استاد تاریخ دانشگاه تهران اظهار کرد: از دوره مشروطه روشنفکران به این نتیجه رسیده بودند که ایران باید غربی شود، مفسر این عقیده «تقیزاده» بود که میگفت، «مردم هم به لحاظ روحی و هم جسمی باید غربی شوند».
به گزارش عطنا، نشست «دولت مدرن، جامعه سنتی، چالش و پایش» به همت گروه تاریخ و باستانشناسی خانه اندیشمندان علوم انسانی روز سهشنبه، ۱۰ مردادماه در سالن خیام این خانه برگزار شد.
در این نشست منصوره اتحادیه، استاد تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به اینکه زمانی که در مورد جامعه مدرن ایران صحبت میکنیمف باید از دوره مشروطه آغاز کنیم، گفت: اما این دوره با هرج و مرج، جنگ و بسیاری از مسائل دیگر همراه است، بنابراین برای صحبت از مدرنیزاسیون در ایران به دوره رضاشاه رجوع میکنیم؛ رضاشاه همانند بسیاری از ایرانیان اروپا را ندیده بود و تنها تصور او از اروپا از طریق شنیدهها و ارتباط با فرماندهان و وزیر مختارهای روس و انگلیس بود اما شاید بسیاری از رجال اطراف او، اروپا را می شناختند.
وی افزود: برای نمونه تیمورتاش و نصرت الدوله که تحصیل کردههای خارج بودند، بسیاری از معاصرین هم اروپا را ازطریق مطالعه یا سفر میشناختند، در آن دوره همه همفکر نبودند اما غربگرا و اصلاحطلب بودند و این دو با یکدیگر مطرح شده و جامعه ایران را دگرگون کرد.
این تاریخنگار با بیان اینکه روشنفکران آن دوره معتقد بودند باید اصلاحات فرهنگی، قضایی اجتماعی و مواردی از این قبیل صورت بگیرد، گفت: رضاشاه باهوش بود، سواد داشت اما سواد حقوقی نداشت، او تنها راه پیشرفت ایران را غربیگرایی میدانست و از دوره مشروطه روشنفکران به این نتیجه رسیده بودند که ایران باید غربی شود، مفسر این عقیده نیز تقیزاده بود که میگفت مردم هم به لحاظ روحی و هم جسمی باید غربی شوند.
استاد حقوق دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه بسیاری از رجال و روشنکفران هم این عقیده را داشتند و میخواستند آن را عملی کنند، تصریح کرد: مشفق کاظمی، نویسنده کتاب تهران مخوف، در کتابش میگوید: «روزی که این مملکت هم صورت کامل اورپا را پیدا خواهد کرد، این عقیده مسلم من است که بالاخره این قسمت انجام خواهد گرفت و اصرار ما این است که زودتر به وقوع بپیوندند.» به گفته او مردم سوار اتوبوسی میشوند که ساخت فرنگ است اما رفتارشان عوض نشده و نتیجه میگیرد که باید در برنامه دولت اصلاحات اخلاقی، یکی از مهمترین قسمتها را تشکیل دهد.
اتحادیه با بیان اینکه سیاستهای رضاشاه یک کل را تشکیل میداد و همه چیز به هم مرتبط بود، اظهار کرد: با تغییر کابینه هیچ چیز تغییر نمیکرد، هدف نهایی از یک سو ملتسازی و از سوی دیگر مدرنیه کردن همه جوانب زندگی بود، بنابراین تغییر و تحولات همه شئونات زندگی مردم را در بر میگرفت؛ از مراسم مذهبی گرفته تا تحصیلات، لباس و مورادی از این قبیل همه با نظر دولت برنامهریزی میشد.
به گفته وی وزارتخانه و دیگر مؤسسههای دولتی بر پایه مدرن اصلاح میشدند، قوانین مفید همه جنبههای زندگی را بهبود میبخشیدند و دولت در تهران و شهرستانها، مدرسههای دولتی ساخت و پسران و دختران را تشویق به تحصیل میکرد.
این تاریخنگار با اشاره به دیگر اقدامات دولت برای غربیسازی کشور، گفت: در کشور دانشگاه تشکیل شد و سالانه عدهای به خارج برای تحصیل اعزام شدند، این نوع اقدامات فرهنگی دولت بسیار اهمیت داشت، همچنین در این دوره بیمارستانهایی ایجاد شد و در صنعت، صنایع کوچک وطنی راهاندازی شد.
اتحادیه افزود: ساخت راهآهن که آروزی دیرینه ایرانیان بود، جنبه عملی این سیاست است و اصلاحات اداری، حقوقی، صنعتی و مواردی از این قبیل شرایط را تغییر داد، تحولات جدید دخالت در زندگی روزمره مردم را هم در بر میگرفت، مثل ثبت احوال که حتی برای عدهای سخت و مشکلاتی را ایجاد کرده بود.
وی با اشاره به اینکه انحصار تجارت خارجی، قانون مالیات بر ارث و خلع صلاح عشایر از دیگر اقدامات دولت بود، اظهار کرد: آموزش طب پرستاری راه افتاد یا سن ازدواج دختران به 15 افزایش یافت، اهداف دولت فقط از طریق اصلاحات انجام نمیگرفت، بلکه باید از طریق تغییر رویکرد، فکر روش، باور و هنجارهای اجتماعی یعنی آنچه که مردم به آن اخلاق میگفتند؛ دولت میخواست به مدرن شدن برسد.
استاد تاریخ دانشگاه تهران در ادامه به تبلیغی که روزنامهها برای اهداف دولت داشتند، اشاره کرد و گفت: رونامهها عموماً سخنگوی دولت بودند و برنامههای غربیسازی کشور را تبلیغ میکردند، روزنامه اطلاعات خوانندگان بسیاری داشت که در بحثها، پیشنهادها و دیگر فعالیتها، اظهارنظر میکردند و نشان میدادند اهداف دولت پیروان بسیاری در جامعه دارد.
از طریق کتاب و تبلیغات و فشارهایی که دولت بر مردم وارد میکرد، رضاشاه انتظار داشت تغییرات سریع باشد اما در واقع اینطور نبود، سال 1317 سازمان افکار تشکیل میشود که تمام مطبوعات، سینما و مواردی از این قبیل را تحت کنترل دولت در میآورند که افتی در تغییرات ایجاد میکند، البته با رفتن رضاشاه این سازمان نیز از کار میافتد.
وی افزود: در واقع روزنامهها بهترین وسیله ارتباط با مردم بودند و اهمیت زیادی داشت، تملق و تبلیغ به مرور در روزنامهها افزایش یافت و روزنامه اطلاعات، سلطنت پهلوی را به یک معجزه آسمانی تشبیه کرد و هر نوع مخالفت هم به توطئه اجنبی نسبت داده میشد.
به گفته اتحادیه، لحن روزنامهها بهویژه در مورد مسائل زنان پندگونه بود که در پیشبرد اهداف دولت در زمینه ملتسازی نقش مهمی داشت، برای مثال زمانی که سال 1309 در سلماس زلزه آمد، روزنامهها برای جمع آوری کمک فعالیت و آن را یک نوع وحدت دادن به مردم معرفی کرد.
وی آغاز زندگی مدرن واردات اجناس مدرن را باعث ایجاد تغییرانی در زندگی مردم برشمرد و گفت: توسعه خیابانها باعث تخریب بسیاری از خانهها، تغییر چهره و تخریب دروازههای شهر شد، ساختمانهای جدید مانند بانک ملی، پست و وزارت امور خارجه فضای شهری را کاملاً دگرگون کرد، خیابانها آسفالت شد، اتوبوس جای درشکه را گرفت و مقررات عبور و مرور افزایش یافت.
اتحادیه افزود: اولین تصادف رانندگی هم با ورود خودرو به وجود آمد؛ درشکه غلامحسین درویش، از تار زنان معروف آن دوره، با اتوموبیلی تصادف کرد که باعث مرگ او شد، جاده جدید چالوس باز شد که پای مردم را به خزر باز کرد.
وی در همین رابطه اضافه کرد: با توجه به تغییرات بهداشت توانستند جلو امراض را بگیرند و ماشین تحریر جایگزین دوات شد، گرامافون که وارد شد جنجال آفرید، عدهای مخالف و عدهای موافق بودند و بسیاری برای اولین بار توانستند به موسیقی گوش کنند.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه در سال 1319 اولین فرستنده رادیویی راهاندازی شد و با وجود اهمیت فراوان برای دولت در دوره رضاشاه اثر چندانی نداشت، گفت: فعالیتهای فرهنگی مردمی که علاقه زیادی به آن داشتند، افزایش پیدا کرد و ترجمه کتاب و کتابفروشیها افزایش یافت. ضمنآنکه طبق محاسبهای که داشتم، قیمت کتاب متوسط کتاب 3 الی 4 قران بود که نشان میدهد کتاب گران است.
وی با اشاره به کتابهای آن زمان، گفت: کتابهای تازه چاپ در روزنامهها اعلان میشدند، کتاب تهران مخوف که چندینبار تجدید چاپ شدند، 12 قران قیمت داشت، عدهای به قیمت کتابها اعتراض داشتند که کار به جایی نبردند و دولت مرم را به کتاب تشویق میکردند و در همین راستا تعداد کتب کتابخانه دانشسرای عالی در سال 1314 به 5300 جلد رسید، کتابهای رمان نیز در آن زمان زیاد نبود و برخی کتابها بسیار سریع ترجمه میشدند.
اتحادیه با بیان اینکه در ابتدا امور فرهنگی توسط اداره معارف کنترل میشد، اظهار کرد: بعد اداره کل انتباعات، مسئول انتشارت شد و سپس به اداره کل نگارش تغییر نام داد که مسائل مربوط به، حمایت، نظارت و حقوقی را اداره میکرد؛ به جزء این اداره، شهربانی هم بر کتابها نظارت داشت و در کل همه کتابها، ممیزی میشدند.
وی افزود: از طریق کتاب و تبلیغات و فشارهایی که دولت بر مردم وارد میکرد، رضاشاه انتظار داشت تغییرات سریع باشد اما در واقع اینطور نبود، سال 1317 سازمان افکار تشکیل میشود که تمام مطبوعات، سینما و مواردی از این قبیل را تحت کنترل دولت در میآورند که افتی در تغییرات ایجاد میکند، البته با رفتن رضاشاه این سازمان نیز از کار میافتد.
این تاریخنگار ایجاد فرهنگستان فارسی یک خدمت بزرگ خواند و در ادامه گفت: سخنرانی از دیگر فعالیتهای فرهنگی در پایتخت است و افرادی مانند ملکالشعرای بهار، بدیعالزمان فروزانفر، سعید نفیسی و امثال آنها به صورت مرتب راجع به تاریخ و فرهنگ ایران سخنرانی داشتند، همچنین میهمانان خارجی که میآمدند در مورد مسائلی مختلفی صحبت میکردند.
رضا شاه مصمم بود که همه ایرانیان متحدالشکل لباس بپوشند و کلاه پهلوی را با اجبار سر مردها میگذارند و کت و شلوار تن آنها میکنند، تبلیغ لباس در روزنامهها هم بسیار زیاد است و چند جشن برای آن برگزار میشود، واردات لباس افزایش مییابد و دولت که میخواست واردات کالاهای لوکس را کاهش دهد در این امر موفق نمیشود.
به گفته وی، حفاریهای کشف آثار جدید، باعث ایجاد انجمن آثار ملی میشود که اولین کار آن جشن هزاره فردوسی بود و ایرانیان در آن زمان بسیار خوشحال بودند که استادانی از مصر، هند، دانمارک، ترکیه، شوروی، آمریکا و انگلستان به ایران آمدند و سخنرانی کردند.
اتحادیه با بیان اینکه سیاست تجدد رضاشاه به دنبال تغییر اخلاق و رفتار مردم هم بود، خاطرنشان کرد: این تغییر در همه جوانب زندگی بود که روزنامهها هم تأکید ویژهای روی آن داشته و البته عدهای هم در کسب تمدن غرب شک داشتند.
وی افزود: در واقع وضعیت بغرنجی شکل گرفت که حل شدنی هم نبود، روزنامه اطلاعات در تیر 1310 نوشت، «تردیدی نیست که ملکت ما چون هنوز رشد حقیقی نکرده در مرحله برزخی واقع شده و اخلاق عمومی نیز دچار یک تشنج و اخلاق غریبی شده است».
اتحادیه با اشاره به اینکه در این دوره عدهای هم که تحصیلکرده هستند که به سنتها احترام میگذارند، «از جمله محتشم سلطنه اسفندیاری که در نوشتهای میگوید، «غالب مردم مملکت ما از یک طرف دائماً با اینکه از اخلاق و معارف سخن میرانند، قرائت افسانه را بر صفات مفیده ترجیح میدهد و از طرفی دیگر اگر کلمهای به اجانب نسبت داده شود، بهتر از وحی منزل گوش داده دل را به استقبال آن میفرستند».
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: غربی شدن فقط مربوط به فرهنگ، فناوری و صنعت نبود بلکه مراسم مذهبی لباس مردم را تحت تأثیر گذاشت و مشکلات بسیاری هم ایجاد کرد.
اتحادیه گفت: این سؤال مطرح است مردمی که فرنگ را نمیشناختند و با سرعت به سمت تمدنی نامربوط پرتاب شده بودند از کجا میتوانستند آن را بشناسند؟ به نظر من سینما میتوانست این کار را انجام دهد و حتی عدهای سینما را معلم اخلاق میدانستند.
به گفته وی تئاتر در این دوره رونق خوبی میگیرد اما به دلیل ورود سینما بسیار زود کمرنگ میشود.
اتحادیه با بیان اینکه جنبه دیگر این تجدد، لباس بود، اظهار کرد: رضا شاه مصمم بود که همه ایرانیان متحدالشکل لباس بپوشند و کلاه پهلوی را با اجبار سر مردها میگذارند و کت و شلوار تن آنها میکنند، تبلیغ لباس در روزنامهها هم بسیار زیاد است و چند جشن برای آن برگزار میشود، واردات لباس افزایش مییابد و دولت که میخواست واردات کالاهای لوکس را کاهش دهد در این امر موفق نمیشود.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه گزارشها از نارضایتی مردم در مورد لباس به ویژه کشف حجاب زنان زیاد است، گفت: سال 1314 به دلیل اعلام کشف حجاب زنان شورش میشود، عدهای در این اعترض کشته و تولیت آستان امام رضا(ع) اعدام میشود.
اتحادیه در پایان خاطرنشان کرد: کشته شدن رجال سیاسی بدون محاکمه در این دوره به دلیل سوءظن شاه زیاد است، در این دوره پیشرفتها و پسرفتهایی حاصل میشود و مسائلی وجود دارد که ما همچنان با آنها درگیر هستیم.