استاد دانشگاه علامه گفت: وقتی بسیاری از کارشناسان، برنامهریزان و سیاستگذارانی در خارج از خطوط مرزی کلانشهر تهران حضور ندارند و پشت دیوارهای بلند برخی از سازمانهای ما که محل سیاستگذاری های خاص هستند، محصور هستند، چگونه میتوان امید داشت که بدون شناخت محیط اجتماعی و عرصه مشارکت فعال مردمی که دور از افق مرکز است، به درستی سیاستگذاری کنند؟
به گزارش عطنا، اسماعیل عالیزاد، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در نشستی در «همايش ملي سياستگذاري اجتماعي در ايران» که دوشنبه، 16 اسفندماه در دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه برگزار شد، به ارائه مقالهای با عنوان «بررسی نقش زنان در ایجاد کسب و کار سبز» پرداخت و گفت: کاهش فقر و بیکاری، ایجاد اشتغال، بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود جهت توازنبخشی به فعالیتهای اقتصادی، پایداری محیط زیست، افزایش مشارکت اجتماعی، تقویت اتکا به نفس مردم و توانمندی انسانها، هیچکدام در نزد افراد واژگانی بیگانه نیستند.
وی با بیان اینکه همه این موارد را میتوان تحت عنوان «اهداف توسعه» نام برد، ادامه داد: اگر بخواهیم این موارد را از اهداف توسعه قلمداد کنیم، با یک سوال اصلی مواجه میشویم که آیا سیاستگذاری اجتماعی به عنوان نظام بینشی، روشی و مدیریتی دانشبنیان، معطوف به چنین اهدافی است یا خیر؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سیاستگذاری ماهیت خود را از جایی غیر از این اهداف کسب نمیکند، پرسید: آیا باید این پیوند و قرابت آن با مفهوم توسعه و ابعاد آن، نادیده انگاشته شود؟ یا اینکه پرسش از چیستی و ماهیت سیاستگذاری اجتماعی، زمانی معنا مییابد که بخواهیم قرابت آن را با امر توسعه دنبال کنیم؟
وی تصریح کرد: اگر با طرح این دو پرسش، در گام نخست این رابطه را بپذیریم، وقت آن میرسد که عملگرایانهتر به این مقوله نگاه شود. تاکنون مجموعه برنامهها و اقدامات نظری، عملی و مداخلهای فراوانی صورت گرفته است که به نحوی نام سیاستگذاری را با خود یدک می کشند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با طرح این سوال که این مجموعه اقدامات صورت گرفته تا چه حد توانسته است، فرصت و ظرفیتی ایجاد کند که جامعه و اجتماعات انسانی از جمله، محلی تا ملی را به سمت اهداف توسعه، ابعاد و مولفههای آن رهنمون و ما را در این خصوص راهبری کند، بیان کرد: مجموعه واقعیتهای که ما در بستر جامعه میبینیم و درک میکنیم و حاصل تجربه زیسته ماست، حکایت از این دارد که دارای وضعیت خوبی نیستیم.
وی ادامه داد: مجموعه اقداماتی، تحت عنوان سیاستگذاری اجتماعی که قرار است معطوف به اهداف توسعه باشد، تاکنون ما را به مسیر درستی هدایت نکرده است.
مدیر هسته پژوهشی جامعهشناسی اقتصادی دانشگاه علامه طباطبائی، یادآور شد: در بسیاری از مناطق روستایی ایران، امری کاملا مشهود و سابقهدار است و آن چیزی است که به واسطه امر مهاجرت با نام «کاهش نرخ جمعیت ساکن در روستاها» شناخته میشود. گاهی مهاجرت توسط کل خانواده صورت میگیرد و گاه توسط نیروهای فعال روستا، یعنی نیروی فعالی که از بستر زندگی معیشتی خود بیرون میآید و با شیوه تولید دیگر، وارد بستر معیشتی دیگری می شود که مهاجرت از روستا به شهر مهمترین آنها به شمار میرود.
استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه دلایلی متعددی وجود دارد که بخشی از آن به گونههای مختلف سیاستگذاری موجود درجامعه باز میگردد، اذعان کرد: این امر با فقدان شغل و درآمد یا درآمدهای پایین در روستا، بیکاریهای فصلی، کوچک بودن و کوچک شدن زمینهای مورد بهرهبردری ناشی از یک امر حقوقی دیرپا در کشور که هیچگاه نتوانسته است در عرصه سیاستگذاری، سند نوشتاری تولید کنند، همراه است.
عالیزاد با اشاره به اینکه استهلاک و فرسایش روزافزون محیط زیست و خروج شتابان از پایداری، حاصل همین مجموعه اقدامات سیاستگذاری است، خاطرنشان کرد: مجموعه کارهایی که در جریان صنعتی شدن و روزآمد شدن جامعه صورت گرفته، چنین پیامدهایی را به همراه داشته است. ما با مهاجرت مردان در سن فعالیت مواجه هستیم که در بسیاری از کشورهای درحال توسعه نیز اتفاق میافتد.
در سمن «بومپژوهان» فعالیتهایی در راستای توانمندسازی زنان روستایی انجام میدهند. آنها از طریق آگاهسازی افراد از تواناییها و مهارتهایی که بر اساس دانش بومی خود مردم است، امری را رقم میزنند که با عنوان «کسبوکار سبز» شناخته میشود.
وی افزود: بسیاری از تحقیقات نشان داده است که این کشورها با افزایش ناتوانی بخش کشاورزی مواجه بودهاند، روستاهایی که از مردان تهی میشوند، دارای پیامدهایی از جمله، زنانه شدن ساختار جمعیتی روستا و به همراه آن، مجموعه مشکلات مادی، معیشتی، عاطفی و همچنین فقر هستند.
این استاد دانشگاه گفت: فقر در اینجا به معنای پایین آمدن سطح درآمد نیست، بلکه پایین آمدن قابلیتهای انسانی است که یکی از آنها در وجه درآمدی و معیشتی نمایان میشود. این مقوله مبتلابه بسیاری از مناطق روستایی کشور است که ما به فراخور تحقیق خود در یک موضوع متمرکز شدهایم.
وی با اشاره به قلمرو پژوهشی در تحقیق خود، اظهار کرد: قلمرو پژوهشی ما، حوزه آبخیزداری چهلچای در شرق جنگلهای هیرکانی در استان گلستان است. این مکان 7/3 دهم میلیون هکتار پوشش جنگلی داشت ولی در دو دهه اخیر به کمتر از 8/1 دهم میلیون هکتار رسیده است. روستاهای قلعه قافه بالا و کفش محله، حوزه پژوهشی ما را تشکیل میدهد.
وی ادامه داد: مهاجرت زمینهای را فراهم کرده است که جمعیت آنجا عمدتا زنانه باشد. زنان، دختران مجرد، سالخوردگان و کودکان کسانی هستند که قادر به مهاجرت نمیباشند و در این مناطق سکونت دارند. در این مناطق یک امر فرهنگی بسیار مهم است که در آنجا برای زنان به صورت دیرپای، لفظ «پا شکسته» استفاده میکنند، یعنی افرادی که توانایی انجام بعضی کارها را ندارند و به همین دلیل در بسیاری از نقشهای اجتماعی، دارای نقشهای حداقلی هستند و به همین فراخور نمیتوانند به مهاجرت بپردازند.
عالیزاد با بیان اینکه تجریه این دو روستا با هیچ یک از این قواعد سازگاری ندارد، عنوان کرد: در واقع اگر هم بخواهیم ردپایی از سیاستهایی در این مورد، دنبال کنیم، مجموعه همان تخریبها و اتفاق هایی است که برای بافت جنگلی آن مکان افتاده است؛ یعنی مجموعه بسیاری از ناپایداری معیشتی که در آنجا شکل گرفته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی تصریح کرد: در سال 1393، برخی از سمنها (سازمانهای مردمنهاد)، فعالیتهایی را در حوزههای روستایی شروع میکنند که در اینجا با سمن بومپژوهان مواجه هستیم که در آن، فعالیتهایی را در راستای توانمندسازی زنان روستایی انجام میدهند. آنها از طریق آگاهسازی افراد از تواناییها و مهارتهایی که بر اساس دانش بومی خود مردم است، امری را رقم میزنند که با عنوان «کسبوکار سبز» شناخته میشود.
وی یادآور شد: این مشاغل با عنوان فعالیت برد-برد تلقی میگردند، زیرا هم به رشد اشتغال کمک میکنند و هم از تغییرات آب و هوایی ناشی از گازهای گلخانهای جلوگیری میکنند.
عالی زاد خاطر نشان کرد: بر مبنای آموزشهای صورت گرفته در این دسته، زنان ساکن، علاوه بر نقشهای سنتی خود، نقشهای اجتماعی جدیدی را نیز تجربه میکنند.
این زنان وارد عرصه مشارکت میشوند. مشارکتی که آنها شکل میدهند، بر مبنای تحقیقات پیشین، که شواهدی نیز از آن یاد شده است، بنیان پیدا می کند؛ یعنی یک الگوی همیاری همگرا از نوع تجمیعی که همه توانها و فعالیتهای افراد مختلف را یک پارچه میکند و در مجموع در خدمت یک فعالیت گروهی قرار میگیرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه، درباره این مشارکت، اظهار کرد: آنها به این نوع همیاری همگرا در مقیاس حد اکثری روی میآورند و یک سری اقدامات را رقم میزنند. با تشکیل گروه، فعالیتی رقم زده میشود که به عنوان «کارآفرینی» شناخته میشود.
وی افزود: کارآفرینی، بحثی است که در دانشگاهها، واحدهای درسی متعدد را داراست. با وجود اینکه در دانشگاههای ما، در یک پروژه مشترک گروهی نمیشود این کار را انجام داد، ولی در آنجا (دو روستای مورد بررسی) تجلی پیدا میکند. به واسطه کارآفرینی، آنها وارد مجموعه عرصههای تولیدی میشوند و تا جایی که ممکن است از مصالح بومی استفاده میکنند. سپس این هدفمندی را ادامه داده و کیفت کار خود را بالا میبرند و بعد به امر توزیع و فروش وارد شده و با در درست گرفتن کنترل فروش، زمینه تولید مازاد اقتصادی را فراهم میکنند.
این جامعه شناس درباره این فرآیند، توضیح داد: آنها به قدری در این زمینه به مهارت دست مییابند که قدرت چانهزنی با دستگاههای دولتی از جمله، سازمان محیط زیست و جنگلداری را پیدا میکنند و با آنها وارد دیالوگ میشوند و برخی از آموزشها را از آنها گرفته و در جهت ترغیب دیگران، نسبت به حفاظت از محیط زیست به صورت عملگرایانه وارد میدان عمل میشوند و در نهایت بخشی از تولیدات خود را به سمت حفاظت بیشتر از محیط زیست سوق میدهند.
وی تصریح کرد: آنها تلاش میکنند که برخی از بافتهای جنگلی را احیا کنند و از این احیا، دوباره فرایند تولید را تقویت کنند. همه این موارد ، ما را به سمت یک ادبیات نظری بسیار غنی رهنمود میکند. ادبیاتی که از سوی آمارتیاسن مطرح میشود و الگوهای بسیار موفقی که در کشور هند وجود دارد را دنبال میکند.
عالیزاد ادامه داد: در سیستم آمارتیاسنی، قائل بودن به تفاوتهای فردی و اجتماعی به عنوان یک امر طبیعی شناخته میشود. تفاوتهای فردی مثل، سن، جنس، هوش و تفاوتهای اجتماعی مثل، طبقه، آموزش،ترتیبات نهادی و... .
وی درباره نقش انسان در فرآیند کسب و کار سبز، گفت: امر مهم در آنجا، محوریت انسان برای توسعه است؛ در آنجا، انسان به عنوان فردی منفعل دربرنامه توسعه نیست، بلکه «عامل» محسوب میشود و نقش بسیار مهمی در تغییرات اجتماعی محیطی دارد. بنابراین در جریان برنامهریزی و سیاستگذاری، آن چیزی که در این مقیاس معنا مییابد و شاید به عنوان کلیدی ترین توصیه در سیاستگذاری محسوب شود، مجموعه اقدامات و مداخلاتی است که بتواند انسان را یک عامل معرفی کند.
این استاد دانشگاه، یادآور شد: این اقدام نوعی عقلانیت را به همراه دارد، که صرفا عقلانیت ابزاری که تطابق وسیله با هدف باشد، نیست، بلکه در فضای مشارکتی، نوعی عقلانیت ارتباطی را هم ایجاد می کند.
وی در پایان با اشاره به چند موضوع مهم جهت سیاستگذاریهای آینده، خاطرنشان کرد: توجه به فرآیند پایین به بالا بودن امر توسعه، به رسمت شناختن سمنهایی که در این زمینه پیشتاز هستند و جلوتر از بسیاری از دستگاههای دولتی کار می کند و اعتماد به دانش و نتایج کار آنها، از مجموعه سیاستگذاریهای مهمی است که این تحقیق به آن رسیده و باید در دستور کار سیاستگذاریهای اجتماعی قرار گیرد.