دكتر هادي خانيكي، استاد دانشگاه علامه طباطبائی در روزنامه ایران، نوشت: امروزه ديوار بين تحريريهها و جامعه کوتاه شده است و بايد اصول و حقوق حرفهای و اخلاقي روزنامه نگاري را مجدداً باز تعريف کرد.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، دكتر هادي خانيكي، استاد دانشگاه علامه طباطبائی طی یادداشتی از روزنامهنگاری نوین در عصر حاضر میگوید. متن کامل این یادداشت را در زیر میخوانید:
با شکلگيري «روزنامه نگاري شهروندي» که متاثر از دخالت فناوري جديد در دنياي روزنامهنگاري است، روزنامهنگاري حرفهای دگرگونيهاي بسيار پذيرفته است. در گذشته، مدلهاي ارتباطي در حوزه رسانهها اغلب از مدل خطي تبعيت ميکرد اما امروز با رواج «روزنامه نگاري شهروندي» مخاطب خود بخشي از فرآيند توليد خبر شده است و از زمان توليد پيام تا لحظه مصرف آن حضور دارد.
به اين اعتبار، طبيعتاً روزنامهنگاران علاوه بر مهارت هاي متعارف براي کسب خبر، بايد به فضاي جريانهاي اطلاعاتي نيز آشنايي داشته باشند؛ اين جريانهاي اطلاعاتي زمينه جديدي در توليد، توزيع و مصرف پيام ايجاد کرده است و طي آن، رسانهها ديگر نقش واسط بين فرستنده و گيرنده را بازي نميکنند؛ اينجاست که ترم جديدي از روزنامهنگاري متولد ميشود و آن «روزنامه نگاري شبکهاي» است. از همين رو است که بعضا با تعابيري چون «سوپر ژورناليستها» در ادبيات جديد روزنامهنگاري مواجه ميشويم که به عنوان کنشگران جديدي در حوزه روزنامهنگاري جاي روزنامهنگاران حرفهای و قديمي را گرفتهاند؛ کنشگراني که هم در فضاي سايبري و هم در فضاي واقعي حضور دارند. به اين معنا، ميتوان گفت که حرفه روزنامهنگاري ديگر همچون گذشته وابسته به حضور در حوزههاي خبري نيست و بخش مهمي از رويدادها و انعکاس آنها به فضاي سايبري منتقل شدهاست. مي توان آثار اين نوع روزنامهنگاري را در حوزه ارتباطات به وضوح ديد. «روزنامه نگاري شهروندي» با وجود فناوريهاي منعطف، ارزان و قابل دسترسي چون تلفن هاي همراه، موبايلهاي هوشمند و اينترنت پرسرعت، هم عموميت بيشتري پيدا کرده است و هم چابکي و قدرت ارتباطي وسيعتري داراست.
امروزه اخبار همزمان بر چند بستر منتشر ميشود به همين دليل هم رسانههايي که قبلا تنها به يک فضا محدود بودند مثل رسانه هاي الکترونيک، ديداري يا شنيداري، به حوزههاي ديگر ورود کرده اند؛ اين نقش چندرسانهای در روزنامهنگاري «شبکهاي» و «شهروندي» بيشتر ديده ميشود به گونهای که هر شهروندي مي تواند نه تنها يک خبرنگار بلکه عکاس، تحليلگر، مستندساز و... نيز باشد. واقعيت اين است که هر شکلي از ارتباطات که به وجود مي آيد، شکل قديم را نابود نمي کند بلکه صرفا آن را دستخوش تغيير مي کند. به عبارت ديگر، روزنامه نگاري شهروندي، شهروند-روزنامه نگاران را به جاي روزنامه نگاران حرفهای نمي نشاند و جامعه را از حضور روزنامهنگاران حرفهای بي نياز نميکند اما مرزهاي بين اين دو و دوگانگي آنها را از بين مي برد و روزنامه نگاران حرفهای ناگزير هستند که از سرعت، مهارت و اقتضائات شبکهای شدن ارتباطات و افقي شدن روابط بين پيامگيران و فرستندگان تاثير بپذيرد و متقابلا توانشهاي ارتباطي خود را به صورت مهارتهاي عمومي و قابل دسترس ارتقا دهند.
امروزه ديوار بين تحريريهها و جامعه کوتاه شده است و بايد اصول و حقوق حرفهای و اخلاقي روزنامه نگاري را مجدداً باز تعريف کرد. کاستلز روايت روشني از اين تغيير را در «جامعه شبکهاي» ارائه مي کند؛ او معتقد است در جامعه شبکهای درهم فشردگي زمان، مکان و فضا اتفاق مي افتد که طي آن، مکانها به هم نزديک، زمانها به هم فشرده و فضاها به صورت متداخلي درميآيند و نمي توان همچون گذشته بين حوزه هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... مرز مشخصي قائل شد. معتقدم نه زمان، نه مکان و نه فضا از بين نرفته است و اين «زبان ارائه» و «نحوه پردازش» اخبار است که در روزنامه نگاري امروز تغيير کرده است. در چنين سبکي، کسي دنبال گزارش هاي بلند و تحليل هاي چند جانبه نيست و مخاطب نمي خواهد تمام دانش را از طريق يک منبع پيام کاملا دانا دريافت کند. از اين رو، به ميزاني که فضاي رسانهای «تعاملي» و «مشارکتي» شود و کنشگري در توليد، توزيع و دريافت خبر بيشتر شود، روزنامه نگاران حرفهای مي توانند نقش آفرين تر باشند.امروز روزنامه نگاران حرفهای بايد صريح تر، سريع تر و فشرده تر بنويسند، به حقوق مخاطبان توجه کنند، دانستن را حق شهروندان بدانند و اين تغيير پارادايمي را بپذيرند؛ چراکه روزنامهنگاري جديد در پارادايم «جامعه گشوده»، «جامعه گفتوگويي» و «جامعه شبکهاي» قابل تعريف است.