۲۸ خرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۰۶
کد خبر: ۹۰۷۴۵
hatami kia

حرف کليشه‌اي است اگر بگوييم ابراهيم حاتمي‌کيا کارگردان معتبري است و از همين معبر اخبار پيراموني‌اش خيلي زود تيتر يک مي‌شود. براي روشن‌شدن بهانه اين نوشتار مجبوريم از اين کليشه عاريت بگيريم. نام او هم‌وزن و گاهي سنگين‌تر از کارگردان‌هاي نسل اول و استعدادهای چند دهه اخير است، پس طبيعي است که خبر‌هاي «به وقت شام» از پيش‌توليد تا حالا که فيلم‌برداری آغاز شده، داراي اهميت و اولويت باشند.


به گزارش عطنا، روزنامه شرق در مطلبی که روز شنبه 27 خرداد ماه به چاپ رسانده است، به بررسی کارنامه حرفه‌ای ابراهیم حاتمی‌کیا پرداخته است که در ادامه با یکدیگر می‌خوانیم.


حرف کليشه‌اي است اگر بگوييم ابراهيم حاتمي‌کيا کارگردان معتبري است و از همين معبر اخبار پيراموني‌اش خيلي زود تيتر يک مي‌شود. براي روشن‌شدن بهانه اين نوشتار مجبوريم از اين کليشه عاريت بگيريم. نام او هم‌وزن و گاهي سنگين‌تر از کارگردان‌هاي نسل اول و استعدادهاي چند دهه اخير است، پس طبيعي است که خبر‌هاي «به وقت شام» از پيش‌توليد تا حالا که فيلم‌برداري آغاز شده، داراي اهميت و اولويت باشند. درباره کارنامه حاتمي‌کيا بارها نوشته شده و زيروبم سه دهه فيلم‌سازي او از جنبه‌هاي مختلف مورد تحليل قرار گرفته است. اين گزارش مروري است فوري بر مواجهه او با فيلم‌سازي و نوع نگاهش به سوژه.



دوران جنگ؛ ستاره‌اي متولد مي‌شود


نام حاتمي‌کيا هم‌نشين جنگ است، اما نه جنگ به معني عامش. از زماني که دوربين به دست گرفت و فيلم کوتاه ساخت، جنگ را طوري ديگر ديد. از همان فيلم نخست «هويت» به‌جاي نزديک‌شدن به خاکريز، با آدم‌هاي جنگ همراه شد و ابتلائات آنها را سوژه کرد. «مهاجر» و «ديده‌بان» در دل معرکه روايت مي‌شوند، اما خصلت‌هاي انساني برايش اولويت داشت، نه دوئل جنگي. نخستين نشانه‌هاي اعتراضي حاتمي‌کيا در «وصل نيکان» ديده مي‌شود، اما زبانش خطاب به همشهريان گزنده نيست.



دوران پساجنگ؛ ستاره‌اي مي‌درخشد


دفاع مقدس تمام شد و حالا توجه فيلم‌ساز ما بر شهرها و آدم‌هاي پساجنگ معطوف است. کشور بايد ساخته شود و لازم است جراحات ناشي از هشت سال جنگ از شهر و روح و جسم‌ها التيام يابد. کسي حواسش به بازمانده‌ها هست؟ مي‌داند در کشور غربت چه مي‌کشند؟ حاتمي‌کيا رندانه سراغ مجروحان جنگي بستري‌شده در آلمان رفت و «از کرخه تا راين» را ساخت. جنگ بوسني او را به «خاکستر سبز» رساند که تلاشش در زمان خود به چشم نيامد. دو سال بعد دوربين حاتمي‌کيا بار ديگر به دفاع مقدس معطوف شد؛ در «بوي پيراهن يوسف» قصه انتظار را به تصوير کشيد و البته دردها را هم فراموش نکرد: قصه انتظارهاي ناتمام، آزادگاني با چهره‌اي دگرگون، شهري که مثل قبل نيست... .


«برج مينو» ميان واقعيت و خيال گذشت و بهانه‌اي بود تا دوربين حاتمي‌کيا به دل جنگ بازگردد. نقطه عطف فيلم‌سازي او زماني رقم خورد که کشور در حال پوست‌اندازي بود. دوره سازندگي داشت تمام مي‌شد و نشانه‌هاي دوران اصلاحات در جامعه به چشم مي‌آمد. «آژانس شيشه‌اي» از دل تعارض‌ها شکل گرفته؛ حاتمي‌کيا نماينده مرداني بود که روزي به خاکريزها رفتند و حالا با پايان جنگ شاهد عکس آرمان‌ها هستند.


عباس ترکش در بدن دارد و از مشهد به حاج‌کاظم پايتخت‌نشين پناه مي‌آورد. او هم با دسترنج خود گذران زندگي مي‌کند و جنگ برايش وسیله نشده. تلاش حاج‌کاظم راه به جايي نمي‌برد و او طغيان مي‌کند؛ در يک آژانس شيشه‌اي. پسوند شيشه چه هوشمندانه انتخاب شده و فيلم چه خوب توانسته شعارها را به خدمت درام دربياورد. حاتمي‌کيا پس از آن فيلمي با سه پرسوناژ مي‌سازد و حرف‌هايش درباره مام وطن را به زبان تمثيل بيان مي‌کند؛ «روبان قرمز» اما فقط پسند مخاطبان خاص شد. «موج مرده» روايت فرماندهاني است که جنگ فرصت ارتباط با فرزندان را از آنها گرفت و حالا شکاف موجود برايشان تبديل به بحران شده. اين فيلم هم زير سايه «آژانس شيشه‌اي» ماند تا اينکه حاتمي‌کيا دغدغه‌اش را عام‌تر ديد و به ميان مردمان جنگ‌زده خوزستان رفت. «ارتفاع پست» حکايت مظلوميت قاسم و قاسم‌هاست که متأسفانه همچنان از رنج جنگ رها نشده‌اند.



 دهه ٨٠؛  روزهاي ناکامي



دغدغه‌هاي ابراهيم حاتمي‌کيا در دهه ٨٠ رنگ عوض مي‌کند. «به رنگ ارغوان» داستان مأموري امنيتي است که مبتلا به عشق شده. مرز باريک عقل و عشق و سيستم امنيتي نتيجه جذابي به دست داده، اما فيلم سال‌ها در محاق بود و موقع اکران استقبال سردي از آن شد. «به نام پدر» دل سخت‌پسندها و البته مخاطبان عام را به دست نياورد و روايت حاتمي‌کيا از تبعات پساجنگ، مانا نشد. «دعوت» مسير کاملا متفاوت او در فيلم‌سازي است. تنها يک روز از اکران فيلم گذشت که چپ و راست هم‌صدا از حاتمي‌کيا خواستند به مسير هميشگي فيلم‌سازي برگردد. دغدغه او براي حفظ نسل و بحران سقط جنين والاست، اما گويا کسي چنين تعهدي را از حاتمي‌کيا نمي‌خواهد.


خودش مصر بود در سينماي اجتماعي بماند و نتيجه‌اش شد «گزارش يک جشن». فيلم اکراني معدود در جشنواره بيست‌ونهم فجر داشت و پس از آن به محاق رفت. اتفاقات سال ٨٨ فضاي خاصي ساخته بود؛ حاتمي‌کيا مي‌خواست هشدار دهد، اما نتيجه نه‌تنها «آژانس شيشه‌اي» نشد که ساختارش هم مورد انتقاد قرار گرفت. لحن عصبي و ساختار آشفته فيلم صدای اعتراض بازيگرش، «رويا تيموريان» را درآورد که فيلم‌نامه چيز ديگري بود و نتيجه با آن زمين تا آسمان فرق دارد. فيلم‌نامه اوليه «بانوي شهر ما» نام داشت.  گفته مي‌شود فيلم از سوی سازمان سينمايي دولت دهم خريداري شده؛ تمهيدي که به گواه دوستداران حاتمي‌کيا به صلاح او هم هست، چراکه فارغ از محتوا، ساختار فيلم در جايگاه کارنامه او نيست.



دهه ٩٠؛  بازگشت به اوج 


حاشيه‌هاي «گزارش يک جشن» دست از سر حاتمي‌کيا برنمي‌داشت. مدام توضيح مي‌داد که از روي خيرخواهي و دلسوزي بوده و البته گله مي‌کرد که چرا امکان ساخت فيلم درباره فرماندهان جنگ برايش فراهم نمي‌شود. سال ٩١ با «چ» بازگشتي شکوهمند به سينما داشت؛ پختگي حاتمي‌کيا در کارگرداني تحسين کارشناسان سينما را برانگيخت؛ درون‌مايه آن و قرائت حاتمي‌کيا از زندگي شهيد چمران مدت‌ها محل مناقشه شد. بااين‌حال سه سال طول کشيد تا فيلم بعدي حاتمي‌کيا رونمايي شود. او با سازمان هنري - رسانه‌اي اوج طرح يک فيلم درباره ترور دانشمندان هسته‌اي را پايه‌ريزي کرد و حاصلش شد «باديگارد».


حاتمي‌کيا بار ديگر توانايي‌اش را به رخ کشيد و خاطره «گزارش يک جشن» را به بايگاني فرستاد. درباره «باديگارد» يك اتفاق‌نظر نسبتا عمومي ميان اهالي فن وجود دارد و آن كارگرداني پخته ابراهيم حاتمي‌كياست. اين اتفاق در صحنه آخر و جايي كه مهندس هسته‌اي در حال ترورشدن است و حاج‌حيدر ذبيحي سپر او مي‌شود و خودش به قتل مي‌رسد به وضوح به چشم مي‌آيد. ويژگي نخست اين سكانس، هيجان موجود در آن است كه مخاطب را در سينما نيم‌خيز مي‌كند. بعد از چند صحنه، به سكانس قتل «باديگارد» مي‌رسيم و مواجهه همسر او با جسد. در اين صحنه، راضيه (مريلا زارعي) همسرش را زير چادر مي‌گيرد و دوربين در يك چرخش خيره‌كننده از تونل خارج مي‌شود. اين خروج تداعي‌كننده، پرواز روح حاج‌حيدر است كه دارد از جسم او خارج مي‌شود. حاتمي‌كيا با رهاكردن دوربين و به‌رقص‌درآوردن آن، بر آرامش روح قهرمانش صحه مي‌گذارد. در فصل ابتدايي فيلم قدرت و پختگي حاتمي‌کيا عيان است.


تا پيش از «چ» و «باديگارد» کمتر کسي به قدرت کارگرداني ابراهيم حاتمي‌کيا براي خلق صحنه‌هاي سخت ايمان داشت. تکيه ساخته‌هاي پيشين بر محتوا قرار داشت و دوربين به دنبال مکاشفه درون آدم‌ها مي‌گشت. دو فيلم متأخر او اما از نظر ساختار، روي ديگر توانمندي کارگرداني حاتمي‌کياست. در «به وقت شام» چه خواهد کرد؟ همين‌قدر مي‌دانيم که فيلم پر از صحنه‌هاي اکشن و زدوخوردهايي است که مي‌خواهد بازگوکننده واقعيت‌هاي کشور سوريه باشد. دوستداران حاتمي‌کيا منتظر هستند که فيلم اخير او را ببينند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
المپیک 2024
ژاپن۲ - آلمان۳
در رقابت های والیبال المپیک پاریس ۲۰۲۴ :

ژاپن۲ - آلمان۳

تیم ملی والیبال ژاپن در اولین بازی خود در رقابت های المپیک پاریس در مقابل آلمان شکست خورد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار