عطنا - علیرضا حسینی پاکدهی، عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با عطنا عملکرد رسانه ملی را مورد بررسی قرار داد و به عوامل دخیل در مختل شدن مرجعیت رسانه ای آن اشاره کرد.
پاکدهی سخنان خود را در مورد وضعیت رسانهٔ ملی در این روزها اینگونه آغاز کرد:« به عقیدهٔ من ، رسانه های ما و از جمله صدا و سیما قبل از وقوع رویدادهای اخیر جایگاه و اعتبار خود را از دست داده بودند. این روند در دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد آغاز شد و رسانه های ما به مخاطبان خود توجه کافی نداشتند. هر زمان نیز که به این موضوع اشاره شد، برخی اشاره کردند که دچار بدبینی شده اید؛ در حالی که به شخصه متوجه این موضوع بودم که رسانه ملی، خصوصا در زمینهٔ مرجعیت پخش اخبار و اطلاعات در حال از دست دادن مخاطبین خود است.»
پاکدهی مجموعهٔ ای از عوامل داخلی و خارجی را علت ضعف رسانه ملی دانست و عوامل داخلی را اینگونه تشریح کرد:« از جمله مجموعهٔ عوامل داخلی می توان به ساختار نظام حقوقی سازمان اشاره کرد. یعنی سازمان ضعف های درونی دارد و برای مخاطبان جایگاه خاصی در نظر گرفته نشده است. آنچه که از ساختار کلی بر می آید این است که صدا و سیما باید به صورت ابزار خدمات عمومی فعالیت کند؛ در حالی که فعالیت آن به صورت دولتی و حکومتی است.هيأت تحریریهٔ آن از لحاظ حرفه ای باید مستقل باشد و مجموعه ای از جدیدترین اخبار و اطلاعات را متناسب با نیازهای بیشترین حجم جامعه در کوتاه ترین زمان ممکن بدون هیچگونه دستکاری در اختیارشان قرار دهد. خدمت عمومی به این معناست که در این نظام، هزینه های رسانه از جامعه و عموم مردم تامین می شود و بنابراین، خدمتی هم که انجام می دهد باید برای تمام مردم باشد. همچنین؛ صدا وسیما باید برنامه هایی برای همه ی طیف ها و سلیقه های جامعه داشته باشد و نظر همگان را جلب کند.»
او ادامه داد:« تاسیس بی حساب و کتاب شبکه های متعدد باعث شد رسانه ملی از چاله به چاهی بی انتها گرفتار شود. تاسیس شبکه تلویزیونی، کاری اسان است اما به همان میزان باید نیروی تخصصی داشت و برنامه های مناسب تولید کرد. افزایش مدت زمان پخش برنامه از آنتن هر شبکه ی تلویزیونی با دو مشکل روبرو است که یکی؛ تامین مالی است. رسانه ملی به دلیل عدم توان تأمین هزینه های خود و ساخت برنامه های مختلف مجبور به پذیرش تبلیغات مختلف می شود. در حالی که برای یک رسانهٔ ارائه دهنده خدمت عمومی، گرفتار شدن به پخش انبوه تبلیغات مساوی با از دست رفتن تمامی اهداف و آرمان ها است. حتی تجاری ترین شبکه ها هم به این نکته اشاره دارند که برنامه باید از تبلیغات جدا باشد و این دو باید به راحتی قابل تمییز و تشخیص باشند. در حالی که در صدا وسیما تبلیغات در دل برنامه ها گنجانده شده اند و صدا و سیما به قواعد پخش وضع شده توسط خود هم پایبند نیست.»
پاکدهی به مسئله ای دیگر در حوزه عوامل داخلی هم اشاره کرد و گفت:« اما مشکل دیگر، مسئله ای است که خود اهالی سازمان به عنوان آب بستن به برنامه ها از آن یاد می کنند. یعنی مسئله ی کاهش کیفیت برنامه ها و بالارفتن زمان و کمیت برنامه هاست که فاجعهٔ جدی را ایجاد می کند. سازمان برنامه های خود را در چهارسطح (الف) ، (ب) ، (ج) ، (د) تقسیم بندی می کند که در دهه ی هفتاد شاهد پخش برنامه های سطح (الف) بودیم ولی امروزه سطح برنامه ها عموما به (ج) و (د) تنزل پیدا کرده اند.»
وی افزود:« مشکل دیگر به آنچه که صدا و سیما از قبل از انقلاب به ارث برده است برمی گردد . ساختار کلی سازمان مربوط به قبل از انقلاب بوده و بخش زیادی از نیروهای آن هم از قبل از انقلاب فعال بوده اند. بنابراین نحوه ی فعالیت سازمان و برنامه سازی های آن از گذشته به ارث رسیده و بر مبنای اصول و تکنیک های غربی است. مسئله مهمی که سازمان به آن توجه کافی نکرده و نمی کند؛ مسئله ی تخصص است . به طور کلی، صدا وسیما نیروهای خود را بر مبنای دو معیار خاص جذب می کند که تعهد و تخصص است. اما در جذب نیروها اولین مسئله ای که مورد توجه قرار می دهد تعهد است و به تخصص توجه کافی ندارد و در نتیجه این ضعف عمده به وجود می آید.»
این دانشیار دانشکدهٔ ارتباطات به عوامل خارجی نیز پرداخت و بیان کرد:« از جملهٔ این عوامل ضعف در صدا و سیما، مسئله ی تکنولوژی هست. ما یک نوع وابستگی به خارج از کشور داریم و این وابستگی ما از دو بعد هست که یکی مسئله ی تکنولوژی و فناوری است و بعد دیگر وابستگی به خارج از کشور برای تامین برنامه و پرکردن آنتن دهها شبکه است. زمانی که به اندازه کافی برنامهٔ مختلف برای پخش در شبکه ها نداشته باشیم، برنامه ها را از خارج تأمین و به آنهایی که ارزان تر هستند بسنده می کنیم و سپس آنها را سانسور می کنیم. مخاطبین برنامه های خارجی را با تولیدات داخلی مقایسه می کنند و معمولا به علت کیفیت بالاتر برنامه های خارجی را ترجیح می دهند. همچنین دسترسی و مشاهده برنامه های خارجی مخاطبان را ترغیب به مشاهده اصل برنامه های خارجی سانسور شده از طریق ماهواره ها می کند. آنها با مشاهده نمونه های اصلی برنامه های پخش شده از شبکه های ماهواره ای؛ رسانه ی ملی را به عنوان یک رسانه تبلیغاتی حاکمیتی می بینند و از آن دوری می کنند.»
او در رابطه با عوامل خارجی ادامه داد:« مسئله ی دیگر اجرای سیاست های خصوصی سازی، مقررات زدایی و آزاد سازی است که در دنیا از دهه 60 شمسی آغاز شد و کم کم به ایران و رسانه های ما هم سرایت کرد. این سیاست تمامی محدودیت ها را برمیدارد و تبعاتی را برای ما به همراه دارد. در رسانه ی ملی بخشی از کارها به بیرون سپرده شد و برون سپاری انجام شد و اهداف بخش بیرونی و سازمان صدا وسیما لزوما یکسان نیست. نکتهٔ قابل بررسی این است که؛ چندی قبل وزیر گردشگری آقای ضرغامی به این موضوع اشاره کردند که باید رسانه ها تولید محتوای فرهنگی خوب داشته باشند، در حالی که خود ایشان سال ها مهمترین رسانهٔ جامعه را در دست داشتند و آن زمان وقت مناسب تری برای عملکرد بهتر بود. به دلیل اینکه بنده به شخصه با سازمان همکاری داشتم، این نکته قابل ذکر است که؛ اغلب مدیران اشاره می کنند که چگونه باید مخاطبان را کنترل کنیم . همیشه این نگاه وجود داشته است که ما چه کاری می توانیم بر روی مخاطبان انجام دهیم اما هیچ وقت این نکته مدنظر قرار نگرفته است که ما چه خدمتی می توانیم انجام دهیم و آنها را از خودمان راضی نگه داریم. باید به مخاطب احترام گذاشت و تا زمانی که این نحوهٔ نگرش عوض نشود، با این مشکل مواجه خواهیم بود وهرگاه که مخاطبان احساس کردند که رسانه در خدمت آنهاست به آن توجه می کنند.»
پاکدهی به مسئله کپی برداری رسانه ملی از برنامه های خارجی اشاره کرد و توضیح داد:« یکی دیگر از مباحث در بررسی عوامل خارجی ضعف صدا و سیما، کپی برداری و تقلید ناقص از برنامه های خارجی است که اغلب برنامه های سرگرمی و … صدا و سیما کپی برداری ناقص است و مخاطب ترجیح می دهد اصل برنامه را ببیند و از رسانه ملی دور می شود. در اوایل دهه ی هفتاد زمانی که خبر آمدن امواج ماهواره ای رسید، برخی متخصصین فنی سازمان اشاره کردند که جای نگرانی نیست و این امر به این زودی تحقق پیدا نخواهد کرد و درصورت پخش ماهواره برای منازل، با ارسال پارازیت با آن مقابله می کنیم. در حالی که این امکان به وجود نیامد و هنگامی که مخاطب ما از رسانه داخلی روی گردان شد، خود به خود به رسانه خارجی پناه می برد. رسانه های بیگانه به مسائلی می پردازند که برای مخاطب جذاب است و وقتی شعار «زن_زندگی_آزادی» از این رسانه ها مطرح می شود، برخی در داخل جذب می شوند. زیرا در محیط اجتماعی ما زن هایی هستند که احساس می کنند تا به حال توجه کافی به آنها نشده است ، افراد میانسال هم با مشکلات زندگی مواجه هستند و جوانان احساس می کنند که آینده ای برای زندگی خود متصور نیستند و درنهایت؛ برخی مردم می گویند چرا نباید حق تصمیم گیری برای بدن خود و چگونگی حضور در کوچه یا خیابان را داشته باشیم و موضوع آزادی را بیان می کنند. در نقطه مقابل این محدودیت هایی که در داخل دیده می شود، رسانه های خارجی این شعارهای دارای ظاهر جذاب را مطرح می کنند و برنامه هایی بر همین اساس تولید و پخش می کنند که این مساله برای مخاطبین جذابیت دارد و ما در برابر آنها قادر به اقناع مخاطب نیستیم. »
پاکدهی در پایان به راهکارهایی برای رسانه اشاره کرد :« شاید برای رسانه راه تصحیح وجود داشته باشد به شرطی که ارادهٔ انجام آن را نیز داشته باشیم و این موضوع در کوتاه مدت امکان پذیر نیست و اگر هم در کوتاه مدت به آن بپردازند؛ از دید مخاطبان نمایشی به نظر می رسد و احساس می کنند به آنها توهین می شود. ما صدای متفاوت را در صدا وسیما تحمل نمی کنیم و تا هنگامی که صبر و تحمل خودرا بالا نبریم این موضوع امکان پذیر نیست. باید ارادهٔ قوی و جدی برای ایجاد تحول وجود داشته باشد و قبل از همه ی این ها باید به اوضاع اقتصادی مردم رسیدگی شود و آنها از زیر بار تورم و گرانی خارج شوند. مردم جامعه همان گونه که یگان ویژه را ابزار اعمال قدرت دولت می دانند رسانه را ابزار تبلیغاتی حکومت تلقی می کنند و به آن توجهی ندارند. تا هنگامی که نتوانیم دلبستگی و احساس تعلق خاطر را در مردم ایجاد کنیم با این مشکل مواجه خواهیم بود. سرمایه اجتماعی، بزرگترین سرمایهٔ جامعه است و این حوادث نشان می دهد که این سرمایه ما به شدت آسیب دیده است و باید آن را ترمیم کنیم و هرچقدر دیرتر دست به کار شویم با مشکلات بیشتری روبرو خواهیم شد.»
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: