شاید اوضاع هیچ کشوری در جهان به اندازه اوضاع ایران تحلیل نشود. بعید میدانم کشور دیگری باشد که در آن تقریبا تمام مردم در چند دهه بخش مهمی از وقت آزاد و غیرآزادشان را صرف تحلیل ساخت قدرت، انگیزهها و علل و پیامدهای آن و بررسی مسائل و مشکلات اقتصادی و فرهنگی ناشی از آن کرده باشند. چرا تحلیل مسائل ایران تا این حد آسان است که تقریبا هرکسی به آن میپردازد و البته با اطمینان هم سخن میگوید؟
به گزارش عطنا، مرتضی مردیها، پژوهشگر و استاد سابق فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی، یادداشتی در تحلیل و نقد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایرانی نوشت که در روزنامه شرق به چاپ رسید. متن کامل این یادداشت را در ادامه میبینیم:
شاید اوضاع هیچ کشوری در جهان به اندازه اوضاع ایران تحلیل نشود. بعید میدانم کشور دیگری باشد که در آن تقریبا تمام مردم در چند دهه بخش مهمی از وقت آزاد و غیرآزادشان را صرف تحلیل ساخت قدرت، انگیزهها و علل و پیامدهای آن و بررسی مسائل و مشکلات اقتصادی و فرهنگی ناشی از آن کرده باشند. چرا تحلیل مسائل ایران تا این حد آسان است که تقریبا هرکسی به آن میپردازد و البته با اطمینان هم سخن میگوید؟ درعینحال بعید است بتوان حتی از اهل فن هم دراینباره چیزی جالب توجه شنید. چرا اگر سالها وقت صرف خواندن و شنیدن این تحلیلها شود، انگار نه انگار؛ احساس نمیکنیم چیزی یا چیز چندانی به ما اضافه شده باشد؟ و البته فرق زیادی هم نمیکند که تحلیل اقتصادی باشد یا فرهنگی یا روابط خارجی یا سیاست داخلی. در خطابهای که سال پیش در دانشگاه تهران داشتم، توضیح دادم که تحلیل و تبیین مسائل، از علمی و فنی تا سیاسی و اجتماعی، اغلب به این دلیل مشکل است که در تولید یک شیء یا یک وضعیت عوامل متعددی در کار هستند و برای پژوهشگر عموما دشوار است که همه اجزای شبکه علّی و سهم خاص هرکدام و همکنش میان اجزاء و تأثیر نهایی آنها بر بردار برایند، یعنی تحقق وضعیت نهایی را شناسایی و محاسبه کند. علت مهم دشواری و نیز اختلاف نظر در توضیح و تبیین و تحلیل حوادث و مسائل همین است؛ اما این یک استثنا دارد. اگر در میان شبکه عوامل علّی که در کار تحقق چیزی یا وضعیتی کارسازی میکنند، یک عامل باشد که نقش بسیار مهمی ایفا کند...
به عبارتی عاملی باشد که نسبت به عوامل دیگر بسیار زورآور است (یا به تعبیری «ضریبِ متغیر» در آن بسیار بالاست)، دراینصورت هم تحلیل و تبیین به نسبت آسان میشود و هم اختلاف نظر در آن کمتر است. اگر از ما بپرسند چرا زمین و دیگر سیارات منظومه شمسی در مدارهای خود حرکت میکنند، بدون تردید و تأمل میگوییم به علت جاذبهای که خورشید بر آنها اعمال میکند. چرا این پاسخ اینقدر ساده و قطعی است؟ آیا عوامل دیگری بر چرخش سیارات اعمال نیرو نمیکنند؟ پاسخ به وضوح مثبت است. چرخش سیارهای مثل زمین در مدار خود برایند عوامل ریز و درشت متعددی است که حرکت نهایی زمین برایند آنها است. تکتک سیارات و حتی اهله و اقمار آنها نیروهای متعارضی بر همدیگر اعمال میکنند و خود هر سیارهای هم در مقابل هر نیرویی مقاومت خاصی از خود بروز میدهد؛ درعینحال سیارات چنان در مدارهای خود بهطور منظم حرکت میکنند که اثر چندانی از این کشمکش دیده نمیشود؛ چنانکه همه میدانیم علت آن این است که نیرویی که خورشید وارد میکند، در قیاس با نیروهای دیگر چنان چشمگیر است که آنها را در جنب خود بیاهمیت میکند.
اما اگر از ما بپرسند چرا پیشبینی وضع هوا، بهطور دقیق و در بازههای زمانی طولانی، دشوار یا غیرممکن است، میتوانیم پاسخ دهیم چون عوامل مؤثر بر دما و باد و ابر و بارش چنان متنوع است که شناسایی و اندازهگیری همه آنها و برآورد نیروهای متعارض شبکه علّی و نهایتا تعیین بردار برایند (وضع هوا چگونه خواهد بود) در آنها بسیار دشوار یا ناممکن است؛ درست مثل اسیری که افراد متعددی با هیاکل کوچک و بزرگ با بندهای کوتاه و بلند و در جهات متفاوت او را میکشند. پیشبینی خط سیر نهایی چنین دربندی دشوار یا ناممکن است؛ اما اگر در میان کِشندگان پهلوانی بسیار نیرومند باشد و با طنابی کوتاه و قطور، تأثیر او بر حرکت اسیر میتواند چنان باشد که فشارهای دیگر تقریبا به حساب نیاید؛ بنابراین با توجه به مسیر کشش او خط سیر فرد اسیر و سرعت آن را میتوان پیشبینی کرد. مثالی از حوزه اقتصاد که در آن پیشبینی قیمت جهانی نفت کار آسانی نیست؛ حتی توضیح و تحلیل منحنی تغییرات آن در سالهای گذشته هم کاری آسان و توافق شده نیست. (کسی گفته است علوم انسانی، ازجمله اقتصاد، در پیشبینی گذشته به قدر کافی مشکل دارند، پیشبینی آینده پیشکشششان!). علت آن هم این است که عوامل متعدد و متنوعی، از سیاسی و اقتصادی تا زیستمحیطی و جنگی، از تکنیکی تا الگوی مصرف، از تصمیمگیریها تا اتفاقات و از عوامل مشخص تا نامشخص، به تفاریق و به میزانهای متفاوت بر آن و البته بر همدیگر و از این طریق بهطور غیرمستقیم باز هم بر آن اثر میگذارند؛ اما اگر اتفاق بزرگی بیفتد و مثلا چاههای نفت کشورهای حوزه خلیج فارس آتش بگیرد یا تنگه هرمز بسته و مسیر حرکت نفتکشها مسدود شود، بهآسانی میتوان گفت نفت به میزان زیادی گران میشود. دلیل آسانبودن این پیشبینی همین است که یک عامل زورآور وارد معادله شده و نقش آن عوامل متعدد و متنوع و اعمال نفوذهای در هم و دشوار آنها را تحتالشعاع قرار داده است؛ اما دقت کنیم که این آسانی فقط آسانی نیست؛ بلکه چیزی را آسان و چیز دیگری را دشوار میکند. در شرایطی که یک عامل زورآور، یک عامل نیرومند بهشدت اثرگذار، وارد معادله میشود، درست است که تشخیص و پیشبینی و تبیین بهطور کلی آسان میشود؛ اما تشخیص عوامل دیگر و میزان دخالت آنها و ارائه یک تبیین جامع و دقیق مشکلتر از شرایط عادی میشود؛ مثلا تشخیص اینکه الگوی مصرف و تحولات تکنولوژیک در قیمت نفت چقدر تأثیر میگذارد، در شرایط یک بحران نفتی دشوارتر است. هنگامی که جمعی در میان خود پچپچ میکنند، تشخیص دقیق اینکه هریک چه میگویند، دشوار است؛ اما اگر کسی از میان آنها بلندگو به دست گرفته و حرف بزند، سخن او بهخوبی شنیده میشود؛ ولی تشخیص پچپچ بقیه دشوار است و ارائه گزارشی دقیق و جامع از حرفهایی که در آن جمع زده میشود، باز هم دشوارتر میشود. وصف کمفایدگی تحلیل در چنین مواقعی هم از همینجا روشن میشود. در مثال بحران بزرگ نفتی از هرکسی، عالم یا عامی، اگر بپرسیم چرا نفت گران است یا چرا گرانی عمومی گسترش یافته است، بهآسانی پاسخ میدهد به علت قطع استخراج یا صادرات نفت. پس از مدتی دیگر شنیدن این حرف ملالآور است. انگار گفتوگو و تحلیل دیگر فایدهای ندارد. اگر میشود، باید چاههای شعلهور را خاموش کرد و اگر نمیشود، باید یا دعا خواند؛ یا اصلا ساکت شد. شکی نیست که اگر دوران بحران ناشی از دخالت یک فاکتور پرزور طولانی شود؛ هرچند تشخیص و تبیین و پیشبینی درست و جامع و دیدن نقش عوامل خارج از بحران و طراحی نقشه توصیفی اینکه چقدر از مشکل ناشی از دخالت کدام عامل (اعم از جبری یا اختیاری، انسانی یا طبیعی و...) است، دشوارتر میشود؛ هرچند این برای عمده مردم و نیز تحلیلگرانِ معرکهگیر یا سادهانگار امکان خوبی فراهم میکند تا زیادتر حرف بزنند و تکرار کنند و از اطمینان و راستنمایی تحلیل خود مطمئن باشند. باری برای اهل درک و اهل درد، در عین کمامیدی، باز هم چارهای جز تلاش در برآورد نقش عوامل مختلف و احیانا جستوجوی چاره بخشی از مشکل از لابهلای آنها (عواملی غیر از عامل نیرومند اثرگذار) و البته در کنار مقادیر زیادی سکوت و دعا و... نیست. گفتن ندارد که وصف کمفایدگی در اینجا هم، مثل آنجا، گریبانگیر است.