پژوهشگر حوزه شهر و کودک با تشریح تحقیق خود درباره تحلیل جایگاه شهر در نقاشی کودکان و نوجوانان گفت: کودک تا 16 سالگی به تدریج خود را جزئی از یک جمع میبیند که میتواند موضوعی مثل خانواده، گروه آشنایان و... را تولید کند و جمعها در کنار هم یک موضوع کلیتر به اسم شهر را تولید میکنند که تغییر انتزاع از پایینترین سطح یعنی فرد شروع میشود و همین مفهوم، هویت اجتماعی را به تدریج شکل داده و پایهریزی میکند.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «شهر و کودک» عصر دوشنبه، ۱۶ مهرماه همزمان با روز ملی کودک با حضور الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران و رئیس کمیته نظارت و پیگیری مصوبه شهر دوستدار کودک، محمدسعید ایزدی، معاون وزیر راه و شهرسازی، پرویز پیران، جامعهشناس و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبائی، شهرام اقبالزاده، مترجم، نویسنده، ویراستار و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، پرنیان کردشاکری، پژوهشگر حوزه شهر و کودک و نگار بزرگ زاده یزدی، فعال اجتماعی به عنوان دبیر پنل در خانه گفتمان شهر برگزار شد.(گزارش تصویری)
پرنیان کردشاکری، پژوهشگر حوزه شهر و کودک درباره پژوهش خود گفت: این طرح پژوهشی بود که با حمایت شرکت بازآفرینی شهری و به طور خاص، دفتر مطالعات بازآفرینی شهری انجام شده است و تحلیلی است از آثار یک مسابقه که در سال ۱۳۹۳ به عنوان مسابقه «شهرمن، محله من» برگزار شد؛ مخاطب این جشنواره کودکان بودند که با یک سری محورهای خاص اینکه شهر و محله مطلوب را چگونه میبینید، مشکلات و مسائل شهر و محله خود را چگونه ارزیابی میکنید در سال ۱۳۹۳ برگزار شد.
وی افزود: ورودیهای حاصل از این جشنواره بالغ بر ۲۰۰۰ اثر نقاشی، انشاء و نقاشی-متن بود که صلاح دیده شد تحقیقی انجام دهیم و از نظرات کودکان استفاده کنیم؛ به غیر از دو استان سمنان و بوشهر هم از باقی استانها اثر دریافت کردیم.
وی درباره اینکه چرا تصمیم گرفته شد این آثار تحلیل شود، بیان کرد: وقتی که ما از شهر و کودک صحبت میکنیم باید به خیلی از مسائل بنیادین بپردازیم و ببینیم که شهر در نگاه کودک چگونه است و چگونه تعریف میشود و بعد به آن شاخص بدهیم.
وی ادامه داد: به طور کلی از روش تحقیق زمینهای در این تحلیل استفاده شد که حدود ۴۰۰ کد از الگوهایی که در آثار بچهها ظهور میکرد، استخراج شد و یکی از چالشهای اصلی، کدگذاریهای نقاشیها بود.
وی ادامه داد: در انتها یک مقوله مرکزی درباره اینکه تکامل شناختی کودک نسبت به شهر چیست، یعنی شهر از دید یک کودک سه ساله (در یک سر طیف) چه ویژگیهایی دارد و بعد در سر دیگر طیف، نوجوان ۱۶ ساله چه دیدی دارد و تغییر به چه صورت است، تولید شد و نتایج هم در سه بخش مفهوم فضا و مکان، شهر و شهر من، کودک و شهروندی تقسیم شد.
کردشاکری درباره سیر تکاملی نگاه کودک به مفهوم فضا و بیپایان بودن آن تصریح کرد: در سنین پایینتر موضوعات مستقل نمادین و جدا از هم افتاده مانند خانه فردی، آدمک، خورشید و ماشین فردی وجود دارد که اینها در کنار هم یک مفهوم را میرسانند و هیچ رابطه معنادار فیزیکی جغرافیایی ندارند. سپس وارد نقاشیهای سنین ۷ تا ۱۱ سال که میشویم کمکم این ارتباطها شکل میگیرد؛ مثلا اتوبوس، جاده و خطکشی کنار هم کشیده میشوند و شهر من، خانه من و خانواده من کنار هم جمع میشوند و شهر من و محله من را تشکیل میدهند.
وی افزود: هنوز ارتباط زیادی بین شهر من، خانه من و محله من وجود ندارد اما اتفاق جالبی که میافتد در بخش آخر است، کاری که کودک توصیف میکند بخشی از یک نهاد بزرگتری است که در میان چند موضوع همپوشان دیگر واقع شدهاند و کودک فقط یک بخش از آن را ترسیم میکند چون حس تعلق به آن را دارد یا در خاطرش مانده است.
وی ادامه داد: در کنار این تکامل نگاه، یک سری مقولههای برونیافته داریم؛ در حین اینکه کودک فضا را درک میکند از تعریف عام بودن فضا خارج شده و خاص شده است، این موضوع نشانههایی مانند سیالی فضا را به ما میدهد.
پژوهشگر حوزه شهر و کودک درباره سلسله مراتب فضا و تمایز بین فضای عمومی و خصوصی در سیر بلوغ ذهنی کودک گفت: ما چند فضا شامل۱-فضای دریافته، ۲-فضای پنداشته، ۳-فضای دلخواه و ۴-فضای زیسته یافتیم.
وی افزود: فضای دریافته، فضایی است که به عنوان مفهوم کلی دریافت میکنید. مثلا اینکه چند نفر داخل اتاق هستند؛ فضای پنداشته هر آن چیزی است که شما یک بار تحلیلی اضافه از ذهن خودتان به فضای عینی دریافت شده اضافه میکنید، فضای دلخواه فضای ایدهآل کودک است و فضای زیسته فضایی است که تلاقی فضای دریافته و پنداشته است.
وی ادامه داد: فضای دریافته از کودکان سه ساله تا نوجوانان ۱۶ ساله تقریباً با یک روند یکنواخت افزایش پیدا میکند و بزرگتر میشود؛ تا وقتی که کودک، شهر را تجربه نکند فضای پنداشتهاش فضای متفاوتی خواهد بود؛ به خاطر محدودیت تحرک بچهها در سن سه تا هفت سالگی فضای زیسته کوچکتر است، از سن هفت تا ۹ سالگی یک افزایش شدید مشاهده میکنیم و میل بیپایان کودک برای تجربه فضاها ظاهر میشود.
وی افزود: در دوران نوجوانی این روند افزایشی کاملا بسته میشود و یک روند سرخوردگی را از اینکه چرا نمیتوانم این را داشته باشم، کاش شهر من این بود و چرا اینها را ندارم بهوجود میآید و نوجوان ما به توصیف فضای آرمانی پناه میبرد و از واقعیت زده میشود و یک سرخوردگی سهمگین نا امیدی از اینکه میتواند فضای پنداشته خود را به فضای آرمانی نزدیک کند، ایجاد میشود.
کردشاکری اضافه کرد: در روند ذهنیت کودک به شهر هم ما در سن سه تا ۶ سالگی مفهوم شهر در خانه را داریم. سپس شهر به مثابه محل سکونت بهوجود میآید؛ الگوی این روند متناوبتر میشود و شکل پیوستهتر مشاهده میشود تا اینکه مفهوم سکونت در کنار هم در شهر ایجاد میشود و در دوره نوجوانی شهر یک مفهوم محل سکونت عالیه را پیدا میکند.
وی در پایان بر جایگاه دادهها و اطلاعات گروههای مختلف خانواده، دوستان، مدرسه و رسانهها در شکلگیری انتزاع کودک از محیط پیرامون و کشف جهان پیرامون تاکید کرد و از آن اینگونه نتیجه گرفت: کودک و نوجوان به تدریج خود را جزئی از یک جمع میبیند که این جمع میتواند یک موضوع مثل خانواده، گروه آشنایان و... را تولید کند و جمعها در کنار هم یک موضوع کلیتر به اسم شهر را تولید میکنند که تغییر انتزاع از پایینترین سطح یعنی فرد شروع میشود و همین مفهوم، هویت اجتماعی را به تدریج شکل داده و پایهریزی میکند.