هابرماس از حوزه عمومی سیاسی حرف میزند. حوزه عمومی به تعبیر هابرماس، جایی بین دولت و بخش خصوصی و معتقد است که رسانهها و در آن دوره بیشتر مطبوعات، از عناصر اصلی حوزه عمومی هستند؛ اما چه اتفاقی برای حوزه عمومی به تعبیر ما حوزه عمومی فضای مجازی در ایران افتاده است؟
به گزارش عطنا، مجید سلیمانی، مدرس حوزه ارتباطات در یادداشتی در روزنامه صبح نو به رابطه ارتباطات و انتخابات در فضای مجازی پرداخته است که در ادامه میخوانیم؛
شکلگیری رشته ارتباطات بهطور مجزا از حوزههای جامعهشناسی و روانشناسی، با تبلیغات سیاسی و انتخابات گره خورده است. یعنی پژوهشهای لاسول و لازارسفلد در آمریکا که اولین پژوهشهای ارتباطی بهطور مجزا محسوب میشوند، مربوط به رفتار رأیدهندگان بوده است. از آن طرف هم همزمان بحث جنگ جهانی دوم و قدرت نرمی که در آن جنگ مطرح میشود، توجهها را به مسأله علوم ارتباطات بهعنوان رشته مجزا جذب میکند. بنابراین فکر نمیکنم که مسأله رسانهای شدن انتخابات یا بحث نسبت رسانه با تصمیمگیری سیاسی در پیکارهای سیاسی فقط به دهههای اخیر برگردد.
تصمیم سیاسی با هر نوعی از مسأله رسانهای شدن روبهرو بوده است و فقط به این انتخابات یا سالهای اخیر که تصمیمهای سیاسی مردم بر اساس تبلیغات انتخاباتی یا رسانهها بوده است، نمیتوانیم بگوییم که محدود به این زمان است. میخواهم بحث را عقبتر ببرم و اینکه اساساً رسانه بهعنوان مهمترین وسیله سیاستگذاری محسوب میشد یعنی همانطور که جامعهشناسی به دنبال شناخت و پیشبینیپذیر شدن کنشها و کنترل کنشها برمیآمد، رسانه بهعنوان وسیلهای که میتواند سیاستگذاری و سیاستها را اجرا کند، در تمام پیکارهای سیاسی، مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین باید یک تاریخی را از این نسبت بین رسانه و سیاست و تصمیمگیری سیاسی در پیکارهای انتخاباتی داشته باشیم و روند تحولش را نسبت به تحول رسانهها بررسی کنیم.
هابرماس از حوزه عمومی سیاسی حرف میزند. حوزه عمومی به تعبیر هابرماس، جایی بین دولت و بخش خصوصی و معتقد است که رسانهها و در آن دوره بیشتر مطبوعات، از عناصر اصلی حوزه عمومی هستند؛ اما چه اتفاقی برای حوزه عمومی به تعبیر ما حوزه عمومی فضای مجازی در ایران افتاده است؟
تا پیش از اواسط دهه ۷۰، ما اساساً با رسانههای کنترل شده مواجه بودیم یعنی چه مطبوعات و چه رادیووتلویزیون در اختیار حاکمیت بود و نوعی از کنترل وجود داشت. ورود ماهواره در ایران تغییراتی را به وجود آورد که در رویکرد مردم بهخصوص در انتخابات سال ۷۶ به عینه میتواند نشانگر تغییر ذائقه سیاسی مردم ایران هم باشد. شعارهایی که در آن انتخابات رأی میآورد، آزادی و لیبرالیسم و امثال آن نشان میدهد که حوزه عمومی سیاست در ایران دچار تغییرات شده است.
در اواسط دهه ۸۰ میبینیم که ضریب نفوذ اینترنت افزایش بسیار پیدا میکند و انتخابات ۸۸ به نظر بنده نقطه شروعی برای تحلیل حوزه عمومی فضای مجازی در ایران است. اگر به افکارسنجیهای بعد از انتخابات سال ۸۸ نگاه بکنیم، میتوانیم ببینیم کسانی که به نامزد مغلوب انتخابات ۸۸ رأی دادند، نسبت به کسانی که به رئیسجمهور دوره دهم رأی دادند، استفاده آنها از فضای مجازی که آن زمان بیشتر در قالب اینترنت بوده و هنوز موبیلیتی تلفن همراه نیامده است، بیشتر بوده است. این نشان میدهد که اتفاقی در حال شکلگیری است. ضمن اینکه ترکیب این رأیدهندگان، قشر طبقه متوسط و تا حدی آکادمیک است؛ در برابر آن، با رأیی مواجهیم که بیشتر طبقات پایینتر جامعه را دربر میگیرد. ما میتوانیم حس کنیم که از سال ۸۸ تأثیر رسانههای فضای مجازی در انتخابات پررنگتر میشود. در سال ۹۲ شاید این تأثیر محسوس نبود ولی در انتخابات سال ۹۴ و انتخابات اخیر بهوضوح نشان داد که وضعیت بهکلی تغییر کرده است.
این اتفاق در حوزه مسأله هوش مصنوعی و کاری که دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه تهران انجام داده، مسألهای نیست که بهراحتی بتوانیم از کنار آن رد بشویم. برای اولین بار کنشگری در فضای مجازی با کنشگری دنیای واقعی، تقریباً برابر شده یعنی میزان تولید محتوایی که در فضای مجازی وجود داشت، با درصد آرای کاندیداها در انتخابات برابر شده بود. این نشان میدهد که ما با فضای جدیدی مواجهایم. این حوزه عمومی شکلگرفته به چه سمتی میرود و چه آیندهای دارد؟ این پرسش اساسی است که باید به دنبالش باشیم. به نظر بنده هرچند آن تولید محتوا برابر است و هم اینکه ۳۰ درصد ملت ایران اصلاً در این انتخابات شرکت نکردند و هیچ پیشبینی از رفتار و کنش آنها نداریم و هیچ اطلاعاتی هم نداریم که در فکر آنها چه میگذرد. نمیتوانیم بگوییم که مطلقاً این کنشگری برابر شده است و کنشگری در عالم سیاست یعنی رأیدهی با کنشگری در فضای مجازی در حالت برابر قرار گرفته است و از این به بعد میتوانیم بگوییم که چیزی مثل شکاف آگاهی و نظریههای حوزه اقتصاد سیاسی وجود ندارد. من فکر میکنم که هنوز باید تأمل کرد و مطالعاتی درباره کسانی که رأی ندادند انجام داد.
در پایان اجازه میخواهم یک جمعبندی کوتاه از بحثم داشته باشم. من معتقدم در حوزه عمومی فضای مجازی در ایران تغییرات اساسی ایجاد شده اما این تغییرات کاملاً به نفع سرمایهداری است. بحث تلگرام را شما فراموش نکنید، به نظر من تلگرام، بازگشت به عصر رسانههای تودهای و یکسویه است. چون بیشترین تولید محتوا در تلگرام توسط کانالهای یکسویه صورت میگیرد و کاربران هم در نقش انتشارکنندگان، فوروارد و بازی اصحاب قدرت را دنبال میکنند.
هیچ یک از پیامسانها این امکان کانال را ندارند و کانال به هیچوجه پیامرسان نیست و شبکه اجتماعی هم نیست. شما واتسآپ را ببینید، بیشترین استفاده از واتسآپ و مسنجر در آمریکاست، اما هیچ یک کانال ندارند. درست است که در تلگرام گروه و سوپر گروه میشود تولید کرد اما دارد روابط فردی و میانفردی در عالم واقع را نمایندگی میکند. آن اتفاقی که ایجاد میکند این است که ارتباطات تودهای در تلگرام بهشدت افزایش پیدا کرده و حوزه عمومی جامعه ایرانی را کاملاً برهم زده است. این وضعیت به نفع سرمایهداری است مگر اینکه این ذائقه تلگرامی ملت ایران فروکش بکند. یعنی ما برویم و با پیامرسان یا شبکه اجتماعی واقعی مثل اینستاگرام و توئیتر، روبهرو باشیم.