به گزارش عطنا و به نقل از ایرنا، اسپرهم در این نشست در دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به ادبیات عرفانی در قرون اول اسلامی، گفت: در قرن سوم، هم ماهیت عرفان و هم یادداشتها خانقاهی هستند، نه این که هیچ چیز جز عرفان خانقاهی نمیبینید؛ بلکه غلبه با هویت خانقاهی است. عرفان از قرن پنجم به بعد، با چهره دیگری وارد صحنه سیاسی و فرهنگی جامعه میشود که من نام آن را عرفان وجدی و حالی گذاشتم.
اسپرهم افزود: این عرفان با عرفانی که ابراهیم ادهم داشت تفاوت دارد و برخلاف عرفان ادهمی که با جوارح درگیر بود با جوانح (استخوان های قفسه سینه، به مجاز درون هر چیز) سروکار دارد و قوای درونی را به چالش میکشد. این سیر تا قرن 5 و 6 بیرونی بود اما در عرفان جدید این اتفاق باید در درون بیافتد و به جای سیر آفاقی، سیر انفسی روی دهد. عرفان وجدی دنبال خوراک روح است و این مفاهیم که قبلاً سابقه نداشت؛ مثل موسیقی و رقص سماع وارد عرفان میشود.
عینالقضات همدانی، منصور حلاج، ابوسعید ابوالخیر، مولانا، عطار نیشابوری، شمس تبریزی و حتی سهروردی از رهروان این عرفان هستند. انسانی که مخاطب عرفان وجدی است، انسان قدیم نیست همینطور فضای اجتماعی این دوره فضای اجتماعی قرون بعدی نیست.
وی ادامه داد: جریان سومی هم در عرفان اتفاق میافتد که عرفان فلسفی یا نظری نام دارد، این عرفان با شخصیت عجیبی به نام ابن عربی آغاز میشود و تحت سیطره اوست، حتی شاعران غزلسرا هم عاشقانههای خود را بر مکتب ابن عربی میگویند. تفاوت غزلهای عاشقانه شاه نعمتالله ولی با شاعری چون عطار را بهراحتی میتوان فهمید اما مخاطب متوجه نمیشود این تفاوت از کجا آغاز میشود.
وی با اشاره به این نکته که آثار عطار را جامعترین ادبیات صوفیان لقب دادهاند، ادامه داد: در نثر، نظم و در انواع سخن، تجربیات او نشان میدهد جهانهای بیشتری را درک کرده است. در دورهای که او تذکره الاولیا را مینویسد ما طبقات الصوفیه را داریم اما او با نوشتن تذکره الاولیا که دائرةالمعارفی است، کار را در پژوهش عرفانی ساده میکند. این کتاب زبان فخیم و ارزشمندی دارد که هنوز هم تکرار نشده است.
وی افزود: وقتی عطار پندنامه مینویسد (که ما در علم و اخلاق بسیار کتب داشتهایم) به نکته دیگری میپردازد که بیرون از منطق ارسطو است و هنوز هم اعتبار دارد. پندنامه او حتی تا چین و مغولستان رفته و هنوز در مدارس و مکاتب آنها تدریس میشود. عطار این کتاب را در قرن ششم برای تربیت عملی مریدان خود نوشت و این نشان میدهد که او تا چه اندازه صاحب قلم و نظر است.
وی به غزلیات عطار اشاره کرد و گفت: سنایی پیش از عطار است اما اوج کار را درک نمیکند، زیرا سنایی از پوسته دین خارج نمیشود. غزلیات عطار بخش فردیت اوست که نشان میدهد او در دستیابی به فردیت بینظیر است. او در منطقالطیر نیز طور دیگری حاضر میشود، کتاب او را با الگوهای گوناگون میتوان تحلیل کرد و هیچ دانشی را نمیبینید که منطقالطیر با آن قابل بررسی نباشد. این اثر را با همه نظریههای روایتپژوهی، ساختارگرایی، فرمالیسم و مکتبهای مختلف ادبی که حتی امروز هم درک آنها کار سادهای نیست قابل تحلیل میبینیم. او جهانی را ایجاد میکند که فراخ است و حتی پژوهشگر امروز را دست خالی نمیگذارد.
اسپرهم بیان کرد: عطار در هر سه میدان عرفان بازی میکند، او آداب خانقاه را میآموزد، در عرفان وجدی ایدههای نوینی دارد. دفاعی که او در تذکره الاولیا از حلاج میکند، فقط از عطار برمیآمد، چنانکه افزودن سماع به عرفان اسلامی، تنها در توان مولانا بود. عطار وحدت شهودی را مطرح میکند و آن را در برابر وحدت وجود قرار میدهد، عرفان وجدی با عشق درهمتنیده میشود و آن را در خود دارد.
وی با اشاره به روایتی از دیدار ابوسعید ابوالخیر و ابنسینا گفت: باید معنا را در درون احساس کنیم، عرفا بهگونهای حکایت میکنند که اگر داستان بخوانید و خود را میان آن نبینید، معنا را درنیافتهاید، اینگونه معنای معنا دریافت میشود. کسی از نشانه به معنا نمیرسد، ما تنها از معنا میتوانیم به معنا برسیم چرا که معنا، آگاهی نیست، بینش است. آثار عرفانی فرآورده نیستند، فرآیند هستند، فرآیند شدنی که باید درون انسان اتفاق بیفتد و این اشتباهی است که شارحان متون عرفانی با متوقف کردن معنا در شرح انجام دادهاند. تفسیر و شرح متن عرفانی، جز با تغییر در خواننده روی نمیدهد.
مریم اکرمی فرد، پژوهشگر درباره ترجمه صور شعر منطقالطیر به زبان فرانسه گفت: عطار در استفاده از لغات بیمحابا عمل نکرده است، البته همواره در ترجمه ادبی بحث ترجمهناپذیری کلمات مطرح میشود که مهارت مترجم در ترجمه اهمیت پیدا میکند، اما حتی اگر ترجمه صورت بگیرد باید انتقال معنا نیز روی بدهد این حالت انتقال فرم و موسیقی شعری که در فهم معنا اثر دارد، ممکن نیست.
وی افزود: آخرین ترجمه از منطقالطیر را دکتر لیلی انور که شاگرد هانری دوفوشه کور بوده در سال 2012 انجام داده و قالب الکساندرین که 12 سیلابی و ریتمیک است برای این ترجمه استفاده کرده، البته به قول خودش به همه قواعد الکساندرین پایبند نبوده است. اکرمی فرد در ادامه بخشهایی از ترجمه فرانسه لیلی انور را بازخوانی کرد.
صفورا اژدری، با اشاره به اینکه سه ترجمه از منطقالطیر در فرانسه انجامشده گفت: نخستین آن در سال 1864 انجامشده که منثور است و پاورقی توضیحاتی دارد، دومین آن سال 2002 صورت گرفته و ترجمهای منثور و اقتباسی آزاد است. سومین آن همین کار لیلی انور در سال 2012 و ترجمهای منظوم است، واژهنامهای به زبان فارسی، فرانسه دارد، توضیحات عرفانی لازم در آن گنجاندهشده و مینیاتورهایی نیز در آن چاپ شده است و بهترین ترجمه در میان همه ترجمههاست.
این پژوهشگر در ادامه به مقایسه واژگان عشق در ترجمههای مختلف منطقالطیر پرداخت.
گفتنی است، منصوره محمودی، مقاله «ژئوپوئتیک کعبه در آثار عطار»، مریم اکرمی فرد، مقاله «بررسی چگونگی انتقال صور شعری در ترجمه فرانسوی منطق الطیر» و صفورا اژدری، مقاله «چگونگی انتقال واژگان مرتبط با عشق در ترجمه های فرانسوی منطق الطیر» را در این نشست ارائه دادند.
خانم محمودی در ارائه خود در این نشست عنوان کرد که رویکرد جغرافیای ادبی و نیز ژئوپوئتیک (که یکی از پیشگامان آن کنت وایت است)، سعی دارند تا به محیط و فضای تفکر خالق اثر به عنوان فضای خاص خود او و همچنین عواملی از محیط های بیرونی مؤثر در تولید اثر و نمود و انعکاس این عناصر مکانی بیرونی در یک اثر ادبی یا هنری بپردازند. این رویکرد علمی_ادبی نهایتاً به شناخت و تفسیر جغرافیای ادبی خالق اثر متمرکز می شود که در آن مختصات مکانی ملموس بیرونی با مکان های تخیلی و پوئتیک در هم می آمیزند و جلوه ای یکتا، مختص آن اثر می آفرینند. با این رویکرد می توان در آثار قاضی سعید قمی جغرافیای ادبی خاص وی را استخراج کرد. بسیاری از شعرای ایرانی از جمله عطار نیز در اشعارشان نگاه و عناصر ژئوپوئتیک نهفته است. در این راستا در تحقیق خود به بررسی ژئوپوئتیک خانه کعبه در اشعار عطار پرداخته ایم.