۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۴:۴۴
کد خبر: ۸۵۵۰۸
eteraz tajamo mardom tazahorat mardomm

نشست «گفتمان پوپوليستي در تحولات تركيه و منطقه» طي روزهاي اخير، به همت گروه جامعه‌شناسي صلح انجمن جامعه‌شناسي ايران و پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد. در اين نشست، حسن اميدوار، دبير گروه جامعه‌شناسي صلح، محمد امين قانعي‌راد عضو هیئت علمي مركز تحقيقات سياست علمي كشور، حميدرضا جلايي‌پور عضو هیئت علمي دانشگاه تهران، سيد جواد ميري عضو هیئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و علي مرشدي زاد عضو هیئت علمي دانشگاه شاهد، ضمن بررسي سوابق نظري پوپوليسم و ويژگي‌ها و تبعات آن، به بحث درباره مصداق‌هاي آن در منطقه پرداختند.


به گزارش عطنا، گزارش اين نشست در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده است که در ادامه آن را مي‌خوانيد:




 توليد انرژي عاطفي پوپوليسم با جلب همدلي و اعتماد


حسن اميدوار، دبير گروه جامعه‌شناسي صلح


گروه جامعه‌شناسي صلح انجمن جامعه‌شناسي ايران در راستاي رسالت و هدف پژوهش صلح به دنبال شناخت نحوه عملكرد كنش‌هاي ناپيوسته، كنش‌هاي منفي يا خشونت زا و همچنين شناخت نحوه عملكرد خشونت ساختاري است. از اين رو مطالعه پديده‌هايي كه پتانسيل و نيروي محركه ايجاد گسست و خشونت در جامعه را دارا هستند، از موضوعات مورد علاقه اين حوزه محسوب مي‌شود. پوپوليسم، داراي پتانسيلي است كه مي‌تواند انرژي خشونت فيزيكي، خشونت ساختاري و خشونت فرهنگي را تامين كند. زيرا مفهوم مردم، توده، امت تا حد مفهومي مقدس و داراي بار ارزشي است. بي‌اعتنايي و بي‌توجهي به نقش و نيروي شگرف پوپوليسم مي‌تواند خطاي بزرگ شناختي وعملكردي براي جامعه‌شناسي محسوب شود. پوپوليسم در زيستن با تضادها و در تضادها و در ارتباط با انسان‌هاي دگرانديش و مخالف دنبال پيروزي مطلق و قطعي است و تحمل جهان چندصدايي برايش دشوار است و با همان خطاي شناختي تنها با گروه خودي تفاهم دارند. يكي از ويژگي‌هاي پوپوليسم يافتن توطئه‌هاي ضد مردمي است كه معمولا به مخالفان خود نسبت مي‌دهند اين عمل معمولا به دشمني‌هاي نژادي، قومي و چندپارگي شدن جامعه دامن مي‌زند. پوپوليسم به تعبير كالينز تلاش مي‌كند با جلب همدلي و اعتماد، انرژي عاطفي ايجاد كند و آن چيزي كه علت نگراني از پوپوليسم است پتانسيل ساخت و توليد خشونت فرهنگي و ساختاري است.




تفكيك جامعه توده‌اي در برابر جامعه مدني



حميدرضا جلايي پور، فعال سياسي و استاد دانشگاه


موضوع برنامه پوپوليسم در تركيه است اما من ترجيح دادم به جاي پرداختن به اين موضوع، با توجه به ارتباط آن با انتخابات، به پوپوليسم در ايران در وضعيت كنوني بپردازم و به دو سوال در اين بحث پاسخ دهم. سوال اول تا حدي چارچوب مفهومي مرا در ارتباط با پوپوليسم روشن مي‌كند چراكه پوپوليسم يك سنخ تحليلي است كه همه آن را به كار مي‌برند. سوال اين است كه چگونه مي‌توان اين سنخ تحليلي را در يك چارچوب توضيحي راهگشا براي سياست ايران به كار برد؟ اين امر نيازمند ايضاح مفهومي است وگرنه محل ابهام است.


اما مي‌خواهم با استفاده از آن چارچوب مفهومي به سوال دوم پاسخ دهم؛ به نظر مي‌رسد كه ما در ايران يك پوپوليسم مخرب از ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ داشته‌ايم كه جامعه را تا مرز بحران جلو برده بود. سوال اين است كه چرا در حال حاضر در جامعه ايران بعد از اين تجربه نه‌چندان دور، باز بخشي از نيروهاي سياسي كشور و بخشي از بلوك قدرت از يك پوپوليسم افسارگسيخته دفاع مي‌كنند؟درباره سوال اول، علت اينكه من معتقدم بايد پوپوليسم را ايضاح مفهومي كرد.


درباره پوپوليسم در تجربه ايران، عده‌اي مي‌گويند احمدي‌نژاد پوپوليست بود و طرفداران او نيز معتقدند خاتمي نيز كه «تكرار مي‌كند» و در نتيجه آن، ليست سي نفره در تهران راي مي‌آورد، پوپوليست است. ترامپ و سندرز را هم مي‌گويند پوپوليست هستند يا در تجربه‌اي وسيع‌تر در آرژانتين، پرون يا كمي عقب‌تر در هند، گاندي را پوپوليست مي‌دانند. ما به عنوان تحليلگر احساس مي‌كنيم اين گونه نيست يعني بايد مشكلاتي در ميان باشد. به همين دليل است كه معتقدم براي توضيح اين گونه‌گوني بايد ايضاح مفهومي كرد.


من براي اين منظور چهار توضيح دارم؛ نكته اول كه از جنبه‌اي كم به آن توجه مي‌شود رابطه جامعه توده‌وار و مدرن است. عده‌اي معتقدند كه ما يك جامعه مدرن و بعد توده‌اي داريم، در حالي كه اينگونه نيست، جامعه توده وار در جامعه مدرن و در جامعه‌اي كه از گذشته خود كنده شده باشد و به ويژه در جوامع در معرض نوسازي، اتفاق مي‌افتد. اين بحث از ابتدا در جامعه‌شناسي وجود داشته است؛ تونيس جامعه مدرن را جامعه توده‌اي مي‌داند و به آن بدبين است. او مي‌گويد جامعه‌اي كه از گذشته خود كنده مي‌شود و به شكل مدرن درمي‌آيد، از هر طرف نگاه كنيد يك جامعه توده‌اي است. در برابر او دوركايم، جامعه توده‌اي را گذرا و جامعه ارگانيك را سرنوشت جامعه جديد مي‌داند.




هرجا كه پوپوليست‌ها باشند جامعه پوپوليستي نيست


نكته دوم اين است كه براي اينكه بحث اول ايضاح بشود در ادبيات جامعه‌شناسي به ويژه جامعه‌شناسي سياسي، دو مفهوم ساخته‌اند كه بايد آن را روشن كنند. يكي بحث تفكيك جامعه توده‌اي در برابر جامعه مدني است، يعني اين دو از لحاظ سنخ تحليلي در برابر يكديگر قرار و هر دو نيز در جامعه جديد شكل مي‌گيرند و ما نيز تجربه آن را داريم. از خصيصه‌هاي جامعه مدني اين است كه در آن، شهروند و اگر دوركايمي بخواهيم بگوييم فرديت مثبت شكل گرفته است، دولت ساخته دست همين شهروندان است، مردم مي‌توانند سازمان يافته باشند و بسيج توده‌اي، مشكل است و مستقيم نمي‌توان جامعه را دستكاري كرد. مثال اين نوع جامعه، شمال اروپا است. در مقابل آن، جامعه توده‌اي را داريم كه در آن، ميان شهروندان ناكامي زياد و به تعبير دوركايمي، فرديت منفي بالا است، افراد متشكل نيستند و حكومت و عرصه سياست، عرصه دستيابي به قدرت و ثروت است. لذا اين جامعه مستعد بسيج توده‌اي مي‌شود.




حمیدرضا جلایی پور گفت: علت اينكه من معتقدم بايد پوپوليسم را ايضاح مفهومي كرد. درباره پوپوليسم در تجربه ايران، عده‌اي مي‌گويند احمدي‌نژاد پوپوليست بود و طرفداران او نيز معتقدند خاتمي نيز كه «تكرار مي‌كند» و در نتيجه آن، ليست سي نفره در تهران راي مي‌آورد، پوپوليست است. ترامپ و سندرز را هم مي‌گويند پوپوليست هستند يا در تجربه‌اي وسيع‌تر در آرژانتين، پرون يا كمي عقب‌تر در هند، گاندي را پوپوليست مي‌دانند. ما به عنوان تحليلگر احساس مي‌كنيم اين گونه نيست يعني بايد مشكلاتي در ميان باشد.



نكته سوم اين است كه گرايشات پوپوليستي در همه جوامع وجود دارد. در همه جوامع چه مدرن، چه در حال گذار، چه در شمال اروپا، امريكاي شمالي و جنوبي، خاورميانه، شخصيت‌هاي سياسي حضور دارند كه پوپوليست هستند لذا در يك مطالعه تجربي مي‌توان وضعيت آن جوامع را نشان داد. هر جا كه پوپوليست‌ها باشند لزوما جامعه پوپوليستي نيست و آن جايي كه جامعه پوپوليستي نيست، جريان‌هاي پوپوليستي با مشكل رو به رو مي‌شوند. مثل كشور هلند كه در آن گرايشات پوپوليستي قوي وجود دارند اما پيش نمي‌رود، در حالي كه ممكن است در جامعه‌اي گرايشات پوپوليستي قوي نباشد اما پيش برود. از وجه كنشگري سياسي ما كنشگران مردم‌انگيز داريم.


به اعتقاد من، در جوامع مدرن مردم‌گرايي وجود دارد زيرا در آن، با انبوهي از مردم مواجه هستيم كه كمتر از ١٠ درصد آنها سازمان‌يافته هستند لذا اغلب جوامع، مخاطبان سياستمداران، احزاب، شخصيت‌ها، نخست وزيران، رييس‌جمهوران وكانديداهاي رياست‌جمهوري قرار مي‌گيرند. اين يكي از ويژگي‌هاي سياست مدرن است كه شما با انبوهي از افراد روبه‌رو هستيد. بنابراين، به ويژه در دوره انتخابات، مردم‌گرايي و مردم‌انگيزي شدت مي‌يابد.




پوپوليسم را نمي‌توان به وجه منفي آن خلاصه كرد


اين يك واقعيت است كه ما شاهد آن هستيم و در همين واقعيت است كه مي‌بينيم گاندي ميليون‌ها نفر را تحت تاثير قرار مي‌دهد و در امريكا نيز همان زماني كه پارسونز آن را مصداق جامعه مدرن و ارگانيك مي‌دانست، كسي مثل مارتين لوتركينگ ميليون‌ها سياهپوست را عليه تبعيض نژادي بسيج مي‌كرد. در كشور خود ما نيز خاتمي هنوز اين كار را مي‌كند يعني جامعه را مخاطب قرار داده و خط مشي‌ها را مشخص مي‌كند. يا سندرز درست نقطه مقابل ترامپ، مردم را خطاب قرار مي‌داد. با در نظر گرفتن اين نكات، من نيز با صراحت از اين دو گونه دفاع مي‌كنم. لاك لائو و ديگران دو نوع دموكراتيك و افراطي را براي پوپوليسم برمي‌شمردند، سپس خانم جوديت باتلر –كه درباره او گفته مي‌شود آرنت زنده است- دو نوع پوپوليسم را تفكيك مي‌كند؛ گردهمايي‌هاي دموكراتيك و مردم گرايي‌هاي منفي، افراطي يا راديكال. لذا به اعتقاد من، مي‌توان براي پوپوليسم دو نوع را قايل شد، پوپوليسم منفي يا مردم‌انگيزي مخرب و پوپوليسم مثبت يا مردم‌گرايي كه در سياست مدرن اتفاق مي‌افتند. در جامعه مدرن، امكان خطاب قرار دادن مردم و ساده‌سازي مشكلات وجود دارد. امكان اين هست كه شما به نام مردم به ويژه مردم غيرقابل شمارش صحبت كنيد.




جلایی پور گفت: يكي از ويژگي‌هاي جامعه‌اي كه در آن دموكراسي تحكيم شده اين است كه همه نيروهاي سياسي موثر، قاعده بازي دموكراسي را قبول مي‌كنند. ما هنوز به تحكيم دموكراسي نرسيده‌ايم زيرا گروه‌هاي سياسي قدرتمندي وجود دارند كه امكانات عمومي را در اختيار دارند اما قاعده بازي دموكراسي را قبول ندارند.



در پوپوليسم منفي اين امكان وجود داردكه شما نمايندگان مردم، احزاب، ان‌جي‌اوها و... را ناديده بگيريد و بنابراين، مردم‌انگيزي مخرب و هيجان‌انگيز شكل مي‌گيرد كه خود در توسعه اخلال مي‌كند. در حالي كه در پوپوليسم مثبت، مردم را خطاب قرار مي‌دهيد و بر آنها اثر مي‌گذاريد اما مشكلات را ساده نمي‌كنيد و به جاي آن، دليل وجود مشكلات را بيان مي‌كنيد، يعني عقلانيت جامعه را خطاب قرار مي‌دهيد و چه بسا به راه‌حل‌هاي بلندمدت تكيه مي‌كنيد. اين مردم گرايي مثبت مخالف نهادهاي واسط مثل احزاب، حاكميت قانون و رقابت‌هاي سياسي كه ويژگي‌هاي اصلي دموكراسي هستند، نيست.


در اين مردم گرايي، شما آن بخش غيرسازمان‌يافته جامعه را مورد خطاب قرار مي‌دهيد و به اعتقاد من، ريشه جنبش‌هاي دموكراتيك در تاريخ مدرن به همين موضوع برمي‌گردد. بحث من اين است كه مردم‌گرايي يا پوپوليسم را نمي‌توان در جهان مدرن به وجه منفي آن خلاصه كرد. مردم‌انگيزي مخرب مي‌تواند موجب استبداد اكثريت شود در حالي كه مردم گرايي مثبت، مي‌تواند به يكي از مولفه‌هاي مهم دموكراسي كه مشاركت است كمك كند.




شعارهاي پوپوليستي افسار گسيخته در انتخابات ٩٦


در دوره معاصر و مدرن جامعه ايران مي‌توان هر دو نوع مردم گرايي مخرب و مثبت را ديد، هم مصدق وجود دارد و هم احمدي‌نژاد، هم مي‌توان در جريان‌هاي ماركسيستي درباره آن بحث كرد و هم در جريان‌هاي اسلامي و ملي اما ما وارد اين بحث نمي‌شويم. در كشور ما احمدي‌نژاد، مصداق بارز مردم گرايي مخرب بود چرا كه درست زماني كه ايران به سوي يك توسعه پايدار در حركت بود با شعارهاي عجيب خود مثل مديريت جهاني، آوردن پول نفت در سفره مردم و... بيشترين اخلال را در توسعه كشور وارد كرد. اما در برابر آن، سال ٩٢ مردم ايران، مردم‌انگيزان را غافلگير كردند و كشور تا حدي از آن مسير مردم‌انگيزي مخرب خارج شد. اما سوال اين است چرا بعد از آن تجربه پوپوليسم مخرب كه كشور را تا مرز بحران‌هاي عميق اقتصادي، امنيتي و منطقه‌اي پيش برد، در انتخابات ٩٦ نيز دو كانديدا شعارهاي پوپوليستي نه تنها مردم انگيزانه بلكه افسارگسيخته مي‌دهند.


قاليباف مي‌گويد من در دوره بعد دارايي ايران را ٢/٥ برابر خواهم كرد. اقتصاددان‌ها معتقدند كه اين ادعا رشد ٢٦ درصدي مي‌خواهد، در صورتي كه در سه دهه گذشته هيچ كشوري رشد بيش از ١٣ درصد نداشته است. اين گفته اهانت به توان كارشناسي كشور و اوج افسارگسيختگي است يعني يا شعور مردم را جدي نگرفته‌اند يا حوزه كارشناسي آنها را. گويا از آنجا كه اينگونه صحبت‌هاي غيركارشناسي در كشور ما زياد مطرح مي‌شود، جامعه حساسيت خود را نسبت به آنها از دست داده است. يا اوج اشتغال‌زايي در كشور از سالي ٧٠٠ هزار شغل بالاتر نرفته است حالا حتي اگر بگوييم رييس‌جمهوري مي‌خواهد غوغا كند، چگونه مي‌تواند در عرض چهار سال پنج ميليون شغل ايجاد كند؟ اين ادعا را مدام تكرار مي‌كنند؛‌ در حالي كه درباره اينكه چگونه مي‌خواهند آن را عملي كنند، حرفي نمي‌زنند. يا ادعاي سه برابر كردن يارانه‌ها كه يك شعار پوپوليستي افسارگسيخته است، در واقع مردم با تورم، از جيب خود هزينه يارانه را پرداختند.




جلایی پور: قاليباف مي‌گويد من در دوره بعد دارايي ايران را ٢/٥ برابر خواهم كرد. اقتصاددان‌ها معتقدند كه اين ادعا رشد ٢٦ درصدي مي‌خواهد، در صورتي كه در سه دهه گذشته هيچ كشوري رشد بيش از ١٣ درصد نداشته است. اين گفته اهانت به توان كارشناسي كشور و اوج افسارگسيختگي است يعني يا شعور مردم را جدي نگرفته‌اند يا حوزه كارشناسي آنها را.



يا ادعايي كه يكي از كانديدا درباره حاشيه نشينان دارد و نمي‌داند كه اين شعار تا چه حد نظام اجتماعي را به هم خواهد ريخت و جالب اين است كه در صدا و سيما نيز پخش مي‌شود و كسي هشداري نسبت به عملي نبودن آن و تحريك جامعه نمي‌دهد. اما چرا اين وضع پديد آمده است؟


من دو دليل براي آن دارم؛ يكي اينكه جامعه ما در حال گذار به تحكيم دموكراسي است. يكي از ويژگي‌هاي جامعه‌اي كه در آن دموكراسي تحكيم شده اين است كه همه نيروهاي سياسي موثر، قاعده بازي دموكراسي را قبول مي‌كنند. ما هنوز به تحكيم دموكراسي نرسيده‌ايم زيرا گروه‌هاي سياسي قدرتمندي وجود دارند كه امكانات عمومي را در اختيار دارند اما قاعده بازي دموكراسي را قبول ندارند. در چنين جامعه‌اي كه به لحاظ دموكراتيك در حال گذار است با «اقتدارگرايي شرمنده» روبه‌رو هستيم. يعني نيروهاي اقتدارگرايي كه دموكراسي را قبول ندارند اما از سوي ديگر نيز نمي‌خواهند ضد مردم باشند لذا چون نمي‌توانند و نمي‌خواهند مخالفت علني داشته باشند به پوپوليسم روي آورده‌اند. علت دوم نيز به بحث‌هاي مربوط به جانشيني برمي‌گردد كه برخي جريان‌هاي اقتدارگرا مي‌خواهند اهداف خود را در پيش گيرند. اين دلايل سبب شده كه پوپوليسم افسارگسيخته تحمل شود.




 بررسي سوابق نظري پوپوليسم



علي مرشدي زاد، عضو هیئت علمي دانشگاه شاهد


افلاطون مي‌گويد دموكراسي، حاكميت اكثريت نادان بر اقليت فرزانه است. اين ايراد، ايراد ذاتي دموكراسي است و هميشه نيز وجود دارد و هيچ‌وقت حتي طرفداران دموكراسي نيز منكر آن نشده‌اند و كوشيده‌اند طي زمان، آن را كاهش دهند. در واقع، نكته‌اي كه افلاطون مطرح مي‌كند و سبب مي‌شود دموكراسي را جزو حكومت‌هاي بد قلمداد كند، اين برداشتي است كه در جهان امروز تحت عنوان پوپوليسم شكل گرفته و از آسيب‌هاي نظام‌هاي دموكراتيك است. پوپوليسم در فضاي خاصي رشد مي‌كند و به تاريخ خاص يا جغرافياي خاصي نيز بستگي ندارد.


در تعريف پوپوليسم، گاس موده مي‌گويد پوپوليسم يعني نوعي ايدئولوژي يا حكومت كه تفاوت ميان دو گروه را برجسته مي‌كند؛ مردم ناب و خالص و نخبگان يا خواص فاسد. در تعريف بهتر و عام‌تري كه تامس نيگل ارايه مي‌دهد، مي‌گويد ما اگر منافع و مضار كوتاه‌مدت و بلندمدت را در نظر بگيريم؛ درباره منافع بلندمدت عمدتا آنچه تاثيرگذار است باورها و استدلال‌هاي عقلاني است اما درمورد منافع كوتاه‌مدت، آنچه كه برانگيزاننده است عواطف، هيجانات و احساسات است. پوپوليسم بر منافع كوتاه‌مدت تاكيد مي‌كند و آنها را در برابر آن خير و منافعي كه مي‌تواند در بلندمدت نصيب افراد شود، برمي‌انگيزد.


سوابق نظري پوپوليسم را مي‌توان در انديشه‌هاي آرنت ديد. زماني كه از جنبش‌هاي توتاليتر صحبت مي‌كند مي‌گويد جنبش‌هاي توتاليتر، در فضايي به وجود مي‌آيند كه حزب و طبقه جايگاه خود را از دست مي‌دهد و انسان، تبديل به انسان اتميزه يا ذره‌اي مي‌شود. آرنت درباره اينكه چگونه حزب و طبقه جايگاه خود را از دست مي‌دهد، صحبت نمي‌كند اما كورن هاوزر در كتاب «سياست جامعه توده اي»، جنبش‌هاي توده‌اي را جنبش‌هايي مي‌داند كه در شرايطي خاص ظهور پيدا مي‌كنند.


يكي، هنگامي كه در جامعه‌اي با حاكميت استبدادي، ناگهان حكومتي مردمي شكل مي‌گيرد، اين سرعت تغيير باعث مي‌شود كه آن حكومت مردمي به سمت پوپوليسم حركت كند. دومين وضعيت را شرايطي مي‌داند كه روند شهرنشيني خيلي به سرعت اتفاق مي‌افتد و در مراحل اوليه، مردم بي‌ريشه مي‌شوند و نمي‌توانند دست به تشكيل انجمن‌هاي داوطلبانه بزنند. سومين وضعيت، جوامعي هستند كه در آنها مهاجرت‌هاي گسترده صورت مي‌گيرد و در نتيجه قدرت انطباق با شرايط جديد به سرعت وجود ندارد و چهارمين وضعيت، شرايط صنعتي شدن سريع است. وي چهار نوع جامعه را در نظر مي‌گيرد؛ يكي، جامعه سنتي است كه در آن دسترسي توده‌ها و نخبگان به يكديگر اندك است. شكل ديگر را جامعه كثرت گرا مي‌داند كه دسترسي غيرنخبگان به نخبگان بالا است اما نخبگان دسترسي اندكي به غيرنخبگان دارند. جامعه توتاليتر را جامعه‌اي مي‌داند كه دسترسي غيرنخبگان به نخبگان پايين ولي دسترسي نخبگان به غيرنخبگان بالا است و در جامعه توده‌اي، دسترسي آنها به يكديگر بالا است و آنچه ما به عنوان پوپوليسم مطرح مي‌كنيم اين شق چهارم است.




مدعيان سخنگويي اكثريت مردم در برابر اقليتي فاسد


گلنر و يونسكو، معتقدند پوپوليسم داراي عنصر رويارويي است يعني افراد را در مقابل يكديگر قرار مي‌دهد، بوقلمون وار است يعني هر لحظه مي‌تواند شكل خود را عوض كند و همچنين، عوام‌فريبي نيز در ذات آن وجود دارد. گاس موده، پوپوليسم را از سه حيث مورد بحث قرار مي‌دهد؛ او مي‌گويد پوپوليسم ايدئولوژي بسته‌اي است كه جامعه را در نهايت به دو گروه متجانس و در ستيز باهم يا مردم خالص و نخبگان فاسد تقسيم مي‌كند و مدعي است كه سياست بايد ابزار اراده مردم باشد. تاكيد بر مردم و قداست بخشي آنها، در ذات جنبش‌هاي پوپوليستي وجود دارد و در جايي توفيق مي‌يابد كه با عقل سليم مردم عادي پيوند برقرار كند.




علي مرشدي زاد: در تعريف پوپوليسم، گاس موده مي‌گويد پوپوليسم يعني نوعي ايدئولوژي يا حكومت كه تفاوت ميان دو گروه را برجسته مي‌كند؛ مردم ناب و خالص و نخبگان يا خواص فاسد. در تعريف بهتر و عام‌تري كه تامس نيگل ارايه مي‌دهد، مي‌گويد ما اگر منافع و مضار كوتاه‌مدت و بلندمدت را در نظر بگيريم؛ درباره منافع بلندمدت عمدتا آنچه تاثيرگذار است باورها و استدلال‌هاي عقلاني است اما درمورد منافع كوتاه‌مدت، آنچه كه برانگيزاننده است عواطف، هيجانات و احساسات است. پوپوليسم بر منافع كوتاه‌مدت تاكيد مي‌كند و آنها را در برابر آن خير و منافعي كه مي‌تواند در بلندمدت نصيب افراد شود، برمي‌انگيزد.



پوپوليسم در بخش ديگري به عنوان يك سبك استدلال در نظر گرفته مي‌شود، رتوريك و لفاظي كه سياست را مبارزه اخلاقي ميان مردم و اليگارشي در نظر مي‌گيرد. پوپوليست‌ها مدعي‌اند سخنگوي اكثريت مردم در برابر اقليتي فاسد هستند و نوعي پارانويا يا توهم توطئه هميشگي نيز در ذات پوپوليسم وجود دارد. پوپوليسم بر ضد وضع موجود است و مبارزه‌اي است براي كسب هژموني و قدرت. سومين شأني كه پوپوليسم ظهور مي‌كند به عنوان استراتژي حزبي است كه در آن، يا به عنوان گزينه‌هاي حزبي يا در سازمان سياسي يا در شكل‌هاي بسيج بروز پيدا مي‌كند.


در گزينه‌هاي سياسي معمولا خواستار توزيع مجدد منابع اقتصادي، ملي كردن منابع طبيعي و توزيع برابر ثروت‌هايي كه مي‌تواند در خدمت برنامه‌هاي عمراني كشور قرار بگيرد، در ميان افراد جامعه است. در مقام بسيج، معطوف به ضديت با وضع مستقر و جاذبه‌هاي ضد سيستم است و در نهايت، به منافع اقتصادي اكثريت آسيب مي‌رساند. آنچه به پوپوليسم توان بسيج مي‌دهد، ضعف نهادهاي دموكراتيك است كه سبب مي‌شود راي‌دهندگان فكر كنند برنامه‌هاي سياستمداران فريب است. رابرتز، درباره امريكاي لاتين چهار وضعيت را براي احزاب پوپوليستي در نظر گرفته؛ يكي اينكه نظام حزبي و جامعه مدني قوي باشند كه در اين صورت پوپوليسم، شكل ارگانيك به خود مي‌گيرد. در صورتي كه نظام حزبي قوي و جامعه مدني ضعيف باشد پوپوليسم حزبي را خواهيم داشت. نظام حزبي ضعيف و جامعه مدني قوي، پوپوليسم كارگري را سبب مي‌شوند و در صورتي كه هر دو ضعيف باشند، پوپوليسم انتخاباتي را خواهيم داشت كه اين وضعيت، بيشتر به جامعه ما مربوط مي‌شود.




 پوپوليسم، خواهان بازگشت به گذشته است



محمدامين قانعي‌راد، عضو مركز تحقيقات سياست علمي كشور


فرآيندي وجود دارد به نام نوسازي يا مدرن شدن جوامع- به معناي محدود كلمه- كه طي آن، تحول فرهنگي و اجتماعي اتفاق مي‌افتد. كسي كه اين فرآيند را به خوبي تبيين كرده ماكس وبر است كه مي‌گويد اتفاقي كه مي‌افتد رشد عقلانيت و رشد سازمان و بروكراتيزه شدن جامعه دركنار عقلاني شدن جامعه است. يعني يك صورت زندگي اجتماعي رشد پيدا مي‌كند كه به آن سازمان و بروكراسي مي‌گويد و از سوي ديگر، يك شيوه تفكر نيز رشد پيدا مي‌كند كه به آن عقلانيت مي‌گويد. اين دو به نحوي با يكديگر مرتبط و مشروط هستند.


با مدرن شدن جامعه، فرآيند سازمان يابي اجتماعي ايجاد مي‌شود. قبلا جامعه سازمان نداشت و زندگي اجتماعي به صورت‌هاي ايلي و قبايلي در جريان بود اما با مدرن شدن جامعه، سازمان‌هاي اجتماعي تشكيل مي‌شوند و صورت‌هاي جديد از زندگي اجتماعي را موجب مي‌شوند و يكسري معيارها و ضوابط را نيز به همراه خود مي‌آورند و هر يك نيز از استانداردي برخوردار هستند. آن چيزي كه وبر نيز براي سازمان بيان مي‌كند كه مبتني بر يكسري قواعد غيرشخصي و عامگرايانه هستند كه در شرايط مختلف بايد تحقق پيدا كنند. در فرآيند سازمان يابي جامعه، يكسري از مردم عادي آسيب مي‌بينند به اين دليل كه در سازمان‌هاي نخبه معمولا نخبگان به امتيازاتي دست پيدا مي‌كنند و افراد عادي ممكن است احساس بي‌عدالتي كنند. بنابراين، تمايل به برهم زدن اين نظم اجتماعي دارند تا عقلانيت موجود را به چالش كشيده و عقلانيت ديگري را مطرح كنند كه مدافع منافع آنها باشد.


از سوي ديگر افرادي هستند كه نه به عنوان فرد بلكه به عنوان يك نظام فكري، از كل فرآيند سازماني يابي جامعه آسيب ديده‌اند و عمدتا رويكردي نوستالژيك به يك وضعيت قديمي داشته و تمايل دارند به آن برگردند.


من نام اين دو گروه را پوپوليسم سياسي و پوپوليسم اجتماعي مي‌گذارم. پوپوليسم اجتماعي نيز در جامعه ما بسيار قوي است يعني تنها گروه‌هايي نيستند كه در عرصه سياست فكر مي‌كنند بايد از جامعه سازمان‌زدايي كرد. اساسا پوپوليسم قرار نيست روي توان كارشناسي كشور حساب باز كند، هدف آن نيز توزيع ثروت يا بهبود اوضاع مردم نيست بلكه بازگشت به وضعيت نوستالژيكي است كه با فاصله گرفتن از آن، احساس رنج مي‌كند. دكتر از «اقتدارگرايي شرمنده» گفتند اما دوره دموكراسي و شرايطي است كه بايد راي مردم را گرفت و جز آن راه ديگري جز ايستادن در مقابل آنها و اعمال خشونت وجود ندارد. اينجاست كه براي باج دادن از ثروت‌هاي ملي و حتي متاسفانه از باورهاي ملي و اعتقادات جامعه هزينه مي‌كنند و اينها وجه‌المصالحه‌اي مي‌شود تا بتوانند آن وضعيت پيشين را تا حدي استمرار ببخشند و فاقد برنامه‌اي براي عمل كردن هستند. در ايران هم پوپوليسم سياسي وجود دارد و هم اجتماعي و توازي اين دو با يكديگر، موقعيت خطرناكي را ايجاد مي‌كند. به همين دليل است كه در همه جاي دنيا وقتي قانون اساسي وضع مي‌شود، در آن جايگاه نهادهاي نخبه‌گرا تعريف مي‌شود كه سازمان‌ها و نهادهاي حافظ قانون اساسي هستند.




پوپوليسم در نهايت، ايجاد دو ملت مي‌كند


در اين بخش، به طور مختصر به پوپوليسم مرسي در مصر، اردوغان در تركيه و احمدي‌نژاد در ايران مي‌پردازم. زماني كه مرسي بر سر قدرت آمد به جاي تلاش براي پيشبرد دموكراسي در جامعه، شروع به انديشيدن درباره همان وضعيت نوستالژيك كرد. وي با به ميدان آوردن توده‌هاي مردم و سازمان‌زدايي و تا حدي ايجاد اختلاف در بين شيعه و سني، موجب به بن‌بست رسيدن انقلاب مصر شد و در نهايت، با كودتاي نظاميان عزل شد.


در ذهن اردوغان در تركيه نيز ذهنيت احياي امپراتوري عثماني وجود دارد. يك راه آن، اين است كه نهادهاي نخبگي، دانشگاه‌ها، احزاب، كانون‌هاي غيردولتي و مجلس براي تحقق آن مشورت و تصميم‌گيري كنند و راه ديگر و ساده‌ترين راه نيز اين است كه مردم را بسيج كرده و به خيابان‌ها بياورد و با استناد به آنها حتي به شكل راي گرفتن، كار خود را در يك موقعيت شكننده پيش ببرد. درباره احمدي‌نژاد توضيح زيادي نمي‌دهم چون همگي با او آشنا هستيد. درباره شباهت شخصيت اين افراد مي‌توان بحث كرد اما بحث ديگر، شباهت وضعيت جوامعي است كه در آن زندگي مي‌كنند.




محمدامين قانعي‌راد: دو گروه پوپولیسم در کشور وجود دارد، پوپوليسم سياسي و پوپوليسم اجتماعی. پوپوليسم اجتماعي نيز در جامعه ما بسيار قوي است يعني تنها گروه‌هايي نيستند كه در عرصه سياست فكر مي‌كنند بايد از جامعه سازمان‌زدايي كرد. اساسا پوپوليسم قرار نيست روي توان كارشناسي كشور حساب باز كند، هدف آن نيز توزيع ثروت يا بهبود اوضاع مردم نيست بلكه بازگشت به وضعيت نوستالژيكي است كه با فاصله گرفتن از آن، احساس رنج مي‌كند.



شباهت‌هاي شخصيتي آنها را كم و بيش مي‌دانيم؛ بلندپروازي، توهم‌انديشي، اغراق درباره واقعيات، ناصادق بودن با مردم، تكيه بر قشر سنتي و... اما بخش مهم وضعيت تمدني آنها است؛ هر سه به امپراتوري‌هاي باستاني تعلق دارند و اين تاريخچه بزرگ مي‌تواند انرژي عاطفي و نوستالژي ايجاد كند. اين كشورها به ويژه ايران و عثماني در مواجهه با مدرنيته متضرر و كوچك شدند و اين آسيب ديدگي تاريخ و استعمار احتمالا در ذهنيت اين افراد بي‌تاثير نبوده است. در مصر نيز چنين وضعيتي وجود دارد كه به گذشته‌هاي خيلي دور و به مسلمان شدن آنها و دوگانه عرب-بربر برمي‌گردد. اين افراد در اين كشورها به دنبال احياي امپراتوري هستند، حس اتوپيك نسبت به شرايط معاصر جهان دارند و معتقد به مديريت جهاني هستند.


به اعتقاد من، اين شباهت‌ها در پوپوليسم بي‌تاثير نيست. مرسي، فرصت خود را از دست داد و اردوغان نيز در معرض اين خطر قرار دارد زيرا پوپوليسم در نهايت پيشرفت، ايجاد دو ملت مي‌كند و ايستادن دو ملت در برابر يكديگر به جنگ داخلي منجر مي‌شود. در تركيه و مصر، شكاف مدرن و سنتي به طور چشمگيري وجود دارد بنابراين در معرض خطر هستند، ايران نيز اگر در اين بازي بيفتد با همين خطرات رو به رو خواهد شد. آينده كشور ما ظرفيت دو قطبي‌سازي را ندارد و اين تهديد جدي براي ما به شمار مي‌رود. ضمن اينكه با توجه به پيشينه تاريخي، كشور ما آمادگي پوپوليسم پروري را دارد و احزاب و نخبگان بايد كمك كنند تا به جاي اين روند قطبي ساز، گذار به دموكراسي را طي كنيم و براي موفقيت در اين مسير، بايد به اين بينديشيم كه توده‌هاي مردم از سازمان‌هاي اجتماعي احساس بي‌عدالتي نكنند و سازمان‌هاي ما به خير عمومي تبديل شوند تا به خير خصوصي.




 مشاركت مردم يعني بسط و توسعه جامعه مدني



سيدجواد ميري، عضو پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي


اساسا دموكراسي، بدون مشاركت مردم امكان‌پذير نيست پس به گونه‌اي خود برآمدن شيوه دموكراسي در دوران يا در بستر مدرن به گونه‌اي پوپوليسم را به همراه مي‌آورد. چگونه بين پوپوليسم منفي و مثبت تمايز قايل شويم. پوپوليسم، دكترين سياسي است كه مبتني بر اين ايده كلان است كه مردم عادي توسط طبقه نخبه مرفه استثمار شده‌اند و بعد رهبران پوپوليست سعي مي‌كنند بر اساس اين دكترين، آنها را از اين وضعيت خارج كنند. نكته اينكه ما بايد بين مردم به مثابه شهروند و مردم به مثابه توده تمايز قايل شويم. بين دماگوگ (عوام‌فريب) و پاپيولار ليدر نيز يعني رهبراني كه مردم را نه فقط در كارهاي اجتماعي و سياسي شركت بدهند بلكه مشاركت نيز ايجاد مي‌كنند، تفاوت وجود دارد.


به نظر مي‌رسد كسي مثل خاتمي نيز از پوپوليسم استفاده مي‌كند اما به دنبال عوام‌فريبي نيست بلكه مي‌كوشد از كنش سياسي و اجتماعي مردم و از سرمايه‌هاي فرهنگي و اجتماعي استفاده كند تا بتواند اگر شهروند وجود دارد از او كمك بگيرد و اگر شهروند هنوز خلق نشده به فرآيند خلق شدن و ايجاد بنيه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي شهروندان كمك كند. اما در مدلي كه به عنوان مثال ما در احمدي‌نژاد، مرسي و اردوغان و تا حدي كنش‌هاي ترامپ قبل از مستقر شدن در كاخ سفيد مي‌بينيم، آنها دماگوگي (عوام‌فريبي) را به عنوان يكي از ويژگي‌هاي اصلي سياست‌هاي خود قرار مي‌دهند و معمولا در اين نوع، مشاركت مردم- پس از انتخابات- مطرح نيست. در حالي كه مهم مشاركت جامعه است و بايد مردم، نهادها و جامعه مدني را به سمتي برد كه شفاف‌سازي، توزيع قدرت و عدالت و پاسخگويي به راي‌دهندگان در رهبران نهادينه شود.


نكته ديگر اينكه در گفتمان دماگوگي يا عوام‌فريبي يا پوپوليست منفي، مردم به عوام و خواص تقسيم مي‌شوند و فاصله‌اي بين آنها وجود دارد. خواص فكر مي‌كنند كه مردم شعور، آگاهي، صلاحيت و قوه تشخيص ندارند و آنها بايد براي جامعه تصميم‌گيري كنند و در اين بين، گاه از دروغ گفتن و اغراق فروگذار نمي‌كنند؛ مثل وعده رشد ٢٦ درصدي كه پيش‌تر به آن اشاره شد. آنچه مي‌تواند در جامعه مثل ايران يا تركيه مخرب باشد اين است كه ما به جاي آنكه مشاركت مردم را طلب كنيم، فقط شركت آنها را در انتخابات مي‌طلبيم. مشاركت مردم يعني بسط و توسعه جامعه مدني و اين چيزي است كه نيروهاي اقتدارگرا در ايران، با آن مشكل دارند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (3)

مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟

چندین سال است که در امارات کلیه سرویس‌های انتقال صوت با پروتکل اینترنت ممنوع بوده و برنامه‌هایی مانند واتس اپ، وایبر، تانگو، فیسبوک مسنجر، ایمو، لاین، کیک مسنجر، تلگرام و فیس تایم مسدود هستند.
استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید
گفتگوی اختصاصی عطنا با هوندا فَن

استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید

دنیای کنونی نسبت به جهان 2006-2010 تغییرات زیادی کرده است؛ این امر بر توسعه برخی از روابط بین المللی هم تاثیر گذاشته است. من شخصا فکر می کنم بهترین نتیجه برای ایران این است که این مسئله را در اسرع وقت...
علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نوسانات وضعیت اقتصادی و نداشتن امید به حل مشکلات که دلیل مهاجرت است با جوان‌گرایی و به کارگیری نسل جوان در ساختار‌های نظام کشور باعث پویایی و کاهش مهاجرت می‌شود.»
در افغانستان چه خبر است؟
ملازهی در گفتگو با عطنا بررسی کرد

در افغانستان چه خبر است؟

يك کارشناس مسائل افغانستان معتقد است: «طالبان می‌کوشد تا با حملات نظامی سهم بیشتری از قدرت در افغانستان را به خود اختصاص دهد؛ در حالی که در ایران یک ارزیابی واقع بینانه از تحولات افغانستان وجود ندارد.»
پر بازدیدها
آخرین اخبار