لوطیها در ایران به یک تعبیر مانند طبقه اوباش فرانسه میباشند. با این تفاوت که طبقه اوباش فرانسوی غالبا سارق هستند و پیوسته به اتهام دزدی در زندان میخوابند و حال آنکه در میان طبقه لوطی در ایران کمتر پیدا میشود که یک نفر دزد باشد و اصلا دزدی در میان این جماعت ننگ بزرگی است.
به گزارش عطنا، روزنامه شهروند در مطلبی که روز سه شنبه 13 تیرماه به چاپ رسانده به پدیده لوطیگری پرداخته است که متن آن به شرح زیل است.
«لوطیها در ایران به یک تعبیر مانند طبقه اوباش فرانسه میباشند. با این تفاوت که طبقه اوباش فرانسوی غالبا سارق هستند و پیوسته به اتهام دزدی در زندان میخوابند و حال آنکه در میان طبقه لوطی در ایران کمتر پیدا میشود که یک نفر دزد باشد و اصلا دزدی در میان این جماعت ننگ بزرگی است، منتهی چون لوطیها عموما کار و کاسبی معینی ندارند، نظیر موجودات طفیلی با گردنکلفتی از نتیجه جیب و درآمد دیگران روزگار میگذرانند. ... از همه چیز آنها علامت لاابالیگری، بیفکری و بیاعتنایی به بزرگ و کوچک نمایان است». اگر از این توصیف مقایسهای کنت دوگوبینو، فیلسوف و خاورشناس پرآوازه فرانسوی، درباره جماعتی اسرارآمیز در جامعه و تاریخ ایران، دستاویزی بسازیم تا برآناساس به «بخش تاریک» قلمرویی گام نهیم که در یک صورتبندی کلی در ایران «لوطیگری» نامیده شده است، با این پرسش روبهرو میشویم که آیا توصیف گوبینوی فرانسوی چه اندازه در واقعیت جماعت لوطیان در ایران ریشه داشته است؟ بررسی منابع تاریخی و پژوهشهای اندیشمندان و پژوهشگران در این زمینه، ما را با دریافتی تازه نسبت به مناسبات پیچیده «پدیده لوطیان و لوطیگری» در تاریخ ایران به ویژه روزگار معاصر روبهرو خواهد کرد.
تصویرها و توصیفهای فراوان تاریخی از جماعتی دیده و خواندهایم که لوطی نامیده میشدهاند. این که لوطیان چه کسانی بودهاند، در زمره مسایل اختلافبرانگیز در گذر روزگار ایران بوده است. تاریخنگاران و پژوهشگران تاکنون روایتهایی گوناگون، گاه همسان گاه متضاد، از این جماعت به دست دادهاند. ویلم فلور، پژوهشگر هلندی تاریخ ایران، در پژوهشی با نام «گذری بر تاریخ لوطی» زمان و خاستگاه شکلگیری این پدیده را به گذشتههای دور ایران، همراه با شیوه یکجانشینی در سرزمین ایران میرساند «پدیده لوطیگرى و فرهنگ عیارى، در گستره تاریخ یکجانشینى و شهرنشینى در ایران، پیشینهاى دارد.
در تاریخ ایران زمین، جماعتى بسیار، دعوى صفت پهلوانى داشتهاند؛ گاهى نیز نهادى اجتماعى به پاساختهاند، اما صحت و سقم ادعاى آنان را برگهاى پرشمار تاریخ بازمىنمایاند. عیاران، شطاران، شاطران، باباشملها و داشمشدىها، تمامى از این مدعیاناند». پژوهشگران درباره پیشینه نام لوطی بسیار قلم فرسودهاند. فلور با بررسی منابع تاریخی ایران، ریشه کاربرد واژه لوطی را به سده چهارم هجری بازمیگرداند «واژه لوطى نخستین بار توسط کسایى، شاعر قرن ... چهارم قمرى- که لوطیان را با شاهدان زیبارو برابر دانسته- به کار رفته است. در اشعار جلال الدین محمدبلخى ... و عبیدزاکانى ...، واژه لوطى، مفهوم بچهباز را در ذهن تداعى مىکرد که بسیار در افواه رایج بود. ... ناصرخسرو ... واژه لوطى را در معناى میگُسار، طرّار و دلال روسپى به کار میگرفت؛ از اینرو هنوز در دوره معاصر عبارات لوطى بازار یا لوطى بازى به معناى «فریب» به خصوص در موضوعات مالى رایج و لوطیکردن، تداعیکننده کلمات ولخرجى و اسراف است.
در سده شانزدهم میلادى و احتمالا پیش از آن، این عبارت به فقیران بینوا و شبه دراویشِ معرکهگیرى اطلاق میشد که مسکرات مىنوشیدند. ... لوطى همچنین به تلخک دربار شاهزادگان و دورهگردى که با بندبازى، رقص و لودگى نمایشى کمدى اجرا مىکرد یا کسى که با حیوانات، به ویژه با میمونها، خرسها یا بزها، هماهنگ با موسیقى و آواز میرقصید، گفته مىشد. در سده نوزدهم نیز این عبارت براى راهزنانى به کار میرفت که به شیوهاى رابینهودوار و در قالب عیاران، گاهى قدرت حاکمان را به چالش میکشیدند. علاوه بر این، آنها سلاحى محکم براى حمایت از اشراف محلى و روحانیون مذهبى به شمار مىآمدند. به جز این تصویر ضداجتماعى، ایشان به لوطیگرى و جوانمردی (فتوت و مردانگی) نیز مشهورند؛ از این عبارات «لوطى خدایی» و «لوطى اللهی» مرتبط با اعمال عدالتخواهانۀ الهى ایشان است».
سلسلهمراتب و دستهبندی لوطیان در تاریخ ایران، از جمله مسایل پیچیده و پررمز و راز این دسته به شمار میآمده است اما آنچه در این میانه در روزگار معاصر تاریخ ایران اهمیت بیشتر مییابد، از میانرفتن بسترها و علتهای وجودی چنین پدیدهای در روزگار نو بوده که موجب میشده است کنشهای فردی و اجتماعی لوطیان، از جماعتی که در تاریخ دیرینه ایران به جوانمردی و فتوت آوازه داشتهاند، به اشراری دگرگون شود که فراتر از مناسبت ناشایست فردی یا درونگروهی، در گسترهای بالاتر با دستهبندیهای خرد و کلان سیاسی و حکومتی وارد آمده، به دستاویزهای سرکوب و شرارت بدل میشدند. اهل فتوت در زمانهای دور، کسانی بودند که در نبودِ حکومت مقتدر مرکزی یا در زمان استقرار حکومتهای ستمگر میکوشیدند، به عنوان پشتوانههای مردم ستمدیده، همچون قهرمانانی نجاتبخش نمایان شوند. این نقش اما با گذر زمان به ویژه در سدههای متاخر با دگرگونیهای پدیدآمده در نظامهای سیاسی و حکومتی با دگردیسیهای جدید روبهرو شد.
مهران افشاری با اشاره به شیوه درست نوشتار این واژه به گونه «لوتی»، در نوشتار «جوانمردی و قلندری و فرهنگ عامهی ایران» پس از دستهبندی لوتیها در سدههای اخیر تاریخ ایران به «شیربانان، تنبکبهدوشان، خیمهشببازان، حقهبازان، بندبازان، مسخرهها و جاهلان»، تنها این دسته واپسین را در میان لوتیانی میگنجاند که به رذالتهای اخلاقی و اجتماعی تن میدادهاند «قمار، شرابخواری، آمدوشد در خانههای بندنام، لواط، باجگیری، قتل و خونریزی همه از ویژگیهای این گروه که معمولا بیش از « لوتی»، «جاهل» خوانده میشدند، بوده است.
بسیاری از جاهلان، خودفروختهی بزرگان مملکتی و افراد ثروتمند بودند، و در برابر باجی که از ایشان میگرفتند، دست به هر کاری میزدند، و گاهی میشده است که شهری را به هم میریختند». او اما اینان را نااهلانی برمیشمرد که در میان لویتها همچون دیگر دستههای جوانمرد رسوخ کرده بودند. این پژوهشگر برداشتهای نادرست از واژه لوطی را از این پدیده برآمده میداند «در بین لوتیها- مانند دیگر دستههای جوانمردی- افراد نااهل رسوخ کرده بودند؛ و برای همین خیلیها، لوتی را در اصل «لوطی» و همخانوادهی واژهی «لواط» دانستهاند؛ در صورتی که نباید این اتهام را بر همهی جوانمردان لوتینام وارد دانست، و لوتی در اصل منسوب به «لوت» به معنی «برهنه» است». او البته ریشه چنان رذایلی را سدهها پیشتر به روزگار نخستین گسترش فرهنگ فتوت در ایران میرساند «اگر عدهیی لوتیها را پست و ولگرد میدانستهاند، این خاص همهی جوانمردان بوده است، زیرا از همان آغاز فتوت در طی سه قرن اول اسلامی، برخی از جوانمردان بر خلاف اصل پاکدامنی در فتوت- مبتلا به فساد اخلاق گشته بودند، و حتی پهلوانان از این امر مستثنی نبودهاند».
تصویری که از لوطیان در تاریخ معاصر ایران بازتاب مییابد، طبقهای از جامعهاند که با سطح پایین آگاهی و سواد، تنها به دلیل ویژگیهای جسمانی یا گذر از سلسلهمراتب در حلقه لوطیان، از شرایطی برخوردار میشدند که برای بهرهبرداری در مسیر هدفهای گوناگون سیاسی- اجتماعی مناسبت داشت. ویلم فلور، حضور در نزاعهای خیابانی را یکی از ویژگیهای لوطیان در تاریخ ایران برمیشمرد و آن را از یک اندیشه در بخشبندی جامعه برآمده میداند «لوطیان محلات مختلف شهر مسابقات دوستانهای در زورخانه برگزار میکردند که این علاوه بر نزاعهای خیابانی بود که در نتیجه وابستگی به یکی از طرائق حیدری یا نعمتی که جامعه را به دو نیم تقسیم کرده بود و ریشه در پیوندشان با سیاستمداران محلی داشت». این پدیده اما تنها در همین سطح برجای نمانده، زمینهای مناسب فراهم میکرده است تا آنان به دستهبندیهای سیاسی در گسترههای بزرگتر وارد شوند.
فلور با اشاره به نمونههایی از این پیوند، درباره «درگیری لوطیان در مجادلات سیاسی» مینویسد لوطیان به واسطه مهارتهای جنگی و ارتباطات محلی از سوی رهبران مذهبی و غیر روحانی به همکاری گرفته میشدند، بسیاری از این رهبران شهری برای استفاده از قدرت لوطیان بین مردم به ایشان نیازمند بودند. گاهی اوقات کنترل لوطیها بر شهری منجر به هرجومرج و بینظمی میشد؛ نمونه بارز آن در سال ١٨٤١ م. اتفاق افتاد؛ زمانی که امام جمعه اصفهان، محمدباقر شفتی، لوطیهایش را ضد رقیب سیاسی خود تحریک کرد. محمدشاه مجبور شد با سپاهی غوغای بهوجودآمده را بخواباند؛ چند تن از لوطیان اعدام شدند اما عامل اصلی این حادثه جان به در برد. این طبقه از لوطیها فلسفه اجتماعی خاصی نداشتند و تنها در پی منافع خود بودند».
شورش حاجی هاشم خان با لوطیاناش در اصفهان به سال ١٢٤٠ قمری و همدستی لوطیان تبریز با مجتهد شهر علیه حکومت مرکزی به سال ١٢٦٥ قمری، فتنهانگیزیها و شرارتهای این جماعت در ماجرای قتل گریبایدوف وزیرمختار روسیه در ایران، حضور لوطیان در جریان مبارزههای جنبش مشروطیت در دو سوی جبهه مشروطهخواه و ضد مشروطه، از جمله رخدادهایی به شمار میآید که پای آنان را به مجادلههای سیاسی و حکومتی میگشود.
آنان در این هنگامهها گاه سرکوب شده و جان خود را از دست میدادند، گاه با کامیابی در این رویاروییها به ویژه هنگامی که در جبهه نظام حاکم و قدرت مسلط جای میگرفتند، در مناسبات سیاسی ارتقا مییافتند. نویسنده «لوطیگری در عصر قاجار» در این زمینه به رهبران لوطیان در دوره محمدعلی شاه اشاره میکند که «در ازای شرکت در مبارزات ضد مشروطه و متوقف ساختن آن جنبش، لقب و منصب میگرفتند که از آن جمله میتوان به «مقتدرنظام» و «صنیعحضرت» اشاره کرد که منصب «امیرتومانی» یافتند». پژوهشگر هلندی تاریخ ایران نیز در نوشتار «گذری بر تاریخ لوطی»، لوطیان را در روزگار میانی قاجار و روزگار پهلوی اینگونه به تصویر میکشد «در سدههای نوزدهم و بیستم لوطیان اغلب به القاب اوباش، چاقوکشان یا گردنکلفتها منتسب بودند و تظاهراتها را سازماندهی میکردند و حتی در مخالفت با آن حضوری فعال داشتند. نمونه بارز این نمایش قدرت از سوی شعبان بیمخ شکل گرفت که مصدق، نخستوزیر را از اریکه قدرت در سال ١٩٥١ م. به زیر کشید. بعدها به دلیل کنترل موثر محلات، نقش لوطیان محدود به کُشتیگیری و گرفتن باج سبیل از بازاریان و محلات شد».
نادره جلالی در نوشتار «لوطیگری در عصر قاجار» با واکاوی در منابع تاریخی به ویژه سفرنامههای جهانگردان، پارهای از کارکردهای سیاسی لوطیان را در پیوند با قدرت حاکم یا در تعارض با آن واکاویده و نمایانده است. وی در اینباره «مینویسد «میگود»، محقق معاصر، ولطیان را به عنوان گروه بیشماری که اغلب بیکار، از معنویات به دور و یا شاید از زندگی مایوس بودند، ترسیم میکند. آراسته، آنان را به عنوان جوانمردانی که شیوه انسانی در زندگی داشتهاند، میستاید. اما از آنجا که عناصر نامطلوب حکومت لوطیان را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود قرار دادند و گروه تازهای از میان آنان به عنوان «چاقوکش» پدید آمد، آنان از سنت و مسلک لوطیگری منحرف شدند. به عقیده لمبتون، این گروه به کرات به انحطاط گراییده و به گونهای از گروههای اوباش درآمدند. از همینروست که ویلم فلور نیز مینویسد: واژه لوطی و الواط با لات یکی از است. داشمشدیها و کلاه مخملیها لنگ به دوش هم یادگاری از آن دورانند».
پژوهشگران و تاریخنگاران به ویژه در حوزههای اخلاق اجتماعی و جوانمردی کوشیدهاند با ارایه گواههای فراوان تاریخی، اینگونه جاهلان و لوطیان نابکار و الواط را تنها فرقهها و نحلههایی انحرافی در گستره لوطیگری بشناسانند که از مسیر درست فتوت و لوطیگری برون آمده، به رذیلتهای گوناگون فردی و اجتماعی آلوده شدهاند. بر اساس چنین روایتهایی، این دسته از لوطیان به ویژه در روزگار معاصر با پیوند یافتن با سیاست در چنین ورطهای افتادهاند؛ هرچند پارهای گواهها در منابع کهن تاریخی وجود دارد که از حضور همیشگی چنین کسانی در صنف اهل فتوت و جوانمردی نشان داشته است و پیشینه آن را بسیار پیشتر از روزگار متاخر بازمیگرداند.
در این میانه اما آنچه اهمیت دارد توجه به خاستگاه پیدایش این صنف و شیوه زیست فردی و اجتماعی آنان است. خاستگاه بیشتر لوطیان در دورههای گوناگون تاریخ ایران، از میان جماعتی بوده که چندان در پی سواد و آگاهی اجتماعی نمیرفتند. تنندادن آنان به کار نیز موجب میشد همواره از نظر مادی به منابعی گوناگون وابسته باشند؛ این مسایل موجب میشد زمینههای انحراف در میان لوطیان مهیا باشد.
نویسنده نوشتار «لوطیگری در عصر قاجار» از بررسی منابع تاریخی روزگار قاجار در زمینه کارکرد جماعت لوطیان چنین دریافته است «چون لوطیان از نعمت سواد بیبهره و آزمند پول بودند، رهبران محلی نظیر کلانتر هنگام تسویهحسابها یا در رقابت با قدرت حاکم، آنان را اجیر کرده، به آنها پول میدادند و به عنوان گروههای ضربت و بازوی اجرایی خود، به دزدی و کشتن رقبا وامیداشتند یا در راه غصب املاک مردم، به روستاها میفرستادند. گاه دربار و تجار هم دست نیاز به دامن الواط دراز میکردند. بدینسان گروه ذینفوذ جامعه در نارضایتیهای اجتماعی و شورش عوام، از لوطیان استفاده مینمودند». به روایت وی «این الواط هنگام درگیریها، گاه جانب دولت، گاه جانب کسبه و گاه جانب تهیدستان شهری را میگرفتند، به رتقوفتق دعواهای محلی هم میپرداختند».