۲۸ دی ۱۳۹۶ ۲۲:۱۲
کد خبر: ۱۶۶۷۲۳
77

تصور رایج این است که باورهای یکسان، ملت یا اجتماع را می­‌سازد. اما همان‌گونه که فرد متشکل از بسیاری از باورها و علائق ناسازگاری که درون او جمع شده می‌­باشد، یک ملت یا اجتماع نیز می­‌تواند از آرای متکثری شکل بگیرد. در این نوشته به واسطه چند پارگی رابطه فرهنگ و ورزش، ایده وحدت فرهنگی-ورزشی را با توجه به انتخابات اخیر کمیته ملی المپیک مورد بازاندیشی قرار می­‌دهیم.


به گزارش عطنا، حسین محمدی، کارشناس ارشد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی به تحلیل سمت جدید رضا صالحی امیری به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک پرداخته است که در ادامه می‌خوانیم؛


از زمان اعلام تاریخ انتخابات کمیته ملی المپیک تا انتخاب صالحی امیری به عنوان ریاست این کمیته واکنش­‌های مثبت و منفی بسیاری مطرح شده است. مسلما اهمیت این سمت و شخص دکتر صالحی موجب این واکنش­‌ها شده­‌اند. مهمترین سوال میان موافقان و مخالفان این است که آیا حضور فردی خارج از ورزش با توجه به عقبه غیر ورزشی‌­ها در این عرصه، پذیرفتنی می‌­باشد یا خیر؟ منتقدین بیان می­‌کنند که بودند کسانی که از سیاست آمدند و به ورزش آسیب رساندند اما نمی‌­گویند که درست است که آقای صالحی از جامعه ورزش نیست اما از مفهومی کلی(همان فرهنگ) که ورزش جزئی از آن خانواده می­‌باشد آمده است.


برای جواب به پرسش فوق می­‌توان گفت که نمی­‌توان صرفا سیاست متفاوت یا خاص بودن و از قشری دیگر بودن در عرصه ورزش را رد کرد؛ چراکه اگر قرار بود هر گروهی تنها به درون جامعه خود بسنده کند، مسلما اروپا هرگز قادر نبود از جزایر فروبسته خود خارج شود و جوامع شرقی نیز قادر نبودند از اقتدار به ظاهر سنتی و هژمونیک خود خارج شده و قدم به عرصه تمدن و مدرنیته بگذارند. این افراد با مفاهیم ایده‌­آل‌ سازی یا جهانی شدن چگونه رو به رو می­‌شوند؟ مسلما کار سیاسی در ورزش با کار فرهنگی در آن قابل قیاس نیست. سازمان اسناد و کتابخانه ملی که از پیشینه‌­های مدیریتی آقای صالحی می‌باشد نمونه خوبی است. جایی که تا پیش از  دستور ایشان برای ایجاد اندیشگاهی برای استادان و دانشجویان در رشته‌های مختلف، جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده بود و استادان و دانشجویان با آن بیگانه بودند. مقوله فرهنگ اعم از ورزش است و ورزش، روان شناسی، جامعه شناسی، سیاست، اقتصاد و ... زیر مجموعه­‌های آن به شمار می‌­روند.


اگر کمیته ملی المپیک را تنها به بازی فروکاهیم، ممکن بود که فرهنگ در آن زیاد به چشم نیاید. اما اگر به هدف جهانی این مجموعه و حتی بالاتر از آن، فلسفه المپیک و مسابقات ورزشی را بخواهیم تبیین کنیم نه تنها فرهنگ در اولویت قرار می­‌گیرد چه بسا مسئله­‌ای باشد که عدم موفقیت­‌های ما از فقدان همین اصل نشات گرفته باشد که مدیریت صحیح و فرهنگ از ورزش جدا شده است. شاید یکی از دلایل مخالفت­‌ها با حضور ایشان در کمیته ملی المپیک، تمام شدن دوران سوژه­‌هایی مانند لباس و ندادن سهمیه­ برای اعزام به مسابقات گوناگون به برخی از نهادها و اشخاص باشد. مسلما حضور مدیری کاردان و فرهنگی حواشی را از این مجموعه دور خواهد کرد. بزرگترین مشکل ورزش ما در سال­‌های اخیر نداشتن مدیر توانمند و نگاه فرهنگی در این عرصه است که موجب شده تا ورزشکار سالاری و کسب مدال به هر قیمتی ولو اینکه ارزش­‌هایی هم زیر پا قرار گیرد، مد نظر باشد. و این مسئله­ سال­‌هاست که موجب شده تا ارزش‌­های اصلی از تشکیل المپیک و این مجموعه در مرحله نازل­‌تری قرار گیرد.



رویدادهای مهم ورزشی متعددی همه ساله برگزار می‌شوند تا اوج موفقیت و کیفیت را در المپیک مشاهده کنیم. اگر به جدول مسابقات در ادوار گوناگون بنگریم متوجه می‌­شویم هر کشوری که از لحاظ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و رفاهی بالاتر باشد در این مسابقات هم بالاتر قرار می­‌گیرد. برای این کشورها کسب مدال اولویت نیست و چه بسا اگر ورزشکاری که شانس مدال صد در صد دارد اما در مقابل ارزش­‌ها بایستد را کنار بگذارند. درست است که هر کشوری مدال بیشتری بگیرد، در چشم سایرین موفق‌تر خواهد بود اما اگر در اهداف این کشورها بنگریم مدال آوری فرع است و زیر­ ساخت­‌ها را با توجه به رفاه و اقتصاد و... بالا می‌­برند و خود به خود مدال هم برایشان به ارمغان می­‌آید. با این اوصاف برای مدیریت در این مجموعه، ورزشی بودن مدیر در اولویت چندم قرار خواهد داشت؟ و مهم‌تر از آن حتی مخالفت با حضور در انتخابات یک شخص فرهنگی در ورزش.


شاید حق با دریدا، فیلسوف فرانسوی باشد که می‌­گوید: «واسازی می­‌تواند شیوه­‌های تازه­‌ای از تفکر را در باب هویت فرهنگی و فردی برانگیزد: هرگاه این تفاوت درونی و دیگر را به حساب آورید، می‌­فهمید که مبارزه برای هویت خودتان به معنای طرد هویت دیگری نیست و به جانب هویت دیگران هم گشوده است». به عبارت دیگر، شاید زمان آن فرا رسیده است که خوانش فرهنگی که تا کنون جامعه ورزشی از فقدان آن رنج برده است را به تجربه جامعه ورزش اضافه کنیم تا به موفقیت‌های مهم بین‌المللی از جمله المپیک و بازی­‌های آسیایی دست پیدا کنیم. نمونه خوب تفکر بیرونی به ورزش حضور آقای صفائی فراهانی در فدراسیون فوتبال بود. با اینکه ورزشی نبود اما با مدیریت صحیح  و آماده ساختن زیرساخت‌ها، قهرمانی در بازی­‌های آسیایی 1998 و 2002 را برای جامعه فوتبال کسب کرد و لیگ برتر نیز در زمان ایشان تاسیس شد.


در آخر فراموش نکنیم که رئیس کمیته ملی المپیک فراتر از امور فدراسیون و ورزش قهرمانی است؛ چراکه امور مربوط به تیم­‌ها و ورزشکاران مربوط به فدراسیون‌­های مربوطه است و جنبه بین‌المللی آن، حتی مهم‌تر از وزارت ورزش است. وظیفه این مجموعه تعامل با فدراسیون­‌ها و آماده سازی داخلی و خارجی برای حضور در مسابقات است و حضور موثر و کارآمد بین المللی موفقیت ورزشکاران ما را تضمین می­‌کند. در این شرایطی که همه چیز دست در دست هم داده است تا ایده وحدت میان ورزش و فرهنگ تحقق پیدا کند،  به زودی باید شاهد خبرهای خوبی در در زمینه ورزش ملی در عرصه‌­های جهانی باشیم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار