تروریسم عمدتا فضای ایدئولوژیک و فکری یک کشور را به عنوان یک کل در نظر میگیرد و هدف آن خدشه دارکردن «ما»ی ملی کشورها فراتر از جو حاکم بر یک کشور است و فضای دینی و قومی منطقه، منابع نفتی و سوق الجیشی، موقعیت جغرافیایی سیاسی این منطقه، باعث شده ساختار به شدت شکننده ای بر این منطقه حاکم شود که ایران نیز از این منطقه و این قائده مستثنی نیست. داعش ایران را کشوری می داند که از محوریت اسلام دور شده است و در عوض خود را اسلام ناب می داند!
ابوذر قاسمینژاد*-عطنا؛ ریشه واژه ازنظر لغوی به ترساندن و هراس پراکنی است و امروزه به یکی از مسائل جهانی تبدیلشده است که همشکلی ایدئولوژیک به خود گرفته است و هم نامتقارن و همهجایی، زیرا این اقدام خشونتبار حاصل نظامی از ایدهها و جهانبینی خاص نسبت به جهان است که توسط تروریستها و با حداکثر خشونت انجام میگیرد. قائلان به این نوع اقدامات بر این باورند که در حال حاضر این اقدام بهترین شیوه مقابله با دشمنان و رساندن صدای خود به آنها هستند. تروریسم امروزی نامتقارن است و بهنوعی مرکزگریز و فاقد وطن است که بهراحتی نمیتوان آن را شناسایی کرد.
ریشههای اقدامات تروریستی امروز را باید در بافت ناموزون منطقه تحلیل کرد نه جای دیگر. باید بر موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئوکالچری و بهخصوص تنشهای قومی-مذهبی منطقه و فضای حاکم کشورهای خاورمیانه بهمنظور سلطه بر منطقه توجه کرد.
نگاه ایدئولوژیک که (با ژئوکالچری منطقه ارتباط وثیقی دارد) یکی از منابع ساختاری پرورش تروریسم فکری و جانی است. درواقع، یکی از عوامل مهمی که در این منطقه به این نوع خشونتهای سیاسی دامن زده است به خلأ مفهومی و تهدید بنیانهای هویتی این کشورها برمیگردد که این همان ماهیت ایدئولوژیک این پدیده است. منابع تهدیدکننده هویت اسلامی کشورهای منطقه، بهصورت تقابل و خشونتهای سیاسی (در منطقهای و چه فرا منطقهای) خود را نشان میدهد. گذار حاصل از نوسازی مقطعی و موقتی کشورهای خوشنشین خاورمیانه باعث شده است که تعارض فکری و ایدئولوژیک زیادی بین کشورها شکل بگیرد و شکافهای بین غرب و شرق، یا اسلام و غرب فعالتر گردد. در سطحی دیگر، باید درهم تنیدگی اخیر کشورها را با غرب موردبررسی قرارداد که دائماً منابع هویتبخش آن کشورها که عمدتاً دینی است را مورد هجمه قرار داده است. هویت و تاریخ منطقه در دست سران کشورها نیست، بلکه در دست مردم است، مردمی که لزوماً همانند سران کشورهای خویش فکر و عمل نمیکنند و این باعث شده که در مواقع خاص بهشدت بر سر قدرت به جدال بپردازند و حتی سایر همسایگان را به دخالت در امور خویش متهم کنند (سوریه چند شقی، عراق تکهپاره، بحرین، یمن، ترکیه،لیبی، مصر و ...). در این شرایط شکلگیری گروههای مرکزگریز که به شکل قارچ گونه رشد کردهاند، دور از انتظار نیست. طبیعی است که این گروهها چون معمولاً واجد قدرتی همسطح دولتها نیستند یا اینکه در کنار خویش گروههای دیگری نیز میبینند، بهمنظور احیا این منابع هویتبخش، راه چاره را از طریق میدان مسابقه دیپلماتیک و مذاکره نافرجام میبینند. ازاینرو حذف و طرد حداکثری طرف مقابل در دستور کار قرار میگیرد.
یک عامل دیگر به ریشههای قومی و یا بهاصطلاح ژئوکالچری منطقه برمیگردد. قطببندیهایی از ایران و کشورهای حوزه خلیجفارس، ترکیه، سوریه و عراق نمونهای از این از اختلاطهای فکری و مفهومی ناشی از این موقعیت مرگبار است که بهراحتی نمیتوان با بیانیهها و تعهدنامه و یا اجلاسها آنها را فرونشاند. در این منطقه همیشه عرب و عجم در برابر هم قرارگرفته که شاید بتوان تا حدی جنگ عراق علیه ایران را ناشی از این عامل نیز دانست. برگشت به پانترکیسمی که امروزه ترکیه سردمدار آن است و در سودای امپراتوری عثمانی است را نیز بر این معادله اضافه کنید.
امروزه نیز عربستان سعودی با توجه به تعاملی که با دنیای غرب برقرار کرده است سعی دارد که از این طریق برای خویش قدرتی دست پا کند و خود را ژاندارم و نائب رئیس منطقه معرفی کند!
ژئواستراتژیک منطقه نیز اهمیت شایانی دارد. این منطقه به دلیل وجود راههای دریای، برای کل دنیا استراتژیک و حیاتی است (کافی است به قدرت و تهدید ایران مبنی بربستن تنگه هرمز نگاه کنید. این یعنی بستن شاهرگ حیاتی دنیا و اهمیت ژئواستراتژیک و سوقالجیشی این منطقه). در ادبیات سیاسی، این منطقه به هارت لند یا قلب دنیا معروف است. اگر کسی براین منطقه مسلط باشد بر قلب دنیا مسلط است. اشاره میشود که داعش برای استقرار خویش و بازتولید منابع انسانی و جذب افراد در سراسر دنیا بر نفت عراق چنگ انداخت! بازیگران بیرونی نیز در این حوادث نقش مهمی دارند. وجود کشورهای قدرتمند و واجد مای ملی قوی برای هر بازیگر بیرونیای خطرساز است، چراکه بهمنزله سلطه بر هارت لند است و دست بقیه را از منابع طبیعی کوتاه میکند. پروژه از نیل تا فرات بازیگران بیرونی یکی از مواردی است که میتوان به آن اشاره کرد. تجربه کشورهای منطقه بهخصوص کشورهایی که قلمرو سرزمینی وسیعتری دارند در این سناریو دستکاری شدند. عراق، مصر، لیبی، سوریه، عربستان بخشی از این پروژه بودند. در این فرایند چون خردهفرهنگهای موجود در این کشورها توان مقابله با این جریان را نداشتند ، اقدامات ضربتی و شوکگرایانه را در دستور خود قراردادند تا اعتراض خود را نسبت به وضعیت منطقه حفظ کنند (این اقدامات تا قلب اروپا و آمریکا نیز سرایت کردهاست).
درمجموع، تروریست عمدتاً فضای ایدئولوژیک و فکری یک کشور را بهعنوان یک کل در نظر میگیرد و هدف آن خدشهدار کردن مای ملی کشورها فراتر از جو حاکم بر یک کشور است. بنابراین: 1- فضای دینی و قومی منطقه، 2 منابع نفتی و سوقالجیشی، 3- موقعیت جغرافیایی سیاسی این منطقه ، باعث شده ساختار بشدت شکنندهای بر این منطقه حاکم شود که ایران نیز از این منطقه و این قاعده مستثی نیست. داعش ایران را کشور میداند که از محوریت اسلام دور شده است و در عوض خود را اسلام ناب میداند! بنابراین، همانند الظواهری و بنلادن که گروههای همچون القاعده و طالبان را شکل دادند، باید گفت که داعش و کلا هر نوع تروریسمی (چه فکری، چه جانی و غیره) نیز بهمنظور ایجاد قدرت فراگیر، باید حداقل ازنظر ذهنی-روانی فضایی ناامن ایجاد کند که بتواند در مراحل بعد دولت سازی کند.
* دانشجوی دکتر جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی