«ایجاد شغل» باید برای رفع بیکاری در دست کار قرار بگیرد. نه اینکه فکر کنیم آنقدر فرصتهای شغلی در جامعه وجود دارد که مشکل اساسی امروز کشور نحوه استفاده از آن فرصتهاست. دوستان سعی کردهاند تا حدی پرداخت بیمه را برای توسعه اشتغال آسان کنند؛ یعنی امتیازی به کارفرماها از لحاظ بیمهای بدهند و بگویند اگر کسی در طرح کارورزی بود و از فارغالتحصیلان استفاده کرد، دو سال حق بیمه سهم کارفرما را دولت پرداخت میکند.
به گزارش عطنا، حسین کمالی، وزیر کار دولت سازندگی و اصلاحات یادداشتی درباره طرحهای کارورزی و مهارتآموزی نوشته است که در روزنامه شرق منتشر شده است. متن آن در ادامه میآید:
توجه به طرحهای چهارگانهای که اعلام شده بهعنوان کارورزی، تکاپو، کاج و مهارتآموزی، مثل این است که بر سر قبری گریه کنید که درونش مردهای نیست.
«ایجاد شغل» باید برای رفع بیکاری در دست کار قرار بگیرد. نه اینکه فکر کنیم آنقدر فرصتهای شغلی در جامعه وجود دارد که مشکل اساسی امروز کشور نحوه استفاده از آن فرصتهاست. دوستان سعی کردهاند تا حدی پرداخت بیمه را برای توسعه اشتغال آسان کنند؛ یعنی امتیازی به کارفرماها از لحاظ بیمهای بدهند و بگویند اگر کسی در طرح کارورزی بود و از فارغالتحصیلان استفاده کرد، دو سال حق بیمه سهم کارفرما را دولت پرداخت میکند.
این در حقیقت یک نوع سوبسیددادن به کارفرماهاست برای اینکه افرادی را نزد خودشان شاغل کنند. درحالیکه اصل بحث این است که آیا فرصتهای شغلی ایجاد شده است یا نه. اینکه تصور کنیم فرصتها وجود دارد و حالا باید جوانان و دانشجویان را به نوعی به این واحدها معرفی کنیم و بعد اگر کارفرمایان آنها را پسندیدند، آنها را به کار بگیرند، خطاست.
اینکه در بخشی از کار گفته میشود حقوق پرداختی به این افراد در دوره کارآموزی یکسوم حداقل دستمزد است، در حقیقت کاهش دستمزد نیروی کار به میزان یکسوم است، یعنی اگر اکنون مثلا حداقل حقوق ٩٠٠ هزار تومان باشد بناست به این افراد ٣٠٠ هزار تومان حقوق پرداخت شود. این اقدام، در حقیقت یک نوع دورزدن قوانین و مقررات و سادهسازی کار است؛ یک نوع امتیازدادن است که هیچ خاصیتی هم دربر نخواهد داشت.
اینکه گفتند در چند استان چند نفر شاغل شدهاند، اگر آمار و ارقام بررسی شود که در کدام استانها به چه صورت بوده، بد نیست. باید از کلیگویی خارج شویم. اینکه گفتهاند ١٥٠ هزار شغل ایجاد میشود، بعد از دو سال اسامی کسانی را که از این طریق سر کار رفتهاند، باید دید، اگر بعد از این مدت حتی ١٥ هزار نفر شاغل شده باشند، خوشحال میشویم! دولت موظف است سالانه ٩٥٠ هزار شغل ایجاد کند، اما با این اقدامات، مرتب در حال پسانداز بیکاری و افزایش ارتش ذخیره کار هستیم.
در دولت قبل هم این مسئله را داشتیم. دلیلش هم این است کسانی که این مسائل را مطرح میکنند، به عمق مشکل توجه ندارند. تصور میکنند با دادن یکسری امتیازات سطحی به این شکل، میتوانند مسئله را حل کنند، درحالیکه مشکل در ذات موضوع یعنی ایجاد «شغل» است.
ایجاد شغل باید در دستور کار قرار بگیرد که تنها در یک اقتصاد مزیتی رخ خواهد داد؛ آن هم نه چیزی که آقایان گفتهاند مزیت استان است، بحث رقابت، مزیت و تخصص در سطح ملی است. میگویند در کردستان، فعالان آيتي زیاد هستند و به این افراد آموزش ساخت گیم دادهاند و با اتصال این افراد به سرمایهگذاران، پس از مدتی آنها توانستهاند به هندوستان، گیم صادر کنند و طرحشان در این زمینه موفق بوده است، این در حالی است که هندوستان خدمات اینترنتی به اروپا صادر میکند.
هدف این طرحها بهویژه دو طرح کارورزی و مهارتآموزی، بیشتر ازبینبردن حق و حقوق کارگران است. اکنون طرح مهارتآموزی در بحث آموزش ورود کرده درحالیکه مراکز فنی- حرفهای داریم که افراد میتوانند در آن، آموزش ببینند و با حقوق کامل شاغل شوند. دلیلی ندارد که با یکسوم حقوق یا حتی بدون دستمزد، سر کار بروند.
همه این اقدامات، دورزدن حقوق نیروی کار است. به نظر میرسد دوستان برنامهای برای اشتغال ندارند و به همین دلیل طرحی به این صورت ارائه کردهاند. گفته میشود کارفرمایان هم موافق این طرحها بهویژه کارورزی و مهارتآموزی نیستند و معتقدند مشکل حال حاضر آنها، نیروی کار نیست. مشکل در بخشهای دیگر اقتصاد است که دولت باید آنها را اصلاح کند.
مشکل بیکاران و کارفرمایان را با این طرحها نمیتوان حل کرد. اشتغالزایی به این شکل و بدون اینکه حق و حقوق نیروی کار را پرداخت کنند، یک نگاه تکبعدی بیخاصیت است که قطعا هم موفق نخواهد بود.
به عقیده من، برای ایجاد اشتغال باید بازسازی اقتصاد را در دستور کار قرار دهیم و اقتصاد مزیتی رقابتی را بر پایه تخصص ملی پیش بگیریم.
اقتصادی که معطوف به سود باشد و کارفرمایان و کارگران هر دو سود کنند و کارگران حقوق خوب بگیرند و دولت هم مالیات خوب بگیرد. بازسازی اقتصادی باید در دستور کار قرار گیرد.
وقتی سیاست و فرمول اشتباه باشد، خوب و بد در آن معنا ندارد. درست و اصولی کارکردن در چارچوب مزیت و تخصص و در یک فرایند رقابتی مفهوم دارد. وقتی فرمول اقتصادی اشتباه باشد و نظام درآمد ناسالم، نتیجه میگیریم روشهایی که در کشور در ١٢٠ سال گذشته به کار گرفته شده، روشهای اشتباهی بوده است.
از ابتدای اکتشاف نفت و از اولین چاهی که در مسجدسلیمان به بهرهبرداری رسید، منابع نفتی مانند سیل وارد اقتصاد ایران شد و بنیان اقتصاد را واژگون کرد و اقتصادی را برای ما شکل داد که یارانهبگیر بود و بر مصرف از جیب ملت استوار است.
از ابتدای اکتشاف نفت و از اولین چاهی که در مسجدسلیمان به بهرهبرداری رسید، منابع نفتی مانند سیل وارد اقتصاد ایران شد و بنیان اقتصاد را واژگون کرد و اقتصادی را برای ما شکل داد که یارانهبگیر بود و بر مصرف از جیب ملت استوار است.
در حقیقت این اقتصاد زایش ندارد، تولید ثروت و درآمد در کشور شکل نمیگیرد، مردم به سمت رفاه و زندگی بهتر نمیروند. بنابراین باید به فکر تغییر این ساختار بود. این نگاه، همانند تلاش برای زدودن سیاستهای دولت از حمایتهای موجود، همان نگاه نزاع برای بقاست. باید به یک اقتصاد رقابتی برسیم.
اگر دیدگاه آقایان در چارچوب مزیت تخصصی و رقابت و سوددهی باشد، درست است. وقتی سود باشد کارفرما سود میبرد، دولت مالیاتهای خوبی میگیرد، کارگر دنبال مزد بیشتر میگردد؛ چون کار رونق گرفته، اما وقتی هیچکدام از اینها نباشد، جایی که فقر توزیع میکنند، نمیتوانید دنبال ثروت بگردید.
سیاست تولید ثروت باید در کشور در دستور کار قرار بگیرد آن هم برای همه مردم نه گروههای خاص. بعید میدانم با مجموعهای که امروز عمل میکنند به نتیجه برسیم؛ مگر اینکه تغییر و تحول در دولت بعدی اتفاق بیفتد و در نوع همکاری مسئولان اقتصادی بازنگری شود.