در محرم یزد شعرها فقط ذکر مصیبت نیستند. صلح، ظلم ستیزی، عدالت، آزادی، انتظار ظهور، انسانیت و ... مفاهیمیاند که هیئتهای کوچک و بزرگ برای آنها سینه میزنند و در این راه از شاعران بزرگی مثل حافظ، فرخی یزدی، شاملو و حتی سهراب سپهری هم یاری گرفته میشود. این گزارش از حال و هوای محرم در یزد را بخوانید.
علی اکبریان میمند-عطنا؛ اگر بخواهی یکی از ناب ترین و بهترین عزاداری های تاسوعا و عاشورا را ببینی باید تهران را با همه دسته های عزاداری و ایستگاه های صلواتیش تنها بگذاری و 632 کیلومتر راه را به سمت یزد بروی .
دیدن عزاداری های بی نظیر مردمش و شنیدن نوحه های مفهومی و زیبای هیئت هایش همه گردشگرهای داخلی و خارجی این شهر را مطمئنن می کند که عاشقانه ای جذاب انتظارشان را می کشد؛ حکایت عاشقانه است چون یزدی جماعت ز گهواره تا گور عاشق حسین(ع) و کربلای حسین(ع) است و جذاب چرا که خاص، خالص و عمیق است.
هرسال، چند ماهی مانده به محرم که هیئتهای مذهبی از شعرا کار تحویل میگیرند، ملودی حاضر میشود و نزدیک محرم که شد مداح با سینه زن ها که مردان پیر و جوان محله هستند جلسات تمرین میگذارد. حالا همه چیز آماده است برای یک دهه خواندن از نینوا.
در محرم یزد شعرها فقط ذکر مصیبت نیستند. صلح، ظلم ستیزی، عدالت، آزادی، انتظار ظهور، انسانیت و ... مفاهیمیاند که هیئتهای کوچک و بزرگ برای آنها سینه میزنند و در این راه از شاعران بزرگی مثل حافظ، فرخی یزدی، شاملو و حتی سهراب سپهری هم یاری گرفته میشود.
این شعر سید شهاب الدین موسوی را که هیئت بعثت اجرایش کرده بخوانید:
باز به نام خدا، خون کسی شد روا
باز به نام خدا، خون خدا شد روا
کوچه پر از های و هوست، شهر پر از ماجرا
سکه به نامت زدند، سنگ تمامت زدند
نام تو را میبرند بر سر بازارها
باز به فتوای تیغ، خون کسی شد دریغ
فتنه بسی پیش روست، کشته بسی در قفا*
قحط وفا، قحط جود، خشکی آواز رود
گریۀ یاس کبود، مرگ سپیدارها
آنچه فراوانی است، وحشتِ ویرانی است
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها!
«شب با گلوی خونین خواندهاست دیرگاه
دریا نشسته سرد،
یک شاخه در سیاهی جنگل به سوی نور، فریاد می کشد»
جنگ چرا؟ بس کنید! چند خدا؟ بس کنید!
چند دروغ و دریغ؟ گوش به فتوای تیغ؟
مظلمۀ خون کیست این همه کشتارها؟
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها
چیستی ای ملک ری؟ فتنهگری تا به کی؟
این همه مفتی و شیخ، این همه قاضی شریح
چند برادر کشی؟ لذت کافرکشی؟
بغض قلم را شکست، آتش باور کشی
کیست که عبرت برد زین همه تکرارها؟
در دستههای عزاداری این مردم طبل و سنج جایگاهی ندارد و زنجیرزنی کمرنگ است اما صدای سینه زنی جمعیتی که گاهی به چند صد نفر هم میرسد جای همه چیز را پر میکند. سینهزنها هماهنگی عجیبی دارند که با تمرین زیاد و تجربۀ سالها عزاداری به دست آمده.امسال روز تاسوعا پیرمداح هیئت محله شیخداد با توجه به فرصتی که تا اذان داشت نوحه 37 سال پیشش را اجرا کرد.همراهی هماهنگ تمام اعضای این هیئت شگفت انگیز بود. حتی کودکان ده ساله می دانست کی و چند ضرب باید به سینه بکوبد.
سینه زنی یزدی ها ریتم ثابتی ندارد و هر نوحه ای آهنگ خودش را می طلبد. آهنگی که با ساز دست و سینه عزاداران نواخته می شود.یک ضرب، سه ضرب، پنج ضرب، اوج و فرود به موقع، مداحیهای اینجا دلنشینترینِ موسیقی هایند.
در یزد خانمها و برخی آقایان که به هر دلیلی از هیئت محله جا ماندهاند مینشینند پای سخنرانی، روضه خوانی و تماشای عزاداری دستههایی که مهمان محفل میشوند. بقیه هم در قالب دسته عزاداری محله خود در مناطق دیگر شهر به مساجد و حسینیه ها می روند. علم هیئت را میگذارند و نوبتشان که شد میروند داخل برای سینه زنی...
از سینه زنی ها که بگذریم عاشورای کویر مراسم خارق العاده دیگری هم دارد به نام نخل برداری. یزدی ها سازه های زیبا و چوبی چند متری را که نخل نام دارند نماد تابوت امام حسین (ع) می دانند و هر عاشورا ده ها نفر می روند زیر نخل، بلندش می کنند و یاحسین(ع) گویان می چرخانندش. در برخی مناطق مثل رکن آباد میبد ابتدا تعزیه اجرا می شود و شمر نمایش که امام (ع) را به شهادت رساند مردم می آیند برای نخل برداری که حکم تشییع جنازه متبرک پسر علی(ع) و فاطمه (س) را دارد. امسال در خبرها آمد که بعد از 80 سال نخل پانصد ساله میدان امیر چخماق برداشته می شود. به آن جا رفتم و چیزی ندیدم جز غم و غیرت و زیبایی.
عشق به حسین(ع)عشق به خاندانش و غلامانش را به دل کویر نشینان دارالعباده انداخته. به قول حافظ: «هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند.» سادات به شدت دوست داشته شده و تکریم میشوند، متولیان مساجد و حسینیهها محترمند و مداحان اهل بیت(ع)، پیر و جوان قهرمانان مردمند. به خاطر دارم سال 1393 که حسین سعاتمند، مداح خوش صدا و قدیمی هیئت فهادان چشم از جهان فرو بست همۀ شهر صاحب عزا بود و سیاه پوشیده. انگار خود محرم رسیده است...
یزد، شهر به تازگی جهانی شدۀ کهن اگرچه با آثار باستانیاش آیینۀ تمام قد تاریخ است اما قبل از هرچیز دارالعباده است و حسینیۀ ایران! این را می شود از فکر و حرف و عمل اهالیاش فهمید.در یزد به قول عالیه مهرابی، شاعر طرح آیینی یزدی : «خشت خامی که دل اهل جهان را ببرد// بر دلش نام حسینیه ایران ثبت است».
عکس: علی اکبریان میمند-عطنا