شاید کمتر کسی در سطح ایران و حتی در سطح جهان باشد که مانند پروفسور داریوش فرهود در چهار زمینه مختلف پزشکی، روانشناسی،انسانشناسی و ژنتیک کار کرده و در همگی آنها، به واقع به غایت امر رسیده باشد. همین ویژگی منحصربه فرد است که او را متمایز کرده و به نعمتی برای جامعه علمی ایران بدل کرده است.
علیرضا حیدری-عطنا؛ وقتی صحبت از روانشناسی به طور عام و ژنتیک به طور خاص میشود، نام «دکتر داریوش فرهود» در کنار دیگر چهره برجسته این حوزه، «دکتر محمود منصور» میدرخشد و ما دوستداران و دانشجویان روانشناسی و پزشکی را قوت قلب میدهد که در یکی از مهمترین زمینههای مشترک در روانشناسی و پزشکی، یعنی «ژنتیک» چنین چهرههای قدرتمندی داریم که عرصه های مهمی از زمینههای تئوریک و کاربردی در این علم بنیادین (ژنتیک) را فتح کرده و دستاوردهای بسیار خوبی حاصل کردهاند .
شاید کمتر کسی در سطح ایران و حتی در سطح جهان باشد که مانند پروفسور داریوش فرهود در چهار زمینه مختلف پزشکی، روانشناسی،انسانشناسی و ژنتیک کار کرده و در همگی آنها، به واقع به غایت امر رسیده باشد. همین ویژگی منحصربه فرد است که او را متمایز کرده و به نعمتی برای جامعه علمی ایران بدل کرده است، «جامعیتی» که به او این امکان را میدهد که پلی بین علوم پایه، پزشکی و انسانی ایجاد کند و ژنتیک انسانی را توسعه دهد و اینچنین از خلال این پیوندها بسیاری از قفلها و بنبستهای علمی گشوده شوند.
ژنتیک پزشکی، ژنتیک جمعیت های انسانی، مشاورۀ ژنتیک و تشخیص پیش از تولد، اخلاق در علوم و فناوری به ویژه ژنتیک پزشکی، انسان شناسی، سبک زندگی، پزشکی و بهداشت سالمندان از حوزههای مورد مطالعه استاد فرهود بوده است.
وی در طول فعالیت خود خدمات گوناگونی را در سطح آموزشی، پژوهشی، برنامه ریزی، فرهنگی ، اطلاع رسانی و آموزش همگانی ارائه کرد. از مهمترین خدمات پژوهشی ایشان میتوان به کشف Transferin B- Iran و نیز کشف نوعی بیماری به نام Sever Multiple Sclerosis (Farhud Type) که شجرهنامه آن بزرگترین شجرهنامه در دنیای پزشکی است، اشاره کرد.
اما شاید بهترین زاویه و مدخل برای معرفی داریوش فرهود که به عنوان چهره ماندگار هم معرفی شده و به «پدر علم ژنتیک ایران» معروف است، به مصاحبه او با برنامه «امضا» بازگردد، آنجایی که در مصاحبه با احسان کرمی میگوید: « از ۴۵ سال پیش که به ایران بازگشتم، اولین گروه ژنتیک و انسانشناسی را در دانشگاه تهران ایجاد کردم و این آن وقتی بود که هنوز کسی در ایران مشغول به چنین فعالیتی نشده بود».
وی ادامه میدهد: «اگر دو عامل محیط و ژنتیک را در شکلگیری شخصیت هر فرد موثر بدانیم، هر دوی این زمینه محیا شده بودند تا آنچه استعداد فطری من بود محقق شود، چنانچه تنها فرزند خانوادهای فرهنگی بودم که به تحصیل من بسیاراهمیت میدادند؛ از طرفی عموی من یکی از معروفترین اطبای آن زمان و رییس بهداری آذربایجان بود. از همان برهه کودکی، بودن در کنار پدری فرهنگی که شغلش آموزش بود و آموزشگاه داشت باعث شد که با دانش و معلمی سروکار داشته و بایدهای این عرصه برای من مشخص شود، از طرفی آرزوهای دور و دراز من علاوه بر تلاش به «برنامهریزی» نیاز داشت، مفهومی که بعد از سفر به آلمان آن هم ۱۰-۱۲ سال بعد از جنگ جهانی و شرایط ویرانی این کشور برای من شکل واضحتری پیدا میکرد. البته که سختکوشی، پرکاری، تداوم و مثبتاندیشی دیگر صفات لازم برای موفقیت هستند، وگرنه چه عاملی باعث میشود که نگارش یک کتاب که ۹ سال و در شرایط جنگی برای ساعتها برنامه روزانه مرا به خود اختصاص داده بود، محقق شود؟ اینها را من از پدرم و آلمان یاد گرفتم!
همین پافشاری بر برنامهریزی و عزم جزم باعث شد تا از زمانی که راه خود را شناختم با یک برنامه ۱۰ ساله با خودم قرار بگذارم که با پایان تحصیلات و پس از آنکه عالی ترین مدارج پزشکی، ژنتیک، انسانشناسی و روانشناسی را دریافت کردم به ایران بازگشته و نخستین دپارتمان ژنتیک ایران را در سال ۱۳۵۱ تاسیس کنم؛ چنین خواستم و به مدد تلاش و برنامهریزی چنان هم شد.
در طی دوران تحصیلات ۱۶ سالهام در آلمان هر دو سال یکبار به ایران میآمدم، آن زمانی هم که به ایران بازگشتم به خصوص در شرایط دوران پس از انقلاب، دوستان من در کشورهای خارجی پیشنهادها و اصرارهای زیادی به من برای مهاجرت به آن کشورها و ترک ایران میکردند که همراه با شرایط مالی و حقوق بسیار مناسبی هم بود ولی من اعتقاد داشتم که به عنوان یک ایرانی در اینجا به دنیا آمدهام و در همینجا هم خواهم مرد».
داریوش فرهود که از پی سالها فعالیت علمی مویی سپید کرده است و حالا بیش از ۸۰ سال سن دارد، زندگی جالبی داشته است؛ بگذارید شرحی از زندگی او را به روایت از سایت خود جناب پروفسور برای شما نقل کنیم:
«پروفسور داریوش فرهود در تارخ چهارم فروردین ماه 1317 در تهران، خیابان سیروس از محلههای قدیمی تهران دیده به جهان گشود. پدر ایشان، زنده یاد محمد فرهود، از جمله فرهیختگان این زادبوم بودند و به عنوان دبیر فارسی و عربی، رییس دبیرستان و مدرس دانشگاه، فعالیت داشتند. داریوش از پدر، در خاطرات خود، به عنوان فردی؛ باهوش، منضبط، مهربان، میهن پرست، درستکار و با ایمان یاد می کند. مادرایشان، مدتی دبیر بودند. ایشان حافظ قرآن بودند و دیوان حافظ شیرازی را نیز به طور کامل در ذهن داشتند.»
پس از آنکه به سن جوانی رسید تصمیم گرفت برای ادامۀ تحصیل به خارج از کشور برود. از آنجایی که ایرانیها بسیار آلمانیدوست بودند و آلمانیها نیز ایرانیها را دوست داشتند و دانشجویان ایرانی را خوب پذیرش می کردند، پدر داریوش، آلمان را که با روحیات خود و فرزندش همخوانی داشت، برای تحصیل دانشگاهی وی انتخاب کرد. بدین ترتیب، داریوش در سن 19 سالگی به قصد آلمان وطن را ترک گفت.
در دوران تحصیل در آلمان، دکتر با وجود آنکه دارای خانوادهای ثروتمند بود، تصمیم گرفت که روی پای خودش ایستاده و مستقل شود، چرا که او به این باور رسیده بود که انسان در رفاه نمیتواند به کمال دست یابد؛ بدین ترتیب برای کسب درآمد به عنوان کشیک شبانه در یک بیمارستان به کار پرداخت. پروفسور مجید سمیعی، جراح و متخصص معروف مغز و اعصاب که از هم دوره ای های داریوش بود نیز در همان بیمارستان مشغول به کار بود.افراد دیگری نیز مانند: سروستانی، رحمانزاده، صفاری، سیف الدینی پور و … دیگر دانشجویان ایرانی بودند که شمار کل آنها در شهر ماینس به چند صد نفر می رسید. بدین ترتیب داریوش روزها درس میخواند و شب ها کار می کرد.
در زمان تحصیل در علم طب، داریوش با رشته انسان شناسی آشنا شد. در کنار دانشکدۀ پزشکی یک ساختمان کوچک انسان شناسی وجود داشت. وی از روی علاقمندی وارد این ساختمان شد و از آنجا که چند نفر از اساتید آنجا به سبب مطالعاتشان به ایران سفر کرده بودند و ایران دوست بودند داریوش را به گرمی پذیرفتند .
بدین ترتیب، داریوش، انسان شناسی را به عنوان رشتۀ دوم خود قرار داد. در کنار این دو رشته داریوش علاقمندی زیادی به روانشناسی نشان داد و در این رشته نیز وارد شد اما به دلیل بازگشت به ایران نتوانست پایان نامۀ خود را در این زمینه ارائه کند؛ در نهایت، داریوش توانست با اراده ای قوی همه مراحل تحصیل خود را طبق برنامه ریزی اش تا درجۀ دکتری پیش ببرد.
داریوش فرهود در اوایل اردیبهشت ماه 1351 به ایران بازگشت. در تیر یا مرداد ماه همان سال برای مطالعۀ ایل قشقایی، با یک گروه تحقیقاتی که به سمت آباده و شیراز می رفتند، به شکل افتخاری، همراه شد. شرایط آنجا بسیار سخت بود. با این وجود شوق خدمتگزاری در او تحمل چنین شرایطی را برای وی آسان می ساخت. دکتر فرهود، در سال 1351 اولین گروه دانشگاهی در ایران را به نام "گروه ژنتیک انسانی و انسان شناسی" را تشکیل داد و در سال 1352 مشاورۀ ژنتیک را در دانشکدۀ بهداشت پایه گذاری نمود. از آنجا که، در دانشگاه مشاوره دادن کار سختی بود و برخی افراد را به دانشگاه راه نمی دادند، او در سال 1354 اولین مرکز مشاورۀ ژنتیک را در خیابان امیر اتابک راه اندازی و به این ترتیب اولین بخش خصوصی مشاورۀ ژنتیک را پایه گذاری کرد که پس از مدت کوتاهی به زایشگاه خیابان مولوی منتقل شد.
پروفسور توانست در حدود سال 1360 کلینیک ژنتیک دکتر فرهود افتتاح کرده که این کلینیک با مدیریت وی از همان زمان به طور رسمی شروع به کار کرد و تا کنون نیز فعال است و بیش از 78 هزار خانواده برای مشاورۀ زنتیکی به آنجا مراجعه کرده اند.
حال قرار است مراسم بزرگداشت استاد داریوش فرهود روز پنجشنبه، 30 فروردینماه در سالن اجتماعات دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی از طرف فرهنگستان علوم پزشكي و با همكاري اين دانشكده برگزار شود؛ مراسمی که با حضور بزرگان علم پزشکی، سخنرانی معاون علمی و فناوری رئیس جمهور، رئیس دانشکده روانشناسی و تجلیل از مقام استاد داریوش فرهود قطعا ارزشمند و به یادماندنی خواهد بود.