موضوع اوقات فراغت از مقولههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که معلول زندگی شهری، صنعتی و مدرن بوده و از پیشینه تاریخی نسبتاً طولانی برخوردار است. موضوعی بسیار گسترده و پردامنه است که هم از نظر فردی قابل بررسی و برنامهریزی است و هم از نظر اجتماعی، یعنی، هم افراد برای خود و فرزندان خود و خانواده و خویشان و بستگان مسئولند و هم مدیران و اندیشمندان اجتماعی. از این نظر اوقات فراغت مقولهای بین رشتهای میان علوم اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و روانشناسی محسوب میشود. باز به همین دلیل است که این مسئله حتی تا سطح یک موضوع جهانی ارتقاء یافته، به نحوی که در بند 5 پیشنویس اعلامیه حقوق جوانان سازمان ملل متحد در این رابطه چنین آمده است: بهرهمندی از اوقات فراغت و استراحت و سرگرمی که این اوقات میتواند اهداف آموزشی داشته باشد مسئولان اجتماعی را ملزم میکند تا شرایط مادی لازم را در اختیار جوانان قرار دهند تا آنها قادر باشند از این حق برای استفاده سازنده از اوقات فراغتشان بهرهگیری کنند. هم چنین در بند 8 پیشنویس اعلامیه مذکور آمده است که: باید به تناسب تواناییهای جوانان ابزارهای متناسب برای گذراندن مفید اوقات فراغت و انجام کارهای فعال و خلاق در اختیارشان قرار گیرد.
یکی دیگر از ویژگیهای اوقات فراغت، تیغ دو لبه بودن آن است، یعنی اگر به آن توجه شود و برای آن برنامهریزی عاقلانه (هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی) انجام شود. مفید خواهد بود و موجبات رشد و شکوفایی و آرامش و آسایش افراد را فراهم خواهد کرد ولی اگر با بیتفاوتی با آن برخورد شود، تبعات آن آسیبهای روحی و روانی (در بعد شخصی) و مضرات و انحرافات اجتماعی در پی خواهد داشت. لذا اوقات فراغت هم فرصت است و هم تهدید. فرصت برای کسانی که عاقلانه و با برنامه برخورد میکنند و تهدید برای کسانی که این مهم را جدی نمیانگارند.
اوقات فراغت، کار و فعالیتی است آزادانه و داوطلبانهکه افراد به صورت فردی یا جمعی به آن میپردازند و در قبال انجام این فعالیت حقوقی دریافت نمیکنند بلکه گاهی اوقات مبلغی هم باید بپردازند. فرهنگ فارسیعمید فراغت را به معنی آسایش و آسودگی از کار میداند.
اوقات فراغت یعنی زمان، یعنی سرمایه، یعنی ثروت و در یک کلام یعنی "زندگی".همگان از بیست و چهار ساعت فرصت شبانه روزی برخوردارند که معمولاً به سه بخش اصلی تقسیم میشود:
الف- «کار» (شامل مشاغل رسمی که در قبال آن حقوق دریافت میکنیم و مشاغل دیگری همچون تحصیل که در قبال آن حقوق دریافت نمیکنیم)
ب- «استراحت،بهداشت فردی و عبادت» (در فرهنگ دینی)
پ- «اوقات فراغت» که متوسط زمان کار با احتساب تردد روزانه 10 ساعت است و متوسط زمان استراحت و عبادت 8 ساعت و متوسط اوقات فراغت شش ساعت (البته متوسط اوقات فراغت در جهان پنج ساعت است که در کشور ما یک ساعت بیشتر است و این نکته نیز خود قابل تأمل است و اهمیت اوقات فراغت را بیشتر میکند).
پس اوقات فراغت یعنی یک سوم از زندگی ما و به همین دلیل مهم استو باید دیده شود و برای آن برنامهریزی شود تا از این رهگذر زمینههای آیندهنگری، کمالخواهی، رشد و شکوفایی، هنرمندی، مهارتافزایی، توانمندی و یافتن سبک و روش درست زندگی و خدمت به خود، خویشان و دوستان و سودمندی فرد برای اجتماع و تعالی جامعه فراهم شود.
از نظر نوع مواجهه با این مقوله مهم به سه نوع رفتار میشود اشاره کرد:
اول: رفتار بیبرنامه که معمولاً از سوی افرادی بروز و نمود پیدا میکنند که نسبت به این مهم شناخت کافی ندارند و اهمیت آن را نمیشناسند. مهمترین جلوه این نوع رفتار پرسهزنی بیهدف در کوچه و خیابان و نمود مدرن آن پرسهزنی بیهدف در فضاهای مجازی است.افرادی که در دسته اول میگنجند بسیار برای آسیبپذیری روانی و انحرافات اجتماعی مستعد هستند.
دوم: رفتار منفعل و تکراری که معمولاً از سوی افراد متوسط جامعه بروز پیدا میکند. این گونه افراد از سر عادت روزانه چندین ساعت تلویزیون تماشا میکنند چند تماس تلفنی با دوست و فامیل برقرار میکنند. گاهی در فضای مجاری پیامهای خود را مرور میکنند و عموماً بیهدف و بیبرنامهاند و رفتارهای ثابت را به صورت روزانه تکرار میکنند. این گونه افراد چندان در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی نیستند ولی رشد و شکوفایی و پیشرفت هم در زندگیشان به چشم نمیخورد.
سوم: سومین نوع رفتار، آگاهانه، عالمانه، عاقلانه با برنامه و در راستای خدمت به جسم و روح و شکوفایی استعدادهای انسان و زمینهساز تعالی جامعه است.
آنگونه که در بخشهای پیشین گفته شد، اوقات فراغت نه تنها به معنای بیکاری نیست، بلکه کار و فعالیت دلخواه و مکمل است. از آنجا که این موضوع یکی از مهمترین موضوعات بین رشتهای در حوزه علوم انسانی است، لذا پیشنهاد فرمول و چارچوب ثابت برای همه افراد و حتی گروههای خاصی غیرمفید به نظر میرسد چون ماهیت علوم انسانی تغییر دائم است. مهمترین عناصری که در ترسیم یک برنامه اوقات فراغت اهمیت دارند عبارتند از: سن، جنسیت، شخصیت، شرایط روحی فرد، شرایط اقتصادی فرد و جامعه، ارزشها و نگرشها و باورهای حاکم بر فکر و ذهن فرد و جامعه، کمیت و زمان اوقات فراغت و هم چنین شرایط ویژه دیگر.
در جامعه ما ترکیب واژگان اوقات فراغت به سرعت تابستان و اوقات رها شده دانشآموزان را به ذهن متبادر میسازد ولی آنگونه که گفته شد این مفهوم دامنهای بس وسیع و در کشور ما مصادیق ویژه دارد. طیف وسیع بازنشستگان، بانوان خانهدار و تعداد بسیار زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهها که جویای کار هستند از مصادیق ویژه ما هستندکه ظاهراً هیچ برنامهای در سطح اجتماع برای آنها تدارک نشده است. یک فرد بازنشسته با انبوهی از تجارب و معلومات در سنین بین 50 تا 60 سال به یک باره بیکار میشود. یک بانوی خانهدار که در زمانه ما هنرمندترین آنها یک یا دو فرزند دارند غیر از پختن و شستن چه باید بکند؟ یک فارغالتحصیل جویای کار در این برزخ بین دانشگاه و کار چه باید کند؟ آیا برنامهریزی برای این گروه با برنامهریزی برای فردی که از سر ناچاری دو یا سه شغل دارد و نه تنها اوقات فراغت دغدغهاش نیست که هیچ بلکه حتی برای استراحت و عبادت هم وقت کافی ندارد یکسان است؟ پاسخ منفی است و پرداختن به این موضوعات وقت وسیعی میخواهد که از حوصله این اندک خارج است.
به نظر اینجانب غنی سازی یعنی بهرهوری و استفاده درست از زمان و امکانات موجود برای حداکثر سودمندی و خدمت بیشتر به ساحتهای وجودی انسان یعنی پرورش جسم، تعالی روح، تقویت حافظه، فزونی عقل، تکمیل علم و افزایش تجارب مفید و خدمت بیشتر به جامعه برای آبادانی دنیا و آخرت خود که مصادیق برخی از این فعالیتها به این شرح است:
در ذیل هر کدام از این فصول دهگانه دهها و شاید صدها فعالیت قابل ذکر است که میتوان به تناسب نیاز و ذوق افراد از آنها بهره برد.
نکات پایانی
سستی و تنبلی، بیبرنامه بودن، بیانگیزه بودن، ناکامیهای تحصیلی، بیهویتی، فرهنگ ضعیف، فقر و بیکاری، استفاده نادرست از رسانههای جمعی جهانی، ضعف بنیادخانواده و بیمحبتی از مهمترین آفات درونی آسیبزننده بر اوقات فراغت مفید و سازنده هستند.
علیرغم این که نهادهایی همچون مدارس، دانشگاه ها و حوزههای علمیه، مساجد، نهادهای مذهبی، شهرداریها، صدا و سیما، وزارت ارشاد، وزارت ورزش و امور جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد فرهنگی، سازمان تبلیغات و چندین نهاد و سازمان و بنیاد و مؤسسه برای اشباع اوقات فراغت مسئولیت دارند، ولی فقدان یک نهاد محوری مسئول در امور فراغت یکی از ضعفهای ساختاری نظام مدیریتی کشور است.