عطنا - نشست نقش دانشکدههای الهیات و حوزههای علمیه در تحول علوم انسانی، شب گذشته، ۲۲ آذر به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه، متن سخنان عبدالله معتمدی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی را در این نشست میخوانید:
این نشست باید مقدمهای باشد برای نتایجی که در این زمینه اتفاق میافتد؛ از اینرو این نشست و بحث تحول در علوم انسانی بسیار اهمیت دارد. دانشگاه علامه طباطبایی به دنبال آن است که بحث تحول در علوم انسانی را تا هر حد ممکنی که هست به پیش ببرد از همین رو برنامههای توسعه خودمان را در این افق قرار دادیم، اما واقعیت این است که ما به کمک فکری علمای حوزه و استادان دانشکدههای الهیات نیاز داریم. اگر این نشستها به صورت منسجمی پیش برود و مکتوب شده و دغدغهها جمع شود، میتواند نقشه راه ما را تعیین کند.
خاستگاه علوم انسانی فعلی با فرهنگ ما بیگانه است
امروز وقتی صحبت از تحول در علوم انسانی میکنیم، شاید اصلیترین شاخص مدنظر ما که در این فضا میتوانم مطرح کنم، این است که معتقدیم علوم انسانی فعلی که در دانشگاهها تدریس میشود، خاستگاه و محل مطالعات و مبانی فلسفی مرتبطشان با مسائل جامعه ما بیگانه است و بر اساس نگاه اومانیستی که در غرب وجود دارد، شکل گرفته است؛ یعنی بر اساس رویکردهای پوزیتیویستی که در غرب هست، علوم انسانی طراحی شده و به عنوان دانش بشری مطرح شده است.
وقتی بحث تحول را مطرح میکنیم و میگوییم یک بعد تحول، اسلامی شدن علوم انسانی است، باید مشخص کنیم که این مطلب به چه معنا است. اساساً آیا علم غیراسلامی داریم یا خیر که این امر، یک بحث زیربنایی است. همچنین باید مشخص کنیم وقتی میگوییم علوم اسلامی، منظور ما چه نوع علمی است و در این مسیر، تفاوتها نیز باید مشخص شود. همچنین باید روشن کنیم اسلامیسازی واژه مناسبی هست یا خیر.
بالاخره یک تجربهای در دنیا وجود دارد که مربوط به اسلام نیست و به یک حوزه دینی مربوط میشود. قرون وسطی و رنسانس یک تجربهای است؛ در زمانی دنیا به دنبال این بود که همه چیز را از زاویه دینی ببیند و این موجب شد فکر و علم تعطیل شود و وقتی اینها کنار رفت، شکوفایی علم مطرح شد و رنسانس اتفاق افتاد. گاهی اوقات این نگرانی وجود دارد که وقتی میگوییم علوم انسانی ـ اسلامی، آیا این علوم یک علوم تعریفشده در دامنه مفاهیم معین اسلامی است یا میتوانیم آن دامنه را به صورت باز مطرح کنیم؟ از اینرو پرسش میشود که تعریف علوم انسانی ـ اسلامی چیست که باید این موضوع را شفاف بیان کنیم.
امروز دانش بشری که در قالب همین کتابها مطرح میشود، برای ما یک روششناسی علمی را در پی داشته است و بر این اساس، در مورد علمی بودن و غیرعلمی بودن مباحث اظهار نظر میکنیم. حال باید ببینیم وقتی میگوییم علوم انسانی ـ اسلامی آیا متدولوژی خاصی دارد یا خیر. یکی از چیزهایی که در متدولوژی علمی مطرح میشود، این است اینکه اگر من به عنوان یک محقق فرضیهای را مطرح میکنم، همان قدر تأیید فرضیه برایم مهم است که رد فرضیه؛ من به عنوان محقق جهتگیری ندارم که فرضیه من حتماً تأیید شود و میتوانم تحقیقی انجام دهم و بگویم رد شد و در این مسیر، مهم این است که دادهها را خوب جمع و تحلیل کنم.
مراد از علوم انسانی اسلامی هنوز واضح نیست
اما این شبهه وجود دارد که وقتی میگویید علوم انسانی ـ اسلامی، آیا قرار است به هر شکلی که شده افکار و عقاید خود را به عنوان علم منتقل کرده و ما هم باید تبعیت کنیم یا اینکه متدلوژی مشخصی وجود دارد؟؛ نکته دیگر، رهیافت و پارادایم علمی است که باید مشخص شود در چه پارادایمی صحبت میکنیم و رهیافت ما چیست؛ یعنی علوم انسانی ـ اسلامی که مطرح میکنیم را بر اساس چه پارادایم معرفتی مطرح میکنیم؟ دیگر اینکه وقتی که شما این علوم انسانی ـ اسلامی را برای ما ترسیم میکنید، تکلیف ما با دانش موجود را چه میکنید؟
وقتی میگویید دانش موجود بر اساس یک خاستگاه متفاوتی طراحی و ارائه شده، این یعنی باید این دانش را دور بریزیم و از ابتدا یک معرفت علمی جدیدی را بنا کنیم. بنابراین تا این چارچوبها روشن نباشد و مشخص نکنیم که تحول در علوم انسانی چیست، به جایی نمیرسیم. وقتی وارد بحث جدی میشویم که قصد داریم در دانشگاه خودمان بحث تحول در علوم انسانی را به گروههای علمی دیگر بکشیم؛ باید توجه کنیم که این گروهها متفاوت هستند و یکی از بحثهای مهم، عبارت از چیستی و ناچیستی تحول است. ممکن است برخی افراد تحت تأثیر القائاتی که میشود، به ما بگویند ما مخالف هستیم و بعد که موضع خودمان نسبت به دانش بشری و علوم انسانی اسلامی را بگوییم، چهبسا آنها با ما همداستان شوند.
تحول در علوم انسانی چه زمانی محقق میشود؟
تحول در علوم انسانی در دانشگاهها اتفاق نمیافتد، مگر اینکه به یک گفتمان مسلط علمی تبدیل شود و همه استادان ما به این سمت بیایند. البته ممکن است سطح کار و فعالیت آنها متفاوت باشد. در این چند سال گذشته تحولاتی داشتهایم و شورای تحول تشکیل و مرتب جلسه و کارگروه تخصصی برگزار شد، برنامههای درسی تغییر کرده و منابع مختلفی تعیین شده است، اما آیا تحول رخ داد؟ وقتی میگوییم تحول اتفاق نیفتاده، پاسخ میدهند که استادان ما آموزش ندیده بودند. به خاطر دارم که آقایان به این رسیده بودند که کلاسهایی هم برگزار کنند و در کارگروه خود ما نیز یکسری کلاسها برگزار شد و درسهای جدید را بر اساس همین تحول دنبال میکردیم؛ مانند آموزههای روانشناسی در قرآن و حدیث یا معرفتشناسی.
برخیها که تألیفاتی داشتند، آمدند و کلاسهایی را دایر کردند. بنده به عنوان کسی که علاقهمند بودم، در کلاس آموزههای روانشناسی در قرآن و حدیث شرکت کردم اما هیچوقت داوطلب تدریس این درس نبودم؛ چون نمیتوانستم با آن منبع و اطلاعات، کلاس را اداره کنم. بنابراین این کار بسیار دشوار است و وقتی میگویید تحول در علوم انسانی، به راحتی این کار ممکن نمیشود. برنامهها تغییر کرده اما اتفاقی نیفتاده و حتی آموزش هم دادهایم و باز هم اتفاقی نیفتاده است. حالا تکلیف چیست؟ ما باید به سراغ تولید محتوای علمی برویم؟ چقدر میتوانیم این محتوا را مطرح و از آن دفاع کنیم؟
اینها از مباحث جدی است که هم باید چیستی و ناچیستی علوم انسانی اسلامی را مطرح کنیم و هم مرزهایمان را روشن کنیم. چهبسا بین آقایانی که مدافع تحول هستند نیز اتفاق نظر وجود نداشته باشد اما در نهایت باید به چارچوبهای نسبتاً توافقی برسیم که روی آن محورها کار را بنا کنیم و یک راهنمای عملی داشته باشیم تا بر آن اساس با همکارانمان صحبت کنیم و این امر را به گفتمان تبدیل کنیم. حتی در مورد اسلامیسازی نیز ابهام داریم که این عبارت به چه معنا است؟ آیا یک بنایی به نام علم وجود دارد و میخواهیم رنگ و لعابی به آن بدهیم تا اسلامی شود یا میخواهیم بنای جدیدی بسازیم؟ پرسش دیگر این که آن بنای جدید چرا و چطور باید ساخته شود؟ بنابراین باید روشن شود که این کلمات چه باری دارد.
از اینرو این کار باید با دانش و آگاهی بیشتری پیش برود و موانع را شناسایی کنیم و با آگاهی بیشتری سراغ این مطالبه برویم؛ از همین رو نیاز است حوزههای علمیه و اندیشمندان بزرگی که در این زمینه نظر دارند نیز بیایند و حرف بزنند. یکی از اصلیترین تفاوتهای علوم انسانی اسلامی و غیراسلامی، به مبانی هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی برمیگردد. اما چطور میتوانیم این مبانی را منتقل کنیم؟ ما چطور میتوانیم فلسفههای مضاف را طراحی و حد و حدود رهیافتهای علمی را ترسیم کنیم؟ اینها از بحثهایی است که فکر میکنم باید اساتید در مورد آن تأمل کنند.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: