مدرس و مدیر مرکز آموزشی نمیتوانند به تنهایی دردهای روزنامهنگاری را درمان کنند. قانوننویسان و دیگرانی هم هستند که به مراتب نقش و تاثیر بیشتری میتوانند ایفا کنند. یقین بدانیم با احیای حرفهایگری، روزنامهنگاری ایران شکوفا میشود. عمده بیماری روزنامهنگاری باید خارج از مراکز آموزشی درمان شود.
عطنا-صابر نصیبعلی؛ عصری در آن زندگی میکنیم عصر اطلاعات و ارتباطات نام دارد اطلاعات آن قدر در زندگی ما نقش دارد که تصور دنیا بدون آن برای ما امکان پذیر نیست ما هر لحظه تحت تأتیر پیام و اطلاعاتی هستیم که از رسانهها و محیط اطراف به ما میرسد، بنابراین اهمیت و جایگاه ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز انکار ناپذیر است. در این گزارش قصد داریم سراغ چگونگی آموزش و تربیت افراد این حوزه برویم و به بررسی و مقایسه آموزش روزنامهنگاری و علوم ارتباطات در ایران و کشورهای خارجی که در این زمینه پیشتازند با تأکید بر چارتهای درسی بپردازیم.
نگاهی کوتاه به سیر آموزش روزنامهنگاری نشان میدهد که اولین بار در دانشگاه کلمبیا در نیویورک و دانشگاه میسوری در ایالت میسوری آمریکا، کلاسهای روزنامهنگاری دایر شد. مرحوم، دکتر معتمدنژاد چند سال پیش در مصاحبه با همشهری درباره این موضوع، گفته است: «وقتی که یونسکو در دهه 1950 گسترش روزنامهنگاری در دنیا را مورد توجه قرار داد، سه نوع نگاه و برخورد با مسئله آموزش روزنامهنگاری وجود داشت. اولین نگاه، مکتب انگلیسی بود که اعتقاد داشت روزنامهنگاری را باید فقط در محیط تحریریه یاد گرفت، مکتب دوم مکتب آمریکایی بود که عقیده داشت روزنامهنگاری را باید در دانشگاه آموخت، مکتب سوم، مختلط بود و این همان مکتب فرانسوی است که ما در ایران آن را انتخاب کردیم و به این صورت است که روزنامهنگاری در دانشگاه به کمک خود روزنامهنگارها تدریس شود».
پدر علم ارتباطات ایران معتقد است: «چرا که روزنامهنگاری جنبه حرفهای دارد و افرادی که این حرفه را نمیدانند، نمیتوانند آن را تدریس کنند. به همین جهت در سال 1946 در فرانسه، مرکز آموزش روزنامهنگاران تاسیس شد، کمی بعد از آن انیستیتوی علوم مطبوعات هم دورههای آموزشی را در مقاطع فوقلیسانس و دکترا آغاز کرد. وقتی هم یونسکو گسترش آموزش روزنامهنگاری در کشورهای جهان سوم را شروع کرد، مکتب فرانسوی را در اولویت قرار داد. در ایران، اگر از سوابق تأسیس نخستین دوره روزنامهنگاری در سازمان پرورش افکار در سال 1319 بگذریم، و از کلاسهای آزادی هم که در دوره پس از کودتای 28 مرداد در دانشگاه تهران و به کمک آمریکاییها تشکیل شد صرفنظر کنیم، اولین دوره آموزش روزنامهنگاری را در سال1344 بر اساس همان مکتب فرانسوی بود در روزنامه کیهان شروع کردیم».
اگر چارت درسی دوره کارشناسی و ارشد در دو رشته روزنامهنگاری و ارتباطات دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (یا به طور مشخص دانشکده آننبرگِ این دانشگاه که رتبه اول جهانی در حوزه روزنامهنگاری و ارتباطات را دارد) را بررسی کنیم و از سوی دیگر آن را در ترازوی مقایسه با چارت درسی دانشگاه علامه طباطبائی در دروس تخصصی قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که دروس دروره کارشناسی دانشکده آننبرگ چالش برانگیزتر و تخصصیتر است.
دروسی مثل« تفکر اقتصادی برای ارتباطات و روزنامهنگاری، سخنرانی و فضای عمومی، تحقیق در ارتباطات، استدال و دفاع و ارتباطات و علوم اجتماعی» در چارت درسی دانشگاه آنبرگ در رشته ارتباطات وجود دارد. از سوی دیگر در دانشگاه علامه طباطبائی دروسی مثل «اصول اقتصاد ارتباطات، روش تحقیق در علوم اجتماعی، نظریه ارتباطات اجتماعی، نظریه های جامعه شناسی» به چشم میخورد.
دربارهی تفاوت چارت درسی دانشگاههای ایران با دانشگاه خارجی دکتر حسینعلی افخمی مدیر گروه روابط عمومی دانشگاه علامه طباطبائی میگوید: «به جرئت میتوانم بگویم چیزی حدود 90 درصد دروس یکی است چون علم، مفهومی بینالمللی است و تفاوتی بین کشورها و دانشگاهها از این نظر به چشم نمی خورد، البته تفاوت جزئی در عنوان دروس وجود دارد».
دکتر علی اصغر کیا مدیرگروه روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبائی نیز درباره این موضوع معتقد است: «اولاً باید توجه داشته باشیم که در بسیاری کشورها مثل استرالیا (که مشابه سیستم انگلیس است) دوره کارشناسی روزنامهنگاری در دانشکده هنرهای زیبا ارائه میشود و هنر است تا علم به معنایscience، ثانیا دو سال اول بیشتر به درسهای پایه مثل اقتصاد، روانشناسی، علوم سیاسی، مدیریت و علوم اجتماعی میپردازند که ما هم مثل آنها در اینجا همان دروس را ارائه میدهیم و از ترم چهار به بعد دروس تخصصی مثل خبرنویسی، گزارشنویسی، مقالهنویسی شروع میشود».
وی درباره تفاوت چارت دانشگاههای خارجی با نسبت به دانشگاه علامه در رشتههای روزنامهنگاری و ارتباطات گفت: «دروسی که آنها ارائه میدهند ما نیز ارائه میکنیم سرفصلهای آنها مثل ماست و در دروس تخصصی با آنها فرقی نداریم ما در دروس عمومی دروسی داریم که آنها ندارند».
شاید فرق دیگر چارت درسی در رشته روزنامهنگاری و ارتباطات دانشکده آننبرگ در 48 واحد تخصصی 24 واحد اجباری بود و24 واحد دیگر اختیاری بود که از یک لیست بلند بالا باید دانشجو با توجه به علاقه و حوزهای که به آن علاقمند است انتخاب میکند و تفاوت دیگری آن که فقط دروس تخصصی در دانشکده آننبرگ تدریس میشود و دروس عمومی در دانشکدههای دیگر دانشگاه کالیفرنیای جنوبی تدریس میشود مثلاً درس علوم سیاسی در دانشکده علوم سیاسی تدریس میشود.
تفاوت دیگر در چارت درسی دانشکده روزنامهنگاری و ارتباطات آننبرگ با چارتهای درسی دانشگاههای ایران تأکید دانشگاههای ایران بر رسانههای چاپی و مطبوعات است. این مسأله بیشتر در دانشگاه علامه طباطبائی و دانشگاه آزاد اسلامی تهران دیده میشود.
تفاوت چارت دانشگاه تهران با دانشگاه آننبرگ هم پرداختن به مباحث صرفاً تئوری و نظری در دانشگاه تهران است.
دانشکده صدا و سیما نیز در این مقایسه چندان وضعیت مساعدی ندارد چراکه صرفا به رسانههای صوتی و تصویری میپردازد و در چارت درسی آن، رسانههای چاپی محلی از اعراب ندارد، در حالی در چارت درسی آننبرگ هم رسانههای چاپی، هم رادیو و تلویزیون و هم رسانههای دیجیتال پرداخته میشود.
اکنون این سوالات مطرح است که با وجود تشابه بین چارت درسی دانشگاههای برتر دنیا و دانشگاههای ایران در رشته ارتباطات و روزنامهنگاری، ما چقدر در آموزش و تربیت روزنامهنگارحرفهای، محقق و مدرس ارتباطات موفق بودهایم؟ چه کاستیهایی در نظام آموزش ما نسبت به نظامهای آموزشی موفق دارد؟ آیا همه مشکلات صرفاً به نظام آموزشی، دانشگاهها و دانشجویان برمیگردد یا باید سرنخ ماجرا در میان تصمیم سازان و سیاست گذاران جستوجو کرد؟
دکتر معتمد نژاد پدر علم ارتباطات و روزنامهنگاری ایران به ضرورتها و کاستیهای این حوزه در سال در گفتوگو با همشهری پراخته بود: «اول، ضرورت ایجاد فضای مطلوب برای فعالیت آزاد مطبوعات است. این فضا اگر از طریق حاکمیت قانون تقویت بشود روزنامهنگار میتواند به خوبی کار خودش را انجام بدهد.
دومین موضوع مسأله تامین استقلال اقتصادی رسانهها و مطبوعات است. اگر مؤسسه مطبوعاتی روی پای خودش نباشد و بخواهد از دولت کمک بگیرد، نمیتواند پاسخگوی مردم باشد و کارش را ادامه دهد.
موضوع سوم، تامین استقلال حرفه روزنامهنگاری است. با تاسیس انجمن صنفی روزنامهنگاران در سال 1376 نخستین گام برداشته شد.
مساله چهارم که موضوع بحث امروز ماست، ضرورت تقویت آموزش روزنامهنگاری است. در سالهای اخیر ضرورت پیدا کرد که آموزش روزنامهنگاری نه تنها باید در دانشگاههای بزرگ تهران بلکه در دانشگاههای مراکز استانها نیز این آموزشها باید از مقطع کارشناسی شروع شود. کسانی که در این دوره فارغالتحصیل میشوند میتوانند در شهرستانها پاسخگوی نیاز روزنامهنگاری آن شهر باشند».
احمد توکلی مدرس روزنامهنگاری درباره چالشهای آموزش روزنامهنگاری در مصاحبه با همشهری گفته است: دانشکدههای روزنامهنگاری ما چندین مشکل اساسی و پایهای دارند. نکته اول این است که شیوه گزینش دانشجو در دانشگاههای ما اشتباه است. شخصاً معتقدم که با دانشجوی ادبیات میتوان روزنامه نگار بهتری تربیت کرد، حتی دانشجویانی که ریاضی و فیزیک خواندهاند ذهن مناسبتری برای روزنامه نگار شدن دارند. نظام آموزشی ما این تلقی را دارد که چون روزنامهنگار با ادبیات سر و کار دارد حتماً باید از رشته علوم انسانی انتخاب شود.
توکلی معتقد است: نظام آموزشی ما از پایه مشکل دارد به این دلیل که فکر میکند دانشجوی تنبل تنها میتواند وارد رشته علوم انسانی شود و چاره دیگری ندارد و متاسفانه این قبیل دانشجویان وارد حوزه روزنامهنگاری میشوند و علیرغم اینکه ادبیات خواندهاند اما نمیتوانند حتی یک انشای خوب بنویسند.
استاد ارتباطات دانشگاه آزاد می گوید: از سوی دیگر مشکل دیگر این حوزه، محیط دانشکدههای روزنامهنگاری ما است به عنوان مثال در رشته هنر به فرد میگویند که طراحی کند و در واقع کارهای عملی از دانشجو میخواهند اما در ادبیات و روزنامهنگاری حتی از دانشجو نمیخواهیم که یک نامه بنویسد و دانشجو در ترمهای آخر تازه متوجه میشود که وارد چه حوزهای شده است.
او انتقادات خود را این گونه می دهد: دانشگاههای ما به لحاظ آموزشی هم دچار مشکل هستند. افرادی مانند آقای قاضیزاده صرفاً به این دلیل که مدرک لازم را ندارند نمی توانند در دانشگاه (به شکل رسمی) تدریس کنند اما در سوی دیگر آدم هایی هستند که مدرک دارند اما از روزنامهنگاری چیزی بلد نیستند. در دوره کارشناسی دروسی برای دانشجویان در نظر گرفته شده که بهتر است این دروس به دوره ارشد منتقل شود و در سطح کارشناسی مباحث تکنیکی مثل تکنیکهای خبرنویسی، گزارشنویسی و مصاحبه را به دانشجویان آموزش دهیم.
توکلی بر این عقیده تاکید دارد که تجربه و دانش مکمل یکدیگر هستند و طبیعتاً وقتی شما از راه آموزش مسائل و تکنیک هایی را درک میکنید در عمل متوجه میشوید که دانش صد در صد پاسخگوی شما نیست. فوت و فنهایی وجود دارد که در بستر تجربه به دست آید. پس باید هر دو را با هم داشت.
سیدفرید قاسمی محقق ارتباطات و روزنامهنگاری، صرفا مشکل را در نظام آموزشی نمیبیند و میگوید: «چاره کار یک سویه نیست یعنی مدرس و مدیر مرکز آموزشی نمیتوانند به تنهایی دردهای روزنامهنگاری را درمان کنند. قانوننویسان و دیگرانی هم هستند که به مراتب نقش و تاثیر بیشتری میتوانند ایفا کنند. یقین بدانیم با احیای حرفهایگری، روزنامهنگاری ایران شکوفا میشود. عمده بیماری روزنامهنگاری باید خارج از مراکز آموزشی درمان شود. اما مراکز آموزشی نیز باید افزون بر دروس متداول و مرسوم آنچه که در روزنامهنگاری در جریان است، آموزش دهند.
دکتر نمکدوست مدرس روزنامهنگاری معتقد است: یکی از مشکلات جدی که ما در آموزش روزنامهنگاری داریم این است که اجتماع و دولتمردان ما از توسعه روزنامهنگاری حمایت نمیکنند.
نمکدوست میگوید: فردی که میخواهد روزنامه نگار شود باید اعتماد داشته باشد که 20سال دیگر هم در این حرفه میماند و با اتکا به همين شغل اگر کارش را خوب انجام دهد و از عهده آن برآید میتواند به حداقلهای مورد نياز برای زندگیاش دست پيدا کند.
به عقیده این مدرس روزنامهنگاری، آموزش روزنامهنگاری در مقطع کارشناسی چندان سودمند نيست و بهتر است آموزش روزنامهنگاری را به مقطع کارشناسی ارشد ببریم. در گذشته روال کار چنين بود که روزنامه نگاران اول روزنامهنگار میشدند و بعد در یک زمينه دیگر تخصص پيدا میکردند. به کسانی که به خاطر علاقه وارد دوره کارشناسی روزنامهنگاری میشوند باید آگاهی دهیم بخش قابل ملاحظهای از واحدهای درسی که به آنها ارائه میشود، هيچ ربطی به روزنامهنگاری ندارد.
نمک دوست میگوید: واقعيت این است که پيوند مستقيم بين تحریریهها و محيطهای روزنامهنگاری حتی به شکل تئوریک هم وجود ندارد. جهان آموزش روزنامهنگاری در دانشگاههای ما یک نوع است و جهان عملی که در روزنامهها و رادیو و تلویزیون ما رخ میدهد یک چيز دیگر است.
این روزنامهنگار باسابقه میافزاید: تعداد اندکی از همکاران که سالها سردبير بودهاند، امروز مشغول آموزش روزنامهنگاری هستند؛ ولی مهم این است که باید یک قاعده اساسی باشد و هيچ کس هم از آن جدا و مستثنی نباشد. در حالی که ما میبينيم بسياری همکاران که مشغول آموزش روزنامهنگاری هستند هيچ اشرافی به این رشته ندارند. از همان لحظه اول که دانشجو وارد این رشته میشود باید به کار توليد بپردازد و ضمن مشارکت در توليد روزنامه حاصل توليدش را هم ببيند.
دکتر افخمی درباره برداشتن دروه کارشناسی روزنامهنگاری و بردن آموزش روزنامهنگاری صرفا به دروه کارشناسی ارشد معتقد است: ما این کار را بیست سال است که انجام دادهایم و هیچ محدودیتی به رشتههای دیگر برای ورود به رشته روزنامهنگاری و ارتباطات قائل نشدهایم.
افخمی نسبت به توکلی و نمکدوست مشکل را ساختاریتر میبیند و مشکل اساسی را صرفا در فضای دانشگاهی و نظام آموزشی نمیداند. او میگوید: درست است که در برخی از بخشهای بیبیسی و حتی تلویزیون ما از برخی رشته مثل کشاورزی جهت ساختن برنامههای روستایی استفاده میشود ولی وقتی به مطبوعات میرسیم هیچ متخصص اقتصادی و کسی که کارشناسی فیزیک خوانده نمیآید کار روزنامهنگاری کند چون برای هیچکس، توجیه اقتصادی ندارد و افراد ترجیح میدهند مدرس دانش آموزان شوند بنابراین این بازار کار است که تعیین کننده است.
به نظر میرسد بخش دیگر مشکل به ساختارهای قدرت و در راس آن سیاستگذاران نظام آموزشی برمیگردد. میتوان این سوال را مطرح کرد که چرا ایران طی سالهای اخیر در انرژی اتمی، دانش نانو و علوم پزشکی پیشرفتهای چشمگیری داشته، اما در روزنامهنگاری و ارتباطات که رشته مرتبط با رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی است و اندیشمندان مختلف از جامعه اطلاعاتی، اقتصاد اطلاعاتی، دموکراسی دیجیتال و دهکده جهانی حرف میزند ولی آن طور که باید و شاید مطبوعات و وضعیت روزنامهنگاری ما در جایگاه مناسبی قرار نگرفته است.
شاید منافع برخی در عدم آگاهی مردم و وجود رسانههای خنثی باشد، آنگونه که دکتر افخمی میگوید: «کسانی هستند که دلشان نمیخواهد دانشگاههای ما روزنامه نگاران آگاه و دانشمند تولید کند».
اگر بخواهیم با مفاهیم اقتصادی شرایط روزنامهنگاری در ایران را توضیح دهیم باید بگوییم زمانی برای تولید (عرضه) انگیزه وجود دارد که تقاضایی هم در بازار وجود داشته باشد.
وقتی که در سبد مصرفی خانوارهای ایرانی، روزنامه و محصولات رسانهای جایگاهی ندارد طبیعی است که انگیزهی تولید و بهبود کیفیت وجود نداشته باشد، در مورد آگهی تجاری میبینیم که در مدت کوتاهی تبدیل به صنعت شده است نه تنها بخشی از برنامه های صدا و سیما آگهی ها تشکیل می دهند بلکه روزنامه ها هم پر از آگهی هستند نمونه عالی آن روزنامه همشهری است که روزانه دویست صفحه آگهی چاپ میکند.
معمولاً برای توضیح این فصل از تاریخ ایرانیان که چرا فرهنگ روزنامهخوانی در بین آنها نهادینه نشده است، دست به دامان نظریهی محسنیان راد میشویم. طبق نظر ایشان چون ایرانیان توقف کوتاهی در کهکشان گوتنبرگ (دوره کتابخوانی و مطبوعات چاپی) داشتهاند و پس از آن به سرعت وارد کهکشان مارکنی (دوره رسانههای الکترونیک) شدهاند، بدون اینکه فرهنگ و آداب و رسوم کهکشان گوتنبرگ در آنها تبدیل به هنجار شود. بنابراین روزنامهخوانی برای مردم ایران تبدیل به یک عادتواره فرهنگی نشده است.
البته نظر محسنیانراد بخشی از مشکل را توضیح میدهد ولی بخشی اصلی مشکل به نهاد سیاست بر میگردد که از مطبوعات چه می خواهد؟ این نهاد سیاسی است که تعیین میکند روزنامهنگاری رکن چهارم دموکراسی باشد یا صرفا تبلیغ کننده نهاد سیاست و تأییدکننده اهداف آن؟ این نهاد سیاست است تعیین میکند روزنامهنگاری تبدیل به صنعت شود یا در بخشی حاشیهای و خنثی در جامعه قرار بگیرد؟
در دروههای از تاریخ معاصر نیز میبینیم که وقتی به روزنامه نگاران فرصتی داده شده است، فصلهای طلایی در تاریخ روزنامهنگاری ایران خلق کردهاند. مثلاً در دورههایی مثل انقلاب مشروطه، و یا در بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ به دلیل نبودن حکومت قدرتمند، ابتدای انقلاب اسلامی و دوره اصلاحات نیز، روزنامهنگاری و مطبوعات، رشد و توسعه قابل توجهی یافت. دورههایی که از آن معمولا به «بهار مطبوعات» یاد میشود.
بخشی دیگر از مشکل به شرایطی جامعه در حال گذار ایران برمیگردد که هنوز نهادهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و دیگر نهادها، توسعهی کافی نیافتهاند. برای مثال میتوان گفت وقتی که مردم در تأمین نیازهای اولیه خود با مشکلات معیشتی مواجه هستند، نباید انتظار داشت دغدغهای برای نیازهای متعالیتر مثل مطالعه کتاب و روزنامه داشته باشند.