عطنا - یک پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار درباره بحران بیآبی در خوزستان با اشاره به اینکه باید جلوی مافیای آب را گرفت، گفت: «اگر بخواهیم این سرزمین را نجات دهیم باید وزارتخانههای ناسازگار را جراحی کنیم و غدههای سرطانی و وزارتخانههای اجرایی مانند وزارت نیرو که زیستبوم را نابود کردهاند را حذف کنیم و مقررات تازهای همسو با منافع ملی در وزارت راه و شهرسازی، وزارت صنایع، سازمان محیطزیست و سازمان برنامه و بودجه تدوین کنیم.»
مردم خوزستان در حالی این روزها با بحران خشکسالی و کمآبی مواجه شدهاند که جلگه خوزستان پرآبترین جلگه ایران بوده و امروز تفتیده شده است. خوزستان سد دارد، ولی آب ندارد و عجیب آنکه بزرگترین سدهای کشور در این استان قرار دارند. بحران آب در خوزستان فقط امسال رخ نداده و سالهای قبل نیز شاهد این موضوع بودهایم. در این میان کشاورزان خوزستانی از کمآبی بیشترین ضربه را خوردهاند و معیشت آنان و امنیت خوراک کشور دچار اختلال شده است. مشکلات اقتصادی، شیوع کرونا، گرمای بیش از اندازه و در حال حاضر بیآبی، طاقت مردم خوزستان را در روزهای گذشته طاق کرد و اعتراضاتی در برخی شهرهای این استان شکل گرفت.
بهراستی ریشه بحران آب در استان خوزستان کجاست و چه راهکارهایی برای حل این بحران وجود دارد؟
فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار در گفتگو با رسانه تحلیلی دانشگاه علامه طباطبائی (عطنا) با اشاره به اینکه مدیریت آب در کشور بسیار دور از ملاکها و معیارهای توسعه پایدار است، گفت: «با مدیریت نادرست آب همه رودهای کشور و همینطور پرآبترین آنها، کارون خاموش شده و ارومیه، جازموریان، بختگان، گاوخونی خشکیدهاند. انزلی یکی از بزرگترین و غنیترین تالابهای دنیا با ساخت بیش از 90 سد با گنجایش بیش از 5.5 میلیارد مترمکعب خشک شده و در خوزستان هور هویزه یکی از بزرگترین تالابهای دنیا، با ساخت بزرگترین سدهای ایران، کرخه و سیمره و چندین سد دیگر تبدیل به کویری بزرگ شده است.»
وی افزود: «حدود 10 سد روی رودخانه کرخه ایجاد شده که سدهای ساخته شده روی این رود و سرشاخههای آن نزدیک به 10 میلیارد مترمکعب آب را میتوانند نگه دارند و همین موضوع باعث خشک شدن هورالعظیم شده است.»
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار با بیان اینکه سدسازی رویکرد اصلی ایرانیها در گذشته نبود و به صورت پراکنده در جاهایی سدهایی زدند، اظهار کرد: «ایرانیها بهترین شیوههای استفاده از آب کمیاب را در این سرزمین متنوع پیدا کرده بودند. ایرانیان از 3 هزار سال پیش سدسازی را میشناختند و بند بهمن 2500 ساله است؛ اما وقتی دیدند آب پشت سدها به دلیل تبخیر شدید در مقابل نور خورشید هدر میرود، به سمت روشهایی رفتند که آب کمتری تبخیر شود و بهرهوری بیشتری داشته باشد.»
وی با اشاره به اینکه قنات گناباد 2700 سال است که به شکل پایدار آب میدهد و آبی هم تبخیر نمیشود، عنوان کرد: «قناتهایی هنوز در شهرهای یزد، کرمان و دیگر جاها موجود است که این ویژگی درخشان قنات را به ثبوت میرسانند. اما متأسفانه بخش بزرگی از قناتهای کشور را با نامدیریتی آب از بین بردیم. سالانه بیش از 10 میلیارد مترمکعب آب کمیاب این سرزمین از پشت مخزن سدها تبخیر میشود و به این مسئله مهم در هیچیک از آمارهای دولتی اهمیت داده نمیشود و کمبود آب را به پای کشاورزان میگذارند که وکیل مدافعی ندارند.»
در خوزستان تبخیر از سطح دریاچه پشت سدها به 4 متر هم میرسد
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار با تأکید بر اینکه در بسیار جاهای ایران و نیز خوزستان تبخیر از سطح دریاچه پشت سدها به 4 متر هم میرسد تصریح کرد: «سدهای گستردهای که در سراسر کشور و در خوزستان ایجاد شده دلیل مهم از دست رفتن بخش بزرگی از آب کمیاب کشور است که مردم را با تشنگی روبهرو ساخته است.»
مدیریت آب در 10 سال اخیر فاجعه بوده است
ظفرنژاد با بیان اینکه تمدن آبی هزاران ساله درخشانی که به ما رسیده بود را در 70 سال و به ویژه در 10 سال اخیر به صورت فاجعه بار نابود کردیم، گفت: «با انتقال آب از سرشاخههای کارون در کوهرنگ 1، کوهرنگ 2، چشمه لنگان، دز به قمرود و مواردی دیگر آب را برای صنایع نابجای فولاد در کویر به اصفهان، کرمان، رفسنجان و یزد فرستادیم و کارون را خشکاندیم و نخستین نسلی هستیم که کف کارون را به چشم دیدیم. و عجیب آنکه هنوز دست بردار نیستیم و طرح کوهرنگ 3 و سد 1.6 میلیارد متر مکعبی بهشتآباد در شهرکرد و چندین طرح ناسازگار دیگر را برای انتقال از سرشاخههای کارون برای توسعه صنایع فلزی نابجا در یزد، رفسنجان، اصفهان و کرمان در دست ساخت داریم.»
ظفرنژاد ادامه داد: «ما با ساخت برق آبیهای بزرگ روی کارون که بیشتر برق آن برای استانهای دور و نزدیک فرستاده میشود، بخش بزرگی از آب کارون را به تبخیر سپردیم و کارون که تا خرمشهر آب شیرین داشت و مردم آب آن را مینوشیدند به ویژه پس از ایجاد سد گتوند کیفیتش چنان پایین آمد که نه تنها نوشیدنی نیست که برای کشاورزی هم نامناسب است. از همه بدتر با کاهش ورودی کارون به اروندرود و خلیجفارس، با بازگشت آب شور اقیانوسی به نخلستانها و کشتزارهای جنوب خوزستان روبرو هستیم.»
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار اضافه کرد: «سدهای بزرگی که بر روی مارون، جراحی و زهره زدیم جلوی ورودی آب به تالاب شادگان را گرفت. این تالاب به رودهای مارون و جراحی و نیز سیلابهای دز و کارون زنده بود، ولی در حال حاضر شادگان چه وضعیتی دارد؟ احداث سدهای عظیم در حوزه مارون و جراحی و سدهای عظیم در حوزه دز و کارون، شادگان را در حال نابودی قرار داده است.»
مدیریت را باید با مشارکت مردم همراه کنیم
وی با اشاره به اینکه ارائه راهکار برای بهبود وضعیت آب در حال حاضر دیگر سخت و دشوار است، افزود: «باید بنا بر بند 1 سیاستهای کلی محیط زیست کشور، مدیریت آب، خاک، جنگل و منابع طبیعی و مرتع را یک کاسه کنیم و با حذف وزارت خانه نیرو و مدیریت سازههای آب، سدسازی را هم حذف کنیم. چون در یک حوزه آبخیز مگر میشود خاک و آب و جنگل را جدا جدا و بدون مشارکت مردم بومی محلی مدیریت کرد؟! این در کمال نادانی است که فکر کنیم جنگل از خاک، مرتع از کوه و همینطور کوه و آبخیز از آب و رود و همه اینها از انسان مولد بومی جدا هستند.»
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار با بیان اینکه پیدایش وزارت خانه نیرو و اعمال مدیریت از بالا به پایین در آبخیزهای کشور در دهه 1330 بسیار اشتباه بوده است، تصریح کرد: «مدیریت را باید به جوامع بومی مولد و خبرگان محلی سپرد که درکی صحیح از جغرافیا و اقلیم و توان بومشناختی حوضه دارند. نمیشود در تهران عدهای که درک صحیح از توان بومشناختی واقعی بیش از 30 حوضه آبی بسیار متنوع ایران ندارند بنشینند زیر تهویه مطبوع و تصمیمگیری کنند. تصمیمگیریهای ژرفاندیشی نشده و در راستای سود کلان شرکتهای ساختوساز، بلایی سر تالاب هورالعظیم و مردم بومی وابسته به آن آورده که باورکردنی نیست.»
مردم و بهویژه مردم بومی بزرگترین نامحرمان برنامههای دولتی هستند
وی اظهار کرد: «بیش از 10 هزار انسان در پیرامون این هور زندگی مولد و سازگاری داشتند و امنیت خوراک منطقه بر دوش آنها بود. برق آبیهای غولپیکری مانند سد کرخه 7.3 میلیارد مترمکعبی و سد سیمره 3.2 میلیارد مترمکعبی و نیز واگذاری 8 هزار هکتار از هورالعظیم به شرکت نفت در 1387 سبب خشکیدن هورالعظیم و گرفتاری و مصیبت برای مردم پیرامون آن و ریزگرد در شهرهای سوسنگرد و دیگر شهرهای پیرامون آن شد. البته سهم مردم تنها پیامدهای ناسازگار تصمیمات کارگزاران و دستگاههای مرکز است و هیچ اطلاعی از هیچیک از تصمیمگیریها درباره حقابهها و منابع موروثی از پدرانشان نباید داشته باشند. مردم و بهویژه مردم بومی بزرگترین نامحرمان برنامههای دولتی هستند.»
ظفرنژاد اظهار کرد: «دو دهه است که فناوریهای سازگاری در دسترس است که میتوان بالای هر ساختمان، صفحه دریافت برق خورشیدی و آبگرم کن خورشیدی نصب کرد تا افراد آب گرم و برق داشته باشند؛ بدون نیاز به هیچ نیروگاه برقآبی یا نیروگاه سوخت نفتی که هر دو از مراکز نشر کربن و دشمن محیط زیست کره زمین بشمار میروند. اگر در این دو دهه تنها هزینه یکی از سدهای معمولی را صرف این انرژی خورشیدیهای کوچک کرده بودیم با کمکگیری از شرکتهای دانشبنیان و خبرگان جوان کشور نه تنها اشتغال بسیار پایداری از این راه پدید آورده بودیم که دیگر به هیچ یک از روشهای ناپایدار مهندسی تهاجم به طبیعت نیاز نداشتیم و بسیاری از مشکلات کشور حل میشد.»
دستگاه اجرایی کشور نیاز به یک جراحی دارد
وی با اشاره به اینکه دستگاه اجرایی و دولت نیاز به یک جراحی دارد و باید جلوی مافیای آب را گرفت، افزود: «اگر بخواهیم این سرزمین را نجات دهیم باید یک جراحی در دولت انجام شود. باید وزارتخانههای ناسازگار را جراحی کنیم و غدههای سرطانی مانند وزارت خانه نیرو و وزارتخانه های تهاجم به طبیعت و ساختوساز گرا را حذف کنیم و شیوه کار در سازمان محیط زیست و فرایند گردش مالی در سازمان برنامه و بودجه که در نابودی زیستبوم مشارکت کردهاند را تغییر دهیم. ضروری است بازبینی جدی در مقررات ملی ساختمان و مقررات خانهسازی و شهرسازی کشور انجام و ساختمانهای صفر که به هیچ سدی نیاز ندارند و پساب و پسماندشان صفر است و سازگار با طبیعت و زیستبوم هستند ساخته شود.»
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار با بیان اینکه باید مردم و مخصوصاً جوامع بومی مولد یعنی افرادی که تولید میکنند را در تصمیمگیریها وارد کنیم و همینطور تصمیمگیریها بهجای یک مرکز در تهران، به حوزههای آبی منتقل شود، گفت: «بیش از 30 حوزه آبی داریم که همه از نظر آب، خاک و پوشش گیاهی و گونههای جانوری که در آن زندگی میکنند و نیز مردم و تمدن بومیشان با هم فرق دارند. با برنامهریزی بومی/محلی/منطقهای/ سازگار با توان بومشناختی و با مشارکت مردم و جوامع مولد میتوان مدیریت را به سوی پایداری و تمدن هدایت کرد.»
ظفرنژاد افزود: «مدیریت سازههای آب در ۶ دهه گذشته، با ساخت بیش از ۳۰ طرح سد و انتقال با گنجایش بیش از ۱۸ میلیارد مترمکعب، دگرگونیهای کلانی در کمیت و کیفیت آب کارون بزرگ یا همان کارون و دز پدید آورده است.»
وی ادامه داد: «از دستاوردهای این مدیریت متمرکز، بحران کاهش آب شیرین، خشکیدن رود و آسیب کلان به کشتزارها و نخلستانهای استان خوزستان و نیز کاهش آب و خشکی در هور و افزایش ریزگرد است. در میان طرحهای ساخته شده، ۶ طرح نزدیک به ۱ میلیارد مترمکعب آب را از بالادست کارون به حوضه مرکزی میفرستند که ضربه مهلکی بر این رود است.»
موازین برنامهریزی بر پایه توان اکولوژیکی را رعایت نکردیم
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار با تأکید بر اینکه متأسفانه موازین برنامهریزی بر پایه توان اکولوژیکی را در تمام 70 سال گذشته رعایت نکردیم، عنوان کرد: «حدود 29 سد و برقآبی در کارون تأسیس شده که در هیچکدام از آنها سرسوزنی ژرفاندیشی و روشهای سنجیده سازگار با توان بومشناختی دیده نمیشود.»
ظفرنژاد افزود: «وزارت نیرو در این چند سال گذشته پویشی بسیار ناسازگار به نام «الف- ب- ایران» را به راه انداخت که هر هفته یک سد و طرح فاجعه کلید بخورد و در همین اردیبهشت هم سد جدید زارمرود مازندران را کلید زدند که همه ارزیابیها و اطلاعات آن غلط و اشتباه است.»
در آینده سایر شهرها نیز دچار کمبود آب خواهند شد
وی با بیان اینکه بیشتر استانها به خاطر نامدیریت آب و سدسازی دچار اختلاف شدهاند، اظهار کرد: «تنها خوزستان، بختیاری و اصفهان یا اصفهان و یزد یا تهران و کرج و موارد دیگر نیستند که با مدیریت ناسازگار آب اختلاف پیدا کردهاند، در سمنان و مازندران نیز بر سر سدهای فینسک و سدهایی که میخواهند آب را از مازندران به سمنان برای صنایع فلزی منتقل کنند اختلاف پیش آمده و این موضوعات مربوط به مدیریت غلط آب است و در آینده هم بقیه شهرها دچار بیآبی خواهند شد.»
این پژوهشگر حوزه آب و توسعه پایدار ادامه داد: «ناپایداری در تمام جلگهها، دشتها، رودخانهها و هورها بیش از 30 حوزه آبی کشور را بهشدت خدشهدار کرده است و شرایط بسیار ناسازگاری برای محیط طبیعی و هم برای جوامع بومی مولد این حوزهها پدید آورده است.»
ظفرنژاد با اشاره به اینکه صنایع نباید در شهرهای کویری و خشک تأسیس شوند، تصریح کرد: «یکسری افراد بدون هیچگونه درک صحیح از اقلیم مناطق گوناگون ایران شروع به تصمیمگیری و سدسازی کردند و این سبب شد چندین خط انتقال از سرشاخههای کارون به کویر ایران برای صنایع فلزی و فولاد کشیده شود. صنایع فلزی باید کنار اقیانوس و خلیجفارس ساخته یا به آنجا منتقل شوند که از آبشور برای خنک کردن فولاد بهره ببرند. نیابد آب شیرینی که جان انسانها را نجات میدهد و یا برای امنیت خوراک کشور در کشاورزی بکار میرود را برای خنک کردن صنایع فلزی بکار ببندیم.»