این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه ترنسکشوالها نیاز به حمایت دارند، گفت: ترنسکشوالها (transsexual) به دستهای از ترنسجندرها (transgender) گفته میشود که به صورت کلی و به طور مشخص بین «هویت جنسی» و «هویت جنسیتیشان» تضاد وجود دارد و این تضاد به حدی قوی است که سعی میکنند هویت جنسی یا همان جسمشان را تغییر دهند و به همان هویت جنسیتی خود نزدیک کنند.
به گزارش عطنا، «اولین همایش ملی مسائل اجتماعی زنان» به همت دانشگاه علامه طباطبائی با همکاری دیگر دانشگاههای علوم انسانی کشور و مراکز تخصصی مطالعات زنان با حضور جمعی از استادان و دانشجویان متخصص حوزه مطالعات زنان دوشنبه، ۱۰ اردیبهشتماه و سهشنبه، 11 اردیبهشتماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
مهرنوش جهانگیرپورنودهی، دانشآموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در پنل دوم این همایش که موضوع آن «زنان و هویت» بود، مقاله خود را با عنوان «فهم پدیدارشناسانه از تجربۀ زیستۀ دگرجنسبودگی(جنسیت و هویت جنسی)» که با همکاری محمدسعید ذکایی، استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی نوشته بود، ارائه داد که در ادامه میخوانیم؛
جامعهشناسان معتقدند اصطلاح «جنس» به آن دسته از تفاوتهای کالبدی و فیزیولوژیکی جنس مذکر و مونث اشاره دارد و در این صورت است که بدن زن و مرد از یکدیگر مشخص میشوند اما اصطلاح «جنسیت» تفاوتهای روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی در زنان و مردان است، جنسیت در واقع به افکار و مفاهیمی مربوط میشود که در زندگی روزمره برساخته میشوند و ضرورتا محصول مستقیم زیستشناختی و بیولوژیکی انسان نیستند.
«تفاوتهای جنسی» از بدو تولد در زندگی ما وجود دارد و وقتی که ما بزرگ میشویم آنها را کاملا در ذهنمان بدیهی میدانیم ولی جنسیت همانطور که گفتیم چیزی نیست که به خودی خود شکل بگیرد بلکه محصول کنش ما با دیگران است.
ترنسکشوالها (transsexual) به دستهای از ترنسجندرها (transgender) گفته میشود که به صورت کلی و به طور مشخص بین «هویت جنسی» و «هویت جنسیتیشان» تضاد وجود دارد و این تضاد به حدی قوی است که سعی میکنند هویت جنسی یا همان جسمشان را تغییر دهند و به همان هویت جنسیتی خود نزدیک کنند.
ترنسکشوالها یکی از انواع دگرباشها یا دگرجنسها هستند، به عنوان مثال فردی که اندام جنسی مردانه دارد اما در ذهن خودش خود را زن میداند، این ذهنیت به قدری قوی است که فرد رفتارهای مربوط به زنانگی را انجام میدهد و به همین خاطر سعی میکند هویت جنسیتی خود را تغییر دهد.
ترنسکشوالها بخشی از جامعه هستند که در زبان و نگاه مردم جامعه اقلیت نامیده میشوند و ممکن است از سوی مردم مستحق هرگونه ننگی باشند.
«آشفتگی جنسیتی» یا «ملال جنسیتی»
انجمن روانپزشکی آمریکا برای آنکه معنای منفی «اختلال هویت» برداشته شود اصطلاح «آشفتگی جنسیتی» به کار برده است تا برای افراد که بین «هویت جنسی» و «هویت جنسیتی» خود تضاد دارند بار منفی نداشته باشد.
دگرباشها هم به خاطر تضادی که بین «جنس» و «جنسیت» وجود دارد، جلوهها و رفتارهای خاصی از خودشان نشان می دهند که این رفتارها معمولا با انتظارات و ایدههایی که مردم جامعه پذیرفتهاند تطبیق ندارد و معمولا خارج از این انتظارات رفتار میکنند؛ «دگرجنسبودگی» برای یک ترنس یک تجربه متفاوتی را به وجود آورده به طوری که آنها را از مردم عادی جدا کرده و زندگی روزمرهشان را با یک سری حواشی و اختلالاتی مواجه کرده است.
ترنسکشوالها علاوه بر دردهای روحی چالش برخورد با محیط زندگیشان و خانواده هم دارند این افراد شرایط به مراتب سختتر و متفاوتتری را نسبت به سایر مردم جامعه دارند؛ به عنوان مثال یک ترنس در محیط بیرون همواره مورد خشونت قرار میگیرد، تجربه محروم شدن از حقوق شهروندی، ترک تحصیل، دور ماندن از اشتغال، دور ماندن از مراقبتهای پزشکی و از دست دادن حق شهر.
این افراد بسیار شکننده و حساس هستند، کسانی که f2m هستند، یعنی کسانی که زن هستند و میخواهند مرد شوند زندگی راحتتری دارند نسبت به کسانی که m2fهستند یعنی کسانی که مرد هستند و میخواهند زن بشوند و این به خاطر ترویج برخی نگاهها در جامعه و مردسالاری است.
ادبیات نظری «فهم پدیدارشناسانه از تجربۀ زیستۀ دگرجنسبودگی(جنسیت و هویت جنسی)» از نظریه گفتمانی جنسیت، آشفتگی جنسیتی، نمایشنامه جنسیتی، اجتماعی شدن و فمنیستهای پست مدرن؛ چارچوبی که انتخاب کردم یک سری مفاهیم مانند داغ ننگ گافمن، نظریه انزوای اجتماعی ، مفهوم ترنسکشوال و ترنسجندر بوده است.
سوال اصلی پژوهش این است که تجربه زیسته این افراد به چه صورت است افرادی که همواره تضادی بین روح و جسمشان وجود دارد چه تجربهای در زندگی روزمره خود دارند و به چه صورت میگذرد؟
روششناسی پژوهشی که انجام دادم تحقیقی از نوع کیفی بوده است؛ از رویکرد پدیدارشناسانه استفاده کردم؛ مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته بر اساس نمونهگیری گلوله برفی تکنیک جمعآوری اطلاعات بوده است.
اظهار تنفر ترنس از بازی با همجنسهای خودش در دوران کودکی بود آنها معمولا به بازیهای جنس مخالف خودشان روی میآوردند برای مثال «آنا» ترنس f2m میگوید من در مدرسه هیچوقت با پسرها بازی نمیکردم و همیشه از فوتبال، دعوا و کتککاری متنفر بودم.
نداشتن مدرک هویتی منطبق بر «هویت جنسیتی» یک ترنس
«مهرسا» ترنس f2m میگوید در شرکتی کار میکردم که با پوشش دخترانه به آنجا میرفتم 10 روز بعد مرا اخراج کردند و الان دنبال هرکاری می روم مدارک میخواهند که من هیچکدام را ندارم.
تمایز در رفتارهای اجتماعی که از همان دوران کودکی به عنوان تجربه زیسته در یک ترنس وجود دارد: سارا ترنس m2fمیگوید من حدودا هشتساله بودم و همیشه دلم میخواست لباسهای دخترانه و موهای بلند داشته باشم.
انزوای اجتماعی، کنارهگیری از جمع خانوادگی و فامیلی که یک ترنس همیشه تجربه میکند. ترنسها معمولا از جمع دوستان و خانواده طرد میشوند.
بسیاری از ترنسها در شهری که زندگی میکنند، شهر را غریبه میدانند و از فضاهای عمومی مثل پارک، سینما، سالنهای تئاتر دور هستند و اگر بخواهند بروند معمولا شب این کار را انجام میدهند؛ «آتنا» ترنس m2f میگوید من دوست ندارم بیرون بروم ترجیح میدهم فقط زمانی بروم که کسی متوجه من نباشد.
نگاه مجرمانه و بزهکارانه جزئی از زندگی یک ترنس در زندگی روزمره و جزئی از تجربه زیسته یک ترنس است.
عدم امنیت شغلی، عدم امنیت جنسی، تجربه تجاوز، خفت شدن و نداشتن رفاه جزئی از زندگی روزمره ترنسها است که موجب ناامیدی و نگاه منفی آنها میشود.
نتیجهگیری
تمامی این مسائل تجربه زیسته یک ترنس ایرانی از زندگی روزمره است اینکه تلاش میکنند روح و جسم خود را با هم تطبیق دهند از سویی هم دوست دارند تایید دیگران را به دست آورند و علاوه بر چالشی که با روح و جسم خود دارند با محیط بیرون هم دارند و در جایگاه یک «دگرجنس» تجربه متفاوتی را با مردم عادی دارند این روایتهایی که خواندم به طور کلی آشکارکننده نگرانیها، اضطراب و استرس یک ترنس است؛ اینکه یک ترنس آرزو دارد به جنس مخالف برگردد و هویت جنسی خودش را تغییر دهد ولی متاسفانه جامعه او را نمیپذیرد و فعالیتهایش هم تحت تاثیر این چالش قرار دارد.
تجربه دوران کودکی ترنسها نشان میدهد که آنها از جسمشان بیزار هستند و حتی در مواردی هم مصاحبهشوندهها سعی در نابودی جسمشان داشتند، از جسم خود بیزار بودند و هیچوقت در آیینه به خودشان نگاه نمیکردند.
همواره یک ترنس نگران آینده اقتصادی خودش است، ترنسها همه حمایت خانواده خود را از دست میدهند به خیابانها میآیند و در همانجا زندگی میکنند؛ دستمایه تحقیر و تمسخر دیگران قرار گرفتن و باورهای ما راجع به ترنسها باعث شده آنها از کار کنار سایر مردم دور باشند و امکان اینکه خودشان را بروز دهند وجود نداشته باشد.
یک «دگرجنس» و به طور مشخص یک «ترنس» کسی که «هویت جنسی» او با «هویت جنسیتی»اش متفاوت است و همواره دو چالش را با خود به همراه دارد یک امر بیرونی و یک امر درونی است امر درونی تضادی است که بین روح و جسم وجود دارد و امر بیرونی هم چالشی که با خانواده و محیط بیرون دارند.
پیشنهادها
ما با یک سری اصطلاحات فرهنگی در قالب آموزش، فیلم، مستند، گزارش، مقاله و کتاب میتوانیم این کار را فرهنگی کنیم و این آگاهی را در جامعه افزایش دهیم. صحبت نکردن درباره تابوها در جامعه یکی از مشکلات است. مردم جامعه این امر را کمتر روانی و ذهنی و بیشتر از بعد آسیبشناختی نگاه میکنند.
ایجاد موسسههای مردمنهاد و حمایت انجمنها و گروهها است که میتواند به ترنسسکشوالها کمک کند و این افراد به آنجا مراجعه کنند. جمهوری اسلامی هم با تمام امکاناتی که در اختیار دارد میتواند تبلیغات مثبتتری را نسبت به این افراد انجام دهد و خود ترنسها هم باید در جایگاه یک کنشگر ظاهر شوند.