۲۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷
کد خبر: ۵۶۵۳۳
donald-trump

انتخاب ترامپ به عنوان رئيس‌جمهور آمريكا موضوعي است كه صاحبنظران تمامي عرصه‌ها اعم از اقتصادي، اجتماعي و به ويژه سياسي تحليل‌هاي مرتبط با آن را ارائه مي‌دهند. اقتصاددانان به بررسي نرخ ارز و تبادلات اقتصادي مي‌پردازند، ديپلمات‌ها به سرنوشت‌برجام در زمان رياست‌جمهوري رئيس‌جمهوري مي‌انديشند كه گفته بود آن را پاره خواهد كرد و غيره، اما روشنفكران از زاويه ديگري به حضور ترامپ در كاخ سفيد نگاه مي‌كنند و در اين ميان به بحث با يكديگر هم مي‌پردازند، مانند جواد كاشي كه انتخاب ترامپ و عكس العمل مردم آمريكا به آن را با زماني مقايسه كرد كه محمود احمدي‌نژاد به عنوان رئيس‌جمهور ايران انتخاب شد. او در كانال تلگرامي خود نوشت: «بخش مهمي از مردم آمريكا، پيروزي ترامپ را باور نكرده‌اند. به خيابان‌ها هجوم آورده‌اند و از پيروزي او ابراز خشم مي‌كنند. ما ايراني‌ها آنها را درك مي‌كنيم. به هشت سالي فكر مي‌كنيم كه كسي رئيس‌جمهور ما بود و ما هيچ‌وقت او را باور نكرديم. شايد آن روزها، در تحليل آن پديده باور نكردني، سنت و باورها و مردم خود را متهم مي‌كرديم، اما امروز پيروزي فردي مشابه فرد ما در آمريكا، فهم مساله را هم براي ما و هم براي آمريكايي‌ها پيچيده كرده است.» كاشي در ادامه هم به آنچه پرداخت كه باور او، در طي ۸ سال رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد اتفاق افتاد و موجبات دلسردي بخش‌هايي از جامعه را فراهم كرد و صدمات آن دوران را كه در داخل كشور ما بود با انتخاب ترامپ متوجه همه جهان دانست.


 



شايد ترامپ ما را از خواب بيدار كند


كاشي به شباهت‌هاي احمدي‌نژاد و ترامپ هم اين‌گونه پرداخت كه «هر دو اين چهره‌ها با دلايل مشابه آمده‌اند. هر دو نتيجه طبقات و گروه‌هاي به حاشيه رانده شده‌اي هستند كه مناسبات اقتصادي و فرهنگي و سياسي جديد، امكان رويت آنها را مسدود مي‌كند. آنها بخش عظيمي از جمعيتند اما به بازي گرفته نمي‌شوند. منتظر كسي مي‌مانند تا به مدد او، يكباره ساختارهاي بوركراتيك و نهادي و حزبي را در هم شكنند و به خلاف انتظار يكباره در كانون صحنه قدرت ظاهر ‌شوند. مردم بي‌نام و نشان و ناديده گرفته شده، سكان به دست مي‌گيرند و به ساختارهايي مي‌تازند كه آنها را پشت پرده پنهان مي‌كردند و چندان نگران پيامدهاي آن نيستند.» وي در ادامه تصريح كرد است:«آنها همان طبقاتي هستند كه ماركس مي‌گفت، جز زنجيرهاشان چيزي براي از دست دادن ندارند.


ماركس خود دست به كار ساختن زباني براي آنها و گشودن ميداني براي ظهور و نمود آنها در عرصه سياسي و اجتماعي و فرهنگي شد. آنها ديده مي‌شدند و به همين اعتبار، عرصه سياسي عرصه تنازع و ستيز موثر طبقات گوناگون بود. آن روزها ستيز و منازعه هم در عرصه داخلي كشورها و هم در عرصه بين‌المللي گشوده بود. قطع نظر از نتيجه اين منازعه، حاصل آن براي بشريت شايد بهتر از اين بود كه امروز هست.»


كاشي در بخش بعدي به توضيح بيشتر شكافي اشاره دارد كه دو طيف درآن تعريف و تقسيم مي‌شوند: «امروز به حاشيه راندن كثيري از مردم و بي‌نام و صدا شدن آنها، همه‌چيز را به سمت يك انحطاط عمومي مي‌راند. آنها كه در صحنه‌اند و ديده مي‌شوند، ارزيابي و قضاوت نمي‌شوند. به همين جهت، ميدان عمل را براي هر فساد و تباهي و افزون خواهي گشوده يافته‌اند. آنها كه پشت پرده‌اند، جايي در اين جهان براي خود نمي‌يابند. بنابراين منتظر فرصتند تا همه‌چيز را به هم بريزند. مخيله آنها اصولا با تخريب ساخته مي‌شود و تنها ياد مي‌گيرند چگونه از كمترين فرصت براي بيشترين تخريب بهره‌برداري كنند. جهان امروز براي بيرون رفتن از اين شيب مهلك تخريب و انحطاط راهي جز آن ندارد كه به حاشيه‌هاي جهان مصرف و سرمايه، زباني براي سخن بخشد و ميداني براي ظهور بيافريند. جهان امروز تنها به شرط صدايي كه در مقابل متن، از رنج و آلام حاشيه خبر دهد، راه نجات و گريز از انحطاط خواهد يافت.»


 



كاش از خواب غفلت بيدار مي‌شديم!


اين نوشتار كاشي با نقد دكتر مرتضی مرديها روشنفكر ديگري مواجه شد. اين نويسنده براي كاشي نوشت: «باور ندارم كه در جهل‌زده‌ترين و غفلت آلودترين دوران‌هاي تاريخ هم علت اصلي مشكلات بشر ناداني و غافلي بوده باشد. باري، حتي اگر بپذيريم زماني، مثلا در عصر ماقبل رنسانس يا پيشاانقلاب فرانسه در اروپا، يا در عصر قاجار در ايران، علت مهم بدبختي مردمان جهل و غفلت بوده، الان ديگر چنين نيست. لطفا نگوييد فلان روستا يا محله پايين شهر را مي‌شناسم كه بي‌سواد و فلان و بهمانند. همواره ممكن است بخشي از مردم در بي‌خبري بمانند. اين مهم نيست. مهم اين است كه آن اكثريتي كه جاهل و غافل نيست، به كمك اين بيداري چه چيزي دستش را گرفته كه بقيه حسرت آن را بخورند. فرض كنيد هم اينك تمامي بزرگان و راهبران دنيا هوش اينشتين و دانش وبر و دلسوزي مادر ترزا و انسان دوستي ماندلا را با هم داشته باشند، چه ميزان از مشكلات بشر ناپديد مي‌شود؟» مرديها در ادامه تاكيد كرده است:«مبناي اين ايده كه راه‌حل مشكلات بيداري است، اين است كه دنيا در اصل بر نهج صحيحي است يا مي‌تواند باشد، عده‌اي بدكيش يا خطاكار آن را بد اداره مي‌كنند و بسياري هم از اين غافلند. بيدار شويد تا رستگار شويد. به خدا قسم اين‌طور نيست. مشكل مهم آدميان ناتواني است، نه ناداني.»


مرديها درادامه پاسخ به نوشتار كاشي با اشاره به اينكه «در هيچ زماني دنيا اين‌قدر بهوش و برحذر نبوده است؛ در هيچ دوره‌اي اين‌قدر انسان‌ها نگران فقر و بي‌عدالتي و رنج و تبعيض و بيكاري و بيماري نبوده اند» آمده است: «مشكل اين است كه اين مشكلات راه‌حل‌هاي آسان و سريعي ندارد. نه اينكه كساني نيستند كه به واسطه عقايد غلط و اعمال خطا يا خلاف، مشكلات مردمان را افزون نكنند؛ نه اينكه ما وظيفه نداريم خلاف و خطاي آنان را برملا كرده و خواهان بهبود اوضاع شويم؛ باري، اگر دنيا به بهترين وجه ممكن هم اداره شود بازهم دچار ناكامي نسبي بعضي هستيم.» اما بخش بعدي نوشتار مرديها به شناخت و برداشت او از مشكلات جهان بازمي‌گردد كه درباره آن چنين نوشته است:«مشكلات اين جهان در وهله نخست از ناهمسازي ميان تمايل بشر و جنس اين دنياست؛ دنيايي خسيس و خشن و انساني لذت‌جو و عافيت خواه.


در وهله دوم ناشي از رفتار ذاتا خودخواهانه است كه مردم بر مردم دارند، و از قضا گاه نزديك‌ترين افراد در حق هم؛ تنها در وهله سوم است كه (لااقل در ممالك ليبرال دمكرات) بخش به نسبت كمتري از مشكلات و مصائب بشري از خطا و خلاف سياستمداران و مديران و سرمايه‌داران مايه مي‌گيرد. خصوصيت رواني يك انسان عوام ممكن است او را به اين سمت براند كه تمامي مشكلاتش را به خلاف و خطاي اين و آن ببندد» و حالا اين نويسنده طبقه خود را خطاب قرار مي‌دهد و مي‌آورد كه«وظيفه روشنفكر است كه به او بفهماند تا خورشيد طلوع مي‌كند، مردمان از عشق يكسويه، فقر نسبي، بيكاري، بيماري، حسد و حسرت و تحقير در رنج خواهند بود.


جهان رو به پيشرفت و بهبود بوده و بيشتر هم خواهد بود. اما لااقل به دليل زياده خواهي ذاتي بشر (حتي در ارزش‌ها و اخلاق هم) او هرگز راضي نمي‌شود. تمامي اموال ميلياردرها و ممالك ثروتمند را هم كه مصادره و باز توزيع كنيم، تمامي توصيه‌هاي سوسياليستي يا شبيه آن را هم كه به كار بنديم، بازهم عده‌اي كامياب‌تر و بختيارتر خواهند بود و عده‌اي نه. و بازهم مي‌شود از تبعيض و نيمه ناراضي كه ديده نمي‌شوند و بسا كه شورش كنند، سخن گفت. كاش از خواب غفلت بيدار مي‌شديم!».


منبع: روزنامه آرمان امروز

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار