دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا با بیان اینکه هنگام انتخاب تحت تاثیر عوامل متعدد هستیم و تصمیمهای ما همواره به صورت منطقی نیستند، گفت: اقتصاد رفتاری در تبیین سیاستهای اقتصادی-اجتماعی نقش تعیینکنندهای دارد و نشان میدهد که نمیتوانیم فقط بر اساس یکسری الگوهای خاصی که نئوکلاسیکها تعریف کرده بودند و بیشتر جنبه ذهنی داشتند تصمیمگیری کنیم.
به گزارش عطنا، نشست رونمایی از کتاب «مبانی اقتصاد رفتاری؛ تصمیمگیری فردی» به مدیریت دکتر فرشاد مؤمنی، استاد برنامهریزی و توسعه اقتصادی دانشگاه علامه طباطبائی و رئیس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد با حضور دکتر نرگس درویش، نویسنده این کتاب و محقق پسادکتری اقتصاد رفتاری دانشگاه الزهرا با سخنرانی دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا پنجشنبه، 5 مرداد در مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد. (گزارش تصویری)
حسین راغفر، اقتصاددان و دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا در ابتدای سخنان خود گفت: میتوان اقتصاد رفتاری را با مثالهایی برجسته کرد؛ وقتی در بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا از مردم نظرخواهی شد، فرض بر این بود که افراد همه تصمیم عقلایی میگیرند و به دنبال منافع شخصی خود میروند که این فرض اصلی انسان اقتصادی است.
وی افزود: عقلانیت اقتصادی دو ویژگی دارد؛ انسان به دنبال نفع شخصی خود است و در خیلی از مواقع نمیتوان با عقلانیت توضیح داد و انسان ضمن اینکه به دنبال نفع شخصی خود است، به دنبال عدالت هم است بنابراین ممکن است در بسیاری از زمینهها منافع شخصی خود را به مصالح اجتماعی ترجیح ندهند.
دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا با بیان اینکه گاهی انسان تنها به دنبال منافع شخصی خود نیست بلکه به منافع دیگران نیز توجه میکند و احساس همبستگی، تعلق خاطر به منافع دیگران نیز در آن وجود دارد، گفت: این دو مؤلفه اخیر نمیتواند در تئوری ابتدایی لحاظ شود و اگر لحاظ شود رفتار این انسان عقلایی قابل تنظیم و تبیین نیست.
این اقتصاددان افزود: در عقلانیت عوامل متعددی وجود دارد، در کتابهای مختلف انسان به عنوان یک انسان غیر عقلایی شناخته میشود که در ذات موجودات سبک، درنده خو و دوستدار خونریزی هستند به همین دلیل باید آن را کنترل کرد؛ این برخلاف تفکر غالب در علوم اجتماعی است که معتقد است انسان میتواند طبع خوبی داشته باشد و نه تنها درندهخو نیست، خشونت را دوست ندارد میتواند موجودی با نیت خیر باشد.
راغفر با استناد به مفهوم خودآگاهی فروید گفت: انسان، خودآگاه یا ناخودآگاه عمل میکند، به لحاظ تجربی شواهد گوناگونی وجود دارد که معلومات بخش ناخودآگاه انسان بزرگتر از بخش خودآگاه انسان است و از این جهت انسانها همیشه بر اساس منطق ریاضی عمل نمیکنند و گاهی درگیر عواطف خود هستند، انسان به بخش ناخودآگاه دسترسی ندارد اما متأثر از آن عوامل است.
وی افزود: اقتصاد علم انتخاب است، هنگام انتخاب تحت تاثیر عوامل متعدد هستیم و تصمیمهای ما همواره به صورت منطقی نیست، عوامل مختلفی بر آنها تاثیر میگذارد و ممکن است انسانها در محیطهای مختلف تصمیمهای مختلف بگیرند و بر اساس آن رفتار کنند.
دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا با بیان اینکه در علم اقتصاد و سیاست به غیرعقلایی بودن بسیاری از تصمیمها تاکید میشود گفت: مثلا وقتی از منظر علم اقتصاد به رفتار سیاستمداران آمریکایی نگاه میکنیم میبینیم که عوامل دیگری به جز عقلانیت اقتصادی موجب تصمیماتی میشود که ممکن است تحت تاثیر عوامل نفوذ، سیاست خارجی و ... شکل گرفته باشد و منافع مردم آمریکا در آن تامین نمیشود.
این اقتصاددان با اشاره به نظام تصمیمگیری جمعی متقابل، اظهار کرد: منظور نظریه بازی است که در آن افراد وقتی تصمیم میگیرند که منافع خود را حداکثر کنند فقط به موضع خود نگاه نمیکنند بلکه به آن توجه میکنند که تصمیمگیرندگان دیگر چه اتّخاذ میکنند و در واکنش به آنها یا در احتمال رفتار آنها رفتار خود را تنظیم میکنند و ممکن است در بسیاری از موارد که اطلاع و آگاهی آنها نسبت به رفتار طرف مقابل کامل نباشد رفتار متناسبی انجام ندهند.
راغفر با تاکید بر رفتار احتمالی بیان کرد: اینکه چگونه احتمال میدهیم که طرف مقابل در یک موضع خاص چگونه رفتار میکند و بر اساس آن احتمال تنظیم کنیم که ما چگونه رفتار کنیم تا منافعمان حداکثر شود، یک بازی است که در آن بر اساس اطلاعات ناقص و اطلاعات خصوصی افراد انتخاب میشود مدلهای رفتاری خاصی را تنظیم میکند که فرض اساسی همه آنها عقلانیت انسان است، یعنی انسانها به دنبال حداکثر کردن نفع شخصی خود هستند.
وی با استناد به سخن علما در حوزه روانشناسی، خاطرنشان کرد: رفتار بسیاری از انسانها غیرعقلایی است، ممکن است تصمیماتی با ریسک زیاد گرفته شود، نتایجی به دست آمده غیرقابل پیشبینی بر اساس نا آگاهی است.
دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا با اشاره به اینکه در حوزه علم اقتصاد مسئلهای تحت عنوان اقتصاد اطلاعات مطرح شده است، اظهار کرد: در گذشته مدل اسمیتی بر اقتصاد حاکم بوده است، فرض بر این است که افراد به دنبال نفع شخصی خود منافع اجتماعی را تأمین میکنند، بنابراین یک تقسیم کار اجتماعی صورت میگیرد و محصول این تقسیم کار رشد اجتماعی است؛ این اندیشه تا دهه 1970 بر مدل تخصیص منابع در جامعه حاکم بود سپس اقتصاد بازار رها روی کار آمد که دولت کنار گذاشته شود و مردم با تصمیماتی خود مصالح اجتماعی را فراهم کنند.
این اقتصاددان ادامه داد: این فرض مبتنی بر مفهومی تحت عنوان رقابت کامل است که 5 ویژگی دارد و همه بازیگران در اقتصاد اطلاعات یکسان دارند در صورتی که اینطور نیست و نابرابری اطلاعاتی وجود دارد؛ تفاوت اطلاعاتی تبدیل به شاخهای از اقتصاد شد که بعدها به عنوان یک پارادایم جدید در علم اقتصاد نام برده میشود.
وی با اشاره به اقتصاد اطلاعات اظهار کرد: اقتصاد اطلاعات بر روی نظریه بازی استوار است و به صورت شکل دیگری از اقتصاد مانند اقتصاد قرارداد و سازوکارهای اقتصادی رشد میکند.
راغفر با استناد به یک نظریه در اقتصاد که در دهه 1950 برنده جایزه نوبل میشود، گفت: فرض بر این است که تحت شرایطی رقابت کامل به تخصیص بهینه منجر میشود و در آن فرض بر یکسانی همه اطلاعات است، در دهه 80 قضیه دیگری مطرح میشود که اگر اطلاعات افراد حتی ذرهای با یکدیگر تفاوت داشته باشد رقابت کامل نمیتواند منجر به تخصیص بهینه شود؛ در اینجا نقش اطلاعات نابرابر وجود دارد و نقش دولت برای کنترل مقررات و رفتار بازیگران اعم از مصرفکننده و تولیدکننده برای حداکثر کردن منافع اجتماعی تنظیم شود.
دانشیار اقتصاد دانشگاه الزهرا با بیان اینکه اقتصاد رفتاری با توجه به یکسری شواهد نشان دهنده این است که عقلانیت در بسیاری از موارد جواب نمیدهد، گفت: ما باید از برخورد یک تئوری به سمت عمل رویم و آن پدیده را در بستر خودش تحلیل کنیم.
این اقتصاددان ادامه داد: به دنبال اقتصاد رفتاری اقتصاد تجربی نیز شکل میگیرد که با توجه به رفتار افراد در آزمایشگاه از طریق پرسشنامه اطلاعاتی جمعآوری میشود، از طریق مدلهای کامپیوتری و نرمافزاری میتوان رفتارها را پیشبینی کرد.
راغفر درباره این موضوع افزود: آنچه اقتصاد رفتاری به مجموعه معرفت انسانی افزوده است گسترده است و چون زمینه بروز پدیدهها با یکدیگر متفاوت است ما نمیتوانیم یکسری گزارههای جهانی خاصی را برای همه پدیدهها در نظر بگیریم.
وی در پایان گفت: با توجه به اقتصاد رفتاری باید شرایط خاص هر پدیده را در نظر گرفت، میتوان پدیدهها را وارد الگوهای آزمایشگاهی قرار دهیم و آنها را بررسی کنیم؛ نقش اقتصاد رفتاری برای تبیین سیاستهای اقتصادی اجتماعی نقش تعیینکنندهای دارد و نشان میدهد که ما فقط بر اساس یکسری الگوهای خاصی که نئوکلاسیکها تعریف کرده بودند که بیشتر جنبههای ذهنی داشتند نمیتوانیم تصمیمگیری کنیم.