رئیس کمیته حقوق دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: بهمن کشاورز بزرگترین معلم، آموزگار و استاد من در طول زندگی بوده و هست؛ او در طول ۵۴ سال، ۶۴۸ هفته، ۱۹۷۰۰ روز و در تمام لحظات آنچه میدانست آموخت مرا، اما قدر استاد و نکو دانستن استاد به من یاد نداد و حالا در برابر او ایستادهام تا او را قدر نهم و سپاس گویم.
به گزارش عطنا، آیین نکوداشت استاد بهمن کشاورز، حقوقدان، پژوهشگر و رئیس سابق اتحادیه سراسر کانونهای وکلای دادگستری ایران (اسکودا) روز یکشنبه، ۱۸ شهریورماه با سخنرانی علیرضا آذربایجانی، معاون هماهنگی و برنامهریزی دستگاههای اجرایی معاونت حقوقی ریاستجمهوری، ابراهیم امینی، نایب رئیس شورای شهر تهران، محمدحسین ساکت، رئیس هیئت مدیره انجمن حقوقشناسی، مرتضی شهبازینیا، رئیس اتحادیه سراسر کانونهای وکلای دادگستری ایران (اسکودا)، فریده غیرت، نایب رئیس پیشین کانون وکلای دادگستری مرکز و سعید ملکزاده، رئیس کمیته حقوق دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام و تهمورث بشیریه، استاد حقوق دانشگاه علامه طباطبائی به عنوان مجری برگزاری مراسم برگزار شد.(گزارش تصویری)
سعید ملکزاده، رئیس کمیته حقوق دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، دوست و همراه ۵۴ساله استاد بهمن کشاورز در ابتدای سخنرانی خود گفت:
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم/ نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم/ شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
گفتنیها را همه گفتند مطالب حکیمانه و عالمانه را فرمودند. من اجازه میخواهم در حد بضاعت عاشقانه سخن بگویم؛ دل دیوانه را از بند رها کنم و با زبان دل سخن گویم.
از رهگذرم دور شوید و بگریزید/ دیوانه از بند رهایی است دل من
وی ادامه داد: در مهرماه سال ۱۳۴۳ پس از آموزشهای سنگین و طاقتفرسای دانشکده افسری با تأخیر وارد کلاس اول دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدم درِ کلاس در انتهای آن اتاق بزرگ قرار داشت؛ صدای در و شاید هم صدای پوتینهای سربازیام و شاید هم ضربان قلبم همه سرها را به عقب برگرداند تنها یک نفر با چهرهای مصمم و بسیار بسیار جدی و با نگاهی عمیق و نافذ و دنبالهدار این ذره ناچیز را بیاختیار به کانون مهر و محبت و عظمت خود کشاند و در کنار خود نشاند؛ نشستن همانا و حالا ۵۴ سال وبال گردنش شدن همانا.
وی افزود: او بلافاصله به بهانه تأخیر ورودم، کار و وظیفه خطیر آموزش مرا به عهده گرفت نه تنها درسهای دانشکده حقوق را بلکه درس زندگی را، درس عاشق شدن و خدمت به مردم را، از ستمگران روی برگرداندن را،ملامت کشیدن و نرنجیدن را و بالاخره سوختن و خاکستر شدن و بر باد رفتن را به من آموخت.
سعید ملکزاده، با تأکید بر اینکه بهمن کشاورز بزرگترین معلم، آموزگار و استاد من در طول زندگی بوده و هست، گفت: او در طول ۵۴ سال، ۶۴۸ هفته، ۱۹۷۰۰ روز و در تمام لحظات آنچه میدانست آموخت مرا، اما قدر استاد و نکو دانستن استاد به من یاد نداد و حالا در برابر او ایستادهام تا او را قدر نهم و سپاس گویم.
وی برای سپاس و تشکر از استاد بهمن کشاورز بیان کرد: با چه زبانی تو را سپاس گویم در جایی که میبینم خداوند متعال در اولین آیاتی که به پیامبر بزرگوار نازل میفرماید خود را یک معلم معرفی میکند؛ ای سرفراز و مغرور، ای دشمنستیز مردمدوست، ای راهدان و راهنما، ای طوفانده بیپروا، ای زودآشنای دیرگذر، ای امیدوار و امیدبخش، ای زنده و زندگیساز، ای رونده و پیشتاز، ای سخاوت آفتاب، ای صخره صلابت، ای سمبل شرافت، ای یادگار خویهای فراموش شده با چه زبانی تو را سپاس گویم.
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز/ ز روی صدق و صفاگشته با دلم دمساز
روندگان طریقت ره بلا سپرند/ رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
غم حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب/ که نیست سینه ارباب کینه محرم راز
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست/ من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز
چه گویمت که ز سوز درون چه میبینم/ ز اشک پرس حکایت که من نیم غماز
چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت/ که کرد نرگس مستش سیه به سرمه ناز
بدین سپاس که مجلس منور است به دوست/ گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز
غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست/ جمال دولت محمود را به زلف ایاز
غزل سرایی ناهید صرفهای نبرد/ در آن مقام که حافظ برآورد آواز
رئیس کمیته حقوق دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطرنشان کرد: او و خانواده محترمشان پدر بزرگوارش و مادر مهربانش که خدایشان بیامرزد و جزای خیر دهد نسبت به این بنده و خانواده ام و بستگانم و حتی همشهریهایم از هیچ محبتی دریغ نفرمودند تا جایی که جناب بهمن کشاورز به لهجه شهر زیبا و باصفای نیشابور، شهر خیامها و عطارها مسلط شد و به آن لهجه شعر گفت.
وی افزود: من شاگرد اول ریاضی دبیرستان خیام نیشابور بودم و با درسهای جبر، مثلثات، هندسه، حساب استدلالی، فیزیک و مکانیک الفت عجیبی داشته و هنوز هم دارم هرگاه به یاد میآورم که از رشتهها و درسها فاصله گرفتم، قلبم مالامال غم و اندوه میشود بلافاصله به یاد میآورم که اگر وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران نشده بودم که با جناب بهمن کشاورز آشنا نمیشدم، غم و اندوه جای خود را به شکر و سپاس میدهد و سجده شکر به جای میآورم.
سعید ملکزاده در پایان گفت: حالا میخواهم دعایی را که همواره در خلوت خود با خدای خود راز و نیاز کردهام در اینجا تکرار کنم؛ خدایا تو خوب میدانی که من هیچگاه و نه در هیچ راهی بر ایشان سبقت نگرفتم ولی از تو میخواهم که در پایان راه و بر راه رجعت به سوی خود توفیق سبقت را نصیبم فرمایی؛ خدایا عاشقم، عاشقترم کن، سراپا آتشم، خاکسترم کن.
اکنون میخواهم در محضر شما استادان ارجمند و سروران گرامی اعتراف کنم که ما دو نفر همواره یک معشوق مشترک داشتیم و آن معشوق مشترک در تمام لحظات موجبات تحکیم هر چه بیشتر ارادت بنده را نسبت به ایشان و ارادت ایشان را نسبت به من فراهم آورده است و با معرفی آن معشوق مشترک به عرایض خود خاتمه میدهم.
شعلهای از آتش عشق وطن در جان ماست/ مهر میهن تا ابد در زمره ایمان ماست
با وطن ما از ازل پیمان خونین بستهایم/ خون ما تنها گروگان بر سر پیمان ماست
در پایان استاد سعید ملکزاده و حضار به احترام سرود ملی ایران ایستادند.