۲۰ تير ۱۳۹۶ ۱۰:۲۹
کد خبر: ۱۲۶۷۶۳
khandevane

حالا دیگر همه تب استندآپ کمدی گرفته‌اند و هر نوع بی‌فرهنگی و لوس‌بازی و شکلک‌سازی و شوخی‌های جلف را در زرورق این نام می‌پیچند و به مخاطب ساده‌اندیش عرضه می‌کنند. به‌ویژه برنامه‌سازان صداوسیما در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند.


به گزارش عطنا، روزنامه شرق در یادداشتی به قلم بهزاد عشقی به بررسی واکنش‌ها به برنامه پرحاشیه این روزهای تلویزیون پرداخته است که در ادامه می‌آید.


هرودت، مورخ یونان باستان، می‌گفت که: ایرانی‌ها مقلدان خوبی هستند و گاه رونوشت را از اصل بهتر درمی‌آورند. (نقل به معنا) این گزاره در موارد زیادی صحیح است و می‌توان مثال‌های تاریخی زیادی در این زمینه ارائه داد؛  به‌ویژه در علوم نظری و آفرینش‌های هنری ما اغلب خودکفا نبوده‌ایم و گوشه‌چشمی به دست‌آمد دیگران داشته‌ایم. به‌ویژه پس از برآمدن مدرنیته و به دنبال خیزش مشروطه، این نوع الگو‌برداری رو به افزایش گذاشته است.


مثلا ما فاقد سنت‌های کهن‌سال نمایشی بوده‌ایم، یا اینکه سینما را ما اختراع نکردیم، یا اینکه ما بیشتر حکایت گفته‌ایم و تجربه‌ای در قصه‌نویسی مدرن نداشته‌ایم، اما رونوشت‌های ما در این زمینه، در مواردی حتی فراتر از اصل بوده است. مثلا ما مقلد سینمای غرب و به‌ویژه سینمای هنری اروپا بوده‌ایم. اما از بستر همین تأثیرپذیری، فیلم‌سازانی مانند  عباس کیارستمی و اصغر فرهادی و دیگران برآمده‌اند که حرفی برای گفتن دارند و در موارد زیادی مورد ارجاع همتا‌های خارجی خود قرار گرفته‌اند.


رمان «بوف کور» به چندین زبان ترجمه شده است و صادق هدایت با همین اثر بیش از هر نویسنده ایرانی در جهان درخشیده است. غلامحسین ساعدی  هنگامی که هنوز حرفی از مارکز و رئالیسم جادویی در میان نبود، به قول شاملو  با داستان‌های «عزاداران بیل»، پیش‌قراول این سبک ادبی بوده است.


اما در کنار این مثال‌های غرورآفرین، در موارد بیشتری می‌توان گفت  ما نه‌تنها فراتر از اصل نبوده‌ایم، بلکه بسیاری از سبک‌های هنری و وارداتی را در این سرزمین به ابتذال کشیده‌ایم. در این زمینه مثال‌ها فراوان است و یکی از مثال‌های اخیر همین استندآپ کمدی است که به تقلید از شومن‌های خارجی و به‌ویژه شبکه‌های ماهواره‌ای و فارسی‌زبان، وارد فرهنگ نمایشی ما شده است.
حالا دیگر همه تب استندآپ کمدی گرفته‌اند و هر نوع بی‌فرهنگی و لوس‌بازی و شکلک‌سازی و شوخی‌های جلف را در زرورق این نام می‌پیچند و به مخاطب ساده‌اندیش عرضه می‌کنند. به‌ویژه برنامه‌سازان صداوسیما در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند.


واقعیت این است که صداوسیما، لااقل حدود یک دهه است که بازی را به رقبای خارجی باخته  و دچار ریزش مخاطب شده است. اما به جای آنکه چاره‌سازی کند و راه‌حل را در ساخت فیلم‌ها و مجموعه‌های باکیفیت بجوید، با تقلید از شبکه‌های برون‌مرزی به ساخت برنامه‌هایی مانند  بفرمایید شام و آکادمی آواز و مسابقه صدا و چه‌و‌چه رو آورده است.


یا صداپیشگان بازنشسته را احضار کرده است که نقش خوانندگان لس‌آنجلسی را مکرر کنند. یا کمدین‌های ورشکسته را آورده است که با شوخی‌سازی‌های سخیف به قول خود استندآپ کمدی بسازند. خندوانه نیز یکی از این پدیده‌هاست که در غیاب برنامه‌های سالم و متفنن، تا حدودی مورد اقبال عمومی قرار گرفته است. اما آیا اقبال از این برنامه را ‌باید به نام رامبد جوان ثبت کنیم؟


چنین نیست و به‌ویژه در دوره نخست، جوان در این برنامه چندان کانون توجه نبود و آنچه مهم‌تر بود، جناب‌خان با صداپیشگی محمد بحرانی بود. جوان که با مجموعه خانه سبز و با تقلید از جیمز کری توانسته بود تا حدودی جلب نظر کند، با کارهای بعدی خود نشان داد که کمدین خلاقی نیست و جز تقلید و شکلک‌سازی کاری از او بر نمی‌آید.


بنابراین از جلوی دوربین به پشت دوربین کوچید و با ساختن فیلم‌هایی مانند  ورود آقایان ممنوع، کوشید  بخت خود را در این زمینه بیازماید. انصاف آنکه نشان داد  در این زمینه از استعداد بیشتری برخوردار است و کاش به همان مسیر ادامه می‌داد و سر از خندوانه درنمی‌آورد. خندوانه گرچه با محبوبیت جناب‌خان تا حدودی مورد توجه قرار گرفت، اما به همان نسبت قابلیت‌های جوان را به‌عنوان فیلم‌سازی که می‌توانست جدی گرفته شود، در سایه قرار داد.


کمدی در ذات خود گرایش به هنجار‌شکنی و عبور از خطوط قرمز دارد. ارسطو می‌گوید که کمدی در معنای اصیل خود ریشخند زشتی‌های جهان است. اما از سوی دیگر، کمدی همه کمدی است و پاره‌ای از کمدی‌ها صرفا برای سرگرمی ساخته می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد.


اما مشکل اینجاست که سیمای ما در قالب برنامه‌هایی مانند  خندوانه، گاهی هم می‌خواهد سیاسی‌کاری کند و کانون‌های قدرت را دست بیندازد منتها قدرت از دید سیما فقط در دولت‌هایی خلاصه می‌شود که با آنها همسویی نداشته باشد.


 بنابراین نوعی طنز جناحی را جایگزین طنز انتقادی در معنای حقیقی آن می‌کند. برنامه‌سازان فرمانبری مانند  جوان نیز منفعلانه در خدمت اهداف سیاسی سیما قرار می‌گیرند. یا اینکه در موارد بیشتری، به جای پرداختن به مسائل اجتماعی، وارد حریم شخصی افراد می‌شوند و اشخاص حقیقی را مورد توهین و استهزا قرار می‌دهند. به‌عنوان نمونه، سازندگان خندوانه یکی از فوتبالیست‌ها را به برنامه دعوت می‌کنند و بعد نام فامیلش را مورد تمسخر قرار می‌دهند و آقای جوان نیز قاه‌قاه می‌خندند.


غافل از اینکه توهین به اشخاص طنز نیست و هتاکی و تجاوز به حریم شخصی افراد است. در اینجاست که برخلاف نظر هرودت باید گفت که: ما نه‌تنها بدل را بهتر از اصل نمی‌کنیم، که متخصص به ابتذال‌کشاندن بسیاری از پدیده‌های جهانی، به‌ویژه در حوزه هنرهای نمایشی شده‌ایم؛ همچنان که با استندآپ کمدی چنین کرده‌ایم و شکلک‌سازی و شوخی‌های سبک و توهین به اقوام و اشخاص را به نام این نوع کمدی توجیه می‌کنیم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار