۲۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۳۰
کد خبر: ۳۴۲۲۵
photo_2016-04-13_08-25-14

«خراب شه خونه ای که بزرگتر نداره... هر کس از این خونه نره از سگ کمتره و هر کس بره و برگرده از سگ کمتره ..کمتره ... کمتره...» دیالوگ‌هایی که کارگردان جوان فیلم در خاطرمان جا می گذارد. مثل «ابد و یک روز»، مثل جام بلوری است که پر شده از همان تریاک های تلخ محسن فیلم.


فیلم قصه دارد، کارگردان خلاقانه و هوشمندانه با اشراف به تلخی که تصویر می کند با جاگذاری دیالوگ های طنز و صحنه های کمیک و قصه ای جذاب، مخاطب را تا آخر فیلم با درد و دادهای کارکترها همراه می کند و منتظر نگه می‌دارد تا ببیند "سمیه" می‌رود یا می ماند. اما ظاهرا این اعجوبه (اشاره به صحبت‌های مجری جشنواره فجر در حین گرفتن جایزه سعید روستایی) و شگفتی ساز نمی‌داند آب شوری که تصویر کرده با چند قطره آب شیرین (شیرنی البته از منظر خودشان) تغییر نمی‌کند.


3974660_406


 «ابد و یک روز» با صورت پر رنگ و لعاب و استفاده از تکنیک‌های هنری و ... که برای مخاطب جذاب است در واقع حرفی در لفافه دارد جدای از این که این فیلم ملو درام اجتماعی با لوکیشن و میزانس‌های خوب کار خود را از لحاظ فرم به خوبی انجام داده است، اما سؤال اینجاست که چرا محتوای این فیلم مشوش است و با مخاطب سر دعوا دارد ولیکن صاحب نظران و اهالی هنر خوب می‌دانند که حرف اصلی هر کار هنری در لایه زیرین آن است مثل شعر که یک معنی ظاهری و یک یا چند معنی درعمق واژه ها ست ...


«ابد و یک روز» را می‌توان از لحاظ رساندن معنا و مفهوم و پیام در دو لایه نقد کرد. لایه اول که همان واقعیت های عوامانه و دیدی است که یک مخاطب عامه آن ها را درک می کند و می تواند با زندگی روز مره خود تطبیق دهد. از این منظر در فیلم، محور خانواده ای است که با انواع تلخکامی هایی چون دعوا، خشونت، هیاهو، ترس، اضطراب، نگرانی، اعتیاد و... و همچنین اتفاقات پر فراز و نشیب همراه است. کسی به فکر کسی نیست، خانه آنها شلوغ، کثیف و مخروبه است، محسن به راحتی مواد مخدر می فروشد، مدرسه و خانواده برای درس خواندن به نوید اهمیتی نمی دهند، همسایه ها با وجود این همه سر وصدا و شلوغی که آنها دارند کاری به این خانواده ندارند، همه در فیلم به فکر منافع شخصی هستند و اکثرشان ایندیویژوالیسم اند(فرد گرایی) و حتی جمع شدنشان دور هم در خانه به خاطر منافعشان است. پلیس در فیلم فقط به صورت قهری برخورد می کند و در کل «ابد و یک روز» اوج حقارت فلاکت و نگون بختی یک خانواده ایرانی را به تصویر می‌کشد.


اما از لایه اول وعوامانه که گذر کرده و با دقت و تامل بیشتری فیلم را تحلیل کنیم. با توجه به دیالوگ ها، مکان و نوع روایت فیلم متوجه خواهیم شد با یک فیلم استعاره ای روبه رو هستیم.  خانه و خانواده نماد وطن، مادر نماد بزرگتر و جوان نماد امید و...، کاملا مشهود است که در لایه زیرین فیلم جامعه ایرانی ترسیم می شود که وضعیت در آن بسیار وخیم است و همه در آن متهم به «ابد و یک روز» هستند.


برای مثال بهترین خوشی و شادی بعد از اینکه متوجه می شوند نوید نمره خوبی گرفته، پخش آهنگ مبتذل و رقصیدن اعضای خانواده است، برادر بزرگ دست به فروش ناموس می زند اما هدف او گرفتن پول زیاد و خریدن مغازه است. خنده ها در «ابد ویک روز» کاذب هستند و گریه ها خیلی زیاد، یعنی اکثر دلسوزی ها و خنده ها و گریه ها در فیلم  تصنعی است. جوان ها که نماد امید و آینده یک جامعه هستند همه یا معتادند یا سابقه دارند و مدام در حال دعوا کردن می باشند و اکثرشان بیکار، نوجوان ها را که نشان میدهد در مدرسه در حال تقلب کردن اند و امیدی به آنها نیست، مدیر مدرسه در دیالوگی می گوید امسال امید مدرسه ما فقط به نوید است برای راه یابی به مدرسه تیزهوشان (امیدی که با نشان دادن وضعیت خانواده رو به نا امیدی و زوال است). هیچکس خودش نیست، همه خیلی  راحت به هم دروغ می گویند و تهمت می زند و هر چه از دهانشان در می آید به هم می گویند.


اسم این فیلم خود به خود مفهوم و پیام اصلی فیلم را می رساند. «ابد ویک روز» که توسط برادر بزرگ توضیح داده می شود یعنی اوج بد بختی، یعنی شرایطی که هیچگاه تغییر نخواهد کرد و هیچ پیشرفتی در ماندن داخل این خانه نیست و حتی بدتر از مر گ است و فقط راه خلاصی از این خانه مرگ و یا رفتن از هر طریقی از این خانه است و در دیالوگ هایی که مکرراَ رد و بدل می شود از این نوع کنایه ها مشهود است.


شروع این فیلم در واقع با کار کردن زن ها در شرایط مختلف در خانه است. در این فیلم اوج حقارت زن در یک سرزمین را به نمایش می گذارد. کار کردن در همه شرایط و انجام دادن بدترین کارها توسط زن در خانه انجام می گیرد که این خود به خود ریشه در دیدگاهی فمینیستی دارد، باعث بدبختی همه زن ها در فیلم مرد ها هستند که این بارها در دیالوگ ها بازگو می شود که هر چه بدبختی می کشیم به خاطر مردن پدر است. یک خواهر به خاطر مرگ شوهرش بدبخت شده، یک خواهر به خاطر خیانت برادر در حال بد بخت شدن است، یک خواهر به خاطر بی مسولیتی شوهرش بدبخت است و انگار اصلا شوهر ندارد و یک خواهر به خاطر مرگ پدرش افسردگی گرفته.


به راستی یک مخاطب غیر ایرانی بعد از دیدن این فیلم چه تصویری از ایران و ایرانی در ذهنش تداعی می گردد؟ بعد از مشاهده این فیلم چه تصویری در ذهن خود از کشور  سعدی، حافظ و خیام، کشوری با این همه قدمت و تمدنی چند هزار ساله ثبت می کنند؟ آیا یک گردشگر خارجی که قصد سفر به ایران را دارد با دیدن این فیلم از مقصودش منصرف نمی شود؟ آیا مردم ما با دیدن این فیلم احساس پوچی، یـأس و نا امیدی نمی کنند؟ قضاوت را بر عهده مخاطبان میگزاریم.


تهیه کننده این فیلم نگاهی حداقل ملی، نه مذهبی به گذشته خود دارد که با کمک کارگردان کمر به سلاخی امید و نشاط مخاطب، بعد از دیدن این فیلم بسته اند، جدا ایران هراسی به دست خودی نیست؟


آقای اعجوبه، آقای شگفتی ساز، شمعتان کو... چرا لعنت به تاریکی؟؟؟


 

*دانشجوی دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار