یکی از مواردی که بعد از جنگ جهانی دوم تا دهه 80 میلادی وجود داشت نظریاتی با عنوان کینزینها و کلاسیکها بود.
به گزارش عطنا، جمشید پژویان، اقتصاددان یادداشتی در روزنامه آرمان امروز درباره پیامدهای افزایش نقدینگی نوشته است که به شرح زیر است:
یکی از مواردی که بعد از جنگ جهانی دوم تا دهه 80 میلادی وجود داشت نظریاتی با عنوان کینزینها و کلاسیکها بود. نظریه کینزینها در حوزه اقتصاد کلان اتفاق افتاد که معتقد بودند نقدینگی و پول در اقتصاد تاثیرات مثبتی دارد و در مقابل کلاسیکها معتقد بودند نقدیندگی تنها باعث ایجاد تورم میشود و در سایر بخشهای اقتصاد اثری ندارد.
تجربهها بعد از آن نشان داده که افزایش حجم پول نمیتواند باعث رشد اقتصادی شود. بنابراین بر اساس همین نظریههای اقتصادی، از دهه 80 به بعد تجربه برخی از کشورها اثبات کرده است با افزایش حجم پول و نقدینگی در اکثر موارد تورم ایجاد میشود، چرا که پول بیشتری در اختیار مردم قرار میگیرد.
شرط ایجاد تورم در این است که تقاضا بالفعل افزایش پیدا کند و عرضه هم نتواند همراهی کند. به دلیل رکود و مسائل دیگر در بخش عرضه کششی وجود ندارد که این مشکل مربوط به ۴۰ سال گذشته است، اما در بخش تقاضا افزایش نقدینگی یکی از عواملی است که باعث افزایش آن میشود، یعنی مردم با حجمی از نقدینگی که در دست دارند آن را تبدیل به خرید کالا یا تقاضای بالفعل میکنند، اما نقدیندگی همیشه به تقاضای بالفعل تبدیل نمیشود، چون ممکن است اقتصاد با رکود مواجه باشد، پول در اختیار مردم قرا نگیرد یا نقدینگی در بخشهای دیگری از اقتصاد مورد استفاده قرار گیرد.
جای اینکه تقاضا برای کالا و خدمات باشد که نهایتا ایجاد تقاضای بالفعل کند، میتواند تبدیل به انواع داراییهای دیگر شده یا پس انداز، سرمایهگذاری بلندمدت، سپردههای بلند و متوسط مدت شود.
طی چند سال گذشته که نقدینگی افزایش پیدا کرد، باعث شد نقدینگی در حساب سرمایه بانکها قرار گیرد و این بیشتر به دلیل بدهکاری بود که دولت به بانکها داشت. همچنین افزایش حجم نقدینگی که برگرفته از نرخ بالای سپردههاست صرفا برای افرادی مفید است که سرمایه زیاد و قابل توجهی دارند که با سپردن این سپردهها نزد بانک سود و درآمد اضافی دریافت میکنند.
حال این سود دریافتی میتواند به صورت سپرده به رقم حساب سپردهگذار اضافه شود و لزومی ندارد که از بانک خارج و تبدیل به تقاضای بالفعل شود. بهطور کلی افزایش نقدینگی سیاست قابل قبولی در اقتصاد نیست.
در مورد تاثیر افزایش بدهی بانکها به بانک مرکزی در افزایش نقدینگی باید گفت بهطور حتم افزایش بدهی بانکها به بانک مرکزی در ایجاد نقدینگی موثر بوده است و دلیل هم آن است که بانکها میزان اعتبارات اعطایی را افزایش دادند، اما به همان نسبت نتوانستند ذخیره در بانک مرکزی نگهداری کنند که در نتیجه به بانک مرکزی بدهکار شدند که این اتفاق در افزایش نقدینگی موثر بوده است.
اینکه برخی افراد معتقد هستند نقدینگی به سمت تولید هدایت شود نظریه کاملا اشتباهی است. آنچه به سمت تولید هدایت میشود سرمایهگذاری در بخش تولید است که میتواند از طریق اعتباراتی که بانکها در نظر میگیرند، پس انداز خود بنگاهها و شرکتها که این سرمایه را فراهم میکند، بازار مصرف یا بورس که هدایت سرمایهگذاری به بخش تولید را بر عهده دارند، صورت گیرد