پژوهشگر و روزنامهنگار حوزه تاریخ و فرزند دکتر علی شریعتی، گفت: کاپیتالیسم جهانی و دولتها تضعیف شدهاند، الیگارشی جدید ظهور کرده و سرمایه در دست 10 درصد جهان تمرکز پیدا کرده است، ۵۰ درصد از جمعیت جهان در فقر مطلق به سر میبرند و شریعتی از این وضعیت با عنوان «الیگارشی جهانی» یاد کرده است.
به گزارش خبرنگار عطنا، سمپوزیوم علمی «اکنون، ما و شریعتی» روز چهارشنبه و پنجشنبه اول و دوم آذرماه در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد که سوسن شریعتی در روز دوم این سمپوزیوم به ارائه مطالب خود تحت عنوان«خویشتنی دیگر برای انترناسیونالیسمی دیگر» پرداخت.
در این همایش، سوسن شریعتی، روزنامهنگار و پژوهشگر در مقدمه سخنان خود، گفت: مدام میشنویم زمانه شریعتی زمانه ما نیست، پس باید دید تفکری که به چهل سال قبل برمیگردد چگونه تا به حال ادامه پیدا کرده است؟ بهعبارتی، یا باید تعریف ما از دوران عوض شود یا اینکه مدعی باشیم شریعتی تفکری فراتر از زمانه خود داشت.
وی با این فرض که دوران ما همچون دوران علی شریعتی است به تعریف معنای دوران اشاره کرد و افزود: دوران را از ابعاد مختلف فلسفی، اجتماعی و تاریخی میتوان مورد بررسی قرار داد، من در اینجا دوران را از نظر تاریخی بررسی میکنم هرچند برای تعریف «دوران»، سنتهای فکری مختلفی وجود دارد.
شریعتی با توجه به بینش «هگلی» درباره تاریخ فلسفی «دوران»، بیان کرد: میتوان دوره را نمایش ارگانیک دید که در تغییر و تبدیل خود به دوره بعدی بدل میشود و در نتیجه شامل پکیجهای بستهای است که قبض و بسط پیدا میکنند و دچار تولد، بلوغ و مرگ میشوند؛ همانطور که «فوکویاما» در دهه ۸۰ میلادی مرگ تاریخ را اعلام کرد و گفت درود بر لیبرالیسم.
این پژوهشگر با نگاه «کانتی» به تعریف دورههای تاریخی پرداخت و اظهار کرد: دورهها عبارتند از سیستمهای یکدست و یکنواخت که در آن همه عناصر با هارمونی و همبستگی در هم تنیده هستند، در نتیجه دورهها با همدستی و یکپارچگی تعریف میشوند و به میزانی که این یکپارچگی تغییر کند، دوره نیز تغییر خواهد کرد.
وی از نگاه «فوکو» به تعریف «اپیستمهای» دوران پرداخت و گفت: دوره عبارت است از سیستمهای مفهومی و یکدستیهای فرهنگی که بر اساس این عوامل، میتوان یک دوره را طبق «اپیستمههای» معین و یکدست فرهنگی، نظری و درک از انسان تعریف کرد، فوکو معتقد است دوره دچار گسست و بحران تاریخی و یا شیفت پارادایمی میشود.
فرزند دکتر شریعتی به تعریف دیگری از دوره اشاره کرد و افزود: بر اساس تنشی که میان عناصر دیروزی و عناصر امروزی به وجود میآیند، عملاً گرایش خاصی را ایجاد میکنند و این گرایشها دوره را میسازد.
این پژوهشگر در تعریف دیگری دورهها را یک پروسه دانست و گفت: از همزیستی لایههای متعدد زمانی و همزیستی ناهمزمانها و تنش بین زمانهای متکثر و لایه به لایه دوره را میسازد، بازخورد این نگاه در علم تاریخ قابل مشاهده است.
او اضافه کرد: باید دید تعریف یک مورخ از دوره چگونه است، شریعتی بهرغم جامعهشناس بودن، مورخ بود و دوره را پروسهای تعریف کرد حال آنکه «فرنان برودل» به دوران نیز نگاه پروسهای داشت، دوره عبارت است از درهمتنیدگی سه ریتم زمانی، زمان کند و آرام و تقریباً بیحرکت فرهنگی_مذهبی، زمان میان مدت اجتماعی_اقتصادی و زمان تند و کوتاه مدت حادثهای و سیاسی.
شریعتی در ادامه با بیان اینکه با این تعاریف، تقسیمبندیهایی مانند دوران مدرن، دوران معاصر یا دوران قرون وسطی، انتزاعی به نظر میرسند، اظهار کرد: نظر برودل، به دیدگاه شریعتی نزدیک بود، اینکه زمان درازمدتی که به کندی قابل تغییر است نیز در خود یک ریتم درونی و کندتری دارد که شامل ریتم فرهنگ مردم و توده است و یک ریتم تندتر نخبگان است.
او اضافه کرد: شریعتی از اول کار خود را با پرسش از دوران آغاز میکند و میگوید؛ در کجا ایستادهایم، از کجا باید آغاز کنیم و چه باید کنیم پس شریعتی نیز از یک نقطه انتزاعی ایدهآلی حرکت خود را آغاز نکرد بلکه از همینجا و هماکنون برهه زمانی خود شریعتی آغاز میشود.
وی افزود: شریعتی میگوید ما یک زمان بومی داریم که این «زمان بومیِ کند فرهنگی دستخوش تغییر داده نشده»، ما را در پایان قرن شانزدهم قرار میدهد و یک زمان تند اکنونی داریم که بهشدت قرن بیستمی هستیم، یعنی به همه دردهای قرن بیستمی دچار شدهایم، علی شریعتی از زمان سومی نیز سخن به میان میآورد و آن زمان خویشتن است و میگوید در نتیجه رنجی که میبریم از بیهمزمانی است!
این پژوهشگر با طرح این سئوال که برای حل این ناهمزمانی بین قرن شانزدهمی و قرن بیستمی بودن باید چه کنیم؟ گفت: اگر در پایان قرن شانزدهم هستیم بنابراین تجربه قرن شانزدهمیها و غربیها، اصلاح دینی، نقد سنت، دموکراتیزه کردن کلام دینی، اعاده حیثیت از انسان در برابر قدسی، چهار زندان انسان و همه بحثهایی که در نقد دینداری موجود ما دارد، در پاسخ به این مسئله است که زمان بومی را دستخوش ناهمزمانی بدانیم.
وی ادامه داد: یک مسئله جهانی هم دارد زیرا ما تمام مشکلات قرن بیستمی بودن را داریم بنابراین باید مسئله را شناسایی کنیم، تکالگویی بودن مدرنیته محقق شده، نقد نسل نوین سرمایه و آسیبشناسی تکالگویی بودن توسعه و به خصوص از زمان نخبه، زمانی که باید باشد ولی نیست و از منِ درحال شدن صحبت میکند، تا ناهمزمان قرن شانزدهمی و قرن بیستمی را به کمک این واسطه یا طرحاندازی سوم حل کند و اینجاست که شریعتی از ابداع حقیقت خویشتن سخن میگوید.
شریعتی اضافه کرد: دکتر شریعتی صحبت از خویشتنی دارد که گرفتار دو بیماری است، یکی خویشتنی که قرار است، آلترناتیوی باشد برای خویشتن قرون وسطایی و خویشتن قرن بیستمیای که دچار بحرانها شده است، خویشتن سوم نه دستخوش ازخودبیگانگی و نه دستخوش نارسیسیم است، در نتیجه خویشتن شریعتی، هم خویشتنی است که از طریق استخراج و تصریح منابع فرهنگی خود را مییاید و خویشتن را هم بسازد پس «بازگشت به خویشتن به دست یک نوستالژی دیروزی بهیاد آورده نیست».
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: کتابهایی مثل «بازگشت به خویش» و استخراج منابع فرهنگی برای فربه ساختن این خویشتن واسطه است که در زمان خود در حال حرکت و آلترناتیوسازیاند، اتفافات رخ داده در زمان کوتاه چهل سال اخیر میتواند چند معنی داشته باشد، از طرفی میتواند بازتابی از یک مسئله درازمدتتر باشد و یا حوادث میتوانند کاتالیزور باشند، یعنی به جریانات سرعت بخشیدهاند یا میتوان گفت اتفاقات نه دیروزیاند و در فردا نیز تأثیری ندارند.
وی با بیان اینکه لیبراسیون و لیبرالیسم از کجا شروع میشود؟، گفت: کاپیتالیسم جهانی شده، بسط منطق سرمایه، تضعیف دولتها، رفتارهای جدید امپریالیسم، الیگارشی جدید و تمرکز سرمایه که 86 درصد سرمایه جهان در دست 10 درصد است، درحالی که ۵۰ درصد از جمعیت جهان در فقر مطلق به سر می برند، موجب شد تا شریعتی از این وضعیت به عنوان الیگارشی جهانی یاد کند.
شریعتی ادامه داد: یعنی تمرکز سرمایه همه در دست غرب و جهان سرمایهداری است، نهایتاً موجودیتهایی را میسازد که به دو بیماری دچار شده است و به این دلیل که 50 درصد بیپول سرگران، دنبال مهاجرت و پناه بردن به غرب هستند که این بلا را بر سرشان آورده! در نتیجه ترس از دیگری به وجود میآید.
این تاریخپژوه گفت: دومین آلترناتیوی که ایجاد میکنند، خلق انترناسیونالیسم دیگری است که در این زمینه داعش یک نهضت انترناسیونالیستی محسوب میشود و اینجاست که آزاد شدن سرمایه موجب بروز یکسری عوارض فرهنگی شده است و پیوستن یا خلق انترناسیونالیسم داعشی یا اینکه پناه برده در خویش از نتایج آن است.
وی با طرح این سوال که با توجه به وضعیت پیش آمده، حالا چه باید کرد؟، اظهار کرد: من میگویم شریعتی به دلیل رویکرد تاریخی، یعنی نگاه درازمدت دوران به شناسایی پروبلماتیکهایی پرداخته، یعنی تعریف دوباره «خویشتن» تا نسبت با «دیگری» دیگر ممکن شود.
وی این امر را دلیل اینکه شریعتی قادر است خود را به جای دیگری بگذارد، عنوان کرد و افزود: همین دیالکتیک «خود» و «دیگری» نه تنها میخواهد و به دیروز برگردد، بلکه دیروز را فرا میخواند تا خویشتن دیگری ممکن شود؛ خویشتن دیگری که به این هویتهای دربهدر (که یکی از بحرانهای اساسی امروزی است) پاسخی بدهد.
شریعتی تصریح کرد: دکتر شریعتی بیش از هر اندیشمند دیگری به هویت اندیشیده است.
این پژوهشگر در پایان با بیان اینکه دومین مشکل زمانه ما سرمایهداری است، گفت: مهم نیست این مسئله چه تغییراتی کرده است اما این تغییرات هر چه باشند تنها کاتالیزور یا پروبلماتیکهای چهل ساله هستند.
وی افزود: تنها تفاوتی که به قول «آلن بدیو» نسبت به چهل سال پیش رخ داده، این است که چهل سال پیش امیدوار بودیم که هنوز میشود تغییر ایجاد کرد، هنوز ممکن است جهانی دیگر و نوعی دیگر از اندیشیدن وجود داشته باشد؛ اما اکنون این امید را از دست دادهایم و تنها فرق ما با زمان شریعتی شاید همین است که او امیدوار بود و ما ناامیدیم.