عطنا - در شانزدهمین کنفرانس ارزیابی و تضمین کیفیت در نظامهای دانشگاهی که با حضور تعدادی از کارشناسان و اساتید دانشگاههای کشور در دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد، وضعیت طرح جامع ارتقاء کیفیت آموزش کشور و جایگاه آن در جامعه دانشگاهی بررسی شد.
اسکندری کارشناس حوزه روانشناسی در ابتدای این کنفرانس علمی به وضعیت آموزش در محیطهای آموزشی و آکادمیک اشاره کرد و گفت: فقدان رویا در آموزش و پرورش و محیطهای دانشگاهی یکی از ضعفهای آموزش کشور است. در روانشناسی رویا خطرناکترین امر نظام روانی انسانها است که میتواند شخصی یا جهانی باشد. در تمامی داستانها و فیلمهایی که در دنیا ساخته میشود عنصر رویا وجود دارد، با این حال این عنصر در روحیه دانشجویان محدود است.
این کارشناس حوزه روانشناسی توضیح داد: فقدان رویا موتور حرکت ذهن انسان را متوقف میکند و او را به یک ربات بدل میسازد؛ بنابراین، چنین انسان بدون انگیزهای را بایستی در چارچوبی قرار داد و کنترل کرد. رویا آزاد کردن دردهای درمان ناپذیر و مشکلات حل ناشدنی انسان است. در واقع رویا در پناه یک چشم انداز ایجاد میشود و میل به حرکت در انسان را برمیانگیزد. آزادی اندیشه در ایجاد رویا در افراد تاثیر بسزایی دارد و زمانی که قالب تفکر در افراد مشخص شود رویاپردازی وجود نخواهد داشت.
در این کنفرانس، یادگارزاده عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی نیز به نقدی بر نظامهای جامع ارزشیابی کیفیت پرداخت و گفت: جامعه به سمت ارزشیابی کیفیت رفتهاست که این موضوع مربوط به بحران کیفیت دهه 80 آموزش عالی است تا حیات آموزش عالی کشور تضمین شود. در دهه 1990 از بحران کیفیت عبور کردیم که منجر به تغییر انتظارات از آموزش عالی شد. همچنین کوید 19 نیز یک شوک به نظام آموزشی وارد کرد و باعث شد که به جایگزینهای دیگری فکر شود.
وی به تحولاتی که در حوزه آموزش، پژوهش، فناوری و ساختار ایجاد شده است پرداخت و گفت: طبق حوزه آموزش 60 ساله، افراد هر زمانی که به آموزش عالی نیاز داشتند به این سیستم وارد شده و هر زمان میتوانند از آن خارج شوند. همچنین در حوزه پژوهش نیز ارتباط تنگاتنگی بین این حوزه و حوزه آموزش ایجاد شد. در حوزه فناوری نیز میتوان به انقلاب صنعتی نسل چهارم اشاره کرد و واقعیت مجازی نیز مسئلهای است که در نظامهای آموزشی کمتر به آن توجه شده است. ساختار نیز با تغییر نوع حکمرانی مواجه شده است و بسیاری از مفاهیم جایگاه خود را از دست دادهاند.
یادگارزاده در راستای این تغییرات تاکید کرد: این تغییرات باعث شده که آموزش عالی در جایگاهی قرار بگیرد تا کیفیت را ارزیابی کند. نظام ارزشیابی باعث میشود که فرایند ارزشیابی بوروکراتیک شود و فضای دانشگاهی را در گرداب تصمیم سازیهای از بالا به پایین قرار میدهد. این نظام همچنین ارزشیابی را به تعدادی بخشنامه و ارزشیابی تقلیل میدهد. وی در پایان تاکید کرد که این روند تحولات در آموزش عالی با نظامهای جامع تضمین کیفیت نه تنها سازگاری ندارد بلکه کاملا در تناقض است.
محمدی، دانشیار سازمان سنجش نیز در خصوص تضمین کیفیت آموزش عالی کشور تصریح کرد: نظام جامع ارزشیابی کیفیت که از سال 1379 مورد بحث قرار گرفت، یک نسخه تجویزی برای تمامی نظامهای آموزش عالی کشور نیست بلکه بدین معناست که بایستی به تمامی مولفههای تاثیرگذار در بحث کیفیت توجه شود. با این حال این دستاورد عظیم ملی را که در حال تبدیل شدن به یک نظام یکپارچه و جامع تضمین کیفیت بود را از بین بردیم و مورد توجه قرار ندادیم و هنوز نمیدانیم که مختصات کیفیت چیست و چگونه بایستی آن را تضمین کرد.
وی بیان کرد: در تمامی کشورها یک نهاد ملی تصمیم گیرنده هستند که سیاستهای کلی را مشخص میکند اما در حال حاضر کدام یک از دانشگاههای ما دارای یک ساختار ارزشیابی و تضمین کیفیت است؟ ارزشیابی میزان تاثیر آن بر بهبود امور یکی از فعالیتهای اصلی این کشورها بوده که مورد توجه قرار گرفته است. در حال حاضر بسیاری از سازمانها به اسم ارزشیابی، تیشه به ریشه کیفیت و تضمین کیفیت میزنند و جامعه دانشگاهی را به ارزشیابی کیفیت بدبین میکنند. در واقع تعاریف سلیقهای از کیفیت و نسخههای سلیقهای که برای بهبود کیفیت پیچیده میشود، منجر به عقب ماندگی میشود.
محمدی در پایان توضیح داد: آموزش عالی از نداشتن چشم انداز و برنامه راهبردی برای ارزشیابی کیفیت آسیب دیده و به دانش و تجربیات ملی و بین المللی توجه نشد و همواره نگاه متمرکز و کنترلی به ارزیابی کیفیت داشت؛ بنابراین بایستی یک ادبیات مشترک در حوزه ارزشیابی کیفیت داشته باشیم که به یک فرهنگ تبدیل شود.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: