دو مسیر مهم تجاری ابریشم و ادویه، سدههایی پیاپی در ایران رونق داشت. راه تاریخی ادویه در دو مسیر آبی و خاکی پیوسته بود. جاده ادویه از هندوستان آغاز میشد و با گذر از جنوب ایران به جاده ابریشم در میانرودان میپیوست. راه خاکی ادویه که هزینه کمتر جابهجایی نسبت به راه آبی داشت، تا زمانی که امنیت در شهرهای این مسیر پابرجا بود، نسبت به راه آبی رونقی بیشتر داشت. راه خاکی ادویه از مسیر قندهار در مرزهای ایران عصر صفوی به ایران وارد و به دو شاخه تقسیم میشد. شاخه شمالی از یزد به اصفهان و شاخه جنوبی از کرمان به یزد و اصفهان میرسید. شاه عباس با کمک حکمرانان هر منطقه میکوشید بسترهای رونق تجارت و امنیت را در مسیرها و جادههای یادشده فراهم آورد و بدینترتیب بازرگانی ایران را رونق بخشد؛ پدیدهای که در پیدایش رفاه در جامعه ایران در آن روزگار تاثیری بسیار داشت.
گنجعلیخان، حکمران نامدار کرمان در دوره صفوی، برای سامانبخشی به وضع آشفته کرمان و برچیدن ناامنی، فقر و کساد در روزگار پس از آشفتگیها، با گستره فراوان اختیارها از سوی دربار صفوی و پشتیبانیهای شاه عباس، مجموعه کارهایی بنیادین انجام داد. ساخت بناهای عامالمنفعه و کوششهای فراوان عمرانی زیادی در شهر کرمان و میان راههای آن منطقه، از کارهایی بزرگ به شمار میآمد که به دستور و پشتیبانی وی انجام شد. تامین امنیت و رفاه راههای تجاری، نخستین گام به شمار میآمد. او کاروانسراهای گوناگونی ساخت، راهها را امنیت بخشید، با گروگانگرفتن سران عشایر بلوچ، آنان را آرام و فرمانبردار کرد تا کاروانهای بزرگ بتوانند از بندر عباس، میناب، طبس و سیستان به کرمان رسیده، با گذر از یزد به اصفهان برسند. کاروانسراهایی بسیار بدینترتیب در مسیر کرمان- یزد ساخته شد. آبادانی شهر کرمان، دومین گام این حاکم خوشنام در رونق زندگی و تجارت در آن منطقه بود. او با حفر قناتهای نو و ایجاد باغها و مزرعههای بسیار، بر درآمد همگانی شهر افزود. دیگر کوشش وی، دگرگونی در شکل شهر بود؛ او بر آن شد خرابههای کرمان را از چهره شهر بزداید. او البته برای رسیدن به این هدف، مجموعه کارهایی انجام داد که مخالفهایی را برمیانگیخت.
نویسنده کتاب «تاریخ کرمان» روایتی درباره دلیل ساخت کاروانسراها و آبادانی راه کرمان به اصفهان آورده است «قدرت بیش از حد گنجعلیخان و گزارشهایی که در باب او به شاه عباس میرسید طبعا شاه را اندکی نگران میساخت. خصوصا شبی که شاه در خواب دید نصف شهر یزد آتش گرفته است و فردای آن روز شکایت زرتشتیان کرمان و یزد رسید که... ممکن است قتلعام شوند. شاه عباس به جزییات امور کشور واقف بود و از همه جا به او گزارشهای دقیق میفرستاند. چنانکه میدانست کوچکترین دهات کشور چه وضعیتی و چه حالتی دارند و این همه را در نتیجه یک سازمان دقیق و ضمنا سرکشیهای مداوم شخصی به دست آورد و علاوه بر آن شاهی بود که هرگز از جامعه و مردمش جدا نمیشد. شب و روز در میان خلق بود، با آنان مینشست، با لباس مبدل گردش میکرد و گاهی در میان قهوهخانهها با مردم قلیان میکشید و حتی با مردم کوچه و بازار، گاهی تخممرغ بازی میکرد. همه این کارها علاوه بر آنکه وجهه او را در میان خلق روزافزون میساخت، تسلط او را از جمیع جهات بر اوضاع مملکت مسلم میکرد. به هرحال شاهعباس برای رسیدگی به این شکایات و خصوصا وضع زرتشتیان به طرز پنهانی و ناشناس عازم کرمان شد.
شکایات بیشتر از این بود که گنجعلیخان خانههای مردم را به زور گرفته و خراب میکند و میخواهد برای خودش حمام و بازار و کاروانسرا و میدان و خلاصه عایدی بسازد. در مورد خراب کردن منازل مردم و ساختن میدان و کاروانسرا و حمام و مسجد و نیز گویا شکایتی از طرف مردم کرمان به شاه عباس شده، روایتی هست که شاه خود به کرمان آمده، آقای فلسفی مینویسند: وقتی نزد شاه عباس از گنجعلیخان شکایت کردند، شاه گفته ساعیان را نپذیرفت ولی برای اینکه حقیقت را دریابد، بیخبر و تنها از اصفهان به یزد و زز آنجا به کرمان رفت. در روز ورود شاه اتفاقا حکمران با گروهی از مردم بر سر آسیاب میرفتند، شاه نیز خود را در میان آن گروه افکند و به تحقیق احوال حاکم مشغول شد، پس از آن سه شبانهروز نیز در یکی از کاروانسراهای کرمان به سر برد و از هر طبقه درباره رفتار و اطوار گنجعلیخان تحقیقات کافی کرد و بر او ثابت شد که برخلاف گفته بدخواهان حاکم، او مردی بسیار عادل و مهربان و درستکار است.
بعد از آن شاه به عزم بازگشت از کرمان بیرون آمد. ولی ناگاه برف و باران شروع شد و ناچار در محل باغین که نخستین منزل در راه کرمان به اصفهان بوده است توقف کرد و در آنجا از شیخ حسین نامی خواهش کرد که آن شب او را به خانهی خود برد. اسبش را به طویله بردند و وقت شام برایش خروس پلویی آوردند. بامداد فردا شاه هنگام حرکت به شیخ حسین گفت چیزی نوشته زیر فرش نهادهام آن را به صاحبش برسان. شیخ حسین پس از رفتن نامه را پیدا کرد و خواند. مضمون نامه چنین بود: گنجعلیخان، جمعی از رفتار تو به من گفتند، خواستم شخصا تحقیق کنم، بهمین جهت به کرمان آمدم و همان روزی که تو با جمعی بر سر آسیاب میرفتی به این شهر رسیدم. با جمعیت بر سر آسیاب آمدم، سه شب در فلان کاروانسرا ماندم. بر من تعیین شد که آنچه درباره تو گفته دروغ و خطا بوده است. اینک به اصفهان برمیگردم که بدخواهان تو و دروغگویان را مجازات کنم. روز مراجعتم هوا بد بود، در باغین خانه شیخ حسین ماندم. میهماننوازی کرد و برای من خروس پلو پخت. سه دانگ از قریه باغین را که تمامش خالصه دیوان است به شیخ حسین بخشیدم. به تصرف به او بدهید. شیخ حسین پس از خواندن نامه دستخط شاه که مهر و امضای او را داشت متحیر ماند ولی ناگزیر آن را نزد گنجعلیخان برد. خان به محض رویت دستخط شاه آن را چندینبار بوسید و بر سر گذاشت و بیدرنگ از آنجا به طرف اصفهان حرکت کرد. در راه اصفهان چون به شاه رسید اسب به زیر جست و او شاه را بوسید و التماس کرد که به کرمان بازگردد. ولی شاه نپذیرفت و در جوابش گفت کرمانشاه همین نقطه است. در اینجا کاروانسرای بزرگی بساز و نام آن را کرمانشاه بگذار. گنجعلیخان به موجب فرمان او در همان نقطه محلی دور از آبادی بود، کاروانسرایی ساخت که هنوز هم به نام کرمانشاه معروف است».
بیشتر کاروانسراهای ساختهشده در مسیر یزد به کرمان به تلاش گنجعلیخان بنا شدهاند. او به فرمان شاه عباس برای آسایش مسافران، کاروانسراهایی در مسیرهای کرمان بهویژه در مسیر یزد ساخت. بیشتر کاروانسراهای این مسیر از گزند زمانه به دور و سالم ماندهاند. کاروانسرای زینالدین، شاهکار این کوششهای مصلحانه به شمار میآید. این کاروانسرای دایرهوار در ٦٧کیلومتری مسیر یزد به کرمان ساخته شده و یکی از زیباترین کاروانسراهای دوره صفوی است. این بنا با شیوه معماری کمنظیر، از نظر مذهبی و تاریخی نیز اهمیت بسیار دارد. بیننده هرچه از دور به این بنا نزدیکتر میشود، از زیبایی معماری آن در شگفت میماند. این خستهگاه مسافران در کنار جاده، همنشین کویر و رشته کوههایی به شمار میآید که بر شکوه و زیبایی آن افزوده و چشماندازی جذاب برای هر بیننده فراهم آوردهاند.
با کمی گشت در پیرامون کاروانسرا با جویی آب روبهرو میشویم که از کوههای غربی سرچشمه گرفته است. آب این جوی به دلیل شوری زیاد، طعمی تلخ دارد. طبیعت در اینجا برای یاری انسان هدایت آب به کاروانسرا، جویی ساخته است. املاح معدنی این آب به گونهای طبیعی کانالی به باریکی چند سانتیمتر ساخته است تا آب را به جای موردنظر برساند. این آب برای مصرف مسافران در کاروانسرا و پرکردن آبانبار جلوی کاروانسرای به کار میآمده است. با ساخت حوضچههایی در این مسیر از آب آن برای درمان نیز بهره میگرفتند. وقار زینالدین همراه با معماری منحصربهفرد، شکوه آن را چندین برابر کرده است. بیننده، در نگاه نخست، معمار و دستان هنرمندش را برای آفریدن چنین بنایی فاخر تحسین میکند که چگونه با چه ظرافتی توانسته است چنین بنایی در میانه کویر بسازد. شکل دایرهوار این بنا با مهارت زیاد و هوشمندی برآمده است.
این شکل معماری در برابر اقلیم گرم و خشک منطقه و طوفانهای شن و ماسه موجب شده است بنا در برابر این طوفانها در امان باشد و در گذر روزگار آسیبی کمتر ببیند. محوطه درونی کاروانسرا، دوازده ضلعی طراحی شده که گویا از باورهای شیعیان الهام گرفته است. پنج برج این کاروانسرای میانراهی نیز جنبه مذهبی دارد. بنایی دیگر که در بیشتر کاروانسراهای تاریخی ایران به چشم میآید، چاپارخانه یا تلگرافخانه است. این اتاق چهارضلعی که از خشت خام با چینههای ساده گلی ساخته شده، مکان نگهداری چهارپایان برای استراحت و فرستادن خبرها به دیگر شهرها بوده است. چاپارخانه زینالدین در ضلع جنوب غربی کاروانسرا جای گرفته است. بناهای عامالمنفعه همواره کتیبهای بر سردر داشتهاند که آگاهیهایی همچون تاریخ ساخت و نام بنیانگذار را مینمایاند. این کتبیه، بر پیشانی ورودی کاروانسراها نقش میبسته است. کتیبه کاروانسرای زینالدین اما افزون بر طاق ورودی فروریخته است. این کاروانسرا همه آنچه را یک کاروانسرای سنتی ایرانی باید دربرمیگرفته است، دارد.
کاروانسرای زینالدین که پس از گذر سدههای تاریخ، اکنون با دگرگونی در کاربری به یک هتل جادهای در دل کویر بدل شده، یادگاری از روزگار رونق جادهها و بازرگانی در ایران دوره صفوی به شمار میآید. کارکرد این بناهای جذاب در دل جادهها بهویژه مسیرهای کویری و بیابانی، کوشش ایرانیان روزگار قدیم را در رونقبخشی به این سرزمین خشک و بیآب به روشنی مینمایاند؛ بناهایی با کارکردهای گوناگون که هم رفاه مسافران و رهگذران را برمیآوردند، هم به جادههای دراز ایران رونق میبخشیدند.