گوشیهای موبایل که خط ندهند، اینترنت که قطع شود، شبکههای اجتماعی که فیلتر شوند، کانالهای تلویزیونی که روی آنتن نروند و امواج رادیویی که مختل شوند آن وقت این وابستگی به رسانه برایمان ملموس میشود تا آنجا که ازخود میپرسیم آن وقتها که رسانهها نبودند مردم چطور زندگی میکردند؟
به گزارش عطنا به نقل از جامجم، رسانهها که زندگی ما را تسخیر کردهاند، ذهنمان را در مشتشان گرفته، به افکارمان خط داده و رفیق تنهاییمان شدهاند و آنقدر تاخته و جلو آمدهاند که مشتی معتاد به رسانه و ابزارهای ارتباطی ساختهاند از ما که دیگر محال است بتوانیم بیرسانه زندگی کنیم.
گوشیهای موبایل که خط ندهند، اینترنت که قطع شود، شبکههای اجتماعی که فیلتر شوند، کانالهای تلویزیونی که روی آنتن نروند و امواج رادیویی که مختل شوند آن وقت این وابستگی به رسانه برایمان ملموس میشود تا آنجا که ازخود میپرسیم آن وقتها که رسانهها نبودند مردم چطور زندگی میکردند؟
رسانهها فارغ از کوچک یا بزرگ بودن تشکیلات اداریشان یا میزان پولی که از آنها پشتیبانی میکند همه میخواهند مجموعهای از اطلاعات به مخاطب بدهند که یا عین حقیقت است یا بخشی از حقیقت یا حتی گوشهای ازیک دروغ بزرگ. برای همین است که از سال ۱۹۶۵ که مارشال مک لوهان کانادایی (نظریهپردازی که بیشتر او را با مفهوم دهکده جهانیاش میشناسند) سواد رسانهای را مطرح کرد و به مردم گوش به فرمان و دوستدار رسانهها تلنگر زد.
با فاصلهای دور از این مرد، حتی سالها پس از آن که آمریکا، ژاپن، انگلیس، آلمان، استرالیا و… سواد رسانهای را جزو کتابهای درسی دانشآموزانشان قرار دادند ما در ایران نیز دست به کارتالیف کتاب تفکر و سواد رسانهای برای کلاس دهمیها شدهایم تا به آنها بیاموزیم رسانهها چگونه متولد میشوند، چطور تولید پیام میکنند و به چه روشهایی مخاطبان را با خود همراه میکنند.
این نیت سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و دفتر تالیف کتابهای درسی برای نگارش کتاب تفکر و سواد رسانهای بوده، کتابی با شش فصل و ۵۶ ساعت زمان آموزشی مصوب در طول سال تحصیلی که امسال در کیف دانشآموزان کلاس دهم جای گرفته است.
ما و رسانه، فنون خلق پیام رسانهای، نادیدههای رسانهها، مخاطبشناسی، رسانه و سبک زندگی و رژیم مصرف رسانهای، فصلهای کتاب تفکر و سواد رسانهای هستند. کتاب را ورق میزنیم، صفحهبندی چیزی فراتر از بقیه کتابها نیست، گرافیک و عکسهایی که انتخاب شدهاند نیز همین طور؛ جذابیتهای بصری همیشه گمشده کتابهای درسی بودهاند و زمان این را عوض نمیکند.
چند صفحه با هم ورق میخورد و صفحهای که همبرگری بزرگ رویش کشیده شده باز میماند. نویسنده نوشته تولیدات رسانهای مثل ساندویچ همبرگرند، دولایه نان بالا و پایین دارند و وسطشان یک تکه گوشت است، این گوشت همان تولیدات محسوس رسانههاست و نان پایینی، پیامهای پنهان (زیرمتن) و نان بالایی (فرامتن) اوضاع محیطی و فرهنگی و عوامل بیرونی که بر کار رسانهها اثر میگذارد.
این جملات برای یک دانشجوی ارتباطات قابل فهم است ولی نمیدانم برای دانشآموزانی که تازه از حال و هوای مقطع راهنمایی بیرون آمده و نشستهاند در پایه اول متوسطه دوم هضم شدنی هست یا نه. دکتر حسینعلی افخمی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی نیز با توصیف همبرگری این کتاب مشکل دارد، همان طور که نمیتواند با مفاهیم تومورِ مصرف، مهندسان پیام و این جمله که تصاویر معصوم نیستند کنار بیاید.
از همبرگر میگذریم و چشم میچرخانیم روی بقیه تصاویر، روی رادیوها، دیشهای ماهواره، دستگاه فکس، … کمی حس غریبگی به بیننده میدهند اینها، اشکالشان این است که رنگ و بوی ایرانی ندارند و از ما دورند. راستی چقدر جای اینترنت در این کتاب خالی است، نه که حرفش نباشد، هست، ولی کم است. دکتر افخمی هم این حضور کمرنگ را تایید میکند و میگوید ای کاش به اینترنت که بیشتر وقت نسل جوان را میگیرد بیش از این توجه میشد.
کتاب تفکر وسواد رسانهای، متن کم دارد و تمرین زیاد، بعضی جملههایش سنگین است و باید چند بار سر و تهشان کرد تا به مفهومشان رسید. این کتاب قصد دارد مدیریت خود در فضای رسانهای را به دانشآموزان آموزش دهد ولی با سنگینی بعضی جملات و کمی توضیحات درباره این که رسانه چیست و پیام کدام است، ارتباطات اصلا یعنی چه، اقناع چیست و تکنیکهایش چیست و به چه کار میگوییم برجستهسازی؛ این سوالی است که ذهن امیر یزدیان، کارشناس ارتباطات را که کتابهای ترجمه شده او در حوزه سواد رسانهای در کشور از منابع مهم علمی در این رشته است نیز به خود مشغول کرده، کسی که میگوید برای آموزش هر علمی ابتدا باید مفاهیم اولیهاش را روشن کرد.
از دید او کتاب سواد رسانهای برخلاف آنچه مولفانش میگویند درباره نیاز دانشآموزان با آنها حرف نمیزند و نمیگوید شما باید براساس نیازتان رسانهها را انتخاب کنید. دکتر افخمی اما ماجرای این کتاب را این طورمی بیند که اصلا نباید نوشته میشد با این استدلال که ما تا نتوانیم پشت پرده درآمد رسانهها را بفهمیم و ندانیم چگونه اداره میشوند چطور میتوانیم آنها را بشناسیم.
افخمی با خواندن کتاب تفکر و سواد رسانهای به این نتیجه نیز رسیده که ما فقط زمانی میتوانیم از دانشآموزان تفکر را انتظار داشته باشیم که پیش از آن مهارتهای سوال کردن و گوش دادن را به آنها آموخته باشیم و برایشان کاملا جاانداخته باشیم که ارتباط چیست و به چه چیزی میگویند معنا.
در مقابل اما محمود امانی تهرانی، مدیرکل دفتر تالیف کتابهای درسی در پاسخ همه منتقدان میگوید این کتاب نه دنبال چیدن متنها پشت سرهم و حفظیات بوده و نه میخواسته نماینده علم سواد رسانهای باشد بلکه قصد داشته دانشآموزان را به فکر درباره رسانهها وادارد و آنها را در موقعیتهای فعال یادگیری قرار دهد.
امسال کتاب سواد رسانهای در مدارس امتحان پس میدهد. تا اینجای کار که ماه اول سال تحصیلی تمام شده، نقدها به آن، شبیه آنچه در این گزارش آمده ادامه دارد و سردرگمی در تدریساش مشهود است. تازه تالیف بودن البته نمیتواند توجیه مناسبی برای تولد ناقص الخلقه یک کتاب باشد ولی مسلما هر چه از امسال فاصله بگیریم آن طور که امانی تهرانی قول داده نظرات کارشناسی در کتاب اعمال و نواقص برطرف میشود، اگر این بدبینی را کنار بگذاریم که به علت مشکلات فعلی کتاب وکمبود معلم متخصص، مدارس این درس اختیاری را دیگر انتخاب نکنند وکتاب تفکر و سواد رسانهای که با هزار آب و تاب نوشته شد، به کنجی فرستاده شود.
آموزش و پرورش سالهاست کمبود معلم متخصص برای درسهای اختصاصی را با وصله و پینه، رفع و رجوع میکند، نتیجه این که درخیلی جاها آدمهای مناسب سرکار نیستند و کتاب درسی در دست مدرسی است که سررشتهای از آن ندارد. حال و روز کتاب تفکر و سواد رسانهای هم حالا همین طور شده و باخبر شدهایم که حتی در یکی از مدارس خاص تهران که مدعی پرورش نخبگان است تدریس این درس به یک مهندس کامپیوتر سپرده شده. مدیر یکی از دبیرستانهای تهران نیز به ما میگوید چون نتوانسته نیروی مرتبط برای تدریس این کتاب پیدا کند کار را به یک تحصیلکرده رشته علوم اجتماعی سپرده است.
این اتفاق آنقدر در نظام آموزشی ما مصداقهای متنوع دارد که پیدا کردنشان آسان است، مثل کتاب کار و فناوری پایه ششم ابتدایی که هر معلمی وقتش آزاد بود برای تدریس این کتاب نامزد شد.
امیر یزدیان اما میگوید با به کارگیری معلمان غیرمرتبط، کلاس از حالت تعاملی خارج میشود و معلم به عنوان یک تسهیلگر در فرآیند یادگیری نمیتواند مباحث را جمعبندی و مدیریت کند.
پس از استقرار پایه ششم در نظام آموزشی کشور، موضوع سواد رسانهای نیز وارد کتابهای درسی شد البته با حجمی اندک و در حد اشاره در یک درس از یک کتاب. سال ۹۱ این موضوع در کتاب تفکر و پژوهش پایه ششم وارد شد، سال ۹۲ در کتاب تفکر و سبک زندگی پایه هفتم، سال بعد در دو کتاب تفکر و سبک زندگی و مطالعات اجتماعی کلاس هشتم وسال ۹۴ درکتاب زبان انگلیسی پایه نهم. به این ترتیب امسال نخستین سالی است که سواد رسانهای صاحب یک کتاب مستقل شده و به گفته مولفانش فقط سعی دارد در دانشآموزان حساسیت ایجاد کند.