وزارت امور خارجه آمریکا در سال 1989 میلادی کتاب اسناد مربوط به روابط ایران و دولت دوایت آیزنهاور را منتشر کرد که اسناد کودتا در آن گنجانده نشد. آن اقدام بحثبرانگیز اعتراضات زیادی را در پی داشت. به همین علت در سال 1992 کنگره آمریکا، وزارت امور خارجه را موظف کرد که تاریخ دیپلماسی ایالات متحده را بهطور "جامع، دقیق و قابل اعتماد" چاپ کند.
وزارت امور خارجه همچنین پذیرفت که نسخه تکمیلشده روابط ایران و آمریکا در دهه 1950 میلادی را چاپ کند که سرانجام روز پنجشنبه (15 ژوئن) چاپ شد. پیش از این در سال 2013 میلادی نیز سازمان سیا، با خارج کردن اسنادی از طبقهبندی محرمانه به نقش خود در آن کودتا اعتراف کرده بود.
به گزارش عطنا به نقل از شرق، طبق اسناد منتشرشده چند سال پیش (2013) درباره کودتای 28مرداد 1332، «لوی هندرسون»، سفیر آمریکا در ایران هشدار میدهد که نهتنها شاه از جانشین مورد نظر برای تصدی سمت نخستوزیری پس از سرنگونی مصدق حمایت نمیکند، بلکه ارتش نیز نقشی که باید ایفا کند را بدون همکاری فعال شاه انجام نخواهد داد. این سند تاکید میکند اعضای پایگاه «سیا» در تهران و برخی مقامات در مقر مرکزی این سازمان، موافقت خود را با هندرسون در تقابل با برخی از فرضیههایی که طراحان در آمریکا برای کودتا ارایه میکردند، اعلام کردند.
محققان؛ عموما از طریق مصاحبه با شرکتکنندگان در کودتا فهمیده بودند که برخی مخالفتها در رابطه با کودتا وجود داشته است (و سرانجام هندرسون با سرنگونی مصدق موافقت کرد). این سند که به تازگی از حالت محرمانه خارج شده برخی جزییات دقیقتر را درباره ماهیت این تفاوتها و کسانی که در ارتباط با آنها بودهاند فاش میکند. (روایتهای قبلی «سیا» اختلاف نظر هندرسون را کماهمیت جلوه داده بود و ترجیح داده بود بر این نکته تاکید کند که او «همیشه تمام و کمال همکاری داشته است» و «همیشه به دنبال قبول پیشنهادهای سازنده بوده است»).
این سند همچنین صریحترین منابع غیرمحرمانه «سیا» تا به امروز درباره شرکت انگلیس در عملیات را ارایه میدهد. هیچیک از مقامات آمریکایی و انگلیسی تا بهحال به نقش لندن در کودتا اعتراف نکردهاند. این بدون شک بدترین راز مخفیمانده در رابطه بین ایران و انگلیس در طول 60سال گذشته است. اما در این آخرین سند حداقل دوبار ارجاعاتی وجود دارد که به منزله تایید رسمی این واقعیت است.
بهعلاوه، تحقیق «سیا» به این ختم میشود که انگلیسیها از وجوه مختلفی «قضاوت نادرستی درباره دشمنان» داشتهاند و بنابر نظر نویسنده، فعالیتهای آنها به دولت مصدق فشار آورد تا سیاستهای غیرقابل دفاعی را اتخاذ کند. همچنین رویکرد شتابزده لندن خطر جنگ با شوروی را ایجاد کرد.
«نبرد برای ایران» یکی از سه تاریخ دولتی (آمریکا) از کودتاست که تا به امروز شناخته شده است. هرچند بخشهای زیادی از آن حذف شده است اما این سند همچنان شامل تعدادی جزییات جالب توجه درباره تفکر آمریکا در دهه 1950 و دو دهه بعدتر است. بر پایه مدارکی که در این سند ارایه شده است، اینچنین نتیجه میتوان گرفت که هر دو سازمانهای اطلاعات خارجی و نیروهای داخلی، در کودتا و نتیجه نهایی آن شرکت داشتهاند.
نویسنده این سند کودتای 1953 در ایران را یک موفقیت عظیم نمیداند و اشاره میکند که این رویداد «آوارهای» زیادی بر جای گذاشت. (ص71)
این تاریخ تلویحا به این اشاره دارد که کودتاچیان آمریکایی با برخی روحانیون درباره زمان تظاهرات مهم 19آگوست (چهارشنبه 28مرداد) همکاری داشتهاند. در سند آمده است که «... میخواستند (تظاهرات 19 آگوست) در جمعه، 21 آگوست [10 ذیالحجه 30 مرداد، عید قربان] که یک روز دینی است برگزار شود» اما این تاریخ برای خنثیکردن این شایعه که دولت قصد دارد تعدادی از افسران بازداشتشده را در 20 آگوست اعدام کند، بسیار دیر بود. (ص62) [در سند ] بخشهای قبل و بعد [مرتبط با این موضع] حذف شده است، بنابراین ممکن نیست گفته شود که این همکاری چقدر واقعی و جدی بوده یا اینکه افراد مورد اشاره سند چه کسانی بودهاند.
این سند در مقایسه با دیگر روایتهای غربی دهه 1950 تصویر منفی کمتری از نخستوزیر برکنارشده ارایه میدهد. در سند اشاره شده است که او [مصدق] «رفتارهای عجیب» داشته است و اینچنین نتیجه میگیرد که «بیشتر کارهای او، حتی احساسیترین و ظاهرا غیرمنطقیترین آنها، احتمالا کاملا حسابشده بود» (ص B-2)
این مدرک همچنین برخی از ویژگیهای منفی شاه را که در بسیاری دیگر از تفسیرهای انگلیسی و آمریکایی به آن اشاره شده، تکرار میکند. نویسنده گزارش مینویسد: «ناتوانی در تصمیمگیری و تلقینپذیری او از نصایح بد شهره بود.» نویسنده در ادامه شاه را « فرمانروای بیاعتماد اما زودباور» توصیف میکند. (صص47-48)
بنابر نظر نویسنده فضلالله زاهدی که توسط آمریکا برای جانشینی مصدق انتخاب شده بود «شخصیت متعادل» و «ویژگیهای مثبت و منفی تقریبا برابری» داشت (ص 32) در گزارش به برخی از کشمکشهای سیاسی و شخصی بین زاهدی و شاه اشاره شده است.
این سند این نقلهای متناقضگونه را که در 19 آگوست مصدق در خانهاش حصر بوده و تحت فشار بوده تا از راه دیوار باغ فرار کند، تکذیب میکند و بدون آوردن منبع میگوید که در آن روز نخستوزیر «حتی در خانه نبوده» بلکه به خانه همسایهای رفته و «موقتا در آنجا پناه گرفت». این امر در هیچکدام از سندهای قبلی وجود نداشته است (ص 70). (در تاریخ ویلبر گمان برده شده که مصدق احتمالا بعدازظهر خانه را ترک کرده است).
نویسنده این سند معتقد است که روایت «نیویورک تایمز» و دیگر [رسانهها] از تعداد قربانیان این ماجرا «به شدت اغراقآمیز بوده» است. همچنین توصیف «کنت لاوز» در تایمز و استفاده از عبارات «تکهپارهشدن» درباره سرنوشت «حسین فاطمی» وزیر خارجه مصدق و سرهنگ «عزتالله ممتاز» مسوول حفاظت خانه نخستوزیر در 19 آگوست را بیاعتبار میداند. (لاوز تعداد کشتهها را بیش از 300نفر ذکر کرده. گزارشی دیگر در انگلیس در اوایل سپتامبر 1953، بدون اینکه نامی به میان بیاورد تخمین میزند که کودتا بیش از 50 کشته و 300 زخمی داشتهاست).
«سیا» اولین بار این سند را در 1981 مورد بازنگری قرار داده که با حذفهای بسیار زیادی همراه بوده است. اسناد در سالهای 2011 و 2013 به درخواست آرشیو امنیت ملی دوباره مورد ارزیابی قرار گرفته است. (نسخه منتشرشده کنونی شامل هر سه نسخه است). حدود 40 صفحه از 150 صفحه این سند در بردارنده موارد تازه است. بخش اعظم این 40 صفحه حاوی اطلاعات تازه است و در برخی دیگر از صفحات تنها چند کلمه جدید وجود دارد. بیشترین مسایل مطرحشده جدید در بخشهای 3، 4، 5 و دو نیمصفحه ضمیمه d است. ضمیمه e که تاریخنگاری از رویدادهاست بدون دلیل قانعکننده تمامی وقایع را شامل نمیشود.
حذفیات اسناد منتشرشده کنونی، به حدی گسترده است که اجازه نمیدهد ارزیابی کاملی از سند انجام پذیرد اما برخی حاشیهنگاریها اضافی و مقدماتی امکانپذیر است.
تلاش برای لاپوشانی نقش انگلیس در این کودتا، ناشیانه به نظر میرسد. زیرا حذف چندین بخش از متن مشخصا با هدف پنهانکردن نقش انگلیس انجام شده است و تنها دوبار به نقش انگلیس پرداخته شده است. اول پذیرش رسمی این نکته است که از نظر «هر دو کشور آمریکا و انگلیس روشهای معمول و عقلانی روابط و رفتوآمدهای دیپلماتیک شکست خورده است.» در جای دیگر اشاره میشود که چند هفته قبل از کودتا، وزارت امور خارجه اصرار میورزد که درصورتیکه کودتا انجام شود لندن باید «تعهد محکمی» ارایه کند که نسبت به هرگونه مساله نفتی در «دولت جدید» انعطافپذیر باشد. خلاصه اینکه بعد از موفقیت کودتا، انگلیس شرایط را بپذیرد. (ص 39 -40).
همانگونه که در بالا آمد، نویسنده با فراغ بال رویکرد انگلیس را نقد میکند. قضاوت نادرست اصلی انگلیسیها این بود که فرض میکردند کاهش درآمد حاصل از بحران نفت «ایران را به زانو در خواهد آورد... و به آنها فشار میآورد تا گامهای خطرناکی بردارند که به شدت آینده کشورشان را به خطر بیندازد» (ص 27) به علاوه، اگر انگلیس «نیروی دریایی و ارتش خود را » اعزام میکرد، همانگونه که از قبل پیشبینی میشد، تقریبا اطمینان داشتند که اتحاد جماهیر شوروی درگیر ماجرا میشد و «خطر جنگ جهانی سوم بسیار واقعی» به نظر میآمد.