عطنا - تحول در علوم انسانی یکی از دغدغههای مهم رهبر معظم انقلاب (حفظه الله تعالی) است که در سالهای اخیر همواره مورد تأکید معظم له قرارگرفته است. در این زمینه فعالیتهای ارزشمندی نیز صورت گرفته است اما با وضعیت مطلوب و رضایتبخش فاصله دارد. در سال 96 دانشگاه علامه طباطبایی مأموریت یافت تا با تأسیس یک پژوهشکدهی تخصصی سرعت اجرای این مأموریت را بیشتر کند. به همین دلیل نشریهی نور تبیین بر آن شد تا مصاحبهای را با دکتر ابوالقاسم فاتحی دهاقانی رئیس جدید این پژوهشکده انجام دهد تا روند فعالیتهای صورت گرفته بررسی شود.
س. لطفاً ساختار و مأموریت پژوهشکده تحول علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبایی را بهاختصار توضیح دهید.
ج: تحول در علوم انسانی برای اولین بار توسط مقام معظم رهبری در سال 84 مطرح شد. پژوهشکده تحول در علوم انسانی در تاریخ 24/8/1396 که زادروز علامه طباطبایی است بنابه درخواست شورای تحول و با حضور جناب آقای دکتر حداد عادل و مسئولین وقت دانشگاه تأسیس شد. نظر شورا این بود که یک پژوهشکده ایجاد شود که بتواند خوراک فکری و مباحث نظری مرتبط با تحول را کار کند و دراین خصوص کمک کار شورای تحول باشد چند محور مشخص شد که عمدتاً پژوهشی بود . در مدیریت قبلی زحماتی کشیده شده است و پژوهشکده و چند گروه تشکیلشده است و چند مورد پژوهش ها نیز انجامشده است اما بنابه سوابق موجود، حرکت تحولی رخ نداده است و توفیق چشمگیر و مؤثری به دست نیامده است. از دیماه سال 1400 که این مسئولیت توسط ریاست محترم دانشگاه به بنده محول شد در حال پیگیری دو وظیفه مهم هستم. یکی وظایف و برنامهی متعارفی که معمولا یک پژوهشکده دارد مانند تأسیس گروهها، جذب بودجه و امثال آن و وظیفه دوم که مهمتر است سیاستگذاری، برنامهریزی، نظارت، حمایت و تسهیل گری در خصوص تحول در علوم انسانی در دانشگاه علامه طباطبایی است.
از وقتیکه جناب آقای معتمدی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی شدند گروهی از استادان متخصص و مجرب را مشخص کردند که برنامه راهبردی 5 ساله دانشگاه را با کمک خود اساتید و دانشکده ها تهیه کردند که 8 محور دارد. یکی ازمحورهای اصلی برنامه راهبردی دانشگاه که میتوانم بگویم ستون فقرات این برنامه است تحول در علوم انسانی است و این برنامه از پایین به بالا تنظیمشده است. پس از مشخص شدن رئوس برنامه راهبردی تحول در علوم انسانی، این رئوس توسط تیمهای متخصص و با سابقه به دانشکدهها ارسال شد و از روسا، گروهها و مدیران گروهها و اساتید درخواست شد که برنامههای سالانه خود را حول محور تحول مثل تعالی آموزش، برند سازی دانشگاه، بینالمللی سازی و ... ارائه کنند.
اکنون این پژوهشکده مسئولیت دارد تمام برنامههای دانشکدهها، گروههای آموزشی و استادان را که در زمینهی تحول ارائه کردهاند را کمک کند تا محقق شود که لازمه آن رصد و پیگیری برنامه های تحولی هر دانشکده است. و تا حد ممکن حمایت گری لازم ، تسهیل گری و پایش و نظارت لازم را داشته است. اما برای تحول در علوم انسانی کار مهمتر؛ تولید محتوا است. چیستی و چگونگی تحول در علوم انسانی است. همچنین؛ پاسخ به این سؤالات است که ما در دانشگاهها و حوزه های علمیه اکنون چه ظرفیت هایی داریم ؟ نقاط قوت و ضعف آن کدام است؟ مسائل و موارد آسیبزا کداماند؟ از کجا و چگونه باید شروع کرد.
علیرغم آنکه دانشگاه علامه یک دانشگاه تخصصی علوم انسانی است اما تنها دانشگاهی نیست که در این زمینه کار میکند چراکه تحول در علوم انسانی ابعاد و لایههای مختلفی دارد و ما آن را در سطح ملی در نظر داریم هرچند یک وجه بینالمللی هم دارد.
س: تحول در علوم انسانی به چه معناست؟
ج: اگر بخواهم ریشهای به این موضوع بپردازم و نسبت ریشهها و بسترهای معرفتی، فرهنگی و اجتماعی علوم انسانی غرب با خودمان را روشن کنم باید کمی به عقب برگردم. در غرب از قرن 15 به بعد 3 انقلاب انجام شد: 1.رنسانس که در قرن 15 آغاز و در قرن ۱۶گسترش و تعمیق یافت
2.انقلاب فکری و فلسفی که در قرن 17 و 18 رخ داد و 3.انقلاب صنعتی که تقریباً از اوایل ۱۷۰۰ آرام آرام شروع شد و بین سالهای 1750 تا 1850 جدی شد و تولیدات صنعتی و تجاری انبوه شد. بنابراین؛ علوم انسانی غرب یک ریشه فرهنگی دارد که رنسانس است، یک ریشه فکری و فلسفی دارد و آن مکاتب فکری در قرن 17 و 18 است که در آن کسانی مانند دکارت، بیکن و هیوم و دیگران نقش دارند. انقلاب صنعتی که رخ داد فقط انقلاب در صنعت نبود تمام آرمانهای کلیدی انقلاب فرهنگی و اندیشههای بنیادین فلسفه جدید را انقلاب صنعتی عملیاتی کرد. در پی این اتفاقات پارادایم های حدیدی در علوم انسانی تولید شد که یک پارادیم آن 1.اومانیسم(جایگزینی انسان بهجای خدا در زمین) 2.سکولاریسم(جدایی عرصه ماورایی، وحیانی و قدسی و دین از عرصهی دنیوی) 3.ابجکتیویسم(عین گرایی و توجه به آنچه قابلشناسایی، تجربه و اندازهگیری است). انقلاب صنعتی همه اینها را عینیت بخشید و تمام وعدههای دو انقلاب رنسانس و فرهنگی را عملیاتی کرد.
تجارت بینالملل، اقتصاد آزاد(بازار آزاد)، نهادها و سازمانهای بینالمللی، فرهنگ لیبرالیسم، آزادیهایی که فردگرایانه و خودخواسته است و جمع را بهصورت انبوه دور هم جمع میکند و نه یک جامعه. همچنین؛ ساختار شهرنشینی در اروپا قبل و بعد از انقلاب صنعتی جالب این است که قرن 19 قرن جنبشهای اجتماعی در اروپا، فرانسه و آلمان و انگلستان است مارکسیسم متولد شد، و نظم نوین صنعتی از اروپا شروع شد. بنابراین؛ علوم انسانی در غرب بر مبانی فرهنگی، فکری و فلسفی قرن 17 و 18 و بر اساس ساختارهای بیرونی که انقلاب صنعتی عملی ساخت، استوار شد.علومی مانند: جامعهشناسی، اقتصاد، روانشناسی، سیاست و.... در این فضا ایجاد شد وکم کم به دیگر کشورهای جهان و از جمله ایران منتقل شد و در دانشگاههای ایران علوم انسانی این گونه پایه گذاری شد و رشد کرد.
بهعنوان نمونه جامعه شناسان قرن 19 فکر میکردند علت موفقیت علوم طبیعی، علوم پایه، فیزیک، شیمی و علوم صنعتی به دلیل موفقیت در روشهای اثباتی و عینی آنهاست به همین دلیل آن روشها را آوردند در علوم انسانی که مثلاً جامعهشناسی همان فیزیک اجتماعی است و همانگونه که مهندس مکانیک داریم، مهندس جامعه هم داریم.
تا قبل از انقلاب اسلامی اغلب کتابها و سرفصلها و منابع در علوم انسانی و اجتماعی بر اساس آن چیزی بود که در اروپا و غرب شکل گرفت. قاعدتاً رژیم شاه به دلیل وابستگی فکری که داشت و تفکری که پشت دانشگاهها بود استادان مستقل نبودند و بهصورت موازی و کج دار و مریض همراهی میکردند . انقلاب که شد انتظار میرفت اولین و مهمترین کاری که باید صورت بگیرد تحول در علوم انسانی و انقلاب فرهنگی شد و ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت اولین اتفاقی که افتاد این بود که وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد پژوهشکدهی حوزه و دانشگاه توسط مرحوم علامه مصباح و دیگر متفکران حوزوی و دانشگاهی ایجاد شد که الان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است.اما چند نکته بزرگ وجود داشت. قطار نظریه پردازی در غرب روی ریل بود و با سرعت در صحنه بودند و کار میکردند درحالیکه ما تازه در حال تأسیس یک نهاد تحولی بودیم.
س: اگر بخواهیم با نگاه آسیبشناختی به موضوع نگاه کنیم چرا تحول در علوم انسانی در کشور ما کند پیش رفته است؟
ج: متأسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی که بهعنوان قرارگاه مرکزی و شورای سیاستگذاری و راهبری در حوزه علوم انسانی است بنابه دلایلی نتوانسته است در بحث تحول در علوم انسانی موفق عمل کند. انبوهی از آییننامه و مصوباتی که در خصوص علوم انسانی، اسلامی شدن دانشگاهها، سند تحول آموزشوپرورش، و فرهنگ عمومی را داشته است که یا اجرا نشده و یا به درستی تهیه نشده اند. مانند یک معمار که برای سنگفرش کردن یک سالن بزرگ بهجای استفاده از یک طرح و نقش از هر سنگ فروشی یک سنگ متفاوت بگیرد. بنابراین؛ مجموعهای از مصوبات وجود دارند که هماهنگی آنها با یکدیگر کم است وزمینه های اجرایی آن با دانشگاهها که در واقع بستر اجرایی آن است کمتر دیده شده است. ضعف دوم شورا این است که مصوباتش با متن دانشگاهها کمتر همراهی دارد.
س: به چه دلیل اجرایی نشده است؟
ج: دلیل اش روشن است بین نهاد سیاستگذاری شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم و دانشگاهها که عنصر اصلی هستند هماهنگی و ارتباط لازم وجود ندارد. درک و تعریف نهادهای سیاست گذار با صف که دانشگاهها هستند هماهنگی و اشتراک شناختی کمی وجود دارد.
س: چرا درک مشترک کم است ؟
ج: به چند دلیل: 1. اغلب کسانی که در نهادهای سیاست گذارندهاند نگاه از بالا به پایین دارند و تولید علم را دستوری میبینند 2. بیشتر افراد عضو این نهادهای تاثیر گذار چندین شغل دارند و حضور آنها در شورا موثر و کیفی نیست و بعضا بهعنوان شغل دست چندم به آن نگاه میکنند. 3.بیثباتی مدیریتی و کارشناسی در شورا و دانشگاهها 4.دچار سیاست زدگی میشویم درحالیکه علوم انسانی نیازمند فهم معرفتی درست و سیاست گذاری منطقی و واقع بینانه است. درک و فهم سیاسی مهم است. با تغییر دولتها (قوه مجریه) خیلی موارد 180 درجه تغییر میکند. یک مثال بارز؛ آییننامههای ارتقاء است اگر این آییننامهها در 30 سال گذشته بررسی شود متوجه میشویم که هرگاه دولت ها عوض می شوند این دولت ها بر اساس سلایق و علایق سیاسی خود آیین نامه ارتقاء را تغییر می دهند . 5. گسترش بیرویه و بیحسابوکتاب رشتههای علوم انسانی موجب پایین آمدن منزلت و اثرگذاری اجتماعی آنها شده است.
س: اگر از این آسیبها بگذریم و نگاه ایجابی به موضوع داشته باشیم، دستاوردها در این زمینه چه بوده است؟
ج: الان که در سال 1401 هستیم نسبت به دههی 80 پیشرفتهای خیلی خوبی داشتهایم. کارهای خیلی ارزشمندی در حوزهی علمیهی قم، موسسهی آموزشی پژوهشی قم و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه صورت گرفته است. چه در تولید محتوا و متون و چه پرورش وچه تربیت کنشگران علوم انسانی و گفتمان سازی فرهنگی کارهای اساسی صورت گرفته است. اشکالی که هست این است که اینهمه سرمایهی فرهنگی، اجتماعی و معرفتی تولیدشده پراکنده هستند و بهصورت منظومهای در کنار هم قرار نگرفتهاند. نگاه ما در کشور به علوم انسانی منظومهای نیست. هر موسسهای که 4 عنوان کتاب در زمینهی علوم انسانی منتشر میکند فکر میکند جریان تحول علوم انسانی است و بقیه باید بیایند و زیر سایهی او کار کنند.
س: بااینحال راهحل چیست؟
ج: اولین کاری که نهادهای سیاست گذار بالا دستی برای تحول علوم انسانی باید بکند این است که تمام افراد صاحبنظر چه حقیقی و چه حقوقی باید شبکهسازی شوند و اینها را به دانشگاهها وصل کنند. الان در مراکز علمی حوزوی کتاب های بسیار خوبی در زمینهی علوم انسانی منتشر میشود که اغلب دانشگاهها و استادان از آن بیخبرند. برنامهای که ما داریم و اولین کاری که کردیم ساختار پژوهشکده را تغییر دادیم و پژوهشکدهی سابق را تبدیل به یک پژوهشکدهی چابک و عملیاتی کردیم که نقش آن سیاستگذاری، نظارت، حمایت و راهبری امر تحول علوم انسانی در دانشگاه علامه با تأکید بر استفاده از ظرفیتهای بیرونی است. تاکنون 10 نشست تحت عنوان توصیههای سیاستی در جهت تحقق علوم انسانی از دانشگاههای تهران، شیراز و اصفهان در این نشستها استفاده کردهایم. در حال ایجاد کتابخانهی تخصصی دربارهی تحول علوم انسانی در دانشکدهها هستیم. کار دیگر ما پیشبینی کرسیهای مبنایی است که در ترم آینده شروع میشود و به مسائل فلسفههای رشتههای تخصصی میپردازد مثل فلسفهی جامعهشناسی، فلسفهی روانشناسی و فلسفهی علوم اجتماعی و رفتاری. کار دیگر؛ برگزاری نشستهای تخصصی با دانشمندان و صاحبنظران حوزه و دانشگاه است. همچنین؛ با حوزههای علمیه، موسسه امام خمینی و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سایر مؤسسات صاحبنظر ارتباط داریم و تفاهمنامه هایی را در حال نهایی کردن هستیم که همافزایی صورت گیرد.
برای تحقق تحول در علوم انسانی دو کار باید انجام شود: 1.باید وزارت علوم بهعنوان مرکزسیاست گذاری یک تقسیمکار ملی انجام دهد و جلوی موازی کاری را بگیرد 2.دانشگاهها این تقسیمکار را اجرا کنند.
دانشگاه علامه که تنها دانشگاه تخصصی علوم انسانی در ایران ودر خاورمیانه است این آمادگی را دارد درصورتیکه تقسیمکار ملی شود نقش محوری خود را ایفا کند. به نظر می رسد باید بین وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و دانشگاههای متکفل علوم انسانی تقسیم کار لارم و متناسب صورت گیرد. دانشگاه علامه و بالطبع پژوهشکده تحول در کنار سایر دانشگاههایی که در زمینهی علوم انسانی حرفی برای گفتن دارند حتما کمک کار خواهند بود
اگر وزارت علوم میخواهد در خصوص علوم انسانی کار عملیاتی و درست و جامع صورت گیرد باید کار را به دانسگاههای متکفل علوم انسانی واگدار کند و از آنها حمایت کند دانشگاه علامه طباطبایی هم آمادگی لازم را برای ایفای نقش مرجعیت درتحول علوم انسانی را دارد. با دستورالعمل و بخشنامه اتفاقی نمیافتد. خوبه که معاونت آموزشی وزارت علوم بتواند نقش سیاستگذاری و حمایت گری خود را خوب ایفا کند وبه کمک دانشگاههای نقشهی راه را ترسیم کند و اجرای آن را به دانشگاهها واگذار کند
س: شورای تحول علوم انسانی در ابتدای دهه 90 یکبار شکل گرفت و در برخی از رشتهها مثل روانشناسی بازنگری صورت گرفت همچنین انتشارات سمت و نشر دانشگاهی برای چند دهه وظیفه تأمین کتب درسی دانشگاهها را بر عهده داشتهاند آیا آنها از انجام وظایف خود ناتوان بودهاند که اکنون با این پژوهشکده جدید ایجادشده است؟ اساساً چه تفاوتی وجود دارد؟
ج: شورای تحول، انتشارات سمت، نشر دانشگاهی و امثال آن هرکدام بر اساس ضرورتها و شرایط خود شکلگرفتهاند اما بنابه دلایلی بهجز انجام یک سری فعالیتهای علمی محدود موفقیت آنچنانی نداشتند. شورای تحول در یک بازهی زمانی طولانی 13 ساله فقط توانسته 12 رشته را بازنگری کند درحالیکه تعداد کل رشته ها خیلی بیشتر از این رقم است. این سرعت خیلی پائین است. از یکسو؛ سرعت تغییرات فنی و اجتماعی بسیار زیاد است. شورای تحول بیشتر شبیه به شورای برنانه ریزی و تالیف کتب درسی شده است. و خودش نشسته جای دانشگاهها این درحالی است که تدوین کتب درسی یکی از وظایف آن است و سایر وظایف که سیاستگذاری، راهبری و حمایت در جهت تحقق تحول علوم انسانی است کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
هر اتفاقی که قرار است در تحول علوم انسانی بیفتد باید استاد محور، گروهمحور، دانشکده محور و دانشگاه محور باشد. تمام برنامههای تحول باید با مسائل اجتماعی و حکمرانی پیوند داشته باشد.
آسیبهای اجتماعی مثل طلاق، اعتیاد و کودکان کار و مشکلات زیستمحیطی مثل بحران آب، آلودگی هوا و امثال آن داریم که نیازمند به حل مسئله هستند درحالیکه علوم انسانی ما مسئله محور نیست که این مشکلات را حل کند. دلیلی آنهم این است که اعضای شورای تحول و انقلاب فرهنگی به دلیل چند شغله بودن در متن تغییرات اجتماعی نیستند و مسئله را نمیشناسند و نمیدانند در دنیا وIT و ICT چه خبر است. بنابراین؛ اگر میخواهیم تحول صورت گیرد باید به استادان علوم انسانی بودجه و امکانات و فرصت مطالعاتی داده شود. این پژوهشگاه میخواهد بهعنوان یک قرارگاه علمی سیاستگذاری کند و از ظرفیت اساتید دانشگاه در پیوند با ظرفیتهای بیرون از دانشگاه علامه چه حوزه و چه دانشگاه این مأموریت را بهپیش ببرد. از رئیسجمهور و وزیر و معاونان و شورای عالی انقلاب فرهنگی درخواست کمک و حمایت داریم شاید بتوان قدمی برداشت وگرنه موازی کاری و پراکندهکاری همچنان ادامه دارد. علوم انسانی یک پروژه نیست، یک پروسهی زمانبر است که بایست متناسب با شأن آن از افراد متخصص و باانگیزه و دغدغه مند استفاده شود.
س: مرجعیت علمی دانشگاهها و استادان زیر سؤال رفته است چراکه آنطور که بایدوشاید در حل مسائل ملی و تربیت دانشآموختگان کارآمد اثربخشی ندارند شاید یکی از علتهای آن فقدان حرکت در مرزهای دانش و دستاول نبودن منابع درسی است که بر مبنای علم نافع استوار نیست و حتی محتوای برخی کتب درسی مربوط به 10 الی 40 سال قبل است. پژوهشکده حاضر چه گامی در این راستا برداشته است؟
ج: به نظر بنده باید بین مرجعیت علمی دانشگاه با منزلت اجتماعی و اثربخشی علوم انسانی و اجتماعی موجود تفاوت قائل شد. دانشگاه ، دانشگاه است و بجز دانشگاه و حوزه های علمیه جای دیگری برای مرجعیت علمی در تحول در علوم انسانی وجود ندارد. اما به دلایلی جایگاه علوم انسانی و اجتماعی و جایگاه و منزلت اجتماعی و اثرگذاری آن در حل مسائل جامعه و دولت کاهش یافته است. و از این منظر مرجعیت نهاد دانشگاه در علوم انسانی در ایران زیر سؤال رفته و با چالش روبرو شده است. چند دهه است که دانشگاه داریم و دکترای مددکاری اجتماعی، برنامهریزی اجتماعی و اقتصاد تربیت می کنیم اما جامعهی ما پر از مشکل است. چرا؟ بخشی از این مشکل بر میگردد به متون و محتوای درسی چراکه؛ روزآمدی، کارآمدی، بومیگرایی و همسودبا مبانی معرفتی اسلامی و فرهنگ ایرانی نیست. دلیل دیگر ارتباط استاد بهعنوان یک شخصیت علمی با متن جامعه و با دستگاههای دولتی و با و سیستم حکمرانی بسیار ضعیف است .
س: برای حل این مشکل چه پیشنهادی دارید؟
ج: راهکار آن، رفع مشکلات ساختاری و مدیریتی و نیز تعریف نسبتهای نهادهای سیاستگذاری با نهادهای اجرایی و حل مشکل بیثباتی و تغییر مدیریتی است. هر دولت و مدیری میآید هم افراد و هم سیاستها را عوض میکند. دولتها حقدارند افراد را عوض کنند اما سیاستها را نباید عوض کنند چراکه برای مردم و کشور هزینه ایجاد میکند. یکی دیگر از راهکارها بها دادن به افراد با اراده، باانگیزه، دغدغه مند و با همت که در قد و قواره تحول در علوم انسانی باشند، است.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: