عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار کرد: چون مفاهیم کلاسیکی که از دین در بازگشت به معنای بازسازی و بازیافتن داریم که یکی از وجوه شریعتی است و به نظرم این قسمت از اندیشه شریعتی نه تنها دورانش به پایان نرسیده بلکه اساساً پیش روی ماست، چون جامعه امروز ایران و جهان اسلام نیازمند پاسخ به پرسشهای انسان امروزی است.
به گزارش عطنا، نشست «شریعتی، انقلاب، اصلاح» با موضوع «بررسی جامعهشناختی پدیده آرمانخواهی در جامعهای آرمانزداییشده» عصر پنجشنبه، 12 مردادماه با حضور هادی خانیکی، مدیرگروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دفتر حزب اتحاد ملت برگزار شد.
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه صحبت کردن در فضای حزبی با دانشگاه متفاوت است، گفت: آیا قرار است درباره شریعتی به عنوان یک کنشگر اجتماعی-سیاسی صحبت کنم یا آن برداشتی که حداقل در این 25 سال در مورد شریعتی داشتم را ارائه دهم.
وی با اشاره به پیچیدگی فهم مفاهیم شریعتی، افزود: یکی از پیچیدهترین مسائلی که در مورد حداقل شریعتی مطرح است، مفهوم بازگشت بوده یعنی اساساً در این دوسال در نشریههای مهرنامه، اندیشه قلم جویان، مهریاران، روزنامهها و تریبونهای مختلف، اولین چیزی که محل بحث است، مسئله مفهوم بازگشت هست.
میری گفت: آیا منظور شریعتی از مفهوم بازگشت، برگشت به مدینه نبوی (1400 سال پیش) است؟ اساساً مگر میشود که وقتی در جامعه مدرن، بستر حرکت به سمت توسعه است، از بازگشت سخن بگوییم؟ ولی بازگشت را مفهوم ارتجاعی معرفی میکنند و گفته میشود که شریعتی هم چیزی جز همان مطالبی که امروزه از آن به عنوان بازگشت به سلف صالح یاد میشود، نیست.
وی تصریح کرد: در درون همین خانه، شریعتی متهم میشود که پدر جریانهای سلفی در جهان اسلام مثل داعش و القاعده بوده است و در ایران نیز از وی به عنوان پدر گروه فرقان یاد میشود، شاید اگر به صورت سطحی و گذرا نگاه کنیم در جایجای آثار او، امکان چنین خوانشی وجود داشته باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه مشکل کجفهمی اهل علم در جامعه ما فاصله گرفتن از متن اصلی است، بیان کرد: شریعتی از شیعه علوی در مقابل شیعه صفوی صحبت میکند، یا سمبلی مثل ابوذر میسازد که در ذهن انسان ایرانی نیز انسانی در گذشته بوده است، مشکل بنیادینی که اینجا وجود دارد این است که کسانی که اهل قلم و علم هستند از متن اصلی فاصله میگیرند.
وی اضافه کرد: زمانی که میخواهیم یک اندیشمندی را بشناسیم، چگونه باید از او شناخت داشته باشیم؟ یکسری اسطورههای مثل شریعتی به عنوان معلم انقلاب وجود دارد در حالی که این اسطورهها شاید برساختههای اجتماعی-سیاسی باشد که در گذر زمان ساخته شده است و برخی از این اسطورهها با واقعیت رابطه داشته و برخیها نیز ساخته خاطره جمعی ایرانیان باشند.
میری با بیان اینکه مفهوم بازگشت برای خود شریعتی به معنای بازگشت به خویشتن وجودی است، اظهار کرد: ما باید چگونه این مفهوم بازگشت را فهم کنیم؟ برداشت من این است که اگر این مفهوم را به معنای برگشت بفهمیم، یعنی همان برگشت به سلف صالح بوده چیزی که در نحلههای وهابی و سلفی مطرح است.
او درباره همین موضوع ادامه داد: برداشت دیگری که از مفهوم برگشت است با توجه به معنای باز در زبان فارسی که معنی دوبار است، بازگشت یعنی بازیابی، بازیافتن و دوباره یافتن چیزی، بنابراین زمانی که گفته میشود، بازیافتن خویشتن وجودی، آیا شریعتی منظورش بازگشت به 1400 سال پیش است که امروز ما با توجه به مناسبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن زمان جامعه امروزمان را بسازیم؟ یا شریعتی دارد از یک برساخت صحبت میکند؟
به نظرم آن شریعتی دهه چهل و پنجاه که از آن به عنوان معلم انقلاب یاد میشود بدرد ما نمیخورد، شاید شریعتی که متفکر انتقادی باشد و یکسری مفاهیمی به ما منتقل کند که ما بتوانیم براساس آن نظم موجود را نقد کنیم برای ما مفیدتر است، اگر شریعتی به مثابه معلم انقلاب باشد، به گونهای در بازتولید این نظم حاکم شریک خواهد شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان این که شریعتی در کتاب «انسان بیخود» مفهوم بازگشت را دقیقتر توضیح میدهد، تصریح کرد: شریعتی در این کتاب میگوید ما یک اسلام فرهنگی داشتیم که در مناسبات عصر حاضر نمیتواند ما را به جایی برساند ولی اگر قرار است در این وضعیتی که در یک سوی ما نظام سوسیالیستی و سوی دیگر ما نظام سرمایهداری قرار دارد، حرکتی انجام دهیم و بخواهیم مناسبات خود را بازیابیم، براساس اسلام فرهنگی نمیتوانیم کاری صورت دهیم.
وی افزود: باید یک مقدرات و وضعیت جدیدی را پیریزی کنیم، آن وضعیت جدید را چگونه باید ایجاد کنیم؟ آیا این وضعیت چیزی در تاریخ گذشته ما است یا برساختی است که در آینده قرار است، ساخته شود؟
میری با اشاره به اینکه اگر بازگشت شریعتی را به معنای برگشت در نظر بگیریم، ممکن و مطلوب نیست، گفت: حتی ما به خود زمان شریعتی هم نمیتوانیم برگردیم چرا که شریعتی در زمانی صحبت میکند که در یک سو نظام سرمایهداری و در سوی دیگر نظام سوسیالیستی قرار دارد و اساساً جهان به دو اردوگاه بزرگ تقسیم شده است و کشورهایی مانند ایران در تلاش هستند یک نظام متفاوت از این دو نظام را تعریف کنند.
وی اضافه کرد: اما امروز دنیا دو قطبی نیست بلکه در نظام جهانی یک آشوبی وجود دارد و میتوان از نظام و قطبهای مختلفی صحبت کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه شریعتی در ذیل یک کلان روایت صحبت میکند و بنابراین بازگشت به آن نیز ممکن نیست، اظهار کرد: امروزه امکان کلان روایت در ایران نیز وجود ندارد، اگر انقلابی در سال 57 رخ داد به دلیل وجود بسیاری از کنشگرانی است که دل به این راه داده بودند و باور به یک آرمانشهری داشتند.
او خاطر نشان کرد: روشنفکران آن زمان هم مثل روشنفکران انقلاب اکتبر 1917 روسیه به این نتیجه رسیدن که ما میتوانیم با یک خودآگاهی عمیق به یک پرش بلندتر برسیم یعنی همزمان نظام سرمایهداری و نظام سوسیالیسیم را پشت سر بگذاریم و به یک ایدهآلی به اسم حاکمیت دینی برسیم که در آن عدالت علوی وجود داشته باشد.
میری با اشاره به اینکه بسیاری از اندیشمندان آن زمان از جمله شریعتی کلان روایتهایی در ذهن و زبان خود داشتند، بیان کرد: آیا اکنون بعد از چهار دهه حکومت حاکمیت دینی میتوانیم با همان مفاهیم، سخنان و کلان روایتها که شریعتی از آنها گفتمانسازی میکرد به همان صورت نیز آنها را تکرار کنیم؟ این غیرممکن و نامطلوب است.
وی با بیان اینکه شریعتی با «هایدگر» در این معنا که تمدن، انسان را به حالت غفلت میبرد، موافق است، گفت: زمانی که انسان پایههای تمدن را میسازد، دقیقاً در همان هنگام انسان از خود بیخود است، ولی بحث «هایدگر» در مورد تمدن غرب مصداق دارد، بنابراین اگر ما بتوانیم مناسباتی ایجاد کنیم که به جای اینکه انسان در خدمت ماشین و سرمایه باشد، سرمایه و ماشین در خدمت انسان باشند، آنگاه میتوان تمدنی ساخت که این تمدن به گونهای مبتنی بر یک نظام علوی باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره اینکه شریعتی در کتاب «امت و امامت» به پیریزی آرمانشهر خود میپردازد، بیان کرد: در این کتاب نظام دیگری را طرح ریزی میکند به گونهای که مبتنی بر خوانشهای سوسیالیستی و سرمایهداری نباشد، این آرمانشهر چگونه است؟ ولی بعد از پنج دهه به این کتاب رجوع میکنیم و درمییابیم که آن مناسبات نمیتواند برای جامعه که چهار دهه تجربه حکومت دینی دارد، مطلوب باشد.
وی با بیان اینکه هنگامی که از شریعتی صحبت میکنیم باید بگویم کدامین شریعتی؟ گفت: اگر اصلاحات را نه به معنای حزبی بلکه به معنای مصلحان اجتماعی به کار ببریم، اگر قرار است در مناسبات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و دینی تغییرات ایجابی و اصلاحی صورت بگیرد و شریعتی هم در این چارچوب بتواند به روشنگری و اندیشه ما کمک کند، کدام شریعتی است که به ما کمک خواهد کرد؟
میری ادامه داد: به نظرم آن شریعتی دهه چهل و پنجاه که از آن به عنوان معلم انقلاب یاد میشود بدرد ما نمیخورد، شاید شریعتی که متفکر انتقادی باشد و یکسری مفاهیمی به ما منتقل کند که ما بتوانیم براساس آن نظم موجود را نقد کنیم برای ما مفیدتر است، اگر شریعتی به مثابه معلم انقلاب باشد، به گونهای در بازتولید این نظم حاکم شریک خواهد شد.
وی افزود: شاید بسیاری از کسانی که به شریعتی اعتراض میکنند، نمیتواند بین شریعتی به مثابه معلم انقلاب و شریعتی که به مثابه متفکر یا روشنفکر انتقادی است، تمایزی قائل شوند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه نباید شریعتی محدود در مناسبات و مرزهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران ببینیم، تصریح کرد: همه روشنفکران از هر طیف و خط فکری در آن زمان با شریعتی در این جمله که از «فرانس فانون» گرفته شده، موافق بودند که اساساً ساختن یا ایجاد کردن اروپای دیگر همانند آنچه در آمریکا اتفاق افتاده است در آفریقا و آسیا دیگر مطلوب و دلخواه نیست، بنابراین ما به عنوان ایران دنبال اروپای دیگری نیستیم و ما به دنبال برساختن نظم دیگری هستیم.
وی با اشاره به اینکه شریعتی به دنبال نظام دیگری غیر از سوسیالیسم و سرمایهداری بود و این سؤال را به وجود میآورد که آیا شریعتی ضدمدرنیته بود؟ گفت: گروهی از اندیشمندان ملیگرا معتقدند که شریعتی با تجدد مشکل داشت و اساساً شریعتی توسعهگریز و ضدمدرنیته بود، ولی به در واقع اینگونه نبود، طرحی که شریعتی ارائه میدهد در ادبیات جامعهشناسی مشخص و آشکار است که به آن تجددهای متکثر میگویند.
میری افزود: به اعتقاد شریعتی تجربه اروپای غربی را نمیشود نعل به نعل در ایران یا در کشورهای غیرغربی تکرار کرد و باید به دنبال نظم دیگری بود اما سؤالی که در اینجا طرح میشود این است که آیا بعد از گذشت چهار دهه از حکومت دینی، آن نظم دیگری که شریعتی بدان اعتقاد داشت محقق شده و اگر محقق نشده، اشکالات آن کجا بوده است؟
وی درباره چگونگی فهم شریعتی، گفت: شریعتی را باید در یک فضای جهانی در نظر بگیرم و اینکه در گفتمان جهانی چه جایگاهی داشته است و بعد وقتی شریعتی در حوزه خود ایران یا جهان اسلام از آن صحبت میکنیم، دارای چه فضا و رویکردی است.
میری با بیان اینکه یکی از بخشهای شریعتی که امروزه میتواند به ما کمک کند، حوزه باورهای دینی است، گفت: با توجه به اینکه امروزه دچار نوعی از دیانت مداحانه شدهایم، فهم و نقد شریعتی از باورهای دینی میتواند ما را در این امر یاری کند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه شریعتی از سه فرم در دین سخن میگفت، بیان کرد: اولی دینی است که پیشاعلمی بود و بازسازی آن دین امروزه برای ما هیچ ثمری نخواهد داشت، کسانی که خوب شریعتی را نمیخواند و صرفاً اینکه شریعتی از دین صحبت میکند او را مترادف مثلاً با بن لادن میبینند در حالی که شریعتی اساساً دین پیشاعلمی را برای جامعه امروز رد میکرد.
وی ادامه داد: نکته دیگر اینکه شریعتی دعوت به دین علمی هم نمیکرد و میگفت انسان امروز دچار اضطراب است و علم 200 سال قبل به او پاسخ میداد ولی امروز دین علمی هم نمیتواند پاسخگوی دردهای انسان باشد.
میری درباره فهم شریعتی از دین، گفت: او صحبت از دین پساعلمی میکرد، دینی که به گونهای از هیئت بطلمیوسی عبور کرده و جهان کوپرنیکی و نیوتنی را میفهمد، فیزیک هایزنبرگ را درک میکند ولی آنجا توقف نکرده است، اگر ما این فرم از دینداری را مبنا قرار بدهیم، اینجاست که به نظرم شریعتی میتواند در نظم موجود ما تغییر و تحولی ایجاد کند.
وی در پایان خاطر نشان کرد: چون مفاهیم کلاسیکی که از دین در بازگشت به معنای بازسازی و بازیافتن داریم که این یکی از وجوه شریعتی است و به نظرم این قسمت از اندیشه شریعتی نه تنها دورانش به پایان نرسیده بلکه اساساً پیش روی ماست، چون جامعه امروز ایران و جهان اسلام نیازمند پاسخ به پرسشهای انسان امروزی است و دین پساعلمی میتواند پیش روی ما باشد.