این روزها با صراحت میتوان گفت افکار عمومی در همه سطوح آن به کمتر رخدادی به اندازه کرونا و دامنه شیوع و ابعاد خطرناک آن میاندیشد. شاید بتوان گفت تصویر رسانهای و اجتماعی کرونا به مراتب بزرگتر، مبهمتر و هراسناکتر از خود ویروس و بیماری برآمده از آن شده است. در عین حال هنوز مسأله بخوبی روشن نیست که کرونا کشندهتر است یا تصویر ترسناک آن؟
طبیعتاً هر پدیدهای در این حد ذهنیت جامعه را به خود مشغول کند، یک رخداد پیچیده و چند وجهی است که هم فهم آن و هم چارهجویی درباره آن نیازمند توجه در سطوح و ساحتهای مختلف است. امروز ابعاد مسأله کرونا در ایران و حتی در جهان را نمیتوان تنها به اتکای دانش پزشکی؛ سیاستگذاریهای اجرایی یا قدرت ارتباطات کاهش داد. کم کردن از خطر کرونا و هراس اجتماعی از فراگیری کشندگی آن را میتوان و باید در دایره پدیدهای به نام «بحران کرونا»؛ «مدیریت بحران کرونا» و «ارتباطات بحران کرونا» مورد مطالعه قرار داد. به این اعتبار ضرورتهایی پیش روی دانشمندان، محققان؛ سیاستگذاران، مدیران، نهادها و فعالان اجتماعی و مدنی و دستاندرکاران رسانهها و حوزه افکار عمومی قرار دارد که نخستین وجه مشترک آن چندوجهی دیدن بحران کرونا و داشتن نگاه چندجانبه به فرآیند پیدایش؛ شیوع و اثرگذاری آن است.
من در اینجا تنها از ساحت ارتباطات بحران به این پدیده نگاه میکنم؛ با قید این دو ویژگی که اولاً ارتباطات بحران نمیتواند غافل از زمینههای اجتماعی؛ سیاسی؛ فرهنگی و حتی اقتصادی مؤثر در پیدایش بحران باشد و ثانیاً نمیشود درگیر شدن شدید افکار عمومی را به مسأله کرونا تنها ساخته و پرداخته رسانهها و بزرگنمایی آنها دانست. جامعه ایرانی درهر جا به کرونا میاندیشد و از کرونا سخن میگوید گوشش به سوی هر درست و نادرستی درباره کرونا شنواست و حتی میتوان گفت در خواب هم کرونا را میبینند و در بیداری از کرونا میترسند.
کهنسالان به گونهای و جوانان و کودکان به گونههایی دیگر پیگیر خبرها؛ گزارشها؛ شایعهها؛ توصیهها و پیامدهای پدیده کرونا هستند. هر روز هر ساعت خطر کرونا بخشی از میدانهای زندگی؛ عرصههای عمومی و حتی حریمهای خصوصی را به تسخیر خود درمیآورد. دامنه تعطیل شدن و محدودیتهای تحصیل، کار، تصویر و خدمترسانی مدام در حال پیشروی است.
چنین شرایطی چگونه به وجود آمده است؛ چقدر واقعی نیست؛ تا کجا پیش میرود و نهایتاً در کجا به اندازهها و ابعاد طبیعی خود میرسد؟ ارتباطات بحران پاسخی که میتواند به این پرسشها بدهد این است که اولاً باید نهاد علم یعنی دستگاهها و شبکههای دستاندرکار در حوزه دانش پزشکی، سلامت و بهداشت توانایی درست فهمیدن و درست سخن گفتن را در باب این پدیده به جامعه نشان دهند؛ ثانیاً نهادهای واسط اعم از دستگاههای سیاستگذار، مجری و رسانهها از اعتبار و اعتماد لازم در سطوح مختلف جامعه برخوردار شوند و ثالثاً گروههای مختلف اجتماعی به ویژه بخشهای آسیبپذیرتر و بیشتر در معرض ابتلا به ویروس کرونا از این وضعیت درماندگی و سراسیمگی روانی و اجتماعی رهایی یابند.
در شرایط بحرانی کنونی جامعه نیازمند ارتباط، اعتماد، آرامش و آموزش است و همه این ضرورتها ایجاب میکند که پیش از شکلگیری شایعهها و اخبار جعلی نهادهای معتبر علمی و اجرایی نخستین گویندگان خبرها و توصیههای پیشگیری، کنترل و درمان باشند، حقیقت را بگویند و اعتبار منبع را در منظومه ارتباطی جامعه بالا ببرند.
آنچه بیش از کرونا جامعه ما را تهدید میکند، خطر بی اعتمادی، آشفتگی ذهنی، روانی و اجتماعی و احساس بی پناهی و خودتصمیمی است.