۱۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۳۹
کد خبر: ۴۰۶۸۸
dehghani (2)

رخدادهای کنونی در غرب آسیا و توافق هسته ای ایران با غربی ها باعث شده است تا مناسبات بین قدرت‌های جهانی دستخوش تحولاتی شود و به نظر می رسد که تحولات جهانی مسیر پرشتابی را به سمت شرایط ویژه طی می نماید؛ این شرایط ویژه بدون شک دارای فرصت ها و چالش هایی است که تبیین آن به شفاف سازی مسیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کمک خواهد کرد، چرا که گفت وگوهای ایران با کشورهای ۱+۵ نزدیک به یک سال است که به نتیجه رسیده است و ایران می تواند با تلاش دستگاه های دیپلماسی شرایط بهتری را در تعامل با دیگر کشورهای موثر از جمله چین، روسیه و هند داشته باشد و تنها معطوف به غرب نباشد موضوعی که مورد تاکید رهبر انقلاب هم بوده است.


رفتار قدرت های سه گانه (آمریکا، چین و روسیه) در قبال هم و فرصت ها و تهدیدهای احتمالی در دوران پسابرجام بر جمهوری اسلامی ایران و محیط پیرامونی ما را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع پرداخته و زوایای پیدا و پنهان آن را با دکتر سیدجلال دهقانی فیروزآبادی استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی و رئیس موسسه مطالعات بین المللی ابرار معاصر تهران داشته باشیم.


سیاست خارجی دولت یازدهم و میزان توجه آن به مسائل منطقه ای محور دیگری از گفتگوی ما با این کارشناس ارشد حوزه سیاست خارجی بود.


dehghani (2)

متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:



با توجه به اینکه اکنون نزدیک به یک سال از توافق  هسته ای  ایران و قدرت های بزرگ می گذرد و در دوران پسابرجام به سر می بریم جایگاه ایران در برابر این قدرت ها به ویژه قدرت های شرقی «چین، روسیه، هند» چه تغییری پیدا کرده است؟


یکی از موضوعات مهمی که همیشه در سیاست خارجی ما وجود داشته و پس از برجام مورد توجه بیشتر قرار گرفته، رابطه ایران با قدرت‌های بزرگ و منطقه ای است.


روابط ایران و قدرت های بزرگ اهمیت و موضوعیت دارد به خاطر اینکه شرایط ژئوپولتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر کشور ما به گونه ای است که ناگزیر به رابطه با نظام بین الملل و قدرت های بزرگ است.


اصولا انزواگرایی با سیاست خارجی ایران سنخیت ندارد چه به لحاظ ژئوپولتیک، فرهنگی یا ژئوکالچر و ایدئولوژیک، بنابراین این ویژگی های مستمر ایجاب می کند که جمهوری اسلامی ایران یک سیاست خارجی فعال و تعاملی با دنیا داشته باشد، اما طبیعی است که همه کشورها تعاملاتشان با دیگران بر اساس اهداف و منافع ملی خودشان است و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هم در چارچوب یک سیاست خارجی فعال و تعاملی در جهت تامین منافع ملی کشور است.


اکنون در نظام بین الملل موجود، قدرت های بزرگ و منطقه ای و متوسطی وجود دارند که از قضا همه آنها به نوعی با ایران ارتباط پیدا می کنند؛ چرا که موقعیت ژئوپولتیک ایران به گونه ای است که اگر ما با قدرت های بزرگ کاری نداشته باشیم آنها به سراغ ما می‌آیند، بنابراین همیشه این وضعیت وجود داشته که اگر ما یک سیاست خارجی فعال را در پیش نگیریم مجبور می شدیم یک سیاست انفعالی داشته باشیم و همیشه واکنش نشان دهیم و نباید فراموش کرد که پیش از این اشاره داشتم که انزواگرایی با سیاست خارجی ما سنخیتی ندارد.


اما سوالی که اینجا مطرح می شود این است که در نظام بین الملل فعلی، ماهیت نظام بین الملل چگونه است؛ تک قطبی، یک-چندقطبی و یا چند قطبی. اما فارغ از قطبیت نظام بین الملل، شکی نیست که چند قدرت بزرگ همچون آمریکا، چین، روسیه، هند و برزیل وجود دارند که برخی از آنها مجموعه «بریکس» را شکل می دهند.


برخی از این کشورها قدرت بزرگ هستند و برخی دیگر متوسطند و در حال تبدیل شدن به قدرت بزرگ می باشند، از این رو، بی تردید نظام بین الملل هم تحت تاثیر روابط این کشورها است.


جمهوری اسلامی ایران که به عنوان یک قدرت منطقه ای است و همه به آن اذعان دارند؛ به گونه ای که برد منافع ملی و فدرت آن فراتر از مرزهای جغرافیایی آن است و حداقل منطقه خاورمیانه را پوشش می دهد و همین امر باعث شده است تا به ناچار با قدرت های بزرگ با ایران در ارتباط باشد.


جمهوری اسلامی ایران که به عنوان یک قدرت منطقه ای است و همه به آن اذعان دارند؛ به گونه ای که برد منافع ملی و حداقل منطقه خاورمیانه را پوشش می دهد و همین امر باعث شده است تا به ناچار با قدرت های بزرگ با ایران در ارتباط باشدالبته الگوی تعامل ایران با قدرت های بزرگ ممکن است لزوما همکاری نباشد بلکه به صورت رقابت، تقابل و یا حتی ستیز باشد. چون الگوی تعامل در روابط بین الملل اعم از همکاری است. کشورهایی که به عنوان قدرت های بزرگ از آنها نام بردیم به غیر از برزیل به لحاظ جغرافیایی با آنها در ارتباط هستیم و یا مانند آمریکا به لحاظ عملی به عنوان مداخله گر درمنطقه وجود دارد لذا همیشه این رابطه با قدرت های بزرگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت بوده است. همینطور جمهوری اسلامی ایران نیز برای قدرت های بزرگ حائز اهمیت است و این رابطه متقابل است؛ پر واضح است که جمهوری اسلامی ایران با یک کشور عادی فرق می کند چون جایگاه آن در سیاست قدرت های بزرگ متفاوت و متمایز است. حال برخی منافع مشترک و یا معادلاتی وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی قدرت ها پیدا می کند اعم از اینکه این تعامل و ارتباط رقابتی، ستیزی یا خصمانه باشد. این نگاه در سیاست خارجی کشورها متقابل و حائز اهمیت است.


هند، روسیه و چین به عنوان کشورهای تاثیرگذار در نظام بین الملل یک ویژگی مشترک در سیاست خارجی خودشان دارند، ضمن اینکه تفاوت ها و رقابت هایی بین آنها وجود دارد، هر سه این کشورها عضو بریکس هستند که موافق نظام تک قطبی هژمونی نیستند یعنی هر سه اینها به دنبال یک نظم چند قطبی هستند و همه اینها در چارچوب نظم چند قطبی می توانند بهتر منافعشان را تامین کنند.


اما اگر بخواهیم به جایگاه سیاست خارجی ایران در میان این سه قدرت «چین، روسیه و هند» بپردازیم باید گفت حتی قبل از برجام جایگاه روسیه و چین در سیاست خارجی ما در سطح بالایی بوده است هر چند که انتظارات ما را برآورده نمی کردند ولی یک نیروی توازن بخش و بازدارنده ای در برابر سیاست های خصمانه آمریکا بودند.


 البته شاید انتظار سیاست خارجی ما بیشتر از این بود ولی آنها با توجه به منافع خودشان کمتر از حد انتظار اقدام کردند ولی باز هم در همان دوران تحریم ها روابط ایران با این دو کشور در سطح رضایت بخش بود به خصوص با چین که به شریک اول تجاری ایران تبدیل شد.


رابطه روسیه و چین با ایران تابعی از رابطه غرب و آمریکا با ایران است؛ چراکه سیاست های کشورهای بزرگ همین است که آنها روابطشان را در سطح جهانی و بزرگ تنظیم می کنند و بقیه کشورها در ذیل آن معنا پیدا می کنند بنابراین جمهوری اسلامی ایران هم برای چین و هم برای روسیه مهم است ولی در ذیل معادلات قدرت آنها با آمریکا تعریف می شود.


 اتفاقی که پس از برجام افتاد لغو قطعنامه هایی بود که علیه ایران صادر شده بود و عملا مانعی مهم در رابطه این دو کشور با جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده بود، برجام این موانع را از سر راه روابط ایران با روسیه و چین برداشت. از این رو، هر چند در دوران تحریم ها نیز روابط ما با چین و روسیه عادی بود اما انتظار می رود که این روابط در دوران پسابرجام توسعه و عمق بیشتری پیدا کند، اما همیشه چه در روسیه و چه ایران این دیدگاه وجود داشته است که هم ایران و هم روسیه روابط با یکدیگر را ذیل رابطه با غرب تعریف می کنند.


لذا اکنون در پسابرجام دیدگاهی در ایران و روسیه وجود دارد که برجام عادی سازی روابط ایران و غرب را در پی دارد و این امر باعث می شود تا سطح روابط ایران با چین و روسیه تنزل پیدا کند به ویژه روس ها این تلقی را بیشتر دارند که ایران اولویت اولش در توسعه روابط با غرب است و روس ها می گویند وقتی ایران به بن بست می خورد به سراغ ما می آید این تلقی روس‌ها از سیاست خارجی ایران است.



این گونه نگاه منفی در ایران هم نسبت به روسیه وجود  دارد؛ به گونه ای که بعضی می گویند روس ها قابل اعتماد نیستند ولی اکنون چرا دولت ما به روسیه اعتماد دارد و همکاری های متقابل انجام می دهند؟ 


گروهی بر این باورند که علاوه بر آن سابقه تلخ تاریخی که روس ها از خود  در  ایران برجای گذاشته اند، اکنون نیز رفتار صادقانه ای با  ایران ندارند. به زعم آنان روس ها از کارت ایران برای تنظیم روابط با غرب و آمریکا استفاده می کنند.


روسیه در برخی مواقع منافع مشترکی با ما ندارد و به دنبال منافع خودش با غرب و یا آمریکاست؛ لذا ما نباید انتظار داشته باشیم که روس ها  از خیر منافع خود گذشته و صرفا همه منافع ما را تامین کنند روسیه در برخی مواقع منافع مشترکی با ما ندارد و به دنبال منافع خودش با غرب و یا آمریکاست؛ لذا ما نباید انتظار داشته باشیم که روس ها  از خیر منافع خود گذشته و صرفا همه منافع ما را تامین کنند تردیدی نیست که روسیه در تعامل و همکاری با ایران در پی تامین منافع خود است؛ ایران نیز در این رابطه باید در پی تامین منافع خود باشد. چون انگیزه همه کشورها در روابط بین الملل کسب حداکثر منافع است و همانطور که اشاره کردم کشورها در سیاست خارجی‌یشان به دنبال منافع ملی خودشان هستند.


dehghani (5)


همانطور که آنها از کارت های خود در تعاملات با غرب منافع ما و خودشان را در نظر می گیرند ما هم باید در معادلات و ارتباط با قدرت های بزرگ از کارت آنها برای تامین منافع خود استفاده کنیم. مثلا برجام شاید این فرصت را برای ایران ایجاد کند که یک توازن در رابطه با قدرت های بزرگ ایجاد کند.


بنابراین، شاید واقع بینانه  نباشد که عنوان کنیم عادی سازی روابط با غرب باعث خواهد شد گرایش سیاست خارجی ایران به شرق کم رنگ شود؛ زیرا ما نیاز به یک توازن در سیاست خارجی مان با شرق و غرب داریم.



بنظر می رسد توجه و تمرکز دولت بر توافق هسته ای باعث شد تا دستگاه سیاست خارجی ما از توجه به دیگر حوزه ها باز بماند تا آنجا که چندی پیش در نشست سازمان کنفرانس اسلامی در استانبول شاهد صدور بیانیه ضد ایرانی هم بودیم، آیا می توان گفت بیانیه استانبول میوه بی توجهی دولت به موضوعات منطقه ای است؟


مذاکرات هسته ای ناخواسته بیشترین پتانسیل و توان دیپلماسی ایران را به خودش اختصاص داد و توان و انرژی سیاست خارجی ما را گرفت؛ چرا که ما در شرایط انتخاب بهینه نبودیم؛ اکثر کارشناسان بر این باور بودند که اولویت سیاست خارجی ما پرونده هسته ای و حل آن است.


البته می شود گفت از دولت ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای انتظار می رود که بتواند همزمان در دو یا سه عرصه دیپلماتیک بازی کنیم. این شاید یکی از آسیب های سیاست خارجی ما استشاید یکی از آسیب های سیاست خارجی ما این است که هنوز از یک توان برخوردار نیست که در دو یا سه جبهه همزمان بازی کند.


این یکی از ویژگی های ایران است. در حال حاضر هم که در نشست ها و موضوعات مختلف سوریه حضور پیدا می کنیم به این دلیل است که پتانسیل و انرژی ما از گفت وگوهای هسته ای آزاد شده و ما می توانیم به این موضوع بیش از پیش بپردازیم.


بنابراین بیانیه استانبول و تحرکات اخیر سعودی ها در  سازمان همکاری اسلامی بخشی از تلاش هایی است برای اینکه موازنه منطقه ای که به نفع ایران بر هم خورده است را مجددا برقرار کنند. چرا که برجام و توافق هسته ای ایران و غرب باعث شد تا مهمترین مانع سیاست خارجی ما مرتفع گردد و موازنه منطقه‌ای عملا به نفع ایران رقم بخورد. با این حال باید توجه داشت که رفتار منفعلانه عربستان که در سازمان همکاری اسلامی صورت گرفت بیشتر یک ژست سیاسی بود که تاثیر عملی چندانی در روابط ایران با سایر کشورهای اسلامی بزرگ نخواهد داشت.


هر چند بیانیه صادر شده در سازمان همکاری اسلامی تاثیرات مهمی ندارد ولی بدون تاثیر بر افکار عمومی هم نیست. لذا شاید لازم بود تا وزارت خارجه ماه ها قبل ازبرگزاری این اجلاس با کشورهای مختلف این سازمان رایزنی انجام می داد تا این اتفاق نیفتد. ولی با این وجود واقعیت ان است که یکی از اهرم های سیاست خارجی سعودی توان مالی و رشوه دادن به دیگر کشورهاست تا بتوانند آنها را در محافل دیپلماتیک و مجامع بین المللی با خودشان همسو نمایند.


از سویی دیگر کشورهای دیگر هم به نوعی کم هزینه ترین راه را برای همراهی با عربستان انتخاب کردند؛ چون اکثر آنها در ائتلاف سعودی بر علیه یمن شرکت نکردند و به خاطر اینکه منافع خودشان در مقابل عربستان را حفظ کنند کم هزینه ترین بخش حمایتی از عربستان را که همان امضاء بیانیه استانبول بود را پذیرفتند. البته نباید از این نکته غافل شد که سعودی ها در سطح افکار بین المللی تلاش های بیشتری در راستای ایران هراسی و شیعه هراسی در جهان و از جمله در جنوب شرق آسیا انجام می دهند که باید برای خنثی سازی این گونه تلاش های انحرافی اقدامات خنثی کننده و پیشگیرانه دیپلماتیک را انجام دهیم.



چگونه می توان جنگ های روانی و رسانه ای که سعودی ها علیه ایران راه انداختند را خنثی کرد و آیا ممکن است این گونه تلاش آنها به برخورد فیزیکی و یا تهاجمی علیه ایران منجر شود؟


من بارها گفتم شاید عربستان به دنبال برخورد نظامی و تهاجمی باشد ولی چون منطقه و نظام بین الملل این آمادگی را ندارد و تحولات اخیر در منطقه به نفع ایران است این اتفاق رخ نمی دهد. آنها با این تحرکات هیجانی و پرخاشگرانه تلاش می کنند تا به جایگاه مناسبی در نظم در حال شکل گیری در منطقه دست یابند.


همه اذعان دارند که روابط عربستان و آمریکا در دوران اوباما مخدوش شده که بخشی از آن به برجام مربوط می شودبه زعم حکام عربستان این کشور در یک نقطه عطف منطقه ای قرار گرفته است که احساس می کند اگر دیر تلاش کند شاید جایگاه مطلوبی که برای خود در نظر گرفته را از دست بدهد. در همین راستا عربستان در تلاش است تا اقتصاد تک محصولی خود را نیز از اتکای محض بر نفت تغییر دهد و به جایگاه خوبی در منطقه دست یابد.


اما در نهایت عربستان سعودی چاره ای نخواهد داشت که موقعیت ایران را در منطقه به رسمیت بشناسد. چون عربستان نمی تواند نظم منطقه ای و سیاست های حاکم بر منطقه را صرفا بر اساس تمایلات خود تعیین کند. شرایط نظام بین الملل، سیاست قدرت و جبر ژئوپولتیک حکم می کند که عربستان با موقعیت منطقه ای ایران کنار بیاید.


بنابراین عربستان لاجرم باید منافع ایران را به رسمیت بشناسد و حتی باراک اوباما در سفر اخیر خود به ریاض در لفافه و حتی به صورت واضح گفت که عربستان باید موقعیت و منافع ایران را به رسمیت بشناسد.



اما جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در سفر به عربستان از سیاست های ضدایرانی سعودی ها حمایت کرد، تحلیل شما در این‌‌باره چیست؟


در سیاست خارجی، دو نوع سیاست اعمالی و اعلانی داریم؛ این دو لزوما برهم منطبق نیستند. به گونه ای که ممکن است کشوری یک سیاستی را اعلان کند ولی در عمل سیاست دیگری را در پیش گیرد. براین اساس، شاید امریکا، اوباما و جان کری حمایت از سیاست های عربستان را اعلام کنند ولی در عمل ممکن است هدف دیگری داشته باشند.


شاید وزیرخارجه امریکا در مقام توجیه سیاست های امریکا در قبال ایران و منطقه که با اهداف عربستان هماهنگ نیست از عربستان حمایت کند اما همه اذعان دارند که روابط عربستان و آمریکا در دوران اوباما مخدوش شده که بخشی از آن به برجام مربوط می شود. چرا که سعودی ها مخالف توافق آمریکا و غرب با ایران در خصوص پرونده هسته ای بودند. بنابراین آمریکایی ها با اینگونه صحبت ها سعودی ها را دلداری می دهند و آنچه که در عمل همه به آن اذعان دارند این است که وقتی آمریکا قدرت ایران را به رسمیت می شناسد متحدین  منطقه ای آنها نیز گزینه ای جز پذیرش آن ندارند.   اکنون تلاش سعودی ها این است که در این شرایط جایگاه بهتری را به خودشان اختصاص دهند.



پیش بینی می کنید چه زمانی تنشی که میان عربستان و ایران وجود دارد را دیگر شاهد نباشیم؟


جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود در قبال عربستان بسیار عاقلانه و به دور از احساسات و هیجانات رفتار کرده است.


ایران سیاست مدارا را در قبال عربستان در پیش گرفته و آنها باید در روابطشان تجدید نظر کنند و باید عاقلانه تصمیم گیری کنند. زیرا اهدافی که آمریکا در برابر ایران نتوانسته است محقق کند تحقیقا عربستان نیز قادر به تامین انها نیست.


dehghani (1)


در زمان جنگ تحمیلی، حمله صدام حسین به کویت و سپس حمله آمریکا به عراق و افغانستان موضع ما واقع بینانه بوده و ما به دنبال تنش نبودیم. عربستان انتظار دارد که ایران در مرزهای جغرافیایی خود محدود و محبوس شود؛ در حالی که این امر با وزن ژئوپولتیکی ایران سازگاری ندارد.  ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای منافعی فراتر از مرزهای خود دارد که به صورت تدافعی در پی تامین و حفظ ان است. عربستان باید بر اساس معادلات قدرت موقعیت ایران را به رسمیت بشناسد ایران سیاست مدارا را در قبال عربستان در پیش گرفته و آنها باید در روابطشان تجدید نظر کنند و باید عاقلانه تصمیم گیری کنند. زیرا اهدافی که آمریکا در برابر ایران نتوانسته است محقق کند تحقیقا عربستان نیز قادر به تامین آنها نیست.


در آینده عربستان و ایران مجبورند با هم یک همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و این امر اجتناب ناپذیر است. لذا با عنایت به مواضع عاقلانه ایران این عربستان است که باید با شرایط جدید جهانی و منطقه ای کنار بیاید.


به زعم عربستان، ایران در امور داخلی کشورهای عربی دخالت می کند و از ما می خواهد که با کشورهای عربی کاری نداشته باشیم. اولا ایران در امور داخلی این کشورها دخالت نمی کند بلکه روابط ایران و انها بر اساس منافع مشترک و درخواست رسمی دولت های قانونی است. ثانیا، موقعیت منطقه ای ایران ایجاب می کند که برای تامین امنیت ملی خود در محیط پیرامونی حضور فعال داشته باشد. چگونه حضور عربستان در منطقه مشروع است و حضور ایران نامشروع؟


ما چه کار کنیم که همسایگان ما عرب هستند؛ حضور ما در عراق، سوریه و یا لبنان به این خاطر نیست که آنها عرب هستند، بلکه از ان جهت است که  اینها همسایگان ما هستند و منافع امنیتی ما در آنجا است که با همکاری این کشورها باید از ان دفاع کرد.


تنش هایی که در منطقه صورت می گیرد، مدیریت شده است و منافع برخی کشورها در وجود گروه های تروریستی همچون داعش در منطقه است، برخی می خواهند ناامنی ایجاد کنند و هدفشان مدیریت تنش ها است بدون اینکه جنگ تمام عیاری میا ن کشورها صورت گیرد.



با توجه به نزدیک شدن دور جدید انتخابات ریاست جمهوری درآمریکا آیا می توان مطرح کرد که نگرش های دوران پسا اوباما ادا مه می یابد یا اینکه گزینه نظامی آمریکا علیه ایران همچنان مطرح خواهد بود؟


به نظر من این مسیر با یک میزانی از انحراف ادامه پیدا خواهد کرد چرا که آمریکایی ها چاره ای نداشتند که با ایران به مصالحه برسند. توافق هسته ای تنها انتخاب فرد باراک اوباما با ایران نیست بلکه توافق با ایران از سیاست های کلان آمریکا بود که از زمان بوش پسر که موضوع هسته ای ایران مطرح شد همواره در دستور کار سیاست خارجی انها قرار داشت. از همان زمان بوش می گفتند به ایران حمله می کنیم اما به اعتراف مقامات خودشان )کاندولیزا رایس( اعلام کردند که ما هیچ وقت نمی خواستیم به ایران حمله کنیم.


هر کدام از کاندیداهای انتخابات آمریکا که پیروز رقابت شوند چاره ای ندارند که شرایط و موقعیت ایران را بپذیرند با وجود اینکه در اوج قدرت بودند نمی توانستند برخورد نظامی با ایران داشته باشند، از همان سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ مجموعه تصمیم گیری آمریکا به این نتیجه رسید که چاره ای ندارد جز اینکه با ایران مذاکره کنند.


اکنون هم که در آستانه انتخابات دور جدید ریاست جمهوری در آمریکا هستیم هر کدام از کاندیداها )هیلاری کلینتون–ترامپ(که پیروز رقابت شوند چاره ای ندارند که شرایط و موقعیت ایران را بپذیرند. این سیاست تابعی از قدرت جمهوری اسلامی ایران بوده است که خود را به حدی از قدرت رسانده است که آنها این موضوع را پذیرفتند.


حتی اگر آمریکایی ها به شرایط برجام عمل نکنند دیگر شرایط به زمان قبل از برجام برنمی گردد. به گونه ای که آمریکایی ها آن اجماع بین المللی که علیه ما درست کرده بودند را هیچ وقت دیگر نمی توانند به آن دست یابند.



آقای روحانی در کتاب «تصمیم گیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ ساختارها و چالش ها» خود به نظریه افق اشاره کرده که در آن آمده است جلوگیری از ضرر مهمتر از دستیابی به نفع است و انسان ها وقتی نفعی در کار باشد خود را در تصمیم گیری به مخاطره می اندازند، واکاوی شما از اینگونه تحلیل ها چیست؟


نظریه افق، یک نظریه است؛ نظریه دیگر «انتخاب عقلانی» است که  شایع تر است و مبنای تصمیم گیری سیاست خارجی است. به طوری که کشورها بر اساس تحلیل هزینه-فایده تصمیم می گیرند. از این رو، در انتخاب گزینه ها نتیجه و منفعت برای کشورها مهم است. لذا موقعی که می خواهند به کشوری حمله کنند می بینند در مقایسه با هزینه ها چه منفعتی برایشان دارد، پس گزینه ای انتخاب می کنند که کمترین ضرر و بیشترین نفع را در بر داشته باشد.


dehghani (3)


سیاست قدرت های بزرگ در قبال آمریکا افزایش هزینه توسعه طلبی آن در نظام بین الملل از طریق ابزارهای سیاسی و اقتصادی است طبق نظریه افق جلوگیری از ضرر خود نوعی کسب منفعت است. در ضرب المثل فارسی نیز داریم که «جلوی ضرر را هروقت بگیری نفع است».


به فرض اینکه برجام عملی نشد و آمریکا به تعهداتش در قبال ایران عمل نکند همانگونه که اکنون بخشی از پول های بلوکه شده ایران را که قرار بوده آزاد کند به بهانه هایی ضبط کرده است ولی کشورهای ۱+۵ که در مقابل ایران تعهداتی دارند و باید به آن ها عمل کنند پس خیلی بعید است که شرایط به زمان قبل از برجام برگردد احتمالش ضعیف است که با لغو شدن برجام حمله نظامی به ایران صورت گیرد.


آنچه که بیشتر از حمله مایه نگرانی است آن است که آمریکا به تعهداتش عمل نکند که در این صورت نیز ما می توانیم به فعالیت هسته ای خود دوباره بازگردیم. در آن زمان می توان از موضع طلبکارانه با کشورهای ۱+۵ برخورد کنیم چون امریکا نقض عهد کرده و به تعهداتش عمل نکرده است.



با توجه به توافق هسته ای ایران و غرب آیا همچنان معتقد هستید که آمریکا، روسیه و چین به دنبال »موازنه سازی نرم « هستند؟


بله اکنون هم اینگونه است و شاید بتوان گفت که موازنه سازی نرم بیشتر شده است. یکی از واقعیت هایی که در مورد  قدرت های بزرگ می توان اشاره کرد این است که فاصله قدرت آمریکا با چین و روسیه زیاد است؛ به طوری که امکان موازنه سازی سخت وجود ندارد. از این رو، سیاست قدرت های بزرگ در قبال آمریکا افزایش هزینه توسعه طلبی آن در نظام بین الملل از طریق ابزارهای سیاسی و اقتصادی است.


مثلا روسیه چرا در سوریه مواضع سختی گرفت؛ چون اگر سوریه سقوط کند هژمونی و یک جانبه گرایی آمریکا در نظام بین الملل تثبیت می شود و روسیه متضرر می گردد. بخشی دیگری از اهرم ها نیز ماهیت دیپلماتیک دارند. به گونه ای که چینی ها و روس ها اقدامات دیپلماتیکی را انجام می دهند تا موازنه سازی نرم را امکان پذیر سازند. با پررنگ تر شدن موازنه سازی نرم، نقش جمهوری اسلامی ایران نیز بیشتر اهمیت پیدا می کند.



با این گونه رویکردهایی که از قدرت های بزرگ بیان کردید، افق سیاست خارجی ایران را در آینده چگونه می بینید؟


شاید در برخی حوزه ها موفق عمل کردیم ولی در برخی حوزه ها مثل اقتصاد خوب عمل نکردیم و از چشم اندازی که مدنظر کشور بوده است، عقب هستیم.


اما در حوزه سیاست خارجی باید اشاره داشت که پتانسیل ما به این معطوف شد که جلوی ضرر را بگیریم و اکنون که موضوع هسته‌ای حل شده است، سیاست خارجی ما باید مبتنی بر توسعه اقتصادی سیاست هایی را اتخاذ کند و توسعه اقتصادی را مهمترین اولویت خود بداند.


ایران در آینده بی درنگ یک قدرت منطقه ای است و با شرایطی که اکنون پیش آمده، ایران یک قدرت تاثیرگذار خواهد بود.


در آینده شاهد رقابت هایی بین آمریکا و چین و حتی بین هند و چین و روسیه و چین به عنوان قدرت های بزرگ خواهیم بود. با توجه به موقعیت ژئوپولتیک ایران در صورتی که ایران در همه زمینه ها توسعه یافته باشد اهمیت و نقش آن در نظام بین الملل افزایش پیدا می کند.



گفت‌و‌گو از روح‌الله فرقانی


منبع: مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار