رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه با اشاره به جایگاه روزنامهنگاری بحران در ایران و جهان، تأکید کرد: صداوسیما، رسانه رسمی کشور است و در درون مرزهای ایران فعالیت میکند و به همین دلیل نه از جهت حرفهای دستش برای عملکرد مشابه رسانههای خارجی باز است و نه به لحاظ مسائل امنیت ملی، توانایی عملکرد کامل را دارد.
مسعود تقیآبادی _عطنا؛ چهارشنبه گذشته برای تهران روزی ناآرام بود، مردم طبق معمول روز خود را آغاز کرده بودند و هیچکس از اتفاقی که قرار بود بر سر این شهر بیاید خبر نداشت. خبر ساعت 10 و 15 دقیقه منتشر شد، باورش سخت بود، حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی و مرقد مطهر امام خمینی(ره)، آن هم تنها دو روز پس از سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی. خبر آنقدر زود در بین مردم پیچید که ذهنهای کنجکاو آنها را که در زندگیشان سابقه چنین اتفاقی را نداشتند، درگیر خود کرد؛ هرکس سعی میکرد با نزدیکترین وسیله ارتباطی در دسترس خود به جزئیات این اخبار دست پیدا کند و در این بین نیز عدهای برای پاسخگویی به عطش خبری خود به رسانه ملی روی آوردند. در کشاکش این بحران، شبکه خبر سعی در عادیسازی اوضاع داشت و سعی میکرد تنها با زیرنویس به ارائه اطلاعات بپردازد. مردم که از نحوه پوشش خبری شبکه خبر ناامید شدند به رسانههای جایگزین از جمله کانالهای خبری تلگرامی و خبرگزاریها بازگشتند تا در آنجا به دنبال اطلاعات مورد نیاز خود باشند. پوشش متفاوت رسانههای مختلف در این بزنگاه بحرانی تاریخی، چالشی را پیشروی مردم، مخاطبان و صاحبنظران این حوزه قرار داد که دلیل این تفاوت در پوشش خبری چیست؟ ما نیز با سؤالات خود به سراغ دکتر محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و استاد روزنامهنگاری رفتیم تا به واکاوی این دغدغهها و سئوالها بپردازیم. فرقانی که خود در برهههای زمانی متفاوت در طول انقلاب اسلامی و قبل از آن به فعالیتهای روزنامهنگاری پرداخته است و به خوبی برخی از بحرانها و فعالیتهای روزنامهنگاری و رسانهای را در این زمینه تجربه کرده است.
حادثهای اینچنینی کموبیش همه را غافلگیر میکند و رسانهها نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ دلیل آن نیز این است که هیچگونه آمادگی، احتمال و تحلیل قبلی درمورد آن وجود ندارد، اما طبیعتاً رسانهها یکی از مهمترین نهادهایی محسوب میشوند که همیشه باید برای پوشش اخبار غیرمنتظره آمادگی داشته و به بهترین شکل آنها را پوشش دهند. اگر در دهههای پیش صداوسیما پوشش امروزی این حادثه را به شکلی که در روز چهارشنبه پخش میکرد، ارائه میداد، جزء رسانههای پیشرو، محسوب میشد.
اما امروز صداوسیما به شدت مورد انتقاد قرار میگیرد که در قبال این حادثه خوب و به موقع اطلاعرسانی و عمل نکرد؛ دلیل آن نیز این است که صداوسیما یا هر رسانه دیگری، عملکردش با شبکههای اجتماعی، رسانههای شهروندی و شبکههای موبایلی مقایسه میشود.
من در لحظه وقوع اتفاق در جلسهای بودم و هیچگونه دسترسی به رادیو و تلویزیون نداشتم و از طریق موبایلم همزمان خبرها را پیگیری میکردم؛ در چنین شرایطی عملکرد رسانههای سنتی خیلی بیشتر زیر ذرهبین است و بیشتر مورد داوری قرار میگیرد؛ به همین دلیل به نظر میرسد که کوچکترین کُندی و اهمالی میتواند به شدت به اعتبار آن رسانه لطمه وارد کند. بهرغم این موارد، کماکان مانند آنچه در جریان انتخابات، پلاسکو، سیل سیستانوبلوچستان، سیل آذربایجان و مواردی از این قبیل اتفاق افتاد، بهترین عملکرد را شبکههای اجتماعی و رسانههای موبایلی داشتند.
در فضای مجازی ما دارای درصدی از خبرهای جعلی، نادرست و شایعه هستیم که نشان میدهد تولید این نوع از خبرها در شبکههای اجتماعی به نوعی در مسابقه با اخبار موثق و درست قرار دارد. بنابراین ممکن است در خیلی از مواقع به علت حرفهای نبودن تولیدکنندگان خبر، متعهد نبودن آنها به لحاظ اخلاق حرفهای، کندی سرعت یا عدم دسترسی به منابع اطلاعاتی دقیق و موثق، این نوع از رسانهها گاهی مغرضانه عمل کنند و این باعث شود خبرهای جعلی هم بیشتر شود. این مهم یک خطر به شمار میرود اما در هر شرایطی باید به یاد داشته باشیم که وقتی بحران پیش میآید، عطش خبری مردم برای اینکه هرچه سریعتر در جریان جزئیات آن اتفاق قرار بگیرند بسیار بالا میرود و در این شرایط است که اخبار جعلی نیز میتوانند دارای کارکرد شوند.
اگر رسانههای سنتی و رسمی به آن نیاز به موقع پاسخ ندهند، اخبار جعلی میتواند آثار سوء خود را بهجا بگذارند و انرژی، هزینه و زمان زیادی لازم است تا بتوان آثار این اخبار جعلی را خنثی کرد. بنابراین قدر مسلم این است که فضای مجازی برنده اصلی اطلاعرسانی و پوشش خبری این اتفاق بود که البته تاحدی بروز این برتری، طبیعی و قابل پیشبینی هم بود.
در قبال این اتفاق بعضی از خبرگزاریها به موقع عمل کردند که دلیل آن نیز استفاده آن خبرگزاری از رانت مخصوص است. آنها به منبع اصلی خبر دسترسی داشتند؛ نکته مهم در این بین این است که ما در قضاوتهای خود دچار بیانصافی نشویم، زیرا در چند روز اخیر بسیاری از روزنامهنگاران حرفهای، مردم عادی و کارشناسان سیاسی عملکرد صداوسیمای ما را با شبکههای برون مرزی مانند «بی.بی.سی»، «سی.ان.ان» و دیگر رسانهها مقایسه میکنند که به نظر من این مقایسه تاحدی قیاس معالفارق است.
یادمان باشد که صداوسیما، رسانه رسمی کشور است و در درون مرزهای ایران فعالیت میکند و به همین دلیل نه از جهت حرفهای دستش برای عملکرد مشابه رسانههای خارجی باز است و نه به لحاظ مسائل امنیت ملی توانایی عملکرد کامل را دارد. من قبول دارم که صداوسیما باید سرعت و حجم اطلاعرسانی خود را ارتقا دهد، اما مقایسه این رسانهها با هم مقایسهای مطلوب نیست و دلیل آن نیز محدودیتهایی است که به لحاظ سیاسی، امنیتی و حرفهای در داخل کشور وجود دارد. در این بین ارزیابی رسانهها زمانی اتفاق میافتد که ببینیم آن رسانه در چارچوب ظرفیتها و امکاناتی که دارد موفق بوده است یا خیر.
این امر تا حدی در صداوسیما اتفاق افتاده است، ولی کافی نیست. صداوسیما باید خودش را در سپهر رسانهای جدید بازتعریف کرده و خود را در این فضای جدید بازیابی کند و به این نتیجه برسد که صداوسیما تنها رسانهای نیست که مردم برای ارضای خبری خود به آن مراجعه میکنند. فضای زندگی اطراف ما فضایی رسانهای است و ما در همه حال در معرض رسانهها هستیم، به همین دلیل چنین مردمی توقعاتشان از رسانههای سنتی نیز ارتقا یافته است و دارای نیاز خبری بیشتری شدهاند و بنابراین سرعت، وسعت و دقت اطلاعرسانی در رقابت با فضای مجازی را باید مدنظر قرار دهد.
اتفاقهایی مانند حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی به حدی عطش خبری مردم را افزایش میدهد که هرگونه تعلل کوچک ممکن است شکافی بزرگ بین اعتماد مخاطب با رسانه ایجاد کند.
هرچند توجیههایی برای بعضی از کندیها وجود داشته باشد اما این موارد برای مردم عادی قابل فهم نیست و همچنین ملاحظات صداوسیما نیز برای آنها قابل قبول نیست؛ مردم از رسانه انتظار عملکرد صحیح، به موقع و پوشش وسیع یک رویداد را دارند. اینکه رسانه با چه محدودیتها و مشکلاتی مواجه است، مشکل رسانههاست و آنها باید این مشکل را در درون خود حل کنند و این قبیل مسائل، کندی و عقبماندگی یک رسانه را توجیه نمیکند. اتفاقهایی مانند حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی به حدی عطش خبری مردم را افزایش میدهد که هرگونه تعلل کوچک ممکن است شکافی بزرگ بین اعتماد مخاطب با رسانه ایجاد کند.
به نظر من، همه ما اعم از معلمان، روزنامهنگاران، شهروندان، مدیران و دستاندرکاران رسانهها باید تغییر فاز رسانهای عصر خود را بشناسیم و درک کنیم و متناسب با آن واکنش نشان دهیم. ما باید درک کنیم که در رویدادی اینچنینی، دیگر نمیتوان سنتی عمل کرد. هرچند صداوسیما نسبت به گذشته خود در قابل این اتفاق مدرنتر عمل کرده اما در قیاس با آنچه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و حتی رسانه سنتی مدرنشدهای مانند خبرگزاریها اتفاق افتاد، عقب بود و این عقبماندگی نیز فرصت ظهور و پذیرش شایعات و خبرهای جعلی را بالا برد. بنابراین این رسانه باید خود را از لحاظ تکنولوژی، سیاسی و حرفهای بازتعریف کند و با مقتضیات جدید هماهنگ شود و سرعت، دقت و وسعت اطلاعرسانی خود را افزایش دهد. مردم اگر عطش خبری خود را از طریق رسانه مدنظر خود ارضا نکنند، منابع خود را عوض میکنند و وقتی این منابع عوض شد برگشت به منبع قبلی به سادگی اتفاق نمیافتد.
جایگاه و عملکرد هر رسانهای در بحرانها خود را نشان میدهد در غیر این صورت در شرایط عادی همه رسانهاند و عملکرد کموبیش مشابهی دارند و در چارچوب رسمی روزمره کار خود را انجام میدهند؛ زمانی که قطار حوادث از ریل خارج میشود، مهم است که رسانه با چه سرعت، وسعت، دقت و صداقتی به پوشش رویداد میپردازند و به نیاز خبری مخاطب پاسخ میدهند و درست در همین زمان است که مردم ارزشگذاری میکنند.
ما مورادی مثل پوشش خبری و رسانهای حوادث 11 سپتامبر را نیز ذیل روزنامهنگاری بحران تعریف میکنیم؛ بحران یعنی اتفاقی که روند اتفاقات، تصمیمات و رفتارها را تغییر میدهد و از حالت عادی خارج کرده و وارد فاز جدید میکند. بنابراین حادثه اخیر قطعاً میتواند در ذیل روزنامهنگاری بحران مورد ارزیابی قرار گیرد و طبیعتاً نیز باید ویژگیهای روزنامهنگاری بحران در رعایت و بیان کردن حقایق مربوط به این رویداد مورد توجه قرار گیرد. از جمله مهمترین محورهایی که باید مورد توجه قرار گیرد نخست، «پاسخگویی به نیاز و عطش خبری نوظهور جامعه(ملی و بینالملی)» است، یعنی باید به یاد داشته باشیم زمانیکه بحرانی اتفاق میافتد، نیاز خبری حالتی انفجاری پیدا میکند و در نتیجه جستوجو، اشتیاق برای کسب اطلاعات نیز روندی انفجاری به خود میگیرد. به این معنا که با کسب یک خبر علاقه بیشتری برای کسب خبرهای جدید بروز پیدا میکند. گام دوم « کمک به حفظ آرامش و کاهش آسیب به جامعه در حد ممکن» و گام سوم هم «کمک به مدیریت بحران» است.
این موارد گاه ممکن است با یکدیگر تناقض و تداخل داشته باشند. روزنامهنگاری بحران یعنی اینکه بتوانیم این مجموعه را به سازش برسانیم و با سعی در حفظ اعتماد مردم به این مهم برسیم که مدیریت بحران قادر است مشکلات موجود را حل کند. کمک به مدیریت بحران به معنای چشم بستن بر ضعفهای احتمالی مدیریت بحران نیست ولی اینکه کِی، کجا و چگونه به ضعفهای مدیریت بحران بپردازیم، میتواند محل تأمل باشد. یعنی اینکه ما باید همزمان با اوج حادثه به ضعفهای مدیریت بحران بپردازیم یا میتوانیم زمانی که آبها از آسیاب افتاد به نقد مدیریت بحران بپردازیم. این موارد تصمیمات لحظهای است که رسانهها باید اتخاذ کنند و این نیز نیازمند مدیریت رسانهای قوی است؛ در این میان، فرد مدیر کسی است که بتواند مرد بحران شود و تصمیمهای درست در لحظات درست بگیرد.
وقتی صحبت از ملاحظات امنیت ملی است، یعنی اینکه امکان سوءاستفاده دشمن را نیز به حداقل رسانده و از کاری که میتواند امنیت و موجودیت یک ملت را به خطر بیاندازد در جریان فعالیت رسانهای، اجتناب شود.
حوادث تروریستی تهران و پلاسکو از لحاظ ماهیت بسیار متفاوت هستند
این دو حادثه از لحاظ ماهیت بسیار متفاوت هستند؛ هردو بحران هستند اما حادثه پلاسکو بیشتر روی عواطف و احساسات عمومی تأثیرگذار بود و تداخلی نیز با ملاحظات امنیت ملی نداشت. بنابراین حضور آتشنشانها در داخل ساختمان میتوانست به لحاظ عاطفی و احساسی افکار عمومی را جریحهدار کند اما امنیت ملی را تهدید نمیکرد. در مورد حادثه اخیر ملاحظات امنیتی و اطلاعاتی بسیار مهمتر و حساستر بودند و به همین دلیل نیز ما نیازمند آن هستیم که رسانههای اصلی و رسمی ما به نحوی در جریان این اتفاقات عمل کند که میدان برای شایعهسازیها و برای اخبار جعلی و نادرست فراهم نشود. نقش رسانهها به دلیل ماهیت متفاوت این دو رویداد در قبال آنها، متفاوت است.
به نظر من این اتفاق نشانه بارزی از توسعهنیافتگی سیاسی، فرهنگی و رسانهای است؛ یعنی این که جریانهای سیاسی در واقع حتی در بحرانهای ملی نیز بیشتر به دنبال تسویهحساب هستند تا به دنبال همکاری و همافزایی برای حل بحران.
وقتی صحبت از ملاحظات امنیت ملی است، یعنی اینکه امکان سوءاستفاده دشمن را نیز به حداقل رسانده و از کاری که میتواند امنیت و موجودیت یک ملت را به خطر بیاندازد در جریان فعالیت رسانهای، اجتناب شود.
در جوامع توسعهیافته ما کمتر شاهد این قبیل رفتارها هستیم و اینگونه نیست که رقابتهای سیاسی کم ارزش باعث شود که رقبا در بزنگاههای بحرانی به تسویه حساب بپردازند. متأسفانه و بر خلاف انتظار از همان دقایقی که اعلام شد حادثه به پایان رسیده است، شاهد شکلگیری این رفتارها در فضای مجازی و بعد در بعضی از رسانههای سنتی نماینده جناحهای خاص بودیم و به همین باید این را دال بر عقبماندگی فکری و فرهنگی بدانیم. این قبلی اتفاقات نشانههای خوبی نیستند، زیرا نه تاریخ به خوبی از ما یاد میکند و نه جهان امروزی آن را نشانهای بر بزرگی و عظمت ما تلقی خواهد کرد.
ما باید از چندین مسیر حرکت کنیم تا این موضوع را پوشش دهیم. نخست، ستاد مدیریت بحران کشور است که باید با استفاده از رسانهها به طور مستمر و مداوم و در طول سال آموزشهای ضمنی و دائمی را در قالبهای مختلف به مردم بیاموزد و از طریق رسانهها، نظام آموزشی، سمینارها و نشستها و راههای دیگر این آموزشها را به مردم ارائه کنند تا مردم بدانند که رفتار درست چیست، دلیل اصلی این عملکرد این است که مردم در مواقع بحرانی به طور غریزی واکنش نشان میدهند و فرصتی برای تفکر و تأمل ندارند.
زمانی که مردم آموزشهای لازم را ببینند، آمادگی بیشتری برای مواجهه با بحرانها خواهند داشت و رفتار عقلاییتری از خود بروز خواهند داد. رسانهها هم در این بین میتوانند در آموزش ضمنی و مستمر آنها نقش داشته باشند. در کنار این موارد رسانهها دارای مسئولیت دیگری نیز هستند که آموزش ضمن خدمت خود آنها است.
همانطور که دانشآموزان در مدرسه تمرین زلزله میکنند و راههای کاهش آسیبها را مرور میکنند در فضای تجربی روزنامهنگاری نیز باید تمرین روزنامهنگاری بحران صورت بگیرد. در دورههای آموزش رسمی روزنامهنگاری هم باید دروس روزنامهنگاری بحران را تقویت کنیم. در برنامه بازنگریشده کارشناسی ارشد روزنامهنگاری، درسی به اسم روزنامهنگاری بحران را برای اولین بار اضافه کردیم و از سال آینده نیز این برنامه به اجرا گذاشته خواهد شد ولی این موارد کافی نیست.
در آمریکا زمانی که حادثه 11 سپتامبر اتفاق میافتد، رسانههای آمریکا نیز غافلگیر میشوند و خیلی از آنها نمیدانند که رفتار درست چیست و باید چگونه عمل کنند. هر چند در مواقع بحران در لحظات ابتدایی، عکسها و فیلمهای زیادی پخش میشود اما از جایی به بعد بسیاری از اخبار فیلتر میشوند. مثلاً درمورد جنگ آمریکا و متحدان او در عراق، در روزهای ابتدایی، اخبار زیادی رسانهای شد ولی اتاق جنگ آمریکا آن را به شدت کنترل میکرد و اجازه نمیداد که هیچ خبری خارج از سپهر رسانه خود منتشر شود.
ویژگی بحران و حوادث بحرانی بخشی از آن به پیشبینیناپذیر بودنش برمیگردد و در نتیجه عدم امکان کسب آمادگی قبلی برای مواجهه با آن میتواند، تأثیرگذار باشد. همه مردم و رسانهها باید آموزههای مدیریت آتشنشانی را کموبیش فرا بگیرند، مدیریت آتشنشانی نیز یعنی مدیریت بحران در اسرع وقت و به کاملترین شکل، در حالی که هیچگونه آمادگی قبلی برای یک حادثه مشخص وجود نداشته باشد؛ به این معنا که مأموران آتشنشانی از زمان وقوع حادثه مطلع نیستند اما برای حضور سریع و به موقع در صحنه همیشه آماده هستند؛ این امر نشان میدهد که ساختار سازمان آتشنشانی در جهان بر این اساسی طراحی شده است که بهرغم پیشبینیناپذیر بودن حادثه بعدی، بیشترین آمادگی برای مدیریت آن را دارد. در جهان امروز که ما تا این حد شاهد تروریسم هستیم، هم رسانه، هم مردم و هم سیاستمداران باید این آمادگیها را به طور منظم در خودشان و یکدیگر ایجاد کنند.
اگر رسانهها درست، سنجیده و به موقع عمل کنند، این بحران تبدیل به فرصت میشود. زیرا میتواند اعتماد عمومی به خود را ارتقا داده و تبدیل به منبع موثق و کارآمد برای مخاطبانشان شوند و در کنار آن نیز، مرجعیت بیشتری برای مخاطبان پیدا کنند. از طرف دیگر رسانهها در صورتی که کند و غیرکافی عمل کنند، این قبیل اتفاقها قطعاً تهدید به حساب میآید. این بحرانها هم فرصت است هم تهدید، بسته به اینکه ما به عنوان یک رسانه چه مواجهه و برخوردی با آن پدیده داشته باشیم.