نشست آینده روابط ایران و جهان عرب در پرتو تحولات منطقهای خاورمیانه روز یکشنبه در تالار دفاع دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار شد.
سخنران اول این نشست دکتر محمدعلی مهتدی، کارشناس ارشد پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه بود. مهتدی مقدماتی را در ابتدای بحث گفت: بسیاری معتقدند که فضای حیاتی ایران، شامل کشورهایی همچون افغانستان، آسیای مرکزی و شبه قاره هند است. این نظر را کسانی دارند که ملی فکر میکنند اما اگر ما در خاورمیانه هم نباشیم خلیج فارس برای ما یک فضای حیاتی است. خلیج فارس ریه و شش تنفسی ما است.
کارشناس ارشد پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه ادامه داد: از طرف دیگر یک کشور دیگر به نام عراق هم شریک ماست، ما با عراق 600 کیلومتر مرز مشترک داریم و آن چه که در عراق رخ میدهد چه از نظر امنیتی و نظامی و چه فرهنگی و اقتصادی بر ما تاثیر میگذارد.
وی افزود: ما نمیتوانیم از خاورمیانهی عربی خود را جدا بدانیم به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چرا که طبیعتاً اسلام بخش مهمی از هویت ما را تشکیل میدهد و ایران نقش مهمی در ایجاد تمدن اسلامی داشته است.
مهتدی در ادامه با اشاره به موانع روابط ما و جهان عرب، تصریح کرد: مهمترین مانع یک تابوی بینالمللی است که از زمان قرارداد سایس-پیکو دنیای غرب تصمیم گرفت که بین ترکها و اعراب و ایرانیها ارتباطی نباشد و بعد از فروپاشی عثمانی فعالیت گستردهای برای شکاف بین این سه گروه شروع کردند.
او افزود: در ایران برای زنده کردن ایران باستان، بازگشت به ایران دوره هخامنشی و دوره ساسانی را تشویق کردند، در ترکیه مصطفی کمال پاشا (آتا تورک) مسئله برتری قومیت ترکی و در جهان عرب، مصر فرهنگ بازگشت به دوران فراعنه مصر را مطرح کردند. این حرکت فرهنگی سیاسی یک برنامه از قبل تعیین شده بود.
مهتدی تاکید کرد: در همین میان، اسرائیلیها دکترین مرکز-پیرامون «بنگوریون» را ارائه دادند. با پیروزی انقلاب اسلامی معادلات بهم خورد و دکترین بنگوریون مرکز-پیرامون از بین رفت و ایران به عنوان کشوری که خواستار آزادی فلسطین و از بین رفتن اسرائیل بود وارد منطقه شد.
او ادامه داد: ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شعار مثلث قدرت را سر دادیم یعنی ایران، ترکیه و مصر به عنوان سه قدرت منطقهای مهم باید همکاری کنند. اما پادشاه عربستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احساس ترس کرد. وقتی انقلابهای جهان عرب از مارس 2011 در تونس، مصر، بحرین، یمن و لیبی شروع شد، عربستان سعودی تلاش کرد این انقلابها را در نطفه خفه کند.
این کارشناس در ادامه درباره تضادهایی که عربستان در این مورد دارد ادامه داد: در کشورهای رانتیر مثل عربستان، قطر و کویت مفهومی به نام ملت وجود ندارد و جوامع عشایری است و بقیه رعیت هستند. در اینجا ثروت برای خاندان حاکم است نه ملت. اگر خاندان حاکم یک قسمتی از ثروت را صرف مردم کند آن حق مردم نیست، پادشاه به آن «مکرمه» میگوید. سران عربستان از کلمه ملت در ترس هستند. از اینکه ملت حرکتی انجام دهد و انقلاب کند در ترساند و از اینکه نهادهای دموکراتیک مانند انتخابات و پارلمان ایجاد شوند سخت نگرانند، به خصوص پس از انفجار اطلاعات و دهکده جهانی.
مهتدی تاکید کرد: در مهم ترین انقلاب که مربوط به کشور مصر بود، عربستانیها دخالت کردند اما چگونه؟ با توجه به اینکه مصر به لحاظ اقتصادی در شرایط بدی به سر میبُرد، عربستان با گذاشتن دو شرط به مصر کمک کرد، اول اینکه حسنی مبارک اعدام نشود و دوم اینکه پای ایران به مصر باز نشود.
کارشناس ارشد پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه افزود: ما الان دو گروهبندی در منطقه داریم: گروه آمریکا، اسرائیل، عربستان، مصر، اردن و تمامی شیخ نشینهای منطقه، گروه دوم هم شامل ایران، عراق، سوریه و مقاومت در لبنان و فلسطین. در این زنجیره سوریه نقش مهمی دارد.
دکتر مهتدی در انتهای سخنانش خاطر نشان کرد: در حال حاضر هیچ راهی برای حل بحرانهای منطقه و ایجاد همکاری بین ایران و عربستان وجود ندارد. در واقع معادله از نوع معادلهی صفر است و راه حل میانی وجود ندارد.
در ادامه دکتر اسدی، پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به نقش عربستان به عنوان یک بازیگر کلیدی و اساسی اشاره کرد و دلایل این ادعا را اینگونه برشمرد: عربستان نسبت به بقیهی کشورهای منطقه دارای ثبات بیشتری است. منابع مالی عربستان بیشتر است به این صورت که در حال حاضر حدود 600 میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد. بقیهی کشورهای عربی در بحران به سر میبرند مانند مصر، عراق، سوریه. عربستان تلاش دارد رهبری جهان عرب را در دست بگیرد.
وی افزود: اصولا سیاست خارجی عربستان در قبال جمهوری اسلامی ایران و تغییر و تحولات مربوط به آن در طول دهههای گذشته تابعی از تغییر و تحولات ساختار و موازنه قدرت در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی است.
این پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: ساختار قدرت در عربستان بر چند پایه استوار است: قبیله یا خاندان، وهابیت و علمای وهابی، که پایه ایدئولوژیک و مشروعیت بخش به خاندان آل سعود است. این خاندان با جامعه اهل سنت در تمام دنیا در ارتباط است. منابع نفتی این کشور قدرتی است که عربستان سعی میکند از آن در سطوح مختلف برای پیشبرد اهدافش استفاده کند.
اسدی ادامه داد: روابط استراتژیک عربستان سعودی با آمریکا شامل معادلهی نفت در برابر امنیت است. به نظر من اخلال در آن به بیثباتی قدرت در عربستان منجر میشود. در واقع هر چقدر همگرایی وهابیت با آل سعود کمتر شود این هم به بی ثباتی منجر میشود.
او تاکید کرد: اما اگر بخواهیم روابط ایران و عربستان را بررسی کنیم ابتدا باید عناصر مهم در ساختار قدرت ایران را درک کنیم که عبارتند از مردمیبودن، مبتنی بر تشیعبودن، استقلالگرایی، انقلابیگرایی. چند دوره در سیاست خارجی عربستان در قبال ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وجود دارد که عبارتند مهار غیر مستقیم ایران تشکیل شورای همکاری خلیج فارس که انگیزه اصلی تشکیل آن مهار ایران بوده است.
پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: همزیستی تردید آمیز از سال 1990 با جمهوری اسلامی ایران نقطهی آغاز آن پایان جنگ ایران و عراق و مهم تر ازآن جنگ کویت است. از سال 2003 تا 2015 که در این سالها آمریکا به عراق حمله کرد و رژیم عراق را تغییر داد. از سال 2015 عربستان وارد دورهی جدید سیاست خارجی شد که دوره ی مواجهه مستقیم عربستان با جمهوری اسلامیایران بوده است.
دکتر اسدی همچنین تحولات عربستان را در در سه سطح داخلی و منطقهای و بینالمللی دستهبندی کرد و ادامه داد: در سطح داخلی فوت ملک عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان و تغییر در نخبگان سیاسی عربستان که با رویکرد جدید روی کار آمدندو دیگر اینکه بحث انتقال قدرت از نسل دوم به نسل سوم که باعث شد تغییراتی در سیاست خارجی عربستان به وجود آورند که به رادیکال شدن سیاست خارجی عربستان در قبال ایران منجرشد.
او افزود: در سطح منطقهای از سال 2005 تصمیم به اتخاذ سیاست جدید گرفتند چون فهمیدند که با رویکرد قبلی نمیتوان ساختار قدرت را عوض کرد و جلوی تغییر موازنه قدرت داد.
وی ادامه داد: در سطح بینالمللی تغییرات در سیاست خارجی آمریکا به وجود آمد که بحث سیاست محور شرق مطرح شد که آمریکا بیشتر انرژی خود را صرف مهار چین کرد.
اسدی خاطر نشان کرد: مهم ترین ابعاد سیاست تهاجمیعربستان حمله به یمن بود که بسیار شگفتی آور بود چون سیاست خارجی عربستان عمدتا محافظه کار است. دومین تلاش عربستان در سیاست خارجی تهاجمیاش، تلاش برای کار شکنی در مذاکرات هسته ای ایران بود که ثمره نداشت.
سومین بعد آن تلاش عربستان برای ایجاد ائتلاف گسترده علیه ایران بود و بعد دیگر سیاست خارجی تهاجمی عربستان تشدید فعالیتهای سیاسی و اقتصادی ضد ایران بود که در قالب افزایش تولید و کاهش بهای نفت بود که اصلی ترین هدف عربستان ضربه زدن به اقتصاد ایران بود ودر در نهایت مولفه آخر آن فعالیتهای سیاسی ضد ایران بود که در عرصه سازمانهای بین المللی بود.
اسدی در انتهای سخنان خود تاکید کرد: در مجموع در دورهی اخیر مقابله با ایران به عنوان نقطهی اصلی و انتظام بخش سیاست عربستان است. این کشور تلاش میکند از پیشرفت روابط ایران و غرب جلوگیری کند چون به خوبی میداند که هر چقدر روابط ایران و غرب تغییر کند موجب تغییر جایگاه عربستان و کاهش اعتبار این کشور میشود.