عطنا - نشست «لزوم مطالعه فلسفی نظریههای منطقی» امروز سهشنبه ۲۹ شهریورماه با ارائه علیاکبر احمدی افرمجانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
نظریههای منطقی ابعادی دارند که این ابعاد معمولاً آشکار نیست و بیان نمیشود و وقتیکه ما به عنوان دانشجوی منطق سر کلاس قرار میگیریم یا نوشتههای منطقی را میخواهیم این ابعاد بر ما آشکار نیست اما این ابعاد وجود دارد لذا باید با نگاه فلسفی آن را به دست آورد. به عبارت دیگر اگر نگاه فلسفی به نظریات منطقی نداشته باشیم فهم ما از نظریات منطقی، ناقص و ناتمام است و این تحلیل ناقص از نظریات منطقی، دردسرساز است و پیامدهای ناگواری را رقم خواهد زد.
مثال معروفی که در این باب وجود دارد و لازم است برای تقویت دیدگاه خودم اشاره کنم این است که هر نظریه منطقی، کارکردی دارد و وقتی یک نظریه منطقی را میخوانیم قرار است دردی را درمان کرده و گرهای را از کار دیگران باز کند اما در مطالعات معمولی نظریات منطقی، هدفی که از طراحی این نظریه در نظر گرفته شده هدفی پنهان است. مثلاً وقتی نظریه ارسطو را میخوانیم مدتها تلاش میکنیم انواع تعریفها و باب قضایا را یاد بگیرم و به وسیله آن وارد بحث قیاس شویم اما سؤال این است این چیزهایی را خواندهایم که چه مشکلی را حل کنیم؟ این همان چیزی است که نهان است. اگر منطق سایر افراد را هم بخوانیم وضعیت آنها هم همینگونه است. در حالی که پایهگذاران منطق از زمان یونان باستان تاکنون مقاصدی داشتهاند و این نظریات را برای رسیدن به آن اهداف بیان و تکمیل کردهاند.
قرار بوده منطق ابزار نقادی باشد و ما کسانی را تربیت کنیم که نقد را بلد باشند و با سفسطهها و اسطورهها مبارزه کرده و کمک کنند تفکر و اندیشه در هر ساحتی دارای قاعده باشد و مغالطه در آن عرصه تفکر از بین برود اما سؤال این است که این نقش منطق الان کجاست؟ علت بیتوجهی به این نقش، این است که این بُعد که نظریات منطقی باید مشکلی را حل کنند مورد غفلت قرار گرفته است و چون این بُعد کمرنگ است بنابراین هم دانشجو، هم معلمان منطق و هم جامعه تصور میکنند تفاوتی ندارد که این رشته وجود داشته باشد یا خیر؟
بُعد دیگری که هر نظریه منطقی دارد ولی کمرنگ است و با نگاه فلسفی میتوان آن را پررنگ کرد و درباره آن اندیشید نسبتی است که هر نظریه منطقی با حقیقت دارد. منطق باید لزوماً درباره حقیقت و همچنین توهم، یک موضعگیری داشته باشد و در غیر اینصورت نمیتواند به مقصد خودش که نقادی است برسد بنابراین دانشجو یا معلم منطق حتماً باید یک تئوری داشته باشند که حقیقت چیست؟ لذا تئوری حقیقت، لازمه تئوریهای منطقی است و لازم است با یک جهد و تلاش منطقی، چنین ضلعی از نظریه منطقی آشکار شود. این اتفاق در مقاطعی از تاریخ صورت گرفته و مثلاً وقتی منطق از یونان باستان وارد دوره میانه شد و فرهنگ اسلامی شروع به شکلگیری کرد مشاهده میکنیم که ورود منطق از دوره یونانی به اسلامی و مسیحی، چیزی را با خود آورده که خردمندان در تمدن اسلامی و مسیحی متوجه آن بُعد شدهاند.
البته بسیاری معتقدند منطق نباید وارد جهان اسلام شود چراکه به مردم میقبولاند که حقیقت در درون شماست و نیازی به پیامبر ندارید و شما با قواعد منطقی میتوانید حقیقت را آشکار کنید. خردمندان مسیحی نیز به همین دلیل بود که با منطق یونانی مخالفت میکردند. مشابه همین بحران در تمدن اسلامی هم ایجاد شد و چه بسا افرادی که با فارابی و منطق او در افتادند و معتقد بودند راهی که شما پیشنهاد میدهید راه را بر وحی اسلامی میبندد. معلمان منطق و فیلسوفان اسلامی سالها تلاش کردند تمایز ظاهری که بین حقیقت منطقی و وحیانی وجود دارد را تا حدی برطرف کنند.
نکته مهم این است که هر نظریه منطقی، موضعی در قبال حقیقت دارد و قوانین خود را به این علت تدوین کرده که راه را برای انسان در راستای ورود به عرصه حقیقت هموار کند. بُعد سومی که هر نظریه منطقی دارد و اگر به آن مسئله توجه کنیم میفهمیم که بُعد فلسفی دارد بحثی تحت عنوان قلمرو نظریات منطقی است. هر نظریه منطقی دارای قلمروی است. قاعدههای منطقی، استنتاجی هستند و کمک میکنند ما استنتاج واقعی را از دروغین تشخیص دهیم اما آنها در قلمرو محدود و متعینی عمل میکنند. برای مثال، نظریه منطق ارسطو در قلمروی میتواند قیاس را به بکار ببرد که آن قلمرو با ذات و ذاتیات سر و کار دارد.
این مرزشناسیها در قرون مختلف منجر به ایجاد بحران شده و علت نیز این بوده که ما نسبت به نظریات منطقی، نگاه فلسفی نداریم و درک نکردهایم که نظریات منطقی قلمرو دارند و باید در همان قلمرو خودشان به کار بروند. ارسطو اشتباهی کرد و این تئوری را رایج کرد که باید استقراء و تمثیل هم به قیاس برگردد لذا خردمندان، راه درازی را طی کردند تا محدوده قیاس ارسطو را مشخص کنند بنابراین باید با یک جهت فلسفی، این مرزشناسی را درک کرده و به خوبی آن را تعمیم دهیم.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: