به گزارش عطنا، میرجلال الدین کزازی، استاد دانشگاه علامه طباطبائی در این گردهمایی گفت: به نام اهورامزدا دادار روشن کردگار با درودی گرم از بن جان و دندان به یکایک شمایان استادان و دانشجویان. درودی گرم بر هنرمندانی که در این بزم بهین به آیین کهن، خود را به نمود آوردند.
وی افزود: مردان خرم و خوی خنیا، گوینده چرب دست شکرین سخن. طناز نغز پرداز، جناب رضا رفیع که گاه نیز شگفت زا می شود، برای من مایۀ شادمانی است که در این بزم هستم.
وی در ادامه اظهار کرد: این بزم را بزمی می دانم به نامی ایرانی. زیرا بسیاری از شما دانشجویانی که از سرزمین های دیگر به ایران آمده اید، شاید خود ندانید، اما از دید من، دست کم، ایرانی هستید. نه ایرانی که در جغرافیای سیاسی کنونی ایران به سر می برید. آن ایرانی که شهروند کشوری است، بسیار پهناور که «ایران فرهنگی» است.
این استاد زبان و سخن در ادامه تصریح کرد: ایران، تاریخی است. پاره ای از شما پارسی زبانید. به زبان شگرف و شکرین و شررخیز پارسی سخن می گویید. پاره ای نیز از کشورهایی آمده اید که زبانشان دگر شده است، اما در فرهنگ، در تاریخ در منش و خوی همچنان ایرانی هستید.
کزازی اظهار کرد: از سوی دیگر، آن دانشجویان ایرانی غیر ایرانی که نه در جغرافیای ایران می زیستند، گام به کشوری دامن گستر، فرهنگی، ادبی و زبانی نهاده اید.
این شاهنامه پژوه بیان کرد: زبان پارسی گونه ای، جهان شاهی دور مرز را پدید آورده است که از کاشغر تا قیروان را در برمی گیرد. بسیاری از سروده ها و نوشته های پارسی در کشورهایی پدید آمده اند که مردم آن کشورها نه بخشی از جهان شاهی فرهنگی ایران بوده اند و نه زبانشان پارسی بوده است.
این استاد دانشگاه علامه طباطبائی تاکید کرد: پس از هر کدام از این دیدگاه ها بنگریم شما به سرزمینی آمده اید که در آن بیگانه نیستید. ایران در درازای فرهنگ گران سنگ و تاریخش، سرزمین سپند، سرود و سخن بوده است.
وی افزود: یکی از با فرهنگ ترین کشورهای جهان ایران بوده است. بسیاری از سامانه های فرهنگی، ادبی و اندیشه ای از ایران به کشورهای دگر رفته است. بیهوده نیست که فرزانه نام بردار آلمانی می گوید: تاریخ با ایران آغاز می شود. یا فرزانه ای از روزگار باستان «فیثاغورث» گفته است: برترین آیین ها، آیین مغان است یا همین اندیشه ورز به عرض گفته است که دانش های نهانی را از فرزانۀ ایرانی در بابل آموخته است.
کزازی تصریح کرد: پادشاه بزرگ روم، ژولیوس سزار در یادداشت های خود نوشته است که آروزی من آن است که بتوانم در شیوۀ فرمان رانی از «شهریار بزرگ پارسی» کوروش پیروی کنم.
این استاد سخن اظهار کرد: شاهکارهای ادب پارسی در جهان، هنگامه ای انگیخته اند. یک نمونه دانشور و چارانه سرای ایرانی «خیام» که سخنوری است که در گونۀ خویش بی مانند. سروده های او در چندی، اندک است اما در چونی به شگرفی گران مایۀ او با چند چارانه تنها توانسته است به سخنوری جهانی دیگرگون بشود. چارانه های خیام به زبان انگلیسی برگرداننده می شود.
او در ادامه گفت: این چارانه ها، دیوان ناگریز انگلیسی ها و انگلیسی زبانان می شود. هنگامۀ ادبی در کشورهای انگلیسی زبان به همان سان در انگلستان برمی انگیزد. شیوۀ نوی را در ادب انگلیسی پایه می ریزد. که آن را با نام کهین خیام، که عُمَر بوده است، عمریسم می نامند.
این شاهنامه پژوه ادامه داد: اندکی پیش تر بیاییم. سعدی در شیراز غزل می سراید. پنجاه و شصت سالی پس از در گذشت او جهانگرد نامدار مراکشی «ابن بطوطه» نشسته بر زورقی بر رودی در چین پیش می رفته است. زورق بان به پاس دل خود ترانه ای را می سروده است. زورق بان که دانشی نیاموخته بوده است. ابن بطوطه جهانگردی است بسیار باریک بین؛ نه تنها آنچه را می دیده است، آنچه را که می شنیده است، می نوشته است و بر می نگاشته است. بیت هایی از این ترانه را برنگاشته است. بیت هایی است از غزلی از سعدی، این جادوی زبان و ادب پارسی، سال ها به درازا می کشیده است. سروده ای از سعدی آن چنان در دل و جان چینی یان کارگر می افتاده است که زورق بان چینی دانش نیاموخته در تنهایی به پاس دل خود آن را به آغاز می خوانده است.
کزازی بیان کرد: اندکی پیش تر بیاییم. برسیم به روزگار کنونی، سروده های مولانا جلال الدین محمد بلخی که مانند هر سروده ای دیگر در برگردان آنچه می باید بود، نیست. هنگامه ای در ایالات متحد بر می انگیزد. این برگردان، سال ها در شمار پر فروش ترین کتاب های ادبی بوده است. آنچنان، مردمی شده است که یکی از خوانندگان نامدار آمریکایی آن را در ترانه ای خوانده است. هنرپیشه پرآوازۀ آمریکایی «برد پیت» به همان سان همسر او «آنجلینیا جولی» بیت هایی از چارانه مولانا را در برگردان انگلیسی آن بر تن خویش خال می کوبند.
او در ادامه گفت: کسی که می خواهد خالی بر تن خود بکوبد باید سوزش سوزن را برتابد. ناب ترین شورانگیزترین، شرر خیزترین سخن را برمی گزیند. آمریکایی ها و انگلیسی ها هم سخنورانی نامدار دارند. چرا برگردان چارانه ای از مولانا را این دو بر می گزینند که بر تنشان نقش بگیرد؟
این استاد دانشگاه علامه طباطبائی گفت: شما به سرزمینی آمده اید که سرزمین فره، فروغ و فرزانگی است. سرزمین سپند و سرود به همان سان خنیا. من پروایی ندارم که بگوییم ایران که نه تنها خاستگاه سخن، خاستگاه خنیا نیز هست.
کزازی تصریح کرد: چند دهه پیش، کاشی ای در شکرستان خوزستان در چغازنبیل از زیر خاک بیرون آورده شد. این کاشی لعاب داده، نقشی بر خود داشت که مایۀ شگفتی است. فراتر از آن خرد آشوب است. اندیشه کوب است. گروهی هم نواز بر این کاشی نقش گرفته اند. چند تنی، سازی را در بر دارند و می نوازند. خواننده در میانه ایستاده است به آیین خوانندگان ایرانی دو دست خود را در دو سوی گوش خویش نهاده است. این هنر نغز ناب فراسوی آن، خنیا جادوی زیر و بم می باید در سرزمینی صد ها سال شناخته شده باشد.
او تاکید کرد: باید آن را ورزیده باشند. در کار آورده باشند. با گروهی هم نواز پدید بتواند آمد. نویسنده کتاب گران سنگ با نام ترانه ها مانند کسان دیگر نوشته است که بنّایان ایرانی که به بغداد می رفتند تا برای خلیفه گان بغداد کاخ بسازند و بیفرازند به هنگام چیدن چینه، ساختن دیوار ترانه ای بر زبان می راندند. این ترانه ها آنچنان دل نشین و نوشین افتاد که اندک اندک پایۀ خنیا را در حجاز و دیگر سرزمین ها ریخت. اسپانیایی ها، خنیای ایرانی را با خود به اروپا بردند. دگرگونی بنیادین در این هنر در کشورهای اروپایی پدید آوردند.
کزازی در ادامه تصریح کرد: خوش آمدید به این سرزمین. بی گمانم که اگر فرهیخته به فرهنگ، پیراسته از هرگونه تنگ بینی و پیش داوری با فرهنگ، ادب و تاریخ پیشینه ایران آشنا شوید بخشی از جهان شاهی فرهنگ ایرانی و ادب پارسی خواهید بود. این بخت بلند را داشته اید که اگر ایرانی نیستید، بتوانید با یکی از گران سنگ ترین سامان های فرهنگی جهان، یکی از شور انگیزترین و گران مایه ترین سامان های ادبی گیتی، با نغز ترین، نازک ترین و ناب ترین زبان جهان که «زبان پارسی» است، آشنا شوید. من هرگز از سر شورمندی و شیفتگی سخن نمی گویم. برهان دارم. برای آنچه بر زبان من می رود، اگر نیاز بود در سخنرانی دیگر به برهان دانشوران بر شما روشن خواهم داشت که چرا زبان پارسی را ناب ترین زبان از دید زبان شناسی تاریخی می دانند.
این استاد دانشگاه علامه طباطبائی تاکید کرد: «هانری کربن» شکوفاترین سالیان زندگی خود را در کار آن کرد که سرگذشت اندیشۀ آیینی ایران را بپژوهد و بیابد و بنویسد. او نخست می خواست به ایران پس از اسلام بپردازد. اما در گیراگیر پژوهش به استواری دانست که اگر بخواهد پژوهشی با سامان و سرانجام به دست بدهد، ناچار است به خاستگاه ها و بنیادها نخست روی بیاورد. در اندیشۀ باستانی ایران به پژوهش پرداخت. دستاورد آن، یکی از گران سنگ ترین پژوهش های گیتی است که در چهار پوشینۀ ستبر در جهان اسلام چاپ شده است. «هانری برن سون» در سخنرانی خویش در دانستان آکادمی فرانسه گفت: اگر شعر آن است که مولانا جلال الدین می سراید، ما همه دیوان سخن فرانسوی را باید با آب بشوییم. برترین ستایش، نغزترین سخن آن است که از زبان دیگران شنیده می شود. بویژه از زبان دشمنان دشمن کور دلِ کینه توز. همواره در حال نکوهش است بیگانه با ستایش اگر او زبان به ستایش گشود این ستایش از سر ناچاری است. استوارترین، بنیانی ترین، بی چند و چون ترین سخن است. مانند آن سخنی که در خلیفه در بغداد رفت که نمی خواهد سر بر تن هیچ ایرانی بماند.
کزازی در پایان گفت: با این سخن، این گفتار به پایان می آورم که ایرانیان هزاران سال فرمان راندن دمی به ما تازیان نیاز نداشتند. ما سالی چند بیش نیست که فرمان می رانیم. اما دمی نبوده است که از ایرانیان بی نیاز باشیم. بنازید سر می افرازید که در این سرزمین سپند اهورایی به سر می برید که سرزمین هزاره هاست.