دانشگاه در دنیا با هدف «بها به شایستگیها»ی افراد از طریق تحصیل و کسب مدرک به وجود آمد اما در ادامه به رشد بیسابقه مراکز آموزشعالی بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم انجامید که البته این مسأله خاص جامعه ما نیست و حتی جهان غرب نیز با تورم نظام دانشگاهی مواجه است. پاترسیا هیل کالینز، جامعهشناس معروف امریکایی، از این پدیده بهعنوان «بحران مدرک» سخن گفته است.
به گزارش عطنا، مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده « روزنامه ایران» از سخنرانی دکتر بیژن زارع، دانشیار دانشگاه خوارزمی است که 18 آبان ماه، با عنوان «بررسی علل گرایش جوانان به مدرک گرایی» در محل دانشگاه خوارزمی ایراد شد.
ما پنج برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه داریم؛ آمارها نشان میدهد که تعداد دانشگاهها در کشور به 2640 عدد رسیده است. این در حالی است که چین با جمعیت یک میلیاردیاش 2481 و هند 1620 دانشگاه دارد. این وضعیت، شرایط سختی را بر اقتصاد کشور حاکم میکند. اگر بخواهیم سهم وزارت علوم و دانشگاه آزاد اسلامی را از تعداد دانشجویان شاغل به تحصیل مشخص کنیم، درمییابیم که حدود 68 درصد به دانشگاههای دولتی و 32 درصد به دانشگاه آزاد اسلامی اختصاص دارد.
این در حالی است که حدود 5 هزار میلیارد تومان از بودجه کشور به دانشگاهها اختصاص پیدا میکند و در عین حال، 50 درصد از جمعیت بیکار را نیز تولید میکند.
از دیگر بسترهای مدرکگرایی، گرایش مدیران ما به اخذ مدرک است. واقعیت این است که خیلی از فارغالتحصیلان ما جذب بدنه اداری نمیشوند. میانگین مدرک تحصیلی سیستم اداری ما سوم راهنمایی است! یعنی، با وجود ارائه این تعداد انبوه از فارغالتحصیلان، کمتر توانستهایم فضای مناسب برای جایگزینی این طیف تحصیلکرده ایجاد کنیم. این در حالی است که دکتر سید مهدی سیدی، رئیس کارگروه نخبگان شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعلام کرده است که در سال 2015 حدود 11300 نخبه، به دیگر کشورها مهاجرت کردهاند که تقریباً در مقایسه با سال 2014 حدود 16 درصد رشد دارد. میخواهم بگویم که ما عملاً از نیروهای متخصص آموزشیافته در ساختار اجتماعی و اقتصادی بهره نمیگیریم و بیکاری این افراد، اغلب خود را در مهاجرت نخبگان نشان میدهد.
واقعیت این است که ما خارج از ظرفیت، دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی تأسیس کردهایم و در مقابل سیستم آموزشی ما چندان که شایسته و بایسته است کارایی مطلوب را ندارد.
دانشگاه در دنیا با هدف «بها به شایستگیها»ی افراد از طریق تحصیل و کسب مدرک به وجود آمد اما در ادامه به رشد بیسابقه مراکز آموزشعالی بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم انجامید که البته این مسأله خاص جامعه ما نیست و حتی جهان غرب نیز با تورم نظام دانشگاهی مواجه است. پاترسیا هیل کالینز، جامعهشناس معروف امریکایی، از این پدیده بهعنوان «بحران مدرک» سخن گفته است.
انتظار میرود که رابطه متقابلی بین مدرک و منزلت، پرستیژ اجتماعی، حقوق اقتصادی و وضعیت شغلی وجود داشته باشد و احتمالاً مدرکگرایی به همین دلیل، اهمیت پیدا کرده است. اما وقتی این کارآمدی، اتفاق نمیافتد، طبیعتاً بحران به وجود میآید.
در ارتباط با مدرکگرایی در دنیا دو اظهارنظر وجود دارد؛ برخی مدرکگرایی را مثبت تلقی میکنند و معتقدند تولید مدارک بالا و تخصصی، در سطح کلان میتواند به توسعه اقتصادی کمک کند. نتیجه این امر، ارتقای رفاه فردی، موقعیت اجتماعی و اقتصادی افراد است.
اما در ارتباط با مدرکگرایی، یک تلقی منفی هم وجود دارد؛ تحلیلگرانی که در این دسته قرار میگیرند بر این باورند که اگر تنها معیار پاداشدهی را مدرک قرار دهیم، از سایر پتانسیلهای افراد در پاداشدهی چشمپوشی کردهایم. بنابراین، با سطحی از «شکلگرایی» مواجه میشویم که در نتیجه آن، همه برای کسب مدرک هجوم میبرند، آسیبی که اکنون ما با آن دست به گریبان هستیم.
مادامی میتوان بر مدرک «ارزش» بار کرد که مدرک «اثرگذاری فردی و اجتماعی» داشته باشد. این در حالی است که متأسفانه در جوامعی همچون ما چنین امری رخ نداد و بسیاری از دانشآموختگان حتی جذب سیستم اقتصادی و اجتماعی نشدند.
پدیده مدرکگرایی محصول یک جبر اجتماعی هنجاری است که عوامل و متغیرهای زیادی در بروز آن دخیل هستند و بخشی از آن ریشه در سیستم آموزشی و بخش دیگر، ریشه در نظام اجتماعی و اقتصادی دارد.
تحقیقات داخلی گویای این واقعیت است که ارتقا علمی برای خدمت بیشتر به جامعه، ارتقا ارزشهای انسانی، کسب مزایای مادی شغلی، کسب ارزشهای اجتماعی، فشار و خواست خانواده، فرار از سربازی، گریز از بیکاری و... بخشی از دلایل شخصی گرایش به مدرکگرایی در کشور است. گفتنی است که فارغ از دلایل شخصی، بخشی از علل مدرکگرایی، به ساختارهای جامعه و فرهنگ ما بازمیگردد.
تحصیل برای ایرانیان همواره به لحاظ تاریخی و فرهنگی امری ارزشمند بوده است اما اینکه چرا امروز هدف از تحصیل به مدرکگرایی تقلیل یافته است؟ موضوعی قابل تأمل است.
شاید بتوان این گونه نتیجهگیری کرد که اولا، ما با مدرک به شکل صوری برخورد کردهایم و احساس کردهایم صرف داشتن مدرک بالا کفایت میکند. دوم، شاید میخواستیم به دنیا نشان دهیم که ما برای علم و علمآموزی اهمیت بسیار قائل هستیم؛ در نتیجه تنها به افزایش شمار فارغالتحصیلان بسنده کردیم. سوم، نداشتن یک استراتژی روشن برای توسعه آموزش عالی است و چهارم، غلبه احساسات اولیه عدالتخواهانه که باعث شد آموزش در قانون اساسی رایگان شود؛ بدون توجه به اینکه آموزش هزینه دارد و همین رایگان شدن باعث «فربگی مدرکگرایی» در کشور شد.