گفتگوی جامعهشناسی ایران؛ اکنون و آینده، با حضور آرش حیدری و میثم مهدیار دو تن از دانشجویان دکتری این دانشکده روز گذشته در سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات علامه طباطبائی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار عطنا، در این گفتگو که به همت بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات علامهطباطبائی برای ایجاد فضای گفتمانی و رسیدن به منویات بر حق مقام معظم رهبری مبنی بر برپایی هرچه بیشتر کرسیهای آزاد اندیشی برگزار شد، آرش حیدری در بخش نخست سخنان خود، گفت: از دوران حکمای ایرانی و اسلامی که ما آنها را تحت عنوان فلاسفهی مسلمان میشناسیم دارای اندیشه اجتماعی بودهایم به رغم آنکه عده زیادی در سنت روشنفکری سعی میکنند که این اندیشه را به عنوان یک مانع معرفتی برای شکلگیری جامعه شناسی در ایران مطرح کنند.
دانشگاهها را به عنوان یک بازوی دولتی فرض کردهایم
وی ادامه داد: بنده این امر را از اساس نمیپذیرم و معتقدم ما در این زمینه دارای پتانسیلهای بسیاری هستیم. اگر ما تاریخ جامعهشناسی را در شکل آکادمیک به شکلگیری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی محدود کنیم باید به این پدیده نگاهی انتقادی داشته باشیم؛ وقتی روند تولید دانش در این موسسه را مرور کنیم متوجه میشویم که ما با یک مؤسسه دولتی مواجه هستیم که تلاش میکند الگوی تحقیق را به روش پوزیتیویسم معرفی کند و سایر الگوهای تحقیق را در علوم اجتماعی ترک کند.
حیدری اظهار داشت: پوزیتیوسیمی که در نیم قرن گذشته بر فضای فکری ایران حاکم شده است از یک سو دولتی و از سوی دیگر بسیار ناکارآمد و در فهم پدیدههای اجتماعی ناتوان است.
وی در ادامه گفت: از ابتدای تأسیس دانشگاه از جمله دانشگاه تهران ما دانشگاهها را به عنوان یک بازوی دولتی فرض کردهایم. ضعف مهم دیگری که در این بین وجود دارد این است که گفته میشود، جامعهشناسی هیچ ربطی با جامعه و سیاستگذاری ندارد بلکه باید گفت که نه تنها این دو با هم در ارتباط هستند بلکه تمامیت سیاستهای ناکارآمد خود را با کمک پژوهشهای جامعهشناسی پیش میبرند و این روند غلط از گذشته تا اکنون ادامه دارد.
این دانشجوی مقطع دکتری جامعهشناسی سفارشهای تحقیقاتی در حال حاضر نیز در یک جریان پوزیتیویستی ناکارآمد در حال انجام است، بیان داشت: نهاد و ساختار حاکم بر وضعیت سیاسی در مواجهه با اندیشه اجتماعی است؛ از یک سو برای صحه گذاشتن بر تمام سیاستهای خود به مفهوم علم مراجعه میکند و از سوی دیگر با برچسبهای متفاوت سعی در این دارند که بگوید جامعهشناسی هیچ نسبتی با جامعه ایران ندارد.
وی افزود: یک مشکلی دیگری هم که در جامعهشناسی ما ایجاد شده است متدوال شدن استفاده از کلمه "کاربرد" است. در تاریخ جامعهشناسی غرب هیچ گونه تحقیق کاربردی تاکنون موضوعیت نداشته است مگر بر پژوهشهای بنیادین عمیقی بنا شده باشد.
نسل کنونی جامعهشناسی نسلی نیست که فعالیت مفیدی در جامعهشناسی انجام داده باشد
در ادامه این گفتگو میثم مهدیار، گفت: نسل کنونی جامعهشناسی نسلی نیست که فعالیت مفیدی درجامعهشناسی انجام داده باشد و به همین دلیل باید به نسلهای آینده در این زمینه امید داشت. به نظر من مهمترین کار علم مفهومسازی است؛ کاری که کانت در سنجش خرد ناب سعی در رسیدن به آن است.
وی تصریح کرد: وضعیت علوم اجتماعی را میتوان در چند پارادایم بررسی کرد. نخست: پارادام
عقب ماندگی؛ به این صورت که پر فروشترین کتابها آنهایی هستند که در این باره مطرح میشوند مانند کتاب جامعهشناسی خودمانی، ما چگونه ما شدیم و مجموعه کتابهای کاتوزیان. دوم:
پارادایم استبداد زدگی؛ به این معنا که هر کجا مشکلی در جامعه و جامعهشناسی ایجاد میشود به مفهوم سیاست و استبداد زدگی پیوند داده می شود و این هم باعث شده است که به جای فکر کردن به اصل مسئله و مشکل، سطح آن را تقلیل دهیم و از یک حوزه به حوزه دیگر وارد شویم؛ که این امر نیز آسیبهای زیادی را به جامعه وارد کرده است.
مهدیار اذعان داشت: ما برای اینکه بتوانیم جامعه را به درستی تحلیل کنیم باید برای خود مفاهیم را ایجاد کنیم تا بتوانیم به اصل مسئله از این زاویه دید بپردازیم.
وی خاطرنشان کرد: اندیشه اجتماعی متأسفانه در کشور ما دارای گسستهای زیادی شده است. نکتهای که باید گفت این است که همین تعداد اندک فیلسوف و جامعهشناسی که در کشور وجود دارند بهرغم تمام تلاشها تاکنون موفق نشدهاند که یک چارچوب و پارادایم و نظام فکری و معنایی را خلق کنند تا از زیل آنها بتوان مفاهیم را استخراج کرد.
وی اضافه کرد: خیلی از پارادایمهایی که در حال حاضر وجود دارند پارادایمهای صادراتی هستند و ادبیات و مفاهیم موجود دراین پاردایمها در کشور ما بازتولید میشوند که باعث ایجاد مشکل در جامعهشناسی ما شده است.
خیلی از افراد بدون هیچگونه داده نظری به منتقد جامعهشناسی بدل شدهاند
آرش حیدری در ادامه با اشاره به غربی بودن جامعهشناسی در ایران، گفت: نهاد علم و جامعهشناسی در ایران دارای یک مشکل اساسی است. خیلی از افراد بدون آنکه هیچ گونه داده نظری و روانشناختی مشخص در این باره داشته باشد به منتقد جامعهشناسی بدل شده اند؛ وقتی این افراد تبدیل به منتقد تاریخ جامعهشناسی در جهان میشوند نوعی نگاه آنها ناکارآمد و فشل خواهد بود.
وی افزود: این افراد به طور حتم خود از موانع توسعه جامعهشناسی در ایران محسوب میشوند. ما به جای آنکه منتقد فضای جامعهشناسی در ایران به صورت روشمند شویم تبدیل به فیلسوف شدهایم. دراین بین یک عقب گرد به فلسفه صورت می گیرد. درست است که مفهومسازی امری مهم است اما اگر این مفهوم سازی در نسبت با وضعیت نتواند امری را تئوریزه کند راه را اشتباه خواهد رفت و به جای نقد ساختارهای جامعهشناسی دست به نقد بنیانها متدولوژیک میزند.
مفهوم خودباختگی دارای اجزایی است که مهمترین جز آن نظریهزدگی است
میثم مهدیار نیز در ادامه افزود: وضعیت تفکر و فلسفه در جامعه ما این امکان را ندارد که به مفهومسازیهای ما کمک کند به همین دلیل باید وارد واقعیت اجتماعی شد. به نظر من بهترین مفهومی که میتواند وضعیت ما را توصیف کند، خودباختگی است. به نظر من کسی که از مرگ جامعهشناسی صحبت میکند و مفاهیم برون گفتمانی را برای توصیف جامعهشناسی استفاده میکند؛ نمی توان با او صحبت جامعهشناسی کرد.
وی خاطرنشان کرد: مفهوم خودباختگی دارای اجزایی است که مهمترین جز آن
نظریهزدگی است. برخورد ما با نظریه به دو صورت است یا میتوانیم آنها را به صورت یک توصیه از جانب برزگان جامعهشناسی در نظر بگیریم یا میتوانیم آنها را به صورت اصول اصل تفکر و به صورت قیاسی استفاده کنیم.
مهدیار افزود: وضعیتی که در حال حاضر در جامعهشناسی ما وجود دارد وضعیت دوم است. ما نظریات را مطالعه میکنیم که واقعیات را در چارچوب آن نظریات تببین کنیم و نظریات را بر واقعیتهای موجود تحمیل کنیم. برای خیلیها این که واقعیت اجتماعی یک امر به هم پیوسته است به هیچ وجه اهمیت ندارد و آنها با تجزیه آن واقعیتها دست به نوشتن مقالات متعدد میزنند که در خیلی از مواقع نیز نتیجهای که از این مقالات بیرون میآید، امری بدیهی و کاملا معلوم است.
وی اظهار داشت: البته در این بین باید گفت که نظریهزدگی علاوه بر پژوهش در حوزه آموزش نیز وجود دارد. ما در دانشگاههای خودمان به جای آموزش رویا رو شدن با واقعیت و شناخت مسئله با دانشجو، او را از ابتدا با خیل عظیم نظریهها مواجه میکنیم که باعث ایجاد مشکل میشود.
مهدیار یادآور شد: ما زمانی میتوانیم از مفهومسازی و نظریهسازی صحبت کنیم که دادههای تاریخی، میدانی و توصیفی خوبی داشته باشیم. قبل از آنکه درباره جامعهشناسی صحبت کنیم باید درباره رشتههایی که به شرایط جامعه کمک میکنند صحبت کنیم مانند مردم شناسی.
نهادهای دانشگاهی مانند بسیج و انجمنها راه اصلی خود را گم کردهاند
آرش حیدری در ادامه این گفتگو، افزود: مسئله اصلی من مشکل نهاد سیاسی است که به نظرم بخش اصلی این مشکل به طور قطع امری سیاسی است. نکتهای که درباره مسئله جامعهشناسی در ایران باید به آن پرداخته شود رابطه بین جنبش دانشجویی و مسئله علم در ایران است. به این صورت که خیلی از نهادهای دانشگاهی مانند بسیج و انجمنها راه اصلی خود را گم کرده اند. جنبشهای دانشجویی باید از خلال امر علمی بگذرد که این امر به این معناست که یکی از مهمترین امور در امر سیاسی، علم است.
وی اذعان داشت: فضای حاکم بر جامعهشناسی و نهاد علم در ایران با سیاست در ارتباط است که خطقرمزهایی تولید میکند و این خط قرمزها باعث میشود که بسیاری از فضاهایی که باید مورد نقد رادیکال فضاهای علمی قرار بگیرند به صورت حلقههایی بسته در میآیند.
حیدری افزود: مسئله نهاد علم نیاز به مداخله دقیقتر و نردیکتر با امر سیاسی دارد. راهحل این مشکل در دمکراتیزه کردن علم است. ما نیازمند فضایی هستیم که در آن تکثری از اندیشهها و مکاتب علمی اجازه شکلگیری و موضوعیت داشته باشند. در ان بین باید گفت که به جای آنکه به سیاست تولید انسان دانشگاهی بپردازیم، مباحثی را در نقد فضای جامعهشناسی پیش کشیده ایم که هیچگونه نسبتی با وضعیت ندارند.
متأسفانه تنها چیزی که امروزه در فضای دانشگاهی ما وجود ندارد مسئلهمندی است
میثم مهدیار نیز با اشاره به اهمیت انسان دانشگاهی در فضاهای آکادمیک، یادآور شد: مهمترین خصلت انسان دانشگاهی مسئلهمندی بوده که متأسفانه تنها چیزی که امروزه در فضای دانشگاهی ما وجود ندارد همین مسئلهمندی است. ما در فضاهای دانشگاهی به تهیه مجموعه مقالات خرد و گسستهای که هیچ وقت روی هم انباشت نمیشوند، تمرکز کردهایم که دلیل آن نیز مسئله مند نبودن اساتید ما است.