با اعلام نتايج انتخابات رياستجمهوري دوازدهم، سعيد جليلي، عضو شوراي امنيت ملي و كانديداي انتخابات رياستجمهوري يازدهم پيشنهاد تشكيل دولت در سايه از سوي اصولگرايان را داد. او با استناد به اينكه ابراهيم رييسي، كانديداي اصولگراي انتخابات 96 توانسته 16 ميليون راي كسب كند، آن را زمينهاي براي تشكيل دولت در سايه از سوي اصولگرايان دانست. دولت در سايه shadow cabinet در نظام سياسي برخي كشورها جاي خود را باز كرده است. ليكن آيا پيشزمينههاي تشكيل چنين دولتي در نظام انتخاباتي ايران وجود دارد؟
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه اعتماد، حميدرضا جلاييپور، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران و عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت ايران در گفتوگو با ايسنا بيان ميكند كه «من با ايده دولت در سايه از سوي جليلي موافق هستم و از آن دفاع ميكنم. فكر خوبي است به شرط اينكه طرحكنندگان اين ايده بر دولت پنهان هم نظارت كنند.»
اين فعال سياسي اصلاحطلب به تشريح اين مفهوم در ادبيات سياسي پرداخته و گفت: دولت سايه در علوم سياسي معنا و مفهوم مشخصي دارد و بيشتر مفهومي است كه در دموكراسيهاي پارلماني جاافتاده بهكار ميرود، ولي حالا اشكالي ندارد كه ايشان خواستهاند از اين مفهوم رايج در علوم سياسي متعارف استفاده كنند؛ منظور صحبت ايشان اين است كه اقليتي كه در انتخابات اخير شكست خوردهاند در فاصله دو انتخابات به عنوان «فعال نظارتي» در عرصه سياست حضور داشته باشند. تا اينجا مشكلي نيست.
وي گفت: جليلي با ارايه اين فكر دولت سايه به هوادارانش ميگويد درست است كه ما در رقابت انتخاباتي شكست خورديم اما لازم نيست كه برويم تا چهار سال آينده و انتخاباتي ديگر فعاليتي نداشته باشيم؛ ميتوانيم از نيرو و تشكلهايمان براي رصد فعاليتهاي دولت استفاده كنيم و همچنان در صحنه حضور داشته باشيم. من ديدهام كه آقاي جليلي گفتهاند در دولت در سايه آن جايي كه دولت مستقر خوب كار ميكند تقديرميكنيم اگر بد عمل كرد تذكر ميدهيم. همچنين گفتند فقط بردولت نظارت نميكنيم و نظارتشان شامل ساير قوا هم ميشود. تا اينجا اين توضيحات درباره دولت در سايه فكر خوبي است.
جلاييپور سپس با بيان اينكه «هر اصلاحطلبي از اصل ايده شفافسازي و در اين جا از فكر دولت سايه دفاع ميكند»، گفت: «طرح اين ايده در زمان شكست را با زمان شكست همين جناح در مقابل دولت اصلاحات در دو دهه قبل مقايسه كنيد. آن زمان بخشي كه شكست خوردند به دخمهها رفتند و بر كارهاي خشونت آميز و حذفي تكيه كردند. همين كه از آن نقطه به اينجا رسيدند خودش پيشرفتي رخ داده است. از اين نظر ارزيابي من از طرح اين ايده مثبت است. » در ادامه به تشريح مفهوم دولت در سايه ميپردازيم.
دولت در سايه (shadow cabinet) يا به معناي دقيقتر كابينه در سايه در ادبيات سياسي اصطلاحي است كه در سيستمهاي west minister كه نوعي نظام پارلماني براي حكومتهاست نماد و نمود پيدا ميكند. به طور طبيعي در نظامهاي پارلماني نمايندگان شهرها و ايالتهاي مختلف از سوي مردم و با راي مستقيم مردم انتخاب ميشوند. اين نمايندگان هر يك با برچسب و نام يك حزب سياسي در هر انتخابات به رقابت با يكديگر ميپردازند.
هر حزبي كه بتواند اكثريت مشخص شده در قانون اساسي را به دست آورد به عنوان حزب حاكم دولت، كابينه و نخست وزيري را در دست ميگيرد. حزبي كه نتوانسته اكثريت پارلمان را در اختيار بگيرد اما اقليت قابل توجهي در آن به دست آورده دست به تشكيل كابينه در سايه ميزند. اين كابينه در واقع به عنوان كابينه اپوزيسيون دولت و حزب حاكم عمل ميكند.
اپوزيسيوني كه در قانون اساسي به رسميت شناخته ميشود و ميتواند عليه برنامهها و سياستهاي دولت حاكم نقد و نظارت كند و البته برنامه و پيشنهاد جايگزين خود را نيز ارايه كند. بنابراين حزب اپوزيسيون هميشه در بطن سياستها حضوري فعال دارد و در زمان دوري از قدرت نيز آمادگي خود را براي به دست گرفتن قدرت در دور بعدي انتخابات كسب ميكند. دولت در سايه با رهبر حزب حاكم تعريف و هدايت ميشود.
دولت در سايه موقعيت آينهاي دولت حاكم است. به اين معنا كه آلترناتيو اپوزيسيون در وزارتخانههاي مختلف است. البته اين مدل الزاما در همه كشورهاي داراي اين سيستم يكسان نيست. اين واژه بيشتر در بريتانيا مورد استفاده قرار ميگيرد و بريتانيا نخستين كشوري است كه اين مدل را در سياست خود مورد استفاده قرار داد. با اين حال در كانادا نيز مشابه چنين سيستمي با عنوان (opposition critic) منتقدان اپوزيسيون و در نيوزيلند واژه (spokesperson) به جاي واژه سايه رايج است.
نخستين كابينه در سايه در دهه 60 ميلادي توسط حزب كارگر بريتانيا به عنوان اپوزيسيون دولت وينستون چرچيل تشكيل ميشود. چنين سيستمي علاوه بر بريتانيا در كشورهايي چون كانادا، استراليا نيز اجرا ميشود. كابينه سايه از بين نمايندگان عضو حزب دوم انتخاب ميشود.
حميدرضا جلايي پور البته نقدهايي به مدل دولت در سايه كه اين روزها سعيد جليلي آن را مطرح ميكند دارد. پرسش او اين است كه آيا طرحكنندگان اين ايده بر دولت پنهان هم نظارت ميكنند؟ وي گفت: در باب اين فكر جليلي سه نقد وارد است كه اگر به آن توجه شود چه بسا اين ايده كارايياش بيشتر خواهد شد؛ نخستين نقد متوجه اين جمله از ايشان است كه گفتند ما ميخواهيم بر دولت و ساير اركان حكومت يعني قوه قضاييه نظارت كنيم.
نظارت بر تمام قوا خيلي خوب است؛ اما ايشان نظارت بر «دولت پنهان» را هم نبايد فراموش كنند. دولت پنهان كساني هستند كه از امكانات عمومي بدون پاسخگو بودن استفاده ميكنند و حتي در كار دولت مستقر اختلال ايجاد ميكنند.
اين فعال سياسي اصلاحطلب با تاكيد بر ضرورت نظارت از سوي دولت پنهان گفت: به طور مثال يك شخصيت روحاني با سمت رسمي لطف ميكند به خانه فقرا ميرود و به آنها سر ميزند؛ كمك كردن ايشان خيلي هم كار خوبي است اما آقاي جليلي با دولت در سايهاش بايد تعقيب كند ببيند چه طور درست زماني كه ايشان به آن خانه رفته دوربين رسانههاي عمومي و خصوصي هم آنجا بوده است!
وي ادامه داد: يكي از جاهايي كه دولت در سايه بايد براي نظارت وارد موضوعي شود همينجاست. مثال ديگرش در ريشه يابي سقوط ساختمان پلاسكو بوده است. مشخص شد كه به لحاظ فني به ساختمان پلاسكو بيش از بيست بار هشدار داده بودند اما بر اساس مكانيزم دولت پنهان كسي به اين هشدارها توجهي نكرده است.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه «نظارت فني و نهادي در جامعه در معرض ريسك ايران خيلي مهم است» گفت: دولت پنهان ميتواند بر زندگي روزانه مردم تاثير منفي بگذارد و آن را با مشكل رو به رو كند. يك نمونه مشخص اعمال قدرت دولت پنهان را در دوران احمدينژاد و در دخالتهاي ناآشكار و مخرب در حوزه محيط زيست ديديم. خب چرا روي اين موضوعات حياتي نظارت نميشد؟ محيط زيست ايران با مشكلاتي مثل فرو نشستن سيصد دشت و از بين رفتن سفرههاي آبهاي زيرزميني رو به رو است؛ چرا كسي نيست كه بر عملكرد دولت پنهان روي اين موضوعات نظارت كند؟ بيشتر دامنههاي سلسله جبال البرز در معرض خطر است.
وي سپس در نقد دوم گفت: در امر نظارت و انتقاد يكي از وسايل خيلي مهم امكانات صدا و سيما است كه بايد به صورت برابر در خدمت جريانهاي مختلف قرار بگيرد. كسي كه طرح دولت در سايه را ميدهد بايد بتواند بر امور عمومي و ابزار رسانه هم نظارت كند، ولي امكانات صدا و سيما برابر بهكار نميرود. خب اينها هم بايد نظارت بشود كه نميشود. جلاييپور همچنين يادآور شد: البته در انتخاباتي كه گذشت ديديم به رغم تاسي اصولگرايان به پوپوليسم افسار گسيخته و سوژهاي مثل تتلو، نهتنها كاري از پيش نبردند، بلكه حتي برايشان اثر سوء هم داشته است. يكي از علتهاي اين شكست اين است كه صدا و سيما رسانه نقد براي همه اقشار مردم نبوده و نيست و غيرمستقيم در خدمت اصولگرايان راديكال بود.
اين فعال سياسي اصلاحطلب ادامه داد: يك دولت موفق در بهترين حالت بايد در دور دوم همان مقدار رايي را كه در دور اولش به دست آورده را كسب كند؛ اما آنها آنقدر تبليغات سوء انجام دادند كه راي دولت روحاني در دور دوم شش ميليون افزايش يافت.
وي در نقد سوم با تاكيد بر ضرورت حزبي شدن فضاي سياست كشور گفت: اگر شخصي مثل آقاي جليلي ميخواهد بحث دولت در سايه را طرح كند بايد به يكي از زمينههاي مناسب و نهادي آن التزام داشته باشد و آن، نياز ما به ايجاد فضاي رقابتي حزبي است. راه سازمانيافته طرح مطالبات مردم ايجاد سمنها، احزاب سياسي و تشكلها خصوصا احزاب اصلي است. ما الان دو جبهه بزرگ اصلاحطلبي و اصولگرايي داريم، حالا اگر جليلي به دولت در سايه علاقه دارد بايد ابزارش كه تحزب است را فراهم كنند، نه اينكه دوستانشان يك روز از سوي آبادگران و يك روز از جمنا پرچمشان را بالا ببرند و بعد پايين بياورند. كار سياسي نبايد مانند بارانهاي بهاري كوتاهمدت و موسمي باشد.
جلاييپور در پايان گفت: حركت اصلاحطلبان منسجم است و همين انسجام ميتواند به شفافيت و مبارزه بنيادين با فساد كمك كند. مشتركات بين اصلاحطلبان و اصولگرايان اين روزها حفظ محيطزيست و مبارزه با فساد است؛ براي تحقق اين آرمان بايد اصولگرايان هم به طرف نظام رقابتي حزبي حركت كنند. من فكر ميكنم اگر اين نقدهاي سهگانه مورد توجه آقاي جليلي قرار بگيرد دولت در سايه عملكرد بهتري خواهد داشت وگرنه بيشتر در سطح يك «واژه تبليغاتي» در برابر رقيب پيروز (اصلاحطلبان و اعتدالگرايان) باقي ميماند.
پيادهسازي چنين سازوكاري در ايران البته با مشكلاتي مواجه است. نبود سازوكار حزبي پذيرفته شده و قدرتمند در بين افكار عمومي نخستين و مهمترين مانع پيش پاي تحقق چنين ساختاري است. همچنين مهمترين پيش شرط تشكيل كابينه در سايه از اصولگرايان ايجاد سازوكارهاي قانوني آن است. در سيستمهاي پارلماني وزراي دولت و وزراي دولت در سايه نماينده پارلمان بوده و در فضاي پارلمان امكان بحث و نقد و تبادل نظر دارند.
همچنين وظيفه جواب دادن به هر وزير با عضو متناظر كابينه در سايه است و همانطور كه مشهود است چنين سيستمي با سازوكار سياسي موجود در ايران فاصلهاي بسيار دارد. البته در ايران زبان نقد فعالان سياسي بدون هيچ سازوكار مشخص و حتي محدوديتي باز بوده و چندان وابسته به تشكيل دولت در سايه هم نخواهد بود.
سعيد جليلي طراح چنين مدلي حتما بايد توضيح دهد كه آيا اين كلمه تنها يك واژه براي ادامه تخريب دولت روحاني پشت چنين واژهاي است يا اين فعال سياسي اصولگرا كه البته سالها تجربه مذاكرات در روابط بينالملل را دارد، ايده مشخصي براي پيادهسازي اين مدل سياسي در ايران دارد؟