عطنا - سبک، سازه و مفهوم مدرنی در فضای علوم اجتماعی به شمار می آید و توجه به این نکته دلالت های مهمی برای تفسیر و فهم آن و نیز ارزیابی و یا سیاست گذاری نسبت به آن دارد. سبک چه بصورت منفرد و چه در ترکیب رایج تر سبک زندگی پدیده ای متاخر و برآمده از تحولات در شیوه های زندگی ما در ننیجه گسترش فرهنگ مصرف، رفاه نسبی، شهر نشینی، توسعه تکنولوژی، شهرنشینی انبوه و همه ارزشهای همبسته با آن است. اشاره به مفهوم سبک بیانگر پذیرش و به رسمیت شناختن تغییرات مدرن و فاصله گرفتن از فضای مفهومی است که قبلا با شیوه زندگی از آن یاد می شد.
سبک زندگی نمادی از داشتن انتخاب و عاملیت بیشتر، اولویت یافتن انتخاب ها و ارزش های فردی، توجه به زیبایی شناسی های جدید، توجه به سیاست تفاوت (متفاوت بودن)، ریسک پذیری های هویتی، پیوند زنی های در نشانه ها، کالاها، ایده ها و معانی، چالش و یا تفسیرهای متنوع فردی از ساختارها و ظرفیت های ساختاری، اواویت یافتن سیاست معطوف به زندگی و در مجموع قدرت یافتن سوژه های انسانی است. سبک حرکتی در مسیر ارزش هایی است که خویشتن یابی را با اتکا به انتخاب ها و ارزش های فردی توصیه و تجویز میکند.
با ملاحظه فوق، کاربرد و رواج این مفهوم در گفتمان عمومی و نیز تخصصی امروز گاه نادقیق و با ابهام و یا اغماض فراوان همراه است و بسیاری از مواقع آنچه از شیوه زندگی مراد می کنیم و یا انتظار داریم را به سبک زندگی احاله می دهیم. اگر انتخاب و عاملیت عنصر قویتر در هدایت و شکل گیری سبک زندگی باشد، در آن صورت جهت دهی (مهندسی) آن چندان موجه و یا ممکن نیست و می توان برای این منظور از تعابیر و واژگان متفاوتی چون شیوه زندگی و الگوی زندگی بهره جست.
فارغ از ملاحظه و مناقشه مفهومی فوق، تغییرات گسترده در سبک زندگی ایران واقعیتی ملوس و انکار ناپذیر است و می توان با گذاری سریع و انتخابی، مولفه های تاثیر گذار بر این تغییرات در چند دهه اخیر و ترسیم ارکان و ویژگی های اصلی آن را ترسیم کرد.
شاخص های تحولات سبک زندگی در عصر پهلوی
چالش های سیاسی سالهای دهه 1330 به بعد در ایران حکومت وقت را به شکلی علاقمند به سیاست زدایی از زندگی روزمره و ترویج عناصر مصرفی و مدرن غربی هدایت کرد. ایجاد سالن های سینما در شهرهای بزرگ و به ویژه تهران، احداث سالن هایی برای نمایش، موسیقی و تئاتر، ترویج فرهنگ موسیقی عامه پسند، ظهور مجلات عامه پسند، احداث مراکز تفریحی بیشتر در سطح شهر اگر چه در نمای کلی روندی از رخنه تجدد و گسترش آن به کشورهای پیرامون را تداعی می کرد، با این حال در پس آن اراده ای برای تغییر ذایقه ها و پروژه مدرن سازی از بالا قرار داست.
عناصر سبک زندگی در سال های دهه 40 و 50 با سرعت بیشتری وارد ایران شد. رشد درآمدهای نفتی، توسعه بیشتر سینما، ظهور تلویزیون و نمایش طیف متنوعی از سریال ها و فیلم های خارجی، رشد نشریات عامه پسند و استقرار نهادهای فراغتی و خدماتی چون باشگاه ها، رستورانها و مانند آن، توسعه حمل و نقل، احداث صنایع خود رو سازی و نیز لوازم خانگی، سهولت بیشتر برای انجام سفرهای خارجی، شهر نشینی روزافزون و شکل گیری فرهنگ آپارتمان نشینی از جمله زمینه های موثر بر تغییرات تدریجی اما محسوس در شیوه زندگی ایرانیان به ویژه شهر نشینان به شمار می آمدند.
علیرغم شتاب شکل گرفته در ورود عناصر فرهنگی و مصرفی عامه پسند غربی و نیز علیرغم اهتمام و اراده قوی برای تغییر ذایقه های مصرفی و مدرن کردن شیوه زندگی ایرانیان، گسست میان واقعیات زندگی توده مردم و پروژه مدرن سازی محسوس بود. مروری هر چند اجمالی بر گزارش ها، مستندها، تصاویر، تبلیغات و عناصر روایتی انعکاس یافته در نشریات عامه پسند و غالب برنامه های تولیدی تلویزیون گواهی بر فاصله ی سیاست فرهنگی با واقعیات جاری در زندگی مردم بود. پروژه مدرن سازی، مخاطب خود را عملا بر اقلیتی از طبقه متوسط رو به گسترش شهری متمرکز ساخته بود و واقعیات نابرابری های جغرافیایی و منطقه ای و نیز ارزش های سنتی و دینی بسیاری از گروه های اجتماعی را نادیده می انگاشت. استقرار نهادهای مدرن شهری در کنار تصاویر پر زرق و برق از مصرف در سریال های عامه پسند، تلویزیونی و تبلیغات به نمایش درآمده در نشریات زرد در تحولی تدریجی شیوه زندگی ایرانیان شهر نشین و طبقه متوسط و بویژه گروه جوانان را هدف قرار می داد.
اگر چه توسعه ناموزون و نابرابری های ساختاری مزمن جامعه ایرانی در کنار مقاومت گروه هایی از جامعه، تعارض های عمیق و ریشه داری را در متن جامعه برقرار ساخته بود و مانع از پذیرش و گسترش فراگیر آن شده بود با این حال پروژه مدرن سازی شاه تا سال های پایانی دهه 50 در پیدایی سبک های جدید و تغییرات در الگوهای زندگی طبقات متوسط و جوان شهری تاثیر گذار بود. رونق شیوه های تجاری و خارج از منزل در گذران فراغت (سفر، گردش و مانند آن)، فرهنگ دوست یابی های رومانتیک و نیز پدید آمدن شیوه های جایگزین همسر یابی در میان جوانان شهری (مثلا با درج آگهی در مجلات عامه پسند)، تغییر در سبک پوشش و آرایش جوانان شهری، تغییر در ذائقه های غذایی بسیاری از خانواده های ایرانی، استفاده از واژه های غربی در محاوره های عمومی و حتی رسمی، تغییر در شیوه های معماری و دکوراسیون منازل تنها نمونه هایی از این تغییرات به شمار می آیند.
پروژه مدرن سازی شاه در مجموع پروژه ای فراگیر، موزون و برآمده از تحولات و سرعت منطقی تفکیک اجتماعی در ایران نبود و علیرغم آنکه فرصت هایی را برای مشارکت طیفی از جوانان در فعالیت های فراغتی و یا زمینه ارتقا سواد فرهنگی و زیبایی شناختی و نیز استقرار و توسعه نهادین عناصری از فرهنگ عامه پسند در جامعه برقرار کرد، تصویر تمام عیار و منصفانه ای از واقعیات زندگی گروه های مختلف به دست نمی داد و در امتداد سیاستی آرمانی، سکولار و باستان گرایانه از ملت سازی و هویت تاریخی و فرهنگی قرار داشت.
شاخصهای تحولات سبک زندگی پس از انقلاب اسلامی
تحولات سبک زندگی در ایران پس از انقلاب اسلامی نیز فراز و نشیب های زیادی را پست سرگذاشته است. سیاست فرهنگی وسیاست حافظه در جمهوری اسلامی با الهام از ارزش های دینی و ایدئولوژیِک خود به دنبال توجه به حافظه ها و هویت های فراموش شده و بازنمایی نشده و چرخش از مسیر ارزش های غربی بسوی ارزش های دینی بود. در سال های جنگ ارزش های مصرف و توجه به سبک زندگی و وجوه نمادین، زیبایی شناختی و گفتمانی آن تحت الشعاع شور و هیجان عمومی برای دفاع از کشور و حفظ و ارتقای ارزش های انقلابی و اسلامی قرار داشت. جنگ و فرهنگ شهادت طلبی ارزش های اصلی هدایت کننده وحدت و همگرایی جامعه به شمار می آمد.
با پایان جنگ و آرامش و تعادل برقرار شده در جامعه و محوریت یافتن سیاست سازندگی فرصتی دوباره برای تقویت گفتمان سبک زندگی و ظهور خرده فرهنگ های مرتبط با آن فراهم گردید. دسترسی بیشتر به میدان های مصرف، نوسازی های شهری، تکثر و تنوع بیشتر در تولیدات فرهنگی، اولویت بخشی ییشتر به ارزش های فراغتی، برنامه های تلویزیون های فارسی زبان ماهواره ای، شکل گیری گروه های موسیقیایی زیر زمینی و تنوع در سبک های پاپ ایرانی، توسعه فرهنگ سفر و گردشگری (داخلی و خارجی)، بسط طبقه متوسط جدید و افزایش جمعیت جوان جامعه و دلایل و زمینه های دیگر به تدریج چهره متفاوتی به زندگی مردم در شهرهای کوچک و بزرگ بخشید. به همان سان تاکید بیش از اندازه بر هم شکلی فرهنگی در سیاست فرهنگی و کم توجهی به سهم هویت های محلی، زبانی و حافظه ای موجب شکل گیری مقاومت ها و بروز سبک های زندگی جایگزین نیز گردید که خوانش های رسمی از سبک زندگی مطلوب رسمی را به چالش می کشید.
پیامدهای توسعه فرهنگ مجازی بر سبک زندگی در ایران
تلاقی و تنوع در سبک های زندگی ایرانیان به طور یقین در دهه اخیر و در امتداد بسط رسانه های نو و شکل گیری شبکه های اجتماعی ابعاد گسترده تری یافت. تکنولوژی های دیجیتال و توسعه فرهنگ مجازی سهم عناصر انتخاب گری و عاملیت و تمایز طلبی را در هویت جوانان بسیار برجسته ساخته است. مجازی شدن سبک زندگی به مثابه تحول غالب جهانی، مرزهای تازه ای را برای ابراز گری و خود اظهاری های عاطفی و شناختی جوانان ایجاد کرده و آنها را اغلب به توده هایی سیال بدل می سازد که هیجانات، مطالبات، چالشها و مقاومت های مثبت و منفی خود را از طریق آن می توانند بیان کنند. فضای مجازی هم به عنوان محملی برای انعکاس سبک های متکثر و رو به تزاید مصرفی و فراغتی متن جامعه (مد، موسیقی، بدن و مانند آن) و هم به منزله میدانی که در آن عناصر سبک از طریق تاثیر گذاران و یا واسطه های فرهنگی مورد گفتگو، قضاوت و تفسیر قرار می گیرند پیشتاز و نیروی محرکه اصلی جریان (جنبش) سبک زندگی به شمار می آید.
صف آرایی سلیقه های متنوع سبک زندگی در فضای مجازی خود انعکاس دهنده گفتمان های متنوع و به درجاتی شکاف های اجتماعی در جامعه ایرانی است. از سوی دیگر ظرفیت های این فضا برای تولید، نمایش و مصرف سبک زندگی اگر چه بالقوه متنوع و سویه های مترقی، اخلاقی و دمکراتیک بسیاری را در خود دارد، بااین حال در تحلیل نهایی جلوه های مصرفی، نمایشی و بیگانه کننده قویتری را انعکاس می دهد.
با ملاحظات فوق الذکر، عناصری از تداوم و گسست تواما در تحولات سبک زندگی در متن جامعه ایرانی قابل رویت است. ترویج سبک در همه این سالها در خدمت سیاست فرهنگ و حافظه بوده و ضرورتا انعکاس کاملی از تنوعات فرهنگی، ارزشی و تحولات در متن جامعه و واقعیات آن نبوده است. واسطه های فرهنگی در هر دو مقطع بیشتر منطبق با ساختارها و قالب های نهادین عمل کرده اند. اما در وجه افتراقی، سبک های در دو دهه اخیر به مراتب از پیچیدگی بیشتری برخوردار شده اند، وابستگی کمتری به ساختارها پیدا کرده اند و در امتداد پویایی های جامعه قرار گرفته اند. از سوی دیگر در دوره پس از انقلاب وجه مقاومتی سبک ها ابعاد و تنوع بیشتری یافته است و به همان سان ابعاد و عناصر تشکیل دهنده آن هم از تکثر و ناهمخوانی بیشتری برخوردار شده است. در سال های قبل از انقلاب سرمایه های فرهنگی و اقتصادی اهمیت تعیین کننده در شکل دهی سبک زندگی داشتند و هم شکلی بیشتر در الگوهای زندگی، شکاف های فرهنگی را بیشتر پنهان می ساخت. اصرار بر سبک مند کردن آمرانه و ناهماهنگ در دوره پهلوی در مقطع زیادی از جمهوری اسلامی جای خود را به تلاش برای سبک زدایی و ترویج الگوهایی یکسان بر اساس ارزش های سنتی و دینی داد.
در مجموع سبک و سبک زندگی را باید مقولاتی مستعد بهره گیری سیاسی و مولفه های مهمی در خدمت سیاست فرهنگ و حافظه تلقی کرد که آشنایی با منطق، اجزاء، سیر تحولات و زمینه های تاثیر گذار بر آنها اهمیتی استراتژیک می یابد. تاکید افراطی به مداخله در سبک ها و هدایت رسمی آنها یا در مقابل، مواجهه انفعالی و واسپاری مطلق آنها به انتخاب های مردم و پویایی های بازار سبک، هر دو تجویزهای نادرست و ناموفق به شمار می آیند.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید